اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد، دومين بخش از ويرايش نخست مقالهي «آشنايي با اختلالات اضطرابي» از مجموعهي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
در بخش پيشين فهرستي از واژگان توصيفي اختلالهاي اضطرابي، ماهيت اضطراب، تجربهي اختلالها و حالتهاي اضطرابي و اختلالات اضطرابي در زنان و كودكان توضيح داده شد.
در اين بخش به اضطراب، بيماريهاي جسماني ، سوء مصرف مواد و داروها؛ درمان اختلالات اضطرابي؛ عوامل خطرپذيري، نقشبيماريهاي جسماني و سوء مصرف مواد و داروها و عوامل حفاظتي در برابر اضطراب پرداخته خواهد شد و در پايان روشهاي درمان اختلالات اضظرابي توضيح داده ميشود.
دربخشهاي بعدي اين مقاله به موضوع پيشگيري و پيشگيري در ايران پرداخته ميشود.
اختلالات و بيماريهاي رواني رنج و لطمات بسيار زيادي را بر افراد جامعه بار ميكنند. سياستگذاري در جهت پيشگيري و درمان هر يك از آنها در رويكردي اخلاقگرايانه و معطوف به جايگاه شخصيت انسانها در فرهنگ اسلامي، از مسووليتهاي انكارناپذير دولت و اعضاي يك جامعهي اسلامي محسوب ميشود، از سوي ديگر در يك رويكرد حاكميتي و معطوف به مصالح جامعهي اسلامي از آنجايي كه سياستگذاري در حوزههاي مختلف اجتماعي و فرهنگي وابستگي زيادي به سياستها و نظريههاي حوزه بهداشت روان و همچنين سياستهاي درماني در اين زمينه دارد، ميتوان گفت رابطهاي بسيار نزديك ميان هدايت و راهبري فرهنگي جامعه و سياستهاي بهداشتي، پيشگيرانه و يا درماني در حوزهي سلامت روان وجود دارد. در واقع بسياري از ارزشها و هنجارهاي اخلاقي و اسلامي جامعهي ما به دنبال اختلالات و بيماريهاي رواني، آسيب ديده و غفلت از اين آسيبها نيز خود به مانعي بزرگ در مسير حفظ ميراث ارزشي جامعه تبديل شده است. از سوي ديگر آسيبهاي رواني علاوه بر هزينههاي اجتماعي، هزينهها و خسارتهاي بزرگ اقتصادياي براي نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آنها در يك رويكرد معطوف به منافع ملي نيز از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. سرويس مسائل راهبردي ايران به مثابه مسووليتي اخلاقي، معطوف به منافع ملي و همچنين موضوعي در پيوند با مساله مهندسي فرهنگي، پرداختن به سياستهاي سلامت و بهداشت روان را در دستور كار خود قرار داده است.
مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري سلامت روان پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود. سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت (ahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
عوامل خطرپذيري در برابر اضطراب
در ادامه تعدادي از عوامل خطرپذيري براي ابتلا به اختلالهاي اضطرابي كه تاكنون شناخته شدهاند، ميآيد.
1ـ خلقوخو يا سرشت؛ در بين عوامل سرشتي، بازداري رفتاري بهعنوان عاملي براي بالا بردن خطر ابتلا به اضطراب پاتولوژيك شناخته شده است. بازداري رفتاري با بيقراري در نوزادي، ترس در نوپايي و شرم و احتياط در كودكي و گوشهگيري و انزوا در نوجواني مشخص ميشود. ارتباط بازداري رفتاري بهويژه با اختلال اضطراب اجتماعي و اضطراب جدايي مطالعه شده است.
2ـ آسيبپذيري شناختي؛ افرادي كه احتمال خطر را بالا ارزيابي ميكنند و ادراكشان از توانايي مقابله با آن پايين است، بيشتر درمعرض تجربهي اضطراب هستند. اين عامل به ويژه در اضطراب فراگير مشاهده ميشود. چنين افرادي ميزان خطر را بسيار بالا و توان مقابلهي خود را بسيار پايين ارزيابي ميكنند.
3ـ سبك دلبستگي؛ سبك دلبستگي افراد به مادر يا مراقب متفاوت است. افرادي كه سبك دلبستگي آنها مقاوم ـ اضطرابي است، يعني به هنگام دوري از مادر/مراقب مضطرب و بيقرار ميشوند و در حضور مراقب بيتابند و يا از مراقب اجتناب ميكنند، در بزرگسالي بيشتر احتمال دارد كه اضطراب را تجربه كنند.
