از فارس بودن خليج فارس سخن فراوان گفته و شنيدهايم و با غرور در برابر جاهليني كه سعي در تحريف اين نام باستاني دارند، قد علم كردهايم، اما شايد كمتر به بررسي مستند چرايي فارس بودن و فارس ناميدن آن پرداختهايم. براي حفظ اين ميراث بايد به سلاح دانستن مجهز بود و اين گزارش ميكوشد به شكلي مختصر اما سودمند پاسخگوي اين نياز باشد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پژوهشگراني كه درباره نام خليج فارس تحقيق كردهاند به اتفاق نام آن را خليج فارس ميدانند. در طول قرون گذشته و دست كم در 2500 سال گذشته و دوران امپراطوري قدرتمند پارس تا كنون چنين اتفاق نظري در خاورميانه ميان نويسندگان و مورخان درخصوص يك نام در طول تاريخ وجود نداشته است. سر آرنولد ويلسون درخصوص سابقهي تاريخي نام خليج فارس در كتابي كه سال 1928 منتشر كرد نوشت: «هيچ آبراههاي به اندازهي خليج فارس براي جغرافيدانان، باستانشناسان، زمينشناسان، بازرگانان، سياستمدارن، جهانگردان، پژوهشگران گذشته و حال اهميت نداشته است. اين آبراهه كه فلات ايران را از صفحه عربستان جدا ميكند از دست كم 2200 سال قبل تا كنون هويت ايراني داشته است».
نام خليج فارس در اسناد تاريخي
از دوران پيش از امپراطوري پارس هيچ سند كتبي باقي نمانده است، اما در تاريخ و فرهنگ شفاهي، ايرانيها آبهاي جنوبي را درياي جم، درياي ايران و درياي پارس خواندهاند. در طول سالهاي 559 تا 330 پيش از ميلاد همزمان با حاكميت امپراطوري پارس بر ناحيه خاورميانه، بهويژه كل خليج فارس و بخشهايي از شبه جزيره عربستان، نام درياي پارس در متون گردآوري شده فراواني نوشته شده است. در سفرنامه فيثاغورث، چند فصل به شرح سفرهايش با همراهي داريوش، پادشاه هخامنشي به شوش و پرسپوليس اختصاص داده شده و در آن به توصيف اين ناحيه پرداخته شده است. از ديگر متون همان دوره كتيبه و حكاكي داريوش كبير است كه در محل تلاقي آبهاي خليج عربي (درياي احمر فعلي) و رود نيل و رودخانه رم (مديترانه فعلي) نصب شده و به سده پنجم قبل از ميلاد بازميگردد كه در آن داريوش، پادشاه امپراطوري پارس از آبراه خليج فارس با نام درياي پارس نام برده است. از ميان ديگر اسناد كتبي مهم در اين رابطه ميتوان به نقشه جهان اثر هكاتوس (472 تا 509 قبل از ميلاد) نام برد كه در آن خليج فارس و خليج عربي (درياي سرخ يا احمر فعلي ) به وضوح نمايش داده شده است. همچنين نقشهاي از هرودوت، مورخ بزرگ يوناني (425 تا 484 قبل از ميلاد) باقي مانده است كه در آن درياي سرخ به عنوان خليج عربي معرفي شده است.
در نقشه جهان ديسارك (285 ت 347 قبل از ميلاد)، به وضوح خليج فارس و خليج عربي از يكديگر متمايز شدهاند. در عين حال نقشهها و اسناد بسياري تا قرن هشتم توسط دانشمندان و پژوهشگران جغرافيايي نظير هكاتوس و هرودوت (پدر علم جغرافيا)، هيپارك، كلاديوس بطلميوس، كراتز مالوس، ... و در دورهي اسلامي، محمود بن موسي خوارزمي، ابو يوسف اسحاق كندي، ابن خردازابه، مسعودي، ابوزيد بلخي، استخري، ابن حقول، ابوريحان بيروني و ديگران ارايه شده كه در آنها به درياي عميقي در جنوب ايران با نام درياي پارس، خليج پارس، درياي فارس، خليج فارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس، ماره پرسيكوم و مانند اينها اشاره ميشود در كتاب پرسيلوس اريتريا، جهانگرد يوناني قرن اول بعد از ميلاد به درياي سرخ با نام خليج عربي، اقيانوس هند با نام درياي اريتريا، آبهاي ساحل عمان با نام درياي پارس ناميده و منطقه بارباروس (ميان عمان و ساحل يمن) متعلق به پارس خوانده شده و خليج واقع شده در قسمت جنوبي ايران خليج فارس ناميده شده است. در توصيف اين آبراه تاييد ميشود كه پارسيها در هر دو سوي آب زندگي ميكردهاند.
