تعدادي از اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاههاي سراسر با گرايشهاي متفاوت موجود در اين تشكل دانشجويي، در ميزگرد خبرگزاري دانشجويان ايران، بيش از پنج ساعت صميمانه با خبرنگاران بخش دانشجويي ايسنا به بحث و بررسي پيرامون فعاليتهاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان و چگونگي ارتباط آنها با يكديگر پرداختند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) در اين جلسه، « محمد حسنزاده » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تبريزوعلوم پزشكي، « مصطفي طلوعي » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي اصفهان، « مرتضي اصلاحچي » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي، « حسام الدين علامه » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهرانوعلوم پزشكي، « امير حبيبدوست » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه گيلان، « امين قلعهيي » عضو شوراي عمومي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان، « قدرت علينيا » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه زابل، « مراد كاوياني » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس، « ايمان صلواتينژاد » دبير سياسي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه چمران اهواز حضور داشتند.
توضيح: اظهارنظرات حاضران در ميزگرد، به ترتيب قرار گرفتن آنها در دور ميز انجام شد، البته برخي نوبت خود را جابجا كردند. هر چند قرار بود همگي به اندازهي يكسان اظهارنظر كنند، اما برخي با توافق، بخشي از وقت خود را به برخي ديگر دادند. اعضاي حاضر الزاما نمايندهي تشكل متبوع خود در ميزگرد نبودند، چنانچه تعدادي از آنها دبير تشكيلات بودند، يكي از آنها دبير سياسي است و يكي از آنها تنها يك عضو شوراي عمومي بوده است.
نگاه انتقادي و اصلاحي به مشكلات
در ابتداي ميزگرد، « حسامالدين علامه » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهرانوعلوم پزشكي اظهار داشت: تصور ميكردم در اينجا آسيبشناسي مجموعهي انجمنهاي اسلامي دانشجويان سراسر كشور را چه با نقد عملكرد و چه نگاه به آيندهاي كه اين بخش از جنبش دانشجويي بايد داشته باشد بيان كنيم. اگر قرار باشد در مورد ريشههاي برخي اختلافات صحبت نشود و آسيب شناسي نشود مطمئنا نميتوانيم براي پيشبرد اهداف انجمنهاي اسلامي، همگرايي و وحدت در درون اين مجموعه، نتيجهي موثر و مفيدي بگيريم. بنابراين فكر ميكنم لازم است برخي نكات اختلافي درون مجموعه هم باز شود؛ در مورد دفتر تحكيم وحدت هم هكذا. بهتر است اين فضا را دوستانه داشته باشيم و همگي خارج از تعلق به نام و مجموعهاي كه در آن هستيم و با نگاه انتقادگرايانه از نوع اصلاحگرايانه مشكلات را نگاه كنيم تا بتوانيم به نتيجهي خوبي برسيم.
دربارهي اشتراكات صحبت كنيم
« قدرت علينيا » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه زابل نيز در اين بين گفت: چند سالي است كه انجمنهاي اسلامي دانشگاههاي سراسر كشور به خاطر طيفبندي علامه و شيراز از هم دور شدهاند و اين مشكل تا امروز كشيده شده است. مثلا من به خاطر يكسري مشكلات نميتوانم با دانشگاه شهر نزديك به خودم ارتباط برقرار كنم. اين مشكل ديرينهاي است كه هنوز حل نشده و ضربهي آن به پيكرهي دانشجويي ميخورد. فكر ميكنم الان درست باشد بحث را بر سر اين بياوريم كه چرا دفتر تحكيم وحدت با همهي انجمنها متاسفانه چند سالي است سر مشكلات و تفاوتهاي فكري كه با هم دارند به نتيجهي خاصي نرسيده است. فكر نكنم ما چند نفر هم در اين باره به نتيجهي خوبي برسيم، پس بهتر است در مورد اشتراكات صحبت كنيم. اصلا چرا بايد به اين مشكلات دامن بزنيم كه ضربهاش را خودمان بخوريم. به دنبال راه فراري باشيم از اينكه چطور انجمنهاي علامه و شيراز ميتوانيم با هم كار كنيم و از هم گريزان نباشيم تا بتوانيم كار مفيدي را انجام دهيم. در چند سال پيش فعاليتهاي دانشجويي تضعيف شده است. فكر ميكنم بهتر است به جاي مسايل كلي به مسايل كيفي بپردازيم.
