اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد، ويرايش نخست چهارمين و آخرين بخش از مقالهي «آشنايي با اختلالات اضطرابي» از مجموعهي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
در بخشهاي پيشين فهرستي از واژگان توصيفي اختلالهاي اضطرابي، ماهيت اضطراب، تجربهي اختلالها و حالتهاي اضطرابي، اختلالات اضطرابي در زنان و كودكان، عوامل خطرپذيري، عوامل حفاظتي در برابر اضطراب و روشهاي درمان اختلالات اضطرابي توضيح داده شد. در ادامه به تعريف پيشگيري، انطباق آن با پيشگيري از اضطراب، ضرورت و اهميت آن در سياستهاي سلامت روان پرداخته شد.
در اين بخش موانع موجود در پيشگيري از اضطراب، سنجش و ارزيابي اختلالات اضطرابي و پژوهش در آن حوزه مورد بررسي قرار ميگيرد. سپس به توضيح دربارهي مداخلات پيشگيرانه موثر و جامع، و در نهايت پيشگيري از اضطراب در ايران پرداخته ميشود.
اختلالات و بيماريهاي رواني رنج و لطمات بسيار زيادي را بر افراد جامعه بار ميكنند. سياستگذاري در جهت پيشگيري و درمان هر يك از آنها در رويكردي اخلاقگرايانه و معطوف به جايگاه شخصيت انسانها در فرهنگ اسلامي، از مسووليتهاي انكارناپذير دولت و اعضاي يك جامعهي اسلامي محسوب ميشود، از سوي ديگر در يك رويكرد حاكميتي و معطوف به مصالح جامعهي اسلامي از آنجايي كه سياستگذاري در حوزههاي مختلف اجتماعي و فرهنگي وابستگي زيادي به سياستها و نظريههاي حوزه بهداشت روان و همچنين سياستهاي درماني در اين زمينه دارد، ميتوان گفت رابطهاي بسيار نزديك ميان هدايت و راهبري فرهنگي جامعه و سياستهاي بهداشتي، پيشگيرانه و يا درماني در حوزهي سلامت روان وجود دارد. در واقع بسياري از ارزشها و هنجارهاي اخلاقي و اسلامي جامعهي ما به دنبال اختلالات و بيماريهاي رواني، آسيب ديده و غفلت از اين آسيبها نيز خود به مانعي بزرگ در مسير حفظ ميراث ارزشي جامعه تبديل شده است. از سوي ديگر آسيبهاي رواني علاوه بر هزينههاي اجتماعي، هزينهها و خسارتهاي بزرگ اقتصادياي براي نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آنها در يك رويكرد معطوف به منافع ملي نيز از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. سرويس مسائل راهبردي ايران به مثابه مسووليتي اخلاقي، معطوف به منافع ملي و همچنين موضوعي در پيوند با مسئله مهندسي فرهنگي، پرداختن به سياستهاي سلامت و بهداشت روان را در دستور كار خود قرار داده است.
مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري سلامت روان پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود. سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت (ahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
سنجش و ارزيابي اختلالهاي اضطرابي
به طور كلي، براي سنجش و ارزيابي اضطراب از شش روش زير استفاده ميشود:ـ مقياسهاي خود گزارشي مانند پرسشنامه
ـ مقياسهاي مبني بر مصاحبه و درجهبندي توسط مصاحبهگر
ـ مصاحبههاي تشخيصي كه توسط متخصص صورت ميگيرد
ـ ارزيابي توسط اطرافيان مانند والدين، همسالان ومعلم
ـ سنجش سايكوفيزيولوژيك مانند اندازهگيري ميزان تنش عضلاني
ـ و مشاهدهي رفتاري در موقعيتهاي طبيعي يا آزمايشي
با وجود شيوههاي مختلفي كه براي سنجش و ارزيابي اضطراب ذكر شد، اين حوزه با مشكلاتي روبهرو است.
در اينجا به چالشهايي كه در حوزهي پيشگيري با آن روبه رو هستيم، پرداخته خواهد شد.
چالشهاي ارزيابي در حوزهي پيشگيري هم علمي است و هم مفهومي، كه عبارتند از:
1ـ نظريههايي كه دربارهي آسيبپذيري به اختلالهاي اضطرابي وجود دارند، هنوز با ابزارهاي لازم براي غربالگري و ارزيابي روا و پايا، منطبق نيستند. به عبارت ديگر ابزارهاي موجود كمتر به عوامل خطرپذيري و حفاظتي در برابر اضطراب، اختصاص يافتهاند.