4ـ اضطراب والدين و سبك فرزندپروري آنها، پژوهشها نشان داده است كه نقش ژنتيك در اختلالهاي اضطرابي 30 تا 40 درصد است. بنابراين احتمال ابتلاي كودكاني كه والدين آنها مضطرب هستند، به اختلالهاي اضطرابي بيشتر از والدين غير مضطرب است. اما عاملي كه شايد اهميت بيشتري دارد، سبك فرزند پروري والدين است. پژوهشها نشان داده است كه والدين كودكان مضطرب به احتمال بيشتري رفتار اجتنابي كودك را تقويت ميكنند. چنين والديني كه به احتمال بيشتر خود نيز مضطرب هستند، كنترل افراطي يا حمايت بيش از حد را در تربيت فرزندان خود به كار ميبرند. براي مثال اغلب افراد مبتلا به وسواس، والدين كنترل كنندهاي داشتهاند يا افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي كمتر در جريان تربيت خود توسط والدين، مهارتهاي اجتماعي يا اجتماعي شدن را فرا گرفتهاند.
5ـ تاثير همسالان؛ همسالان در جريان تحول كودكان و نوجوانان به عنوان عامل كنترلكننده تلقي ميشوند. مهارتهايي مثل جراتمندي، كفايت و سازگاري اجتماعي در جريان تعامل با همسالان تكميل ميشوند. دوستي كردن و تعامل با همسالان مضطرب چنين رفتارهايي را در كودكان تقويت ميكند. تجربهي طرد يا تهديد توسط همسالان احتمال اضطراب اجتماعي را در كودك افزايش ميدهد.
6ـ وقايع استرس آميز و آسيبزا در زندگي؛ اغلب افراد مبتلا به اختلالهاي اضطرابي تجارب منفي را در گذشتهي خود به ياد ميآورند كه با موضوع ترس و اضطراب آنها رابطه دارد. اين موضوع به ويژه در فوبياها واسترس پس آسيبي بسيار مشهود است. تجربهي حوادث ناگوار يا مشاهدهي چنين صحنههايي به عنوان علتهاي اصلي برخي اختلالهاي اضطرابي در نظر گرفته ميشوند.
7ـ جنسيت؛ احتمال ابتلاي زنها به اختلالهاي اضطرابي بيشتر از مردان است. علل مختلفي براي تفاوت جنسيتي در ابتلا به اختلالهاي اضطرابي عنوان شده است كه به برخي از آنها در قسمت اختلالهاي اضطرابي در زنان اشاره خواهد شد.
جز وسواس و اضطراب اجتماعي در ساير اختلالهاي اضطرابي شيوع در زنها دو برابر مردان است.
8ـ انتقالهاي زندگي؛ طلاق، تغيير شغل، ورود به دانشگاه و ... به عنوان عوامل استرسزا ميتوانند در بروز اختلالهاي اضطرابي سهم داشته باشند. طلاق و ساير آسيبهاي زندگي، هم چنين تجربه تغييرات فاحش در زندگي عامل خطري براي فعال شدن آمادگيهاي قبلي براي اضطراب هستند.
اضطراب ، بيماريهاي جسماني ، سوء مصرف مواد و داروها
گاهي اضطراب ناشي از علل پزشكي و يا به علت سوء مصرف مواد يا داروهاست. اهميت اين مساله از اين جهت است كه در چنين شرايطي بايد در وهلهي اول به جاي رفع اضطراب(از طريق راهكارهاي روانشناختي) به مساله پزشكي و علت جسماني يا مسموميت دارويي يا ترك مواد پرداخته شود. از اين رو متخصصين بهداشت رواني و عموم مردم بايد با عواملي از اين دست كه در سلامتي و اضطراب آنها نقش دارد، آشنا باشند.
بيماريهاي جسماني گاهي با اضطراب همراه هستند. اغلب اين علائم شبيه اختلال هراس، اضطراب فراگير، يا وسواسها و اجبارها ديده ميشوند. براي نمونه پركاري تيروئيد و كمبود ويتامين B12 منجر به علائم اضطراب ميشوند. سندرمها و برخي بيماريها مانند بيماريهاي مربوط به سيستم ايمني بدن نيز منجر به تجربهي علائم اضطراب ميشوند، در چنين شرايطي بايدعامل اصلي شناخته شده و درمان شود. يك راه براي تشخيص علتهاي جسماني مستقيم سن بروزعلائم است. اختلالات اضطرابي قبل از 35 سالگي شروع ميشوند. توجه به تاريخچهي اختلال در تشخيص افتراقي اختلالهاي اضطرابي اهميت بسياري دارد.