آيا ميتوانيم با هم كار كنيم؟
« حسامالدين علامه » دوباره گفت: چه در دانشگاهمان و چه در اردوهايي كه تشكيل ميشود، نهاد نمايندگي رهبري و معاونت دانشجويي با هم به مناسبتهايي مراسمي ترتيب ميدهند و تشكلهاي مختلف را دور هم جمع ميكنند. در آن جلسه ميگويند تشكلها بايد همگرا و به هم نزديك شوند. اگر معنايش اين باشد كه مثلا اصول مشتركي بر بسيج، جامعهي اسلامي، انجمن اسلامي و انجمن اسلامي مستقل حاكم باشد فكر نميكنم نه مطلوب باشد و نه ممكن. در مورد انجمنهاي اسلامي هم همينطور است. به دلايلي كه اشاره ميكنم، اختلافات زياد است و خيلي جاها لاپوشاني كرديم، رسيديم به جايي كه انتخابات يا مقطع حساس ديگري بوده، به جاي اينكه بحث منطقي كنيم وارد فضاي خاصي شديم و نگذاشتيم دلايل اصلي اختلاف مشخص شود. وارد بحث و فكر شويم، چرا اينقدر كارهاي تشكيلاتي، چرا فكر نه؟ راهكار پيدا كنيم كه آيا اين مجموعه با فكرهاي مختلف ميتواند با هم كار كند يا نه؟ يا اصلا اصول مشترك وجود دارد يا نه؟
سابقهي انجمنهاي اسلامي
وي در ادامه سابقهي انجمن اسلامي را در شش مرحله اينطور بيان كرد: دغدغهي مرحلهي اول تشكيل و تاسيس انجمنهاي اسلامي در دانشكدهي فني و پزشكي دانشگاه تهران و علوم پزشكي بود كه مربوط به 64 سال پيش بوده. ما حدود سه سال پيش دو تا از اين موسسان انجمنهاي اسلامي را دعوت كرده بوديم و از آنها خواستيم دربارهي دغدغههاي آن دوران صحبت كنند. جالب بود كه دغدغهي آنها بحث اتحاد بچههاي مسلمان دانشگاه و هويت دادن به آنها و مقابله با فضاي اباههگري در دانشگاه بود. اين دو بزرگوار شايد شبيه بچههاي انصار فعلي بودند.
از جرقههاي اول انجمنهاي اسلامي، وجود بوفهي مشروبفروشي در دانشكدهي پزشكي بود. وقتي مشروب فروشي افتتاح شد، اينها سراغ رئيس دانشكده ميروند و اعتراض ميكنند. در آن فضا هم شاهد مثال از دانشگاههاي خارجي آورده بودند كه فضاي دانشگاهها متمايز از فضاي جامعه است. معاونت دانشجويي دانشگاه علوم پزشكي تحقيقاتي كرده بود كه فضاي بسياري از دانشگاهها و تعهدات اخلاقي كه دارند متمايز از فضاي جامعه است. مورد ديگر تخصيص مكاني براي اقامهي نماز بود. اينطوري انجمن اسلامي تشكيل شد و وارد فضايي شد كه به بچه مسلمانها هويت، عزت و جايگاه دهد تا بتوانند در محيط دانشگاه كار كنند.