2ـ پيشگيري در حيطهي اختلالهاي اضطرابي و خلقي، نسبتا جديد است و ابزارهاي اختصاصي در اين زمينه ساخته نشده است.
3ـ پژوهشهاي پيشگيري نيازمند ارزيابي مستمر در يك دورهي زماني طولاني مدت است. اين مساله مشكلاتي را در زمينهي ارزيابي ايجاد ميكند. علاوه بر اين اغلب ابزارهاي موجود علائم و نشانههاي مقطعي يا كوتاه مدت را ميسنجند.
4ـ ماهيت اضطراب و اختلالهاي آن ارزيابي را با مشكل مواجه ميكند. براي مثال در اغلب اختلالهاي اضطرابي فرد غير منطقي بودن علائم را درك ميكند و يا برخي از علائم به حوزههايي مربوط ميشود كه فرد در جريان ارزيابي روي آنها سرپوش مي گذارد.
5ـ ارزيابي در حوزهي پيشگيري نياز به هزينههاي بالايي دارد، به ويژه اگر لازم باشد از سنجش سايكوفيزيولوژيك يا روش مصاحبه استفاده شود.
موانع موجود در پيشگيري از اضطراب
در حالي كه تشخيص عقل سليم بر اين بوده و هست كه " پيشگيري بهتر از درمان است " ، اينكه تا اين حد به مقولهي پيشگيري از اختلالهاي رواني كمتر پرداخته شده است، جاي بحث و بررسي وجود دارد. نخستين پژوهش در زمينهي پيشگيري از اضطراب در سال 1942 گزارش شده است و از آن تاريخ تاكنون پژوهشهاي پيشگيري و مطالعات انجام شده در اين حوزه، رشد كندي داشتهاند. با وجود پيشرفتهاي بسياري كه در درمان اختلالهاي اضطرابي صورت گرفته، اما پيشگيري از اضطراب كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
علل و موانع موجود كه به اين مساله كمك كردهاند، به شرح زير ميباشد:
1ـ تابوي عمومي اين اختلالها؛ داشتن اختلالهاي رواني و به طبع آن اختلالهاي اضطرابي ننگ و رسوايي تلقي ميشود. به نظر ميرسد فرهنگ عامه هنوز اختلالهاي اضطرابي را بهعنوان بيماري نپذيرفته است.
2ـ ناآْگاهي از درمانهاي موجود؛ ناديده انگاري عموم از اين واقعيت كه مداخلات موثري براي اين اختلالها وجود دارد و ميتوان از بروز اين مشكلات پيشگيري كرد.
3ـ نقصهاي تئوريك در زمينهي پيشگيري؛ دانش نظري در زمينهي پيشگيري از اضطراب هنوز به مرحلهاي نرسيده است كه مدلها و مداخلات اختصاصي در پيشگيري از اضطراب ارائه دهند.
4ـ شناخت كم از مكانيسمهايي كه عوامل خطرپذيري و محافظت كننده را با درمان پيوند ميدهد.
5ـ مشكل در شناسايي، تعريف و طبقهبندي اختلالهاي رواني
6ـ سردرگمي و عدم توافق بر سر تعريفهاي بنيادين در حوزهي پيشگيري و سلامت روان
7ـ مشكلات اجرايي، قانونگذاري ( سياستگذاري ) و اقتصادي در زمينهي پيشگيري از اختلالهاي رواني
8ـ مسائل فرهنگي وعوامل جغرافيايي انساني كه در شناخت و مداخله در زمينهي اختلالهاي اضطرابي تاثير گذار هستند.
9ـ وجود مشكلات پزشكي همراه با اختلالهاي اضطرابي مانند زخم معده و سردرد تنشي كه باعث خارج شدن افراد از سيستم بهداشت روان ميشود.
پژوهش در حوزهي پيشگيري از اضطراب
موسسه ملي سلامت روان ( NIMH) پژوهشهاي انجام شده در زمينهي پيشگيري را به سه گروه تقسيم كرده است:الف) پژوهشهاي پيش مداخله در زمينه پيشگيري، اين پژوهشها به سبب شناسي، عوامل خطرپذيري و حفاظتي اختلال ميپردازند.