دورهي اسلامي
پيش از مسيح، اعراب بيشتر در حجاز، يمن و سواحل درياي سرخ (خليج عربي) زندگي ميكردند و چندان آشنايي با خليج فارس نداشتند. پس از آنكه اردشير، پادشاه ايران در دورهي ساساني به درخواست سيف بن زي يزن، حاكم يمن براي سركوب پادشاه حبشه به يمن لشكر كشيد، اين واقعه منجر به آمد و شد اعراب در سواحل خليج فارس گرديد. با ظهور اسلام و توسعهي اين مذهب در ايران، مهاجرت اعراب به سواحل خليج فارس افزايش يافت. در هر حال بيش از 30 كتاب جغرافيايي، تاريخي، ادبي يا كتابهاي تفسير اصول اخلاقي و حقوقي، دانشمندان مسلمان و عرب از خليج فارس نام بردهاند. از جمله اين كتابها ميتوان به اين موارد اشاره كرد: البلدان، تاريخ يعقوبي، المغاري، فتوح الشام، فتح العجم نوشته محمد بن عمر (70 هجري قمري)، تاريخ مقيمي، تاريخ الرسل و الملوك (محمد بن جديد طبري)، تاريخ بلعمي، ابن خردازبه، ابن فقيه همداني، استخري، مسعودي، مقدسي، ابن حقول، قزويني، طاهر مروزي، ناصرخسرو، شمسالدين دمشقي، قدامه ابن جعفر، ابن يعقوب، ابن رسته، شهريار رامهرمزي، ابن بلخي، ادريسي، بكران خراساني، ياقوت حمودي، ابوالفداء، نوبري، جوويني، حاجي خليفه (چلبي)، جورجي زيدان همگي از نام خليج فارس در كتابهايشان از 207 (هجري قمري) به بعد اشاره كردهاند.
استيلاي پرتغاليها
در 1507 بعد از ميلاد، نيروي دريايي پرتغال جزيره هرمز را تحت فرماندهي آلفونسو آلفوكرك اشغال كرد و اين اشغال تا 1620 ادامه داشت.
دكتر خوزه مانوئل گارسيا، استاد دانشگاه و عضو جامعه جغرافيايي پرتغال بر نام خليج فارس در اسناد رسمي و غيررسمي و نقشههاي پرتغال از 1507 به بعد اشاره كرده است. اين نقشهها كه توسط پرتغاليها از خليج فارس تهيه شده است در موزهها به عنوان ميراث بشري نگهداري ميشود.
از ميان 50 نقشه و نامهاي كه در آن سالها (1500 تا 1700 بعد از ميلاد) ميان حكام خليج فارس و پادشاهان پرتغال و اسپانيا رد و بدل شد يا كتابها و متون جهانگردي ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
ماره دو پرسيا (Mare de Persia)، پرسيكو سينوس (Persico Sinus)، ماره پرسيو( Mare Persio)، سينوس پرسيكو (Sinus Persico)، ماره پرسيكو( Mare Persico)، ماره پرسيانو( Mare Persiano)، پرسيو پرسيسكي زاليو( Persio – Persiski Zaliv)، پرزيشر گلف ( Persischer Golf)، درياي پارس، بحر فارس، پرزا اوبول (Perza Obol)، پرسيسته هابوگت ( Persiste Habught).
خليج فارس در معاهدات و قراردادها
از 1507 تا 1960 دست كم در 10 معاهده منعقد شده ميان كشورهايي نظير كويت، عربستان، عثماني، عمان، امارات متحده، به زبان انگليسي و عربي از نام خليج فارس استفاده شده است. از جمله اين معاهدات به اين موارد اشاره ميشود:
1- معاهده عمومي السلام ميان شيخهاي عربي در تاريخ 8 ژانويه 1820 معروف به «معاهده عمومي با امراي عرب خليج فارس» كه به امضاي ژنرال كاير و 11 نفر از روساي قبايل عرب رسيده است. در متن عربي و در ماده 6 اين معاهده به كلمه «الخليج الفارسي» اشاره شده است.
2- معاهده ممنوعيت فروش برده 1947
3- معاهده دائمي صلح 1853 كه به امضاي شيوخ امارات سواحل عربي خليج فارس رسيده است.
4- معاهده 1856 تجارت برده
5- قرارداد استقلال كويت (اين سند در تاريخ 19 ژوئن 1961 در دبيرخانه سازمان ملل به ثبت رسيده است)
6- معاهد تعيين مرزهاي عراق و كويت (1996)
همچنين در تعهدات سياسي و حقوقي و اقتصادي منعقد شده ميان امارات متحده و ديگر كشورها در طول سالهاي 1806 تا 1971 واژهي «بحر فارس» يا «Persian Gulf» به كار رفته است.
خليج فارس در نقشههاي تاريخي
در كليهي نقشهها و اطلسهاي مهم تاريخي چه متعلق به دورهي معاصر و چه متعلق به قرون پيشين شريان آب واقع شده در جنوب ايران با عنوان خليج فارس ثبت شده است. در كشورهاي عربي هم تا دهه 70 همواره از نام خليج فارس استفاده ميشده است. مثلا در اطلس «العراق في الخوارط القديمه» تاليف دكتر احمد سوسه (بغداد 1959) 40 نقشه از منابع عربي قرون وسطي وجود دارد. در نقشههاي ارايه شده توسط كشورهاي عربي به ديوان بينالمللي دادگستري براي رفع مسائل مربوط به ادعاهاي مرزي به نام خليج فارس اشاره شده است.
در اطلس «الكويت في الخرائط العالم» از برخي نقشهها استفاده شده كه در آنها نام خليج فارس مشهود است. در اطلس «الكويت قراء في الخرايط التاريخيه» كه با تلاشهاي عبدالله يوسف الغنيم در سال 1994 منتشر شد، حدود 200 نقشه وجود دارد كه در آنها به نام خليج فارس اشاره شده است.
كتاب «اصول الكويت المنشور العالم» (1991) كه در هلند منتشر شده است نيز 15 نقشه وجