• دوشنبه / ۲۵ شهریور ۱۳۸۷ / ۱۶:۱۵
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8706-12811
  • خبرنگار : 71271

مفاهيم روانشناسي - اختلال‌هاي اضطرابي/‌1 شناخت ماهيت اضطراب تجربه انواع اختلال‌هاي اضطرابي

مفاهيم روانشناسي - اختلال‌هاي اضطرابي/‌1
شناخت ماهيت اضطراب
تجربه انواع اختلال‌هاي اضطرابي

اشاره:
آن چه كه در پي مي‌آيد، اولين بخش از ويرايش نخست مقاله‌ي «آشنايي با اختلالات اضطرابي» از مجموعه‌ي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌پژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
در اين مقاله براي آشنايي خوانندگان با ادبيات علمي اختلال‌هاي اضطرابي، فهرستي از واژگان توصيفي اختلال‌هاي اضطرابي با ادبياتي ساده توضيح داده خواهد شد. در ادامه به ماهيت اضطراب، تجربه‌ي اختلال‌ها و حالت‌هاي اضطرابي و اختلال‌هاي اضطرابي در زنان و كودكان پرداخته مي‌شود.
در بخش‌هاي بعدي پيشگيري و درمان اين دسته از اختلالات رواني مورد بررسي قرار خواهد گرفت. 

اختلالات و بيماري‌هاي رواني رنج و لطمات بسيار زيادي را بر افراد جامعه بار مي‌كنند. سياست‌گذاري در جهت پيشگيري و درمان هر يك از آن‌ها در رويكردي اخلاق‌گرايانه و معطوف به جايگاه شخصيت انسان‌ها در فرهنگ اسلامي، از مسووليت‌هاي انكارناپذير دولت و اعضاي يك جامعه‌ي اسلامي محسوب مي‌شود، از سوي ديگر در يك رويكرد حاكميتي و معطوف به مصالح جامعه‌ي اسلامي‌ از آن‌جايي كه سياست‌گذاري در حوزه‌هاي مختلف اجتماعي و فرهنگي وابستگي زيادي به سياست‌ها و نظريه‌هاي حوزه بهداشت روان و همچنين سياست‌هاي درماني در اين زمينه دارد، مي‌توان گفت رابطه‌اي بسيار نزديك ميان هدايت و راهبري فرهنگي جامعه و سياست‌هاي بهداشتي، پيشگيرانه و يا درماني در حوزه‌ي سلامت روان وجود دارد. در واقع بسياري از ارزش‌ها و هنجارهاي اخلاقي و اسلامي جامعه‌ي ما به دنبال اختلالات و بيماري‌هاي رواني، آسيب ديده و غفلت از اين آسيب‌ها نيز خود به مانعي بزرگ در مسير حفظ ميراث ارزشي جامعه تبديل شده است.
از سوي ديگر آسيب‌هاي رواني علاوه بر هزينه‌هاي اجتماعي، هزينه‌ها و خسارت‌هاي بزرگ اقتصادي‌اي براي نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آن‌ها در يك رويكرد معطوف به منافع ملي نيز از اهميت بسيار بالايي برخوردار است.
سرويس مسائل راهبردي ايران به مثابه مسووليتي اخلاقي، معطوف به منافع ملي و همچنين موضوعي در پيوند با مسئله مهندسي فرهنگي پرداختن به سياست‌هاي سلامت و بهداشت روان را در دستور كار خود قرار داده است.

مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح مي‌دهند كه با استفاده از آن‌ها تا حدودي مي‌توان به ارزيابي سياست‌گذاري سلامت روان پرداخت.
سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود.
سريس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت (rahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند.

آشنايي با اختلال‌هاي اضطرابي

اختلال‌هاي اضطرابي شايع‌ترين اختلال‌هاي رواني هستند و اضطراب از جمله شكايت‌هاي اصلي افراد براي مراجعه به مراكز بهداشت رواني است. ميزان بالاي خودكشي، مشكلات ارتباطي و عدم كارايي در اجتماع و مشكلات زناشوئي و ده‌ها مشكل ديگر در نتيجه‌ي اضطراب به وجود مي‌آيند و يا تشديد مي‌شوند.
از اين رو اختلال‌هاي اضطرابي هزينه‌هاي سنگيني را به جامعه تحميل و براي تعداد زيادي از افراد جامعه درد و رنج ايجاد مي‌كنند.
هزينه‌هاي اقتصادي اين اختلال‌ها در سال 1990 در ايالات متحده 42 ميليارد دلار تخمين زده شده است. بنابراين پيشگيري از اين اختلالات از اهميت بسيار بالاي اقتصادي و اخلاقي‌اي برخوردار است.
از اين رو سعي خواهد شد تا در اين بخش از سرويس مسائل راهبردي از ابعاد مختلف به اختلال‌هاي اضطرابي نگريسته شود و هدف اين است كه راهبردهاي موثر و سازنده در اختيار مسئولين، متخصصين و افراد جامعه قرار داده شود.
اختلال‌هاي اضطرابي از استرس‌ها و نگراني‌هاي روزمره مثل امتحان، ترافيك، شغل جديد و ... متفاوتند. اختلال‌هاي اضطرابي گسترده‌تر و مزمن‌تر هستند و لزوم مداخله‌اي حرفه‌اي را ايجاب مي‌كنند. به طور كلي اين اختلا‌لات در نتيجه‌ي استروسورهاي زندگي و حوادث، تاريخچه يادگيري، نوع فرزند پروري، عوامل ژنتيكي يا استرس‌هاي ناشي از بيماري جسماني ايجاد مي‌شوند.
با اين وجود همه مي‌دانيم كه اضطراب در بسياري از اوقات كمك كننده است؛ اضطراب افراد را نسبت به محيط شان هوشيار نگه مي‌دارد و در طول تاريخ توانسته‌ است براي بقاي نسل انسان و ساير موجودات موثر باشد. اصطلاح اختلال اضطرابي به طور رسمي براي اختلال در عاطفه، فكر، رفتار و فعاليت فيزيولوژيكي اطلاق مي‌شود. پاسخ‌هاي هيجاني مثل ترس شديد و احساس خطر، علائم جسماني مثل كند شدن تنفس، سردي دست‌ها و پاها، احساس سبكي سر يا سرگيجه، تپش قلب، تعريق، لرزش، بي‌قراري و تنش عضلاني از ويژگي‌هاي اضطراب هستند.
به طور كلي مي‌توان اختلال اضطراب را حالت‌هاي افراطي و نامتناسب ترس، عدم اطمينان، بيم و هراس تلقي كرد. اختلال‌هاي اضطرابي صورت‌هاي مختلفي دارند؛ از نگراني شديد و افراطي در طول روز تا حمله‌ي شديد وحشتزدگي كه انسان را وا مي‌دارد تصور كند كه عن‌قريب خواهد مرد. بين اين دو صورت افراطي نيز ترس‌هاي اجتماعي، هراس‌ها، افكار وسواسي كه اغلب به اجبارهاي عملي منتهي مي‌شوند، روياها و بازگشت به گذشته پس از ضربه‌هاي ناگوار قرار دارند.

واژه‌نامه اضطراب

براي مطالعه‌ي متون مرتبط با اضطراب به اين واژه‌ها برخواهيم خورد.