ب) پژوهشهاي مرتبط با مداخلات پيشگيري، كه كارايي و اثربخشي مداخلات را در جامعه يا گروههاي خاص ارزيابي ميكنند.
ج) پژوهشهاي مرتبط با نظام خدمات پيشگيري، كه اجرا و اشاعهي خدمات پيشگيري، سياستگذاري، بررسي تاثير اقتصادي مداخلات پيشگيري و نظامهاي خدماتي را هدف پژوهشهاي خود قرار ميدهند.
پژوهشهاي انجام شده در هر يك از اين حوزهها بايد براي هر يك از پرسشهاي زير، پاسخي داشته باشند.
اين پرسشها عبارتند از:
ـ اغلب مداخلات پيشگيري ( به ويژه در سطح جامع) در گروه كودك و نوجوان صورت ميگيرد. آيا ابزارهاي مناسب و وابسته به هدف براي ارزيابي به كار رفته است؟ ـ آيا نمونه، افراد در معرض خطر را پوشش داده است؟
ـ آيا حجم نمونه كافي بوده است؟
ـ اگر مداخلهاي انجام شده، آيا اين مداخله به نحو مطلوب و مبتني بر شواهد علمي صورت گرفته است؟
ـ آيا مداخلات اثر مورد انتظار را در بر داشته است؟
ـ علاوه بر كاهش علائم يا بهبودي مشكلات، آيا مداخلات انجام شده كيفيت زندگي فرد را افزايش داده و باعث ارتقاي سلامت فرد شده است؟
مداخلات پيشگيرانه موثر
هدف اصلي از مدلهاي نظري و شناخت عوامل آسيبپذيري و حفاظتي براي اختلالهاي اضطرابي ارائه راهكارهاي مناسب و اثربخش براي پيشگيري از اضطراب است.
لذا مداخلات مورد نظر بايد شاخصها و عوامل زير را در نظر داشته باشند:
1ـ راهبردهايي كه در مداخلات پيشگيرانه استفاده ميشوند، تغييرات رفتاري ايجاد كرده و احتمال وقوع علامتها را كاهش دهند. در اين رابطه لازم است مكانيسم اثر مداخلات نيز شناخته شوند.
2ـ چه كساني بايد مداخلات پيشگيرانه را دريافت كنند و اين مداخلات بايد تحت چه شرايط و موقعيتهايي اجرا شوند؟
3 ـ مداخلات چگونه اجرا شوند؟ اين مداخلات در چه تعداد جلسه و چه بازهي زمانياي انجام شوند؟
4ـ مداخلات چه ميزان هزينهي اقتصادي و نيروي انساني در بر خواهند داشت؟
5ـ در انجام مداخلات پيشگيرانه احتمال بيشتري از عدم همكاري افراد نمونه و ريزش وجود دارد، چگونه ميتوان اين مساله را كنترل و يا ميزان آن را كم كرد؟
6ـ اثربخشي و نتيجهي مطالعات بايد پيگيري طولاني مدت را به همراه داشته باشد. اغلب مطالعاتي كه با حمايت موسسه ملي بهداشت روان انجام ميشوند بين 1 تا 6 سال پيگيري ميشوند.
7ـ مسائل اخلاقي در جريان اجراي مداخلات و پژوهشهاي پيشگيري از اهميت فوقالعادهاي برخوردارند و بايد به آنها توجه شود.
در خصوص اينكه چه راهبردهايي براي پيشگيري از اضطراب لازم است تا آموزش داده شوند، هنوز در ابتداي راه هستيم. مداخلاتي كه تاكنون در زمينهي پيشگيري از اضطراب صورت گرفتهاند، شيوههاي مختلفي را به كار بردهاند كه اغلب آنها تكنيكهاي ساده شدهاي هستند كه در درمان اختلالهاي اضطرابي و افسردگي به كار برده ميشوند. با توجه به عوامل خطرپذيري و حفاظتي كه ذكر آن گذشت، به نظر ميرسد مداخلات پيشگيري بايد حوزههاي زير را پوشش دهند:
1ـ آموزش دربارهي شناخت اختلالهاي اضطرابي؛ مهارت چالش با شناختهاي ناكارآمد، غير واقع گرايانه و تهديد كننده؛ بالا بردن ادراك مقابله و كنترل محيط و عوامل اضطراب زا.
2ـ آموزش مهارتهاي حل مساله و سبكهاي مقابلهاي سازگارانه و انتخاب استراتژي نزديك شدن ( به جاي اجتناب ) درمواقع لازم. مواجهه با موقعيتها و رويدادهاي اضطراب زا، مكانيسم اصلي در مداخلات مرتبط با اضطراب است.
3ـ آموزشهاي ويژه به والدين براي بالا بردن دلبستگي ايمن در كودكان، سبكهاي فرزندپروري سازندهتر و شيوههاي متناسب برخورد با اضطراب كودكان.
4ـ آموزش به والدين براي كنترل و مديريت اضطراب خود و فرزندانشان.
5ـ آموزش راهبردهاي مقابلهاي متناسب به اطرافيان، همسالان و مراقبين كودكان و بزرگسالان. تشويق پذيرش تفاوتها، ارائهي كمك به يكديگر، و درك مشكلات ديگران در اين زمينه ميتواند بسيار موثر باشد.
6ـ آموزش نحوهي دريافت حمايت اجتماعي از ديگران و جامعه و يا نحوهي ارايه آن.
تكنيكهاي اختصاصي در مداخلات پيشگيرانه
شماري از تكنيكهاي اختصاصي كه در مداخلات پيشگيرانه مورد استفاده قرار گرفتهاند، به شرح زير هستند: حل مساله؛ آرامسازي؛ تفكر سازنده و چالش با تفكرات سودار و منفي؛ مهارتهاي مقابلهاي كارآمد؛ آموزش كنترل، جراتمندي، مديريت استرس؛ آموزش رواني به اشخاص، والدين، معلمها و اطرافيان و ساير تكنيكها.
اغلب اين تكنيكها بر اساس رويكرد شناختي ـ رفتاري طراحي شدهاند و پژوهشهاي صورت گرفته به ارزيابي آنها پرداختهاند. طراحي تكنيكهاي اختصاصيتر و ارزيابي اثربخشي آنها از وظايف پژوهشهاي آتي خواهد بود.
مداخلات پيشگيري جامع
هدف چنين مداخلاتي ارتقاي سلامت عمومي روان است و كمتر به اختلالهاي اضطرابي خاص پرداخته ميشود. يكي از ويژگيهاي چنين مداخلاتي اين است كه مداخلات در سطح عموم و بدون اينكه برچسب خاصي به كسي زده شود، ارائه ميشوند. ولي چنين مداخلاتي زمانبر و پرهزينه هستند.از اين جهت پژوهشها و مطالعات كمتري در اين حوزه صورت گرفته است.
مداخلات در اين حوزه به طور كلي در 5 دسته قرار ميگيرند:
1) سلامت روان و كاركرد هيجاني
2) مشكلات مرتبط با اضطراب
3) پيشگيري از استرس
4) پيشگيري از اضطراب در موقعيتهاي پرخطر
5) پيشگيري از اضطراب
در ادامه به ذكر نمونههايي از مداخلات و پژوهشها در اين حوزه پرداخته مي شود:
ـ برنامهي آموزش اختلالهاي اضطرابي موسسه ملي سلامت روان ( www.nimh.nih.gov/anmiety )
اين برنامهي خدماترساني كه از سوي روابط عمومي NIMH ارائه ميشود، با هدف آموزش و افزايش آگاهي جمعيت عمومي و ارائه دهندگان خدمات بهداشت روان دربارهي اختلالهاي اضطرابي صورت ميگيرد. هدف اصلي اين برنامه وضعيت زندگي افرادي است كه مبتلا به اختلالهاي اضطرابي هستند.
ـ روز ملي غربالگري اختلالهاي اضطرابي : 1مي
هدف اين برنامه ننگ زدايي از اختلالهاي اضطرابي، آموزش جمعيت عمومي و كمك به مردم براي ارتباط و دريافت خدمات از مراكز ذي صلاح است. اين برنامه در ايالات متحده از سال 1994 اجرا ميشود.
برنامههاي پيشگيري جامع به طور معمول، الف ) در كلاسهاي آموزشي والدين، ب) برنامههاي درسي ، ج) در موقعيتهاي شغلي و كاري ارائه ميشوند. علاوه بر اين، رسانههاي جمعي ( شامل تلويزيون، راديو، اينترنت، بروشورها و اطلاعات چاپي، سينما و ... ) از ابزار لازم براي پيشگيري اوليه و جامع هستند.
پيشگيري از اضطراب در ايران
خوشبينانهترين تخمينها از ميزان شيوع سالانهي اختلالهاي اضطرابي در ايران رقمي بيش از ده ميليون نفر خواهد بود.همچنين اگر شيوع طول عمر اختلالهاي اضطرابي را 20 درصد در نظر بگيريم ( گرچه در برخي پژوهشها تا 25 درصد نيز گزارش شده است ) شيوع طول عمر در ايران به رقمي بيش از 15 ميليون نفر خواهد رسيد. به عبارت ديگر از هر 5 نفر، يك نفر در طول زندگي خود لااقل به يك اختلال اضطرابي مبتلا ميشود. اگر هزينههاي مستقيم و غيرمستقيم اختلالهاي اضطرابي را در ايران محاسبه كنيم، مطمئنا رقم كمي نخواهد بود. البته جاي تعجب است كه چرا تاكنون هيچ كار جدياي براي اين مشكل فراگير صورت نگرفته است.
شايد ضرورت پيشگيري از اضطراب در ايران اهميت بيشتري داشته باشد. به اين دليل كه ما به هيچ عنوان نيروي متخصص و آموزش ديده براي ارائهي خدمات به 10 ميليون نفر را نخواهيم داشت. دستيابي به چنين هدفي حتي در كشورهاي توسعه يافته نيز امري محال است. لذا اهميت پيشگيري در ايران بيش از كشورهاي توسعه يافته احساس ميشود.
نخستين قدم در اين راه شناخت اختلالهاي اضطرابي در ايران است. به نظر ميرسد در ابتداي راه لازم است شناخت صحيحي از ميزان شيوع اختلالهاي اضطرابي در ايران داشته باشيم. ماهيت اختلالهاي رواني به گونهاي است كه ضرورت توجه به مسائل فرهنگي و جغرافياي انساني را دو چندان ميكند.
براي درك اين مساله در مورد اختلالهاي اضطرابي، اختلال وسواس فكري و عملي را در نظر بگيريد. وسواس نجسي و پاكي يكي از انواع وسواسهاست كه به دليل ماهيت ديني و مذهبي ما در ايران گزارش ميشود و ممكن است در متون كشورهاي غربي به آن پرداخته نشود.
باورهاي قومي و فرهنگي دربارهي اختلالهاي رواني نيز جزء مسائلي است كه در كنار ساير مسائل اهميت شناخت اختلالهاي اضطرابي در ايران، لازمهي هرگونه اقدام درماني يا پيشگيرانه است.
منطبق كردن مداخلات اثربخش بر اساس فرهنگ ايراني نيز جزو ضرورتهاست. علاوه بر اين توجه به ساختارها، امكانات و نيروهاي انساني در ايران براي ارائهي هر گونه خدماتي ضروري است. ارائه خدمات پيشگيرانه نيز از اين اصل مستثني نيست. خدمات پيشگيرانه در هر سطحي كه صورت بگيرد، چه اين خدمات به صورت جامع و به تمام افراد جامعه ارائه شود، چه به افراد در معرض خطر يا گروههاي خاص، لازم است تا ويژگيهاي گروههاي دريافت كنندهي خدمات و امكانات موجود مراكز و سازمانهاي ارائه دهنده شناخته شود.
خدمات پيشگيري از كانالهاي متفاوتي ارائه ميشود. ارائهي خدمات از طريق صدا و سيما، شبكهي جهاني (اينترنت) ، مدارس و دانشگاهها، ساير ارگانهاي دولتي مثل شهرداريها، ادارات دولتي و ... جزو اين دسته به شمار ميآيند. در اين رابطه لازم است مطالعات تخصصي انجام شود و پيشبينيهاي لازم صورت بگيرد.
اميد ميرود با شناخت صحيح، مداخلهي بههنگام و خدمات شايسته بتوانيم به كاهش هزينههاي اجتماعي و اقتصادي و افزايش بهزيستي و ارتقاي سلامت روان هموطنان كه دغدغه تمام مسوولين و متخصصين است، دست يابيم.
انتهاي پيام
تدوين: ابوالفضل محمدي
دانشجوي دكتراي روانشناسي باليني انستيتو روانپزشكي تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشكي ايران )
خبرنگار روانشناسي باليني سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران
نظرات