به گزارش ایسنا، راسخون نوشت:
سیدنی رایلی (Sidney Reilly)؛ همواره در طول تاریخ معاصر به عنوان تجسمی از سیاستهای استعماری بریتانیا در ایران محسوب میشود.
سیدنی رایلی، جاسوسی که نامش در تاریخ بریتانیا و جهان به عنوان یکی از چهرههای مرموز اطلاعاتی ثبت شده، مأموریتهای بسیاری را برای سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا به انجام رساند. او در سالهای پرآشوب پس از جنگ جهانی اول، در طرحی بزرگ برای سرنگونی دولت نوپای بولشویکها در سال ۱۹۱۸ نقشآفرینی کرد؛ طرحی که نشاندهنده تلاشهای گسترده غرب برای تغییر مسیر تاریخ روسیه بود. این اقدام، سرنوشت او را رقم زد.
دادگاههای شوروی او را به طور غیابی به اعدام محکوم کردند و سرانجام در سال ۱۹۲۵، هنگامی که دوباره به اتحاد جماهیر شوروی بازگشت، حکم مرگش به اجرا درآمد.
رایلی نه تنها به عنوان یک جاسوس شناخته شد، بلکه به عنوان شخصیتی الهامبخش در فرهنگ عمومی نیز باقی ماند. گفته میشود ایان فلمینگ، نویسنده بریتانیایی، هنگام خلق شخصیت جیمز باند از زندگی پرماجرا و پرخطر او الهام گرفت.
به این ترتیب، رایلی از مرزهای تاریخ سیاسی فراتر رفت و به بخشی از اسطورههای ادبی و سینمایی قرن بیستم بدل شد؛ چهرهای که هم در عرصه جاسوسی و هم در تخیل عمومی، ردپایی ماندگار برجای گذاشت.
سیدنی رایلی کیست؟
وی در آغاز قرن بیستم، زمانی که ایران درگیر بحرانهای سیاسی و فشارهای خارجی بود، وارد کشور شد. حضورش در ایران با پوششهای تجاری و دیپلماتیک همراه بود، اما در واقع مأموریت اصلی او جمعآوری اطلاعات حیاتی درباره منابع نفتی و موقعیت ژئوپلیتیک ایران بود.
نفت جنوب کشور ایران در آن زمان برای بریتانیا اهمیت حیاتی داشت و رایلی با دقت تمام تلاش میکرد تا دادههایی درباره ظرفیت استخراج، قراردادهای احتمالی و وضعیت سیاسی مناطق نفتخیز به دست آورد.
فعالیتهای او تنها به حوزه اقتصادی محدود نمیشد. رایلی با نفوذ در میان رجال سیاسی و تجار ایرانی، میکوشید مسیر تصمیمگیریها را به نفع منافع بریتانیا تغییر دهد.
"سیدنی رایلی" در جلسات و محافل مختلف ظاهر میشد و خود را به عنوان یک مشاور یا شریک تجاری معرفی میکرد و از این طریق اعتماد برخی افراد را جلب مینمود. همین ارتباطات به او امکان میداد تا اطلاعاتی درباره وضعیت دولت مرکزی، اختلافات داخلی و ضعفهای ساختاری ایران به دست آورد. این دادهها سپس به سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا منتقل میشد و در طراحی سیاستهای استعماری علیه ایران مورد استفاده قرار میگرفت.
در ژوئن سال ۱۸۹۹، سیدنی رایلی با پاسپورتی جعلی که خود را شهروند بریتانیا معرفی میکرد، وارد روسیه تزاری شد. نخستین مقصد او قفقاز بود؛ جایی که ذخایر عظیم نفتی توجه قدرتهای جهانی را به خود جلب کرده بود. رایلی با دقت این منابع را بررسی کرد و گزارشهای مفصلی برای دولت بریتانیا فرستاد.
پس از آن، در آستانه جنگ میان روسیه و ژاپن، راهی پورت آرتور و منچوری شد. در این مناطق، او به عنوان یک عامل دوگانه فعالیت میکرد؛ هم برای بریتانیا جاسوسی میکرد و هم اطلاعات حیاتی را در اختیار ژاپنیها قرار میداد. هنگامی که پورت آرتور در آستانه حمله نیروهای ژاپنی قرار گرفت، رایلی و شریک تجاریاش فرصت را غنیمت شمردند. آنها مقادیر زیادی مواد غذایی، دارو، مواد اولیه و زغالسنگ ذخیره کردند و در شرایط بحرانی جنگ، این کالاها را با قیمتهای گزاف فروختند و سود هنگفتی به دست آوردند.
فعالیتهای او تنها به تجارت محدود نشد. رایلی توانست نقشهها و برنامههای دفاعی روسیه در سواحل را به سرقت ببرد و آنها را در اختیار ارتش ژاپن قرار دهد. این اقدام، ضربهای جدی به توان دفاعی روسیه وارد کرد و جایگاه او را به عنوان یکی از جاسوسان خطرناک و بیپروا در تاریخ تثبیت نمود.
رایلی بخشی از یک شبکه گسترده جاسوسی بود که در ایران و دیگر نقاط جهان فعالیت میکرد. این شبکه با بهرهگیری از دیپلماتها، تجار و مأموران مخفی، دادههای حساس را جمعآوری و به لندن منتقل میکرد.
در ایران، فعالیتهای او به شکلگیری قراردادهایی انجامید که منافع ایران را نادیده گرفت و وابستگی کشور به قدرتهای خارجی را افزایش داد.
این قراردادها نه تنها استقلال اقتصادی ایران را تضعیف کردند، بلکه زمینهساز بیاعتمادی اجتماعی نیز شدند. مردم با شنیدن خبر دخالت جاسوسانی چون رایلی، نسبت به حضور خارجیها بدبین شدند و احساس ناامنی اجتماعی افزایش یافت.
از لحاظ دیپلماتیک نیز اقدامات رایلی روابط ایران با بریتانیا را پیچیدهتر کرد. هر بار که نقش جاسوسان خارجی در ایران افشا میشد، بیاعتمادی میان دو کشور عمیقتر میگردید.
این بیاعتمادی به مذاکرات سیاسی میان کشورها نیز آسیب میزد و مسیر همکاریهای اقتصادی را مسدود میکرد.
در نهایت، حضور رایلی در ایران یادآور این حقیقت شد که دشمنان استقلال کشور همواره از ابزارهای پنهان برای نفوذ و ضربه زدن استفاده کردهاند.
نتیجهگیری
باید توجه داشته باشیم که "سیدنی رایلی" تنها یک جاسوس نبود؛ او نماد سیاستهای استعماری بریتانیا در ایران بود. فعالیتهای ضد ایرانی او در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بخشی از تاریخ تلخ دخالتهای خارجی در کشور را رقم زد.
محتویات پرونده او نشان میدهد که جنگهای اطلاعاتی و جاسوسی، همانند جنگهای نظامی، میتوانند سرنوشت ملتها را تغییر دهند و ضرورت هوشیاری دائمی را به سیاستمداران ایرانی گوشزد کنند.
انتهای پیام


نظرات