آكروفوبيا (acrophobia): ترس از بلندي
ايروفوبيا (aerophobia): ترس از پرواز
آگونيست (agonist): دارويي كه عمل پيام‌رسان‌هاي شيميايي طبيعي بدن را تقليد مي‌كند.
آگورا فوبيا (agora phobia): ترس از مكان‌هاي عمومي يا فضاهاي باز؛ افراد مبتلا به آگورا فوبيا از بودن در موقعيت‌هايي كه فرار از آنها مشكل باشد يا دريافت كمك به آساني قابل دسترس نباشد، اجتناب مي‌كنند. اين اختلال اغلب همراه با اختلال پنيك تشخيص گذاشته مي‌شود. در زبان فارسي "گذرهراسي" يا "بازارهراسي" هم ناميده مي‌شود.
اضطراب (Anxiety): احساس تهديد و ترس كه اغلب با علائم جسماني (مثل تعريق، تنش و تپش قلب) مشخص مي‌شوند.
اختلال‌هاي اضطرابي (Anxiety Disorders): گروهي از مشكلات جدي سلامت رواني كه قابل درمان بوده و 1 نفر از هر 10 نفر را گرفتار مي‌كند؛ اختلال‌هاي اضطرابي به‌وسيله‌ي تركيبي از عوامل زيستي و محيطي ايجاد مي‌شوند.
ضد اضطراب‌ها (anxiolytics): داروهايي كه براي كاهش علائم اضطراب به كار مي‌روند.
رفتار درماني (behavior therapy): روش درماني براي افراد مبتلا به اختلال‌هاي اضطرابي، تا اين افراد بتوانند پاسخ‌ها و الگوهاي رفتاري مطلوب را جانشين الگوهاي نامطلوب كنند. بنزوديازپين‌ها (benzodiazepines): طبقه‌اي از داروها كه عمدتا براي كاهش فشار خون استفاده مي‌شوند. اين داروها براي كاهش علائم جسماني اختلال‌هاي اضطرابي تجويز مي‌شوند.
بتا بلوكرها(beta blockers): طبقه‌اي از داروها كه عمدتا براي كاهش فشار خون استفاده مي‌شوند. اين داروها براي كاهش علائم جسماني اختلال‌هاي اضطرابي تجويز مي‌شوند.
كلاستروفوبيا (Clastro phobia): ترس از فضاهاي بسته
شناخت درماني (Cognitive therapy): روش درماني براي اختلال‌هاي اضطرابي؛ براساس اين باور شكل گرفته است كه اختلال‌هاي هيجاني به علت تفكرغيرمنطقي ايجاد مي‌شوند. اين الگوهاي تفكر به‌عنوان رفتارهايي در نظر گرفته مي‌شوند كه به كمك شناخت‌ درماني تغيير مي‌يابند.
همبودي (Co- morbidity): حالتي كه دو يا چند اختلال به‌صورت همزمان وجود داشته باشند.
افسردگي (depression): اختلال روانشناختي كه با غمگيني، نافعال بودن، اشكال در تمركز و كاهش يا افزايش معني‌دار در اشتها و خواب، احساس افسردگي و نااميدي و گاهاَ با افكار و اعمال خودكشي‌گرايانه مشخص مي‌شود.
مواجهه درماني (exposure therapy): نوعي از درمان كه شامل مواجهه‌ي تدريجي بيمار با موقعيت‌ها يا موارد ترس‌آور مي‌شود. با اين درمان به افراد مبتلا به اختلال‌هاي اضطرابي ياد داده مي‌شود كه آن‌ها مي‌توانند با موقعيتي مواجه شوند و نياز به اجتناب و گريز از آن نداشته باشند.
خانواده درماني (family therapy): تلاش‌هايي كه در جهت كمك به خانواده‌ي بيمار براي شناخت و مقابله با اختلال و كمك به بهبودي بيمار صورت مي‌گيرد.
اختلال اضطراب فراگير (Generalized Anxiety Disorder – GAD): نگراني افراطي و غيرمنطقي كه مرتبط با بيماري ديگري نيست و بيش از شش ماه تداوم دارد.
آمادگي ژنتيكي (genetically predisposed): استعداد يك فرد براي داشتن حالت‌ها يا صفات خاص به خاطر وجود آن دراعضاي خانواده.
بازدارنده‌هاي مونوآمين اكسيداز(MAOIO): ضد افسردگي‌هاي قوي كه مواد شيميايي موجود در سيستم عصب مركزي را تنظيم مي‌كنند؛ به ندرت به‌عنوان خط اول دارودرماني تجويز مي‌شوند. زيرا تركيب اين دارو با برخي داروها، غذاها و نوشيدني‌ها واكنش‌هاي خطرناكي را ايجاد مي‌كند.
نوروز (Neurosis): اختلال مداومي كه ويژگي آن اضطراب و رفتارهاي اغراق‌آميز براي اجتناب از اضطراب است. افراد مبتلا به اين اختلال‌ها از غيرطبيعي بودن اين حالت‌ها اطلاع دارند.
انتقال‌ دهنده‌ي عصبي (Neurotransmitter): ماده شيميايي كه به‌وسيله‌ي پايانه‌ي سلول‌هاي عصبي رها مي‌شود و باعث انتقال تكانه‌هاي عصبي در فضاي بين سلول‌هاي عصبي، بافت‌ها يا ارگان‌ها مي‌شود.
اختلال وسواسي ـ اجباري (Obsessive – Compulsive Disorder- OCD): حالتي كه با افكار تكراري و مداوم (وسواس‌ها) مشخص مي‌شود و معمولا اضطراب يا ترس شديدي را به دنبال دارد. اغلب اين افكار منطبق با واقعيت نيستند. افراد وسواسي احساس اجبار براي انجام آئين‌ها يا اعمال مي‌كنند تا به كاهش اضطراب خود كه به‌وسيله‌ي وسواس‌هاي فكري ايجاد مي‌شوند، كمك كنند. آن‌ها مي‌دانند كه آئين‌ها يا اعمال اجباري غيرمنطقي هستند، ولي توان توقف آنها را ندارند.
اختلال هراس (panic disorder): حالتي كه با دوره‌هاي زودگذر و شديد اضطراب در زمان‌هاي نامناسب مشخص مي‌شود. افراد مبتلا به اختلال‌ هراس تپش قلب، احساس ضعف، درد سينه و احساس غريب‌الوقوع بودن مرگ در زمان‌هايي كه هيچ تهديد يا خطر جدي وجود ندارد را تجربه مي‌كنند. اين افراد در هنگام حمله‌ها و بين وقوع حمله، اضطراب و رنج زيادي را تجربه مي‌كنند.
اختلال استرس پس آسيبي (Posttraumatic stress Disorders – PTSD): حالتي كه در نتيجه‌ي تجربه كردن يا شاهد بودن حوادث ناراحت‌ كننده‌ي غيرمعمول ايجاد مي‌شود. علائم از تجربه‌ي مكرر تروما مثل روياها يا فلش‌بك‌ها تا بي‌حسي هيجاني نوسان دارند و اغلب باعث مي‌شوند تا فرد مبتلا درد و رنج زيادي را تحمل كند. آرام‌سازي عضلاني پيشرونده (progressive Muscle Relaxation): ايجاد تنش و آرامسازي گروه‌هاي مختلف عضلات بدن به شيوه‌ي نظام دار، مثلا شروع آرامسازي از پاها به سمت بالاتنه. اين تكنيك درماني براي تخفيف علائم اختلال‌هاي اضطرابي استفاده مي‌شود.
عود (rebound): بازگشت علائم اوليه بيماري يا اختلال، وقتي كه درمان قطع مي‌شود.
بازدارنده‌هاي اختصاصي جذب مجدد سروتونين(SSRI ): طبقه‌اي از داروهاي ضد افسردگي كه براي درمان اختلال‌هاي اضطرابي به كار برده مي‌شوند. اين داروها از طريق افزايش ميزان سروتونين موجود در مغز (انتقال دهنده‌ي عصبي كه با تنظيم هيجاني ارتباط دارد) موثر واقع مي‌شود. عمده‌ترين عوارض جانبي اين داروها تهوع خفيفي است كه معمولا پس از چند هفته كاهش مي‌يابد. بدكنشي جنسي و تاخير در انزال نيز گزارش شده است.
اختلال اضطرابي اجتماعي (فوبي اجتماعي) (Social Anxiety Disorder): تجربه‌ي اضطراب شديد به دليل مورد قضاوت قرار گرفتن توسط ديگران يا رفتار كردن به شيوه‌اي كه منجر به شرمندگي يا تحقير شود. معمول‌ترين آن‌ها ترس از صحبت كردن در جمع است.
فوبي خاص (specific phobia): ترس غيرمنطقي و شديد از يك چيز مثل حشره يا سگ، يا از يك موقعيت مثل پرواز يا فضاهاي بسته؛ فوبي ساده و مشخص هم ناميده مي‌شود.
ضد افسردگي‌هاي سه حلقه‌اي(TCA): طبقه‌اي از داروهاي ضد افسردگي كه در برخي از اختلال‌هاي اضطرابي مفيد هستند؛ به نظر مي‌رسد اين داروها با تنظيم چند انتقال دهنده‌ي عصبي عمل مي‌كنند. اين داروها عوارض جانبي مختلفي ايجاد مي‌كنند.
علائم ترك (withdrawal symptoms): علائم جسماني يا روانشناختي مثل تشنج، لرزش، استفراغ، بي‌خوابي، اضطراب، درد عضلاني و تعريق كه با قطع دارويي كه وابستگي ايجاد مي‌كند، به وجود مي‌آيد.
اضطراب سلامتي (health Anxiety): دلواپسي و نگراني افراطي در مورد سلامت شخصي. افراد مبتلا به اين حالت‌ها اعمال و خصوصيات طبيعي بدن را علامت بيماري تعبير مي‌كنند و منجر به اين مي‌شود كه فرد اضطراب شديدي را تجربه و مدام خود را معاينه كند يا از ديگران اطمينان بخواهد.
اختلال اضطراب جدايي (sepration anxiety disorder): اضطراب شديد و نامتناسب به خاطر جدايي يا پيش‌بيني جدا شدن از خانه و شخصي كه فرد به آن وابستگي دارد. اين اختلال در كودكان تشخيص گذاشته مي‌شود.
تقويت مثبت: نيرومند شدن يك رفتار پس از ارائه تقويت كننده مثبت به دنبال آن.
تقويت كننده مثبت: محركي كه در تقويت مثبت به دنبال رفتار مي‌آيد و آن رانيرومند مي‌سازد.