برخي از داروهايي كه براي درمان مصرف ميشوند، عارضهي اضطراب، تحريك پذيري و بيقراري را به همراه دارند. علاوه بر اين مصرف آمفتامينها و كوكائين، ترك الكل و نيكوتين علائم اضطراب را به همراه خواهد داشت. مواد توهم زا مثل LSD و MDMA يا اكستازي منجر به سندرم اضطرابي حاد ميشود كه ضرورت مداخلهي پزشكي را ايجاب ميكند. در چنين مواردي علائم اضطراب بايد در جريان مصرف مواد و يا يك ماه پس از مصرف ظاهر شود، در غير اين صورت بايد به دنبال علل ديگر بود.
اما آنچه در خصوص تاثير مواد بر علائم اضطراب اهميت دارد، نقش كافئين در بروز اضطراب است. مصرف چاي و قهوه در اغلب نقاط دنيا بسيار معمول است و ممكن است عوارض ناشي از آن كمتر مورد توجه قرار گيرد. جز چاي و قهوه، بسياري از محصولات روزانه ما مثل شكلاتها و نوشابهها حاوي كافئين هستند و لازم است به اين مساله توجه شود. در صورتي كه ميزان كافئين به 250 ميليگرم برسد، احتمال مسموميت با كافئين وجود دارد كه علائمي شبيه اضطراب، بيقراري، تحريك پذيري، دلپيچه و ... در فرد ايجاد ميكند كه گاهي ممكن است علت آن توسط فرد تشخيص داده نشود.
كاربرد اين موضوع ساده در زندگي روزمره ميتواند بسيار موثر باشد. چرا كه ميتوان در شرايط استرسزا يا موقعيتهاي اضطراب برانگيز مصرف چاي و كافئين خود را كمتر كرد، يا ميتوان به افراد مضطرب و تحريك پذير توصيه كرد براي كسب آرامش، از نوشيدنيها و يا شيوههاي مناسب ديگري مانند آرامسازي، تنفس عميق و مديتيشن استفاده كنند.
عوامل حفاظتي در برابر اضطراب
حمايتهاي اجتماعي، سبكهاي مقابلهاي كارآمد، كنترل، نظم بخشي هيجاني و يادگيري از جمله عوامل حفاظتي هستند.
افرادي كه داراي شبكهي اجتماعي گسترده و حمايتگري هستند، در مواجهه با حوادث آسيبزا و استرسهاي زندگي كمتر صدمه ميبينند. پژوهشها نشان دادهاند كساني كه هنگام روبهرو شدن با مشكلات و اتفاقات ناگوار دسترسي بيشتري به حمايتهاي اجتماعي در مقايسه با افرادي كه تنها و منزوي هستند، دارند؛ كمتر به مشكلات هيجاني واكنش ميدهند. اين مساله به ويژه در حوادث آسيبزاي فراگير مثل بلاياي طبيعي يا جنگ ديده ميشود. افراد داراي حمايت اجتماعي بالا كمتر به اختلال استرس پس آسيبي (PTSD) مبتلا ميشوند.
سبكهاي مقابلهاي سازگارانه براي روبه رو شدن با مشكلات و استرسهاي زندگي جزء بسيار مهمي محسوب ميشوند.
كساني كه از سبكهاي مقابلهاي كارآمد در زندگي خود استفاده مي كنند، كنترل بيشتري بر اتفاقات زندگي خود دارند، همچنين توانايي نظم بخشي به هيجانهاي مثبت و منفي خود را دارند و كمتر اضطرابهاي پاتولوژيك را تجربه ميكنند. نظمبخشي هيجاني مجموعهاي از فرايندهاست كه باعث تقويت، تقليل يا تداوم واكنشهاي هيجاني ميشوند. براي مثال كساني كه از مهارتهاي حل مساله و تصميمگيري صحيح برخوردارند، به جاي تجربه هيجانهاي ناخوشايندي مثل غم و نگراني يا عصبانيت، هيجانهاي منفي خود را مديريت ميكنند و تلاش ميكنند تا احساس خودكارآمدي خود را افزايش دهند.
علاوه بر اين، تجربههاي يادگيري خوشايند به ويژه در اوايل زندگي و نوع فرزند پروري والدين ميتواند تاثير مثبتي بر روند اختلالات هيجاني بگذارد. پژوهشها نشان داده است افرادي كه به جاي اجتناب از موقعيتها و رويدادها، مواجهه و برخورد با آنها را پيشهي خود ميسازند، در آينده هيجانهايي مثل ترس و اضطراب را كمتر تجربه ميكنند.
به عبارت ديگر ايمنسازي در مقابل استرسهاي زندگي منجر به بالا رفتن توان فرد در برخوردهاي آتي با هيجانهاي منفي ميشود. از اين رو به نظر ميرسد پدر و مادر به عنوان عاملين موثر در جريان تحول كودكان، نقش موثري در مديريت هيجانهاي منفي داشته باشند.
با اين وجود همانگونه كه درابتداي مبحث عنوان شد پژوهش در مورد عوامل حفاظتي در مقابل اختلالهاي هيجاني مثل اضطراب در ابتداي راه است و اميد ميرود پژوهشهاي آينده به شناخت بيشتر از اين عوامل منتهي گردد. شناخت اين عوامل در ارائهي خدمات پيشگيرانه و مداخلات درماني بسيار كمك كننده خواهد بود.
درمان اختلالهاي اضطراب
به طوركلي، اختلالهاي اضطرابي با دارودرماني و رواندرمانيهاي اختصاصي يا توسط هر دو درمان ميشوند. انتخاب درمان وابسته به مشكل و ترجيح افراد است. در صورتيكه مشكل اضطرابي وجود داشته باشد، بايستي ارزيابي دقيق صورت بگيرد تا مشخص شود كه آيا مشكل مربوط به مشكلات طبي عمومي است و يا اختلال اضطرابي وجود دارد.
زماني كه وجود اختلال اضطرابي مشخص شد، امكان وجود يك اختلال اضطرابي يا تركيبي از آنها وجود دارد. اختلالهاي همبود مثل افسردگي و سوء مصرف مواد نيز با اختلالهاي اضطرابي همراه ميشوند. گاهي الكليسم، افسردگي و ساير شرايط موجود به قدري تاثير منفي بر فرد ميگذارند كه لازم ميشود قبل از درمان اختلالهاي اضطرابي و يا همراه آن، آن شرايط را كنترل كرد.
دارودرماني
داروها باعث ميشوند تا اختلال تحت كنترل درآمده و فرد آمادهي رواندرماني شود. داروها توسط پزشك و اغلب توسط روانپزشك تجويز ميشوند. روانپزشك ميتواند خدمات رواندرماني را نيز ارائه دهد و يا همراه روانشناس، مددكار اجتماعي و يا مشاور به ارائه اين خدمات بپردازد. داروهاي اصلي كه براي اختلالهاي اضطرابي تجويز ميشوند عبارتند از: ضد افسردگيها و ضد اضطرابها، همچنين بتابلوكرها كه براي كنترل برخي از علائم جسماني به كار ميروند.
الف ـ داروهاي ضد افسردگي
اين داروها براي درمان افسردگي ساخته شدهاند، اما براي درمان اضطراب نيز موثرند. مدت زمان لازم براي ظاهر شدن آثار اين داروها 4 تا 6 هفته است، اما معمولا اثر آنها زودتر ظاهر ميشود. علاوه بر اين لازم است تا اين داروها به مدت كافي مصرف شوند تا ازعود بيماري جلوگيري شود.
قابل توجه است که داروهاي ضد افسردگي در افرادي که سابقه فردي يا خانوادگي افسردگي دو قطبي يعني افسردگي همراه با بي قراري،عصبانيت زياد، پرحرفي، کاهش نياز به خواب وافکار شلوغ دارند، ممکن است سبب تشديد بيماري شود. اين افراد نياز به داروهاي ديگري طبق تشخيص روانپزشک خواهند داشت.
1 ـ SSRI ها
از جمله داروهاي جديد ضد افسردگي هستند و بازدارندههاي اختصاصي جذب مجدد سروتونين ( SSRI) ناميده ميشوند. اين داروها سطح انتقال دهندهي عصبي سروتونين را در مغز تغيير ميدهند.