در مرحلهي دوم آنچه هدف چند تن از اعضايي كه بعدها جزو نهضت آزادي ايران دستهبندي شدند - نظير مهندس بازرگان و دكتر چمران - شكستن فضاي تابوي انجام شعائر مذهبي آن هم به صورت كاملا غيرفردي و گروهي در دانشگاه بود كه به سمت برپايي نماز جماعت، كلاسهاي تفسير قرآن و آشنايي با نهجالبلاغه و مباني ديني رفتند. مرحلهي بعد حاكميت تفكر اسلام سياسي و انقلابي به دنبال رهنمودهاي دكتر شريعتي و تفكر حضرت امام(ره) است. در سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب شاهديم كه در انجمنهاي اسلامي تفكر اسلام سياسي و انقلابي جايگاه خاصي پيدا ميكند. ترويج اين تفكرات در قالب برنامههاي گروهي از مشخصات بارز اين زمان است. فعاليتهاي ورزشي جزء برنامههاي استراتژيك انجمنهاي اسلامي بود. تشكلهاي آن زمان روابط آزادتري بين دختر و پسر داشتند. انجمنها در برنامههاي درسي و علمي پيشتاز بودند. مرحلهي بعد فضاي بعد از پيروزي انقلاب و دههي 60 است. از بارزترين شاخصههاي اين دوران انجمنهاي اسلامي استكبار ستيزي، كمك به انقلاب فرهنگي و شركت شكوهمند در دفاع مقدس و صحنههاي جهاد به شهادت و ايثار بود. انجمنهاي اسلامي پايگاه دفاع از آرمانهاي انقلاب بود و بچهها حضور فعالي در صحنههاي جبهه، جهاد و شهادت داشتند و شهداي بسياري را تقديم انقلاب و اين مرز و بوم كردند. مرحلهي پنجم مربوط به مرحلهي بعد از رحلت حضرت امام(ره) است، بعد از آن اتفاقاتي را در انجمنها شاهديم كه اگر آنها را ريشهيي بررسي كنيم، دواي بسياري مشكلات از آن بيرون ميآيد. يكي از آنها كمرنگ شدن بحث و مطالعات تحليلي به ويژه در زمينهي ديني و مذهبي است. در فضاي قبل از انقلاب به شدت كتابخواني و كتابداري و بحثهاي تحليلي در انجمنهاي اسلامي رايج بود. فضايي بود كه بچهها به خاطر اينكه بتوانند جلوي بچههاي كمونيست از مباني ديني دفاع كنند به شدت اهل مطالعه و تحليل بودند. كمكم اين فضا كمرنگ ميشود و بيشتر به فضاي ژورناليستي، سياسي و تشكيلاتي روي آوردند و از فضاي فكري، تحليلي فاصله ميگيريم.
بحث بعدي، انتقاد از سياستهاي كلان مثل خصوصي سازي، پولي شدن دانشگاهها و سياست تعديل از يك طرف و روحيهي مستقل و آرمانگرا بودن جنبش دانشجويي و فضايي كه انجمنهاي اسلامي در زمان هاشمي داشتند از طرف ديگر بود كه به مذاق بخشي از مسوولان خوش نميآمد و شروع شد به ايجاد تشكلهايي مثل بسيج، انجمن اسلامي «دانشجويي»، جامعهي اسلامي و ... با اين كار دانشجويان مسلمان را چند تكه ميشدند، ضمن اينكه به شدت با توجه به اينكه رسانه در دست داشتند، بچههاي مذهبي را از ورود به انجمن اسلامي پرهيز ميدادند و بچههاي مسلمان را به يك راه ديگري به نام بسيج و جامعهي اسلامي نزديك ميكردند. مسالهي سوم كه در اين فضا شاهديم از يك سو به دليل ضعف در كارآمدي نظام سعي در طرد و غيرخودي كردن دانشجويان انجمن داشتند و از سوي ديگر تفكري به شدت تدريجي، خزنده و حسابشدهي جريان ليبرال - دموكراسي در دانشگاه و برخورد چكشي و غيرمنطقي با آن جريان بود. با اين فضا تفكر ليبرال دموكراسي در بخش زيادي از انجمنها فراهم ميشود و هركس هم كه نواي نقد منطقي اين جريان را علني ميكند به همراهي با حاكميت، سنتي بودن و تفكر غيرعقلاني داشتن، مخالفت با دموكراسي و آزادي بيان متهم ميشود و اين تفكر منتقد با لابيهاي سياسي و هرگونه هجمه و تهمتي كه به اين جريان زده ميشود مجبور به سكوت ميشود. اين فضا كمكم در انجمن شكل ميگيرد تا ما وارد مرحلهي ششم شويم.