شناخت ماهيت اضطراب

اضطراب داراي 3 مولفه‌ي برانگيختگي جسماني، اجتناب و شناخت‌واره‌هاي منفي است. اغلب اختلال‌هاي اضطرابي در اين سه مولفه با يكديگر مشابهند.
برانگيختگي جسماني ويژگي عمده‌ي اكثر اختلال‌هاي اضطرابي است. برانگيختگي جسماني هم با محرك‌هاي دروني و هم با محرك‌هاي بيروني ايجاد مي‌شود. براي مثال محرك‌هاي برانگيزان در ترس‌هاي افراطي ( فوبي‌ها )، اغلب بيروني و در اختلال هراس، دروني هستند. در فوبي‌ها ممكن است فرد از ارتفاع و يا حيواناتي مانند سگ، كه محرك‌هايي بيروني هستند، بترسد و در اختلال هراس فرد از احساسات دروني خود مانند تپش قلب.  
دومين مولفه اجتناب است، اجتناب‌ها، راهبردهايي هستند كه براي كنترل يا كاهش برانگيختگي جسماني بكارگرفته مي‌شوند. اين راهبردها مي‌توانند رفتاري باشند، مثل فرار از موقعيت يا خوردن مشروب براي كاهش اضطراب و يا شناختي باشند، مثل پرت كردن حواس. عموما اين اجتناب‌ها وابسته به موضوع ترس و يا اضطراب هستند و در اغلب موارد شامل هر دو راهبرد شناختي و رفتاري مي‌شوند.
افكار و شناخت‌هاي منفي و تهديد كننده سومين ويژگي اختلال‌هاي اضطرابي هستند.
مولفه‌ي شناختي اضطراب شامل چهار حوزه مي‌شود:
1) باورهاي فاجعه‌سازي؛ براي مثال فرد مبتلا به اختلال هراس، تپش قلب را شروع حمله‌ي قلبي تعبير مي‌كند؛ يا فرد مبتلا به وسواس، آلودگي را مساوي با HIV مي‌داند و يا فرد مبتلا به اضطراب سلامتي، لرزش جزئي دست را شروع بيماري رواني به حساب مي‌آورد.
2) تجربه ذهني نداشتن كنترل يا كنترل محدود در مقابل موقعيت‌هاي ترس‌آور؛ براي مثال فرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگير خود را در پيش‌بيني وكنترل ايمني و سلامت كودك خود ناتوان ارزيابي مي‌كند يا فردي كه در جمع دچار اضطراب مي‌شود، خود را در چنين موقعيتهايي، خارج از كنترل مي‌داند.
3) گوش به زنگي سومين مولفه در بعد شناختي است. براي مثال، مراقب و گوش به زنگ بودن نشانه‌هاي مرتبط با واقعه‌ي آسيب‌زا، كه يكي از علائم بارز اختلال استرس پس آسيبي است.
4) آخرين مولفه توجه متمركز بر خود يا تمايل به تمركز بر موقعيت‌هاي ترس آور است. براي مثال فرد مبتلا به اضطراب اجتماعي، نشانه‌هاي طرد را به صورت انتخابي و گزينشي مورد توجه قرار مي‌دهد.
مولفه‌هاي شناختي، رفتاري و فيزيولوژيكي كه در بالا ذكر شدند با يكديگر ارتباط دارند و برجستگي آن‌ها در اختلال‌هاي اضطرابي مختلف متفاوت است.  

 

 

تجربه‌ها‌ي انواع اختلال‌ها و حالت‌هاي اضطرابي

تجربه‌ي اختلال هراس(اختلال اضطرابي پانيك):
"حمله‌هاي هراس تجربه سختي براي من بود، احساس مي‌كردم از واقعيت جدا شده‌ام و كنترلم را از دست داده‌ام. قلبم به شدت مي‌تپيد و احساس مي‌كردم كه نمي‌توانم نفس بكشم و دنيا بر سرم خراب مي‌شد."
"حملات من از 10 سال پيش و زماني‌كه از دانشگاه فارغ‌ التحصيل شدم و شغل جديدي را شروع كردم، آغاز شد. در هتل براي جلسه‌اي رسمي حاضر بودم كه دچار حمله‌ي هراس شدم، احساس مي‌كردم كه در حال مرگ هستم."
"بين حملات احساس وحشت و اضطراب داشتم، نگران بودم كه نكند دوباره حمله‌ها به سراغ من بيايند. مي‌ترسيدم به مكان‌هايي كه دچار حمله شده‌ بودم وارد شوم، براي دريافت كمك سريعا به جايي پناه مي‌بردم تا از دست حمله‌هاي هراس خلاص شوم."