فلوكستين، سرترالين، اس سيتالوپرام، پاروكستين و سيتالوپرام جزو SSRI ها هستند و معمولا براي اختلال هراس، وسواسي- اجباري (OCD)، استرس پسآسيبي(PTSD) و اضطراب اجتماعي تجويز ميشوند. همچنين SSRI ها را در صورت همبودي اختلالهاي اضطرابي يا افسردگي تجويز ميكنند. "ونلافكسين" داروي ديگر است كه مشابه SSRI هاست و براي درمان اختلال اضطراب فراگير (GAD) مورد استفاده قرار ميگيرد. داروها اغلب با دوز پايين تجويز شده و به تدريج تا رسيدن به حد مناسب درماني افزايش مييابند.
SSRI ها اثرات جانبي كمتري نسبت به داروهاي قبلي ضد افسردگي دارند. اما آنها نيز در شروع مصرف گاهي باعث تهوع ميشوند. اين علائم به مرور زمان برطرف ميشوند. برخي نيز، با مصرف SSRI ها بد كاركردي ميل جنسي را تجربه ميكنند كه معمولا با تنظيم دوز يا تغيير داروها از بين ميرود.
2 ـ TCA ها
داروهاي ضد افسردگي سه حلقهاي ،كه TCA ناميده ميشوند، قديميتر از SSRI ها هستند. اما آنها نيز گاهي براي اختلالهاي اضطرابي تجويز ميشوند. آنها گاهي باعث سرگيجه ، خواب آلودگي، خشكي دهان و افزايش وزن ميشوند كه لازم است دوز دارو تنظيم و يا داروي ديگري جايگزين شود.
نمونهاي از سه حلقهايها عبارتند از "ايمي پرامين" كه براي اختلال هراس و GAD"" تجويز ميشود و "كلومي پرامين" كه براي درمان "OCD" موثر است.
3 ـ MAOI ها
بازدارندههاي مونوآمين اكسيداز كه MAOIها ناميده ميشوند، قديميترين طبقهي داروهاي ضد افسردگي هستند. MAOI هايي كه براي اختلالهاي اضطرابي تجويز ميشوند عبارتند از: "فنلزين" و "ايزوكربوكسايد" كه براي درمان اختلال هراس و اختلال اضطراب اجتماعي موثرند. افرادي كه داروهاي MAOI را مصرف ميكنند نبايد برخي از غذا يا نوشيدنيهايي را كه حاوين "تيرامين" هستند، مصرف كنند.
همچنين مصرف همزمان برخي داروها مثل داروهاي ضد سرماخوردگي يا ضد آلرژي با MAOI ها واكنش كرده و باعث افزايش فشار خون ميشوند. MAOI ها با SSRI ها نيز واكنش كرده و باعث "سندرم سروتونين" ميشوند. علائم اين سندرم آشفتگي، توهم، تعريق زياد، سفتي عضلاني، تغيير فشار خون و برخي شرايط تهديد كنندهي زندگي است.
ب ـ داروهاي ضد اضطراب
بنزوديازپينها براي اختلالهاي اضطرابي موثرند و عوارض جانبي كمتري ،البته به جز خواب آلودگي دارند. مشكلي كه در رابطه با مصرف بنزوديازپينها وجود دارد اين است كه افرادي كه از بنزوديازپينها استفاده ميكنند، به طور مداوم به دوزهاي بيشتري احتياج پيدا ميكنند. اين داروها عمدتا براي مدت كوتاهي تجويز ميشوند. اين مساله بهويژه در افرادي كه دارو يا الكل را مورد سوء مصرف قرار ميدهند، جدي است.
افرادي که از بنزوديازپين ها استفاده طولاني مدت مي کنند، در صورت قطع يكبارهي آنها، علائم ترك را تجربه ميكنند . در اين صورت علائم اضطراب بعد از قطع دارو برميگردد. اين مشكل بالقوه باعث ميشود تا پزشكان از تجويز زياد و دوزهاي بالاي اين داروها خودداري كنند.
علاوه بر موارد فوق، باسپيرون نيز يك داروي ضد اضطراب جديد است كه براي درمان GAD استفاده ميشود. عوارض جانبي احتمالي آن عبارت است از سرگيجه، سردرد و تهوع . برخلاف بنزوديازپينها بايد به طور مداوم و حداقل 2 هفته مصرف شود تا اثر ضد اضطرابي آن ظاهر شود.