انجمنهاي اسلامي بعد از دوم خرداد
علامه افزود: با ابتكار و پيشرو بودن طيف سنتي و البته با همراهي طيف مدرن حماسهي دوم خرداد 1376 شكل ميگيرد و شكست تاريخي و سختي از سوي انجمنهاي اسلامي و دفتر تحكيم، تحميل ميشود. اينجاست كه به عقيدهي بنده نگاه امنيتي براي از بين بردن و استحالهي تدريجي انجمنهاي اسلامي رشد پيدا ميكند و شاهد افراط گرايي، حاكميت تفكر اباههگري، ليبرال - دموكراسي، سكولاريسم، لاييسم و حتي گروههاي چپ كمونيسم در انجمنها هستيم. دلايلي در اين فضا وجود دارد كه منجر به اين قضايا ميشود؛ اولي وجود برخي از اصلاحطلبان افراطي يا آرمانگرا بود. بارها و بارها شخص خاتمي اشاره ميكند كه يك فضاي خاصي در برخي رسانههاي اصلاحطلب - من تعبير ميكنم به فضاي فاشيستي - حاكم ميشود، هرگونه تفكري كه مبتني بر تفكر حضرت امام(ره)، آرمانگرا، اصلاحطلب اصولگرا و آرمانگرا هست به حاكميت و نظام وصل ميشود و به هيچ عنوان اين تفكر را برنميتابند و به آن پوشش خبري نميدهند . كمكم خود اصلاحطلبان آرمانگرا هم به دليل عملكرد برخي از نهادهاي حاكميت، هر موقع فضاي مثبت و عقلانيت ميخواست ايجاد شود، سيستم خاصي حكم اعدام، توقيف فلهيي ناچيزي ميداد يا يكي ديگر خرابكاري ميكند و ديگر اصلاحطلب معتقد به مباني تفكر حضرت امام(ره) به خودش اجازهي حرف زدن نميدهد، يعني در اين فضا كه برخي از مسوولان در عرصهي سياسي خرابكاري ميكنند، خودبهخود اين طيف از بدنه كه طيف موثري بودند ساكت ميشوند و ترجيح ميدهند صحبت نكنند و فضا به دست اصلاحطلبان افراطي ميافتد. رسانههاي سكولار هم سنگ تمام ميگذارند و حاضر نيستند به هر گونه بحث عقلاني بپردازند و آن را به حاكميت وصل ميكنند، عملكرد دستگاه قضايي و نيروي انتظامي هم به اين فضاي مظلومنمايي و اسطوره سازي كمك ميكند. با انفعال اصلاحطلبان آرمانگرا، ناكارآمدي بخشي از مسوولان، عدم وجود فضاي تحليلي، حاكم شدن شديد فضاي ژورناليستي، دانشجوها در فضاي احساسي قرار ميگيرند، فضا يك قطبي و يك طرفه ميشود. آنچه ميبينيم نمود بيروني اين تفكر است، اين تفكر را يك هيولا فرض كنيد كه نميتوان هيچگونه تعاملي با آن داشت. از طرفي آن تفكر هم خود را مقدس، خدايي، ديني و الهي ميداند و حاضر است به خاطر اعتقادتش تا پاي جان بماند. اگر اين افراط در فضاي سياسي كشور ادامه پيدا كند جز جنگ داخلي حاصلي در پي ندارد. به قول خاتمي خيليها خودشان كنار ميايستند. من به عنوان كسي كه از سال 76 در انجمن اسلامي دانشجويان بودم و با پوست، گوشت و خون بسياري حوادث جلوي دانشگاهها را احساس كردم ميديدم بسياري از كساني كه شعارهاي افراطي ميدهند وقت عمل نيستند. بنابراين يكي از نتايج اين فضا را جنگ داخلي ميبينيم. يكي ديگر از نتايج، استمداد از بيگانه و سازمانهاي بينالمللي معلومالحال، روح خواهش و تمنا كردن از سازمانهاي بيگانه را در برخي از انجمنيها شاهديم و فضاي ياس، نااميدي و انفعال. بخشي از مسوولان مطمئنا به بسياري از روشهاي افراطي اجازهي فعاليت و بروز نميدهند و فضايي پيش ميآيد كه اصلاحات پيش نميرود و متوقف ميشود و نتيجهاش فضاي ياس و نااميدي است. اينجاست كه به راحتي مخالف منطق خود را معاند و دنبال براندازي و همسو با بيگانه جلوه ميدهند و آنگاه حذف اين مجموعه كار بسيار راحتي ميشود. مجموعهاي كه اين برچسبها يا ويژگيها را داشته باشد كارايي ندارد و مجموعه را از كارآيي مياندازد، تا نگاه عمومي با يك برنامهي رسانهيي، مجموعه را دچار حذف و انزوا ميكند.