تجربه‌ي اختلال وسواسي ـ اجباري:
"كارهايم را با آئين خاصي انجام مي‌دادم، آئين‌ها تمام زندگي مرا تحت تاثير قرار داده بودند، شمارش كردن، زندگي مرا به گند كشيده بود. موهايم را سه بار مي‌شستم؛ چون عدد 3 عدد شانسم بود و عدد 1 عدد بدبختي. مطالعه كردن من ساعت‌ها طول مي‌كشيد، چون هنگام مطالعه خطوط پاراگراف را مي‌شمردم. شب‌ها وقتي ساعت را تنظيم مي‌كردم نمي‌توانستم آن را روي عددهاي خاصي تنظيم كنم."
"مي‌دانستم آئين‌هايي كه انجام مي‌دادم، منطقي نيستند. به خاطر آن‌ها احساس شرمندگي مي‌كردم. ولي نمي‌توانستم بر آن‌ها غلبه كنم تا اينكه براي درمان مراجعه كردم."
"پوشيدن لباس به هنگام صبح برايم مدت‌ها طول مي‌كشيد. چون مجبور بودم اين كار را به سبك خاصي انجام دهم. وقتي از سبك خاص خودم عدول مي‌كردم، مضطرب مي‌شدم و مجبور بودم دوباره تكرار كنم. اغلب نگران بودم كه اگر كارها را به سبك خاصي انجام ندهم والدينم را از دست خواهم داد. فكرهاي وحشتناكي به ذهنم مي‌رسيد. مي‌دانستم كه غير منطقي‌اند، ولي مرا شديدا مضطرب مي‌كرد و باعث مي‌شد تا رفتارهاي غيرمنطقي انجام دهم. به خاطر زمان زيادي كه براي انجام اين آئين‌ها صرف مي‌كردم به بسياري از كارهاي مهم زندگي‌ام نمي‌رسيدم."

تجربه اختلال استرس پس آسيبي:
"پس از گذشت سالها از حادثه‌ي وحشتناكي كه براي من و خانواده‌ام افتاد، وقتي به ياد آن واقعه مي‌افتادم شديدا ناراحت مي‌شدم. از ديدن و خواندن هرچيزي كه خاطرات آن حادثه را برايم زنده مي‌كرد، حذر مي‌كردم. تصوير و هر چيزي كه با آن ماجرا تداعي مي‌شد، مرا عذاب مي‌داد. از اين‌كه فقط من زنده مانده بودم، احساس گناه مي‌كردم. براي مدتي هيچ احساسي در مورد آن ماجرا نداشتم. احساس افسردگي داشتم و منزوي شده بودم. خواب خوبي نداشتم و هر شب كابوس آن روز را مي‌ديدم."

تجربه اختلال اضطراب اجتماعي:
"در هر موقعيت اجتماعي احساس ترس مي‌كردم. قبل از اين‌كه خانه را ترك كنم مضطرب و نگران مي‌شدم و تا وقتي كه سركلاس درس يا مهماني حاضر ‌شوم، اين احساس‌ها شديد و شديدتر مي‌شد.
در اين موقعيت‌ها دل‌پيچه داشتم، قلبم به تندي مي‌زد، كف دستهايم عرق مي‌كرد و باعث مي‌شد تا از ديگران اجتناب كنم."
وقتي قرار بود در جاهاي شلوغ صحبت كنم، سرخ مي‌شدم و فكر مي‌كردم كه همه به من چشم دوخته‌اند، احساس شرمندگي مي‌كردم و به گوشه‌اي پناه مي‌بردم، نمي‌توانستم به صحبت كردن به ديگران فكر كنم. احساس حقارت مي‌كردم و نمي‌توانستم در كنار ديگران احساس خوشي داشته باشم."
نمي‌توانستم سرقرارهايم حاضر شوم. خيلي وقت‌ها سركلاس درس حاضر نمي‌شدم. سال اول دانشگاه به مدت يك ترم مرخصي گرفتم. احساس ضعف و شكست مي‌كردم."