ج ـ بتابلوكرها
بتابلوكرهايي مثل پروپرانولول كه براي بيماران قلبي استفاده ميشوند، علائم جسماني همراه اختلالهاي اضطرابي ( به ويژه در اختلال اضطراب اجتماعي ) را كاهش ميدهند. زماني كه موقعيت اجتماعي قابل پيش بيني باشد ( مثل سخنراني ) بتابلوكرها براي كنترل علائم جسماني اضطراب تجويز ميشوند.
رواندرماني
رواندرماني توسط متخصصين آموزشديده مثل روانشناسان، روانپزشكها، مددكاران اجتماعي و مشاوران ارائه ميشود. رواندرماني به كشف عوامل به وجود آوردندهي اضطراب و غلبه بر آنها كمك ميكند.
الف ـ رفتاردرماني شناختي ( CBT)
CBT درمان موثري براي اختلالهاي اضطرابي است. قسمت شناختي به افراد كمك ميكند تا الگوهاي تفكر منفي خود را كه منجر به اضطراب ميشوند، تغيير دهند و بخش رفتاري شيوههاي واكنش به موقعيتهاي اضطراب آور را تغيير ميدهد.
براي مثال CBT به افراد مبتلا به اختلال هراس كمك ميكند تا بدانند كه حملات وحشتزدگي آنها حملههاي قلبي واقعي نيستند. CBT به افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي ميآموزد كه چگونه بر باورهاي خود در مورد قضاوت و ارزيابي ديگران غلبه كنند. زمانيكه افراد آماده ميشوند تا با ترسهاي خود روبهرو شوند، به آنها نشان داده ميشود كه چگونه از تكنيكهاي مواجهه براي حساسيتزدايي نسبت به موقعيتهايي كه باعث اضطراب آنها ميشود، استفاده كنند.
افراد مبتلا به "OCD" كه نسبت به آلودگي و نجاست وسواس دارند، تشويق ميشوند تا دستهاي خود را آلوده كنند و بدون شستن دستها مدتي را صبر كنند. درمانگر كمك ميكند تا شخص بتواند با اضطراب ايجاد شده، مقابله كند. پس از تمرينهاي متوالي اضطراب به مرور كاهش مييابد.
افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي به ماندن در موقعيتهاي اضطرابزا تشويق ميشوند.
آنها با موقعيتها روبهرو ميشوند و به تدريج اضطراب كاهش مييابد.
افراد مبتلا به "PTSD" براي مرور و بازگويي خاطرات آسيبزا در شرايط مناسب مورد حمايت قرار ميگيرند تا اضطرابشان كاهش يابد.
CBT، تنفس عميق و ساير مهارتهايي را كه باعث كاهش اضطراب و ايجاد آرامش ميشود را آموزش ميدهد.
ب ـ رفتار درماني مبتني بر مواجهه
رفتاردرماني براي سالها براي فوبي خاص استفاده شده است. شخص به تدريج با موقعيتها و موارد ترس آور روبهرو ميشود. گاهي مواجهه در دفعات نخست به صورت تجسمي يا با تصاوير و سپس به صورت مستقيم صورت ميگيرد. درمانگر در شروع درمان آنها را همراهي كرده و حمايت و راهنمايي ميكند.
" CBT" و رفتاردرماني، هيچگونه عوارض جانبي به جز تجربههاي موقتي اضطراب در هنگام مواجهه ندارد. "CBT" به طور معمول 12 هفته طول ميكشد و به صورت فردي يا گروهي اجرا ميشود. گروه درماني به ويژه براي اختلال اضطراب اجتماعي موثر است.
"CBT" و رفتار درماني نيازمند انجام تمرين و تكميل تكاليفي است كه به صورت منظم و مشخص در بين جلسات اجرا ميگردد. پژوهشها نتايج اميدواركنندهاي را در خصوص تاثير" CBT" در انواع اختلالهاي اضطرابي نشان دادهاند.
"CBT" به تنهايي و يا در تركيب با دارودرماني، درمان خط اول براي اختلالهاي اضطرابي شناخته ميشود.
ادامه دارد...
تدوين: ابوالفضل محمدي
دانشجوي دكتراي روانشناسي باليني انستيتو روانپزشكي تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشكي ايران )
خبرنگار روانشناسي باليني سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران
نظرات