انجمن اسلامي، بستري براي بيان تمام نظرات
« مرتضي اصلاحچي » دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي نيز گفت: سعيي ميكنم صحبتهايم عطف به صحبتهاي آقاي علامه نشود؛ چون ايشان يك سري مسايل را مطرح كرد كه به طور خاص فكر ميكنم به جريان فكري خاصي در تحكيم برميگردد كه دانشگاه هم عضو آن است. ايشان به سابقهي دفتر تحكيم و انجمن اسلامي اشاره كردند و شش دوره را براي آن مطرح كردند. حرف من به طور خاص به دورهي ششم برميگردد كه به جريان دوم خرداد مربوط است كه دفتر تحكيم از آن حالتي كه داشت درآمد و تفكر اصلاحطلبانه پيدا كرد و تا حدودي با جريانهاي ديگر فاصله گرفت. مسالهي ديگر اين است كه انجمنهاي اسلامي قبل از انقلاب به طور خاص براي ترويج انديشهي روشنفكري ديني و مقابله با جريانهاي ماركسيستي به وجود آمد، اما الان تعدادي از دوستان مطرح ميكنند كه انجمنها بايد به وضعيت سابق برگردد، يعني فقط جايي باشد براي اينكه روشنفكران ديني و يا دينداراني كه ميخواهند فعاليت سياسي كنند در آن باشند. به نظر من اينگونه نگاه كردن به انجمن درست نيست؛ چون الان درون دانشگاهها اجازهي اين داده نميشود كه جريانهاي مختلف فكري، گروه و تشكل ايجاد كنند و فعاليت كنند. پس الان وظيفهي ماست كه انجمنهاي اسلامي را بستري كنيم براي بيان نظرات تمام جريانهاي فكري كه حرفي براي گفتن دارند، چه در زمينهي سياسي، چه فرهنگي. البته تا زماني كه اين رويكرد وزارت علوم و شوراي عالي انقلاب فرهنگي نسبت به تشكلها تغيير كند و اجازه دهند جريانهاي ديگر در داخل دانشگاه فعاليت كنند كه آن موقع طبيعي است كساني كه با انديشهاي غير از روشنفكري ديني كه پشتوانهي انجمنهاي اسلامي است وارد اين تشكلها شدند خارج ميشوند و به دنبال جايي ميروند كه براي آنها باشد.
انشقاق در انجمنها، مجازي است
وي افزود: انجمنهاي اسلامي يك كاركرد خاص دارند و يك كاركرد عام. كاركرد خاص آنها پرداختن به مطالبات دانشجويان است؛ چه مطالبات صنفي كه شوراي صنفي اين كار را ميكند اما به خاطر پشتوانهي قوي انجمنها بيشتر دانشجوها اين توقع را از انجمن دارند. كاركرد عامي هم بايد داشته باشند كه رابط بين روشنفكران و قشر نخبه با مردم باشند. يعني مسايلي كه روشنفكران بيان ميكنند براي مردم بازگو كنند و از طرف ديگر مطالبات سياسي اجتماعي مردم را مطرح كنند تا به گوش حاكمان برسد. فكر ميكنم در طول چند سال گذشته اين رويكرد بهويژه رويكرد سياسي آن پررنگتر بوده است. اعمال نفوذها و اعمال فشارهايي كه از خارج شد شرايط خاصي را ايجاد كرد. به نظر من تا زماني كه احزاب و جامعهي مدني به معني واقعي كلمه شكل نگيرد و نتوانند قدرتمند كار كنند، انجمنهاي اسلامي به عنوان گستردهترين جريان اجتماعي موجود در جامعه وظيفه دارد براي آرماني كه دارد پي اين قضيه را بگيرد. زماني كه تشكلهاي مدني و NGOها شكل بگيرند و احزاب توانايي كار كردن را داشته باشند، انجمنها به جايگاه واقعي خود برميگردد. اما در طول چند سال گذشته بهويژه از سال 80 يك سري انشقاقهايي در انجمنها به وجود آمد كه به نظر من مجازي است و اختلافات حقيقي نيست.
در بدنهي دانشجويي هيچ اختلافي نيست
بايد خصومتها برطرف شود
اصلاحچي ادامه داد: تصور كنيد بدنهي دانشجويي دانشگاه علامه كه در فراكسيون مدرن است، با بدنهي دانشـجويي يك انجمن كه در طيف شيراز است چه تفاوتي دارد كه هركدام يك چيز را مطرح كنند؟ در بدنهي دانشجويي هيچ اختلافي نيست اما يك سري انشقاقهايي به وجود آمد كه دو دليل اصلي دارد؛ يكي اعمال نفوذي است كه احزاب ايجاد كردند. يعني احزاب به خاطر اينكه توانايي اين را نداشتند كه در بدنهي اجتماعي دنبال نيرو براي خودشان بگردند، به جريانات دانشجويي روي آوردند و خواستند انجمنهاي اسلامي و جريان دانشجويي را تبديل به اهرم فشار خود كنند، اين تا حدودي باعث شد انشقاقي به وجود بيايد. اما دليل دومي كه اين مسايل پيش آمد اختلاف نظرها و خصومتهاي شخصي بود كه بين افرادي در راس تحكيم ايجاد شد. بيشتر اختلاف نظرها، فراكسيونبنديها و دستهبنديها و فرقههايي كه در تحكيم وجود دارد مابهازاي واقعي ندارد و بيشتر به خصومتها و اختلافات شخصي برميگردد كه هركسي به اندازهي وزنش و ارتباطي كه با دانشگاهها داشته، تعدادي دانشگاه را دور خود جمع كرده و يك طيف درست كرده است. اما وقتي با دوستان فراكسيونها و طيفهاي ديگر صحبت ميكنيم دچار شك ميشويم كه حرف ما بسيار شبيه هم است. پس چرا دو طيف يا فراكـسيون مختلفيم؟ وقتي به واقعيت رجوع ميكنيم ميبينيم به آن صورت هيچ اختلافي ندارم. به لحاظ استراتژي، اشتراكمان بسيار زياد است، شايد به لحاظ تاكتيكي اختلاف نظر داشته باشيم. به نظر من اگر ما بخواهيم اين اختلافات برطرف شود بايد خصومتها برطرف شود. انجمنها بايد مستقل از احزاب عمل كنند، آفتي كه الان در انجمنها وجود دارد اين است كه احزاب سعي ميكنند اعضاي انجمن را تبديل به كادر خود كنند. منظورم تعلق فكري نيست، طبيعي است هركس ممكن است به جرياني تعلق فكري داشته باشد. اما با وابستگي تشكيلاتي به حزب يا جريان سياسي خارج از دانشگاه، آن وقت اولويت من براي فعاليت ملاحظات تشكيلات جريان سياسي است، ديگر آرمانگرايي دانشجويي را خيلي وقتها زير پا ميگذارم و اصولي كه مدنظرم است به خاطر مصالح تشكيلاتم كنار ميگذارم.
ذات جريان دانشجويي، راديكال است
وي همچنين گفت: خاصيت ديگري كه جريان دانشجويي دارد، آوانگارد، راديكال و آرمانگراييشان است. دانشجويان در سني هستند كه افراد به شدت به دنبال آرمان خود هستند و ملاحظات و مصلحتسنجي سياسي با منطق رفتاري آنها جور در نميآيد. طبيعي است كه جريان دانشجويي بايد به خاطر ذاتش راديكال باشد و راديكال عمل كند. اما متاسفانه در طول چند سال گذشته راديكاليسمي كه ما داشتيم نظري بود، راديكاليسم عملي نداشتيم. ما در بيانيهها و مصاحبهها به شدت راديكال حرف ميزديم ولي وقتي پاي عمل ميرسيد خيليها كم ميآوردند. من موافق راديكاليسم هستم، به نظرم فعاليت دانشجويي بايد راديكال و با رويكرد انتقادي باشد. ما بايد بالانسي بين راديكاليسم نظري و عملي ايجاد كنيم.
ادامه دارد ...
نظرات