تجربه فوبي خاص:
"از پرواز مي‌ترسيدم، فقط وقتي مجبور بودم با هواپيما مسافرت مي‌رفتم. اگر قرار بود با هواپيما مسافرت كنم از يكماه قبل نگران بودم. وقتي در هواپيما بسته مي‌شد احساس بدي داشتم، قلب به شدت مي‌تپيد و عرق مي‌كردم. وقتي هواپيما از زمين بلند مي‌شد، مي‌دانستم كه ديگر نمي‌توانم از آنجا خارج شوم. وقتي به پرواز فكر مي‌كردم خودم را تجسم مي‌كردم كه كنترلم را از دست داده‌ام و دست و پا مي‌زنم. از سقوط يا تكان هواپيما نمي‌ترسيدم، فقط احساس گرفتار شدن و زنداني بودن مرا مي‌ترساند. وقتي در مورد تغيير شغلم فكر مي‌كردم، مدام در اين فكر بودم كه «آيا بايد به خاطر آن سوار هواپيما شوم يا نه؟ » آن روزها فقط به جاهايي مسافرت مي‌كردم كه امكان رانندگي با قطار وجود داشت. دوستم از سفر با قطارهاي پرسرعت مي‌ترسيد، ولي قطار مشكلي براي من ايجاد نمي‌كرد. مي‌دانستم كه ترسم از پرواز با هواپيما غير منطقي است."

تجربه اختلال اضطراب فراگير:
"هميشه يك فرد نگران بودم، تحريك پذير بودم و نمي‌توانستم آرام باشم. زمان‌هايي نگراني‌ام به خاطر مسائل خاصي بيشتر مي‌شد و گاهي ثابت بود.
روزها با نگراني‌هايم زندگي مي‌كردم. درباره آينده، زندگي و شغلم نگران بودم. درباره قرارملاقات‌ها و آشنا شدن با ديگران نگران بودم. نمي‌توانستم بپذيرم كه اتفاق‌هاي بدي كه خودم را مسئول آنهامي‌دانستم، اتفاق بيفتند."
"وقتي نگراني‌هايم در بدترين حالت بود، نمي‌توانستم خودم را آرام كنم. سرگيجه داشتم، دلشوره داشتم و احساس كوفتگي در عضلاتم مي‌كردم. به اين خاطر كارم را از دست دادم و احساس بدي در آن داشتم و نگران بودم كه چرا كارم را از دست داده‌ام. زندگي‌ام فلاكت بار شده بود تا اينكه تحت درمان قرار گرفتم."
"مشكلات زيادي در خواب داشتم، اواسط شب با آنها از خواب بيدار مي شدم. حتي براي خواندن روزنامه و رمان نمي‌توانستم تمركز كنم. گاهي احساس مي‌كردم سرم سنگين شده است. قلبم از جا در مي‌آمد و بيشتر و بيشتر نگران مي‌شدم.
هميشه تصور مي‌كردم كه امور بدتر از آنچه كه بودند، اتفاق مي افتند. وقتي درد شكم داشتم فكر مي‌كردم كه سرطان گرفته‌ام." 

 

اختلالات اضطرابي در كودكان


اختلال‌هاي اضطرابي خود را در اغلب موارد در سنين پايين نشان مي‌دهند. ميزان اختلال‌هاي اضطرابي در كودكان 10 درصد گزارش شده است.
يك اختلال آشنا در اين خصوص اضطراب جدايي است. اضطراب جدايي با شيوعي در حدود 5 درصد در كودكان گزارش شده است. علاوه بر اين، فوبي‌ها تجربه‌ي آشنايي براي كودكان هستند. ترس از حيوان‌ها، ترس از خون و تزريق، اغلب در دوران كودكي آغاز مي‌شوند. هم چنين بر خلاف آن‌چه تصور مي‌شد اختلال‌هايي مانند وسواس حتي در دو سالگي نيز در كودكان گزارش شده است.
تجربه‌ي اختلال‌هاي اضطرابي در دوران كودكي متفاوت است. كودكان ممكن است متوجه غيرمنطقي بودن ترس‌هاي خود نشوند يا علائم خود را بيشتر با تحريك پذيري، بي قراري و يا گريه نشان دهند. اين موارد در تشخيص اختلال‌هاي اضطرابي در كودكان، بايد مورد توجه قرار گيرند.
هم‌چنين اختلال‌هاي اضطرابي به غير از وسواس، در دخترها بيشتر از پسرها مشاهده مي‌شود. بنابراين در تشخيص اين اختلالات  در كودكان، دلايل ذكر شده در خصوص شيوع بالاي اختلال‌هاي اضطرابي نيز بايد مورد توجه قرار گيرند. اين مساله مي‌تواند تلويحاتي براي پيشگيري از اختلال دركودكان و جنس مونث در پي داشته باشد كه در ادامه به آن پرداخته خواهد شد. داشتن اختلال اضطرابي در دوران كودكي و شروع در سنين پايين‌تر احتمال مزمن بودن، شدت و همبودي با ساير اختلال‌ها را بيشتر مي‌كند و در صورتي‌ كه درمان با فاصله‌ي زياد از شروع اختلال صورت گيرد، احتمال موفقيت و بهبودي ضعيف‌تر پيش‌بيني مي‌شود.
معمولا فوبي‌ها، اضطراب جدايي و اضطراب اجتماعي بيشتر در سنين پايين‌تر نمود پيدا مي‌كنند. ساير اختلال‌ها مثل وسواس نيز با ميزان كمتر، ولي در كودكي تجربه مي‌شوند. اختلال هراس در سنين بالاتر و معمولا در دهه‌ي سوم عمر تجربه مي‌شود. با اين وجود همان‌طوركه در قسمت عوامل خطرپذيري ذكر شد، ارتباط بين تجربه‌هاي كودكي و اختلال‌هاي اضطرابي بسيار بالاست. براي مثال داشتن اختلال اضطراب جدايي احتمال ابتلا به اضطراب اجتماعي، اختلال هراس و افسردگي را بيشتر مي‌كند. هم‌چنين تجربه‌هاي آسيب‌زاي كودكي يكي از عوامل ابتلا به اختلال استرس پس آسيبي و ساير اختلال‌هاي رواني است.

اختلالات اضطرابي در زن‌ها


به طور كلي اختلال‌هاي اضطرابي در زن‌ها بيشتر از مردها گزارش شده است. شيوع اغلب اختلال‌هاي اضطرابي در زن‌ها دو برابر مردهاست. دو اسثتثنا براي اين مساله اختلال وسواس فكري - عملي و اختلال اضطراب اجتماعي است كه به نظر مي‌رسد تفاوت چنداني در بين دو جنس نداشته باشند.
علل مختلفي براي تفاوت جنسي در تجربه اضطراب‌ها گزارش شده است. نخست اين‌كه دانشمندان معتقدند زن‌ها آسيب‌پذيري شناختي بالايي در مقايسه با مردان دارند. براي مثال حس كنترل‌ ناپذيري و سبك اسنادي بدبينانه در زن‌ها بيشتر مشاهده مي‌شود. مساله‌ي دوم مربوط به تجربه‌هاي منفي زندگي است. زن‌ها بيشتر از مرد‌ها احتمال دارد كه در كودكي وقايع ناگواري مثل سوء استفاده جسمي، جنسي يا عاطفي را تجربه كنند. علت سوم مربوط به آمادگي‌هاي زيستي است. زن‌ها استعداد بيولوژيك بيشتري براي ابتلا به اختلال‌هاي اضطرابي دارند. دليل بعدي مربوط به تاريخچه‌ي يادگيري است. زن‌ها در جريان تحول ياد مي‌گيرند كه در مواجهه با رويدادهاي استرس‌زا احساس‌ها و عواطف خود را درون سازي كنند، بعضي از واكنش‌هاي‌ آن‌ها با اضطراب يا غمگيني بيان مي‌شود. در مقابل، مردها به برون‌سازي مي‌پردازند. براي مثال مردها بيشتر احتمال دارد كه با پرخاشگري و بزه علائم خود را نشان دهند. و دليل آخر مي‌تواند به خاطر مراجعه‌ي بيشتر زنان به مراكز درماني براي دريافت خدمات بهداشتي باشد. مردها در مقابل براي رفع يا كاهش اضطراب كمتر مراجعه مي‌كنند و به مواد و داروها پناه مي‌برند.
تركيب اين علت‌ها و دلايلي كه هنوز ناشناخته مانده‌اند، زن‌ها را بيشتر مستعد تجربه اضطراب مي‌كنند. اين مساله مي‌تواند تلويحاتي را براي مداخله و پيشگيري از اختلال‌هاي اضطرابي داشته باشد كه در ادامه به آن‌ها پرداخته مي‌شود.

تدوين: ابوالفضل محمدي
دانشجوي دكتراي روانشناسي باليني انستيتو روانپزشكي تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشكي ايران )
خبرنگار سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران

ادامه دارد...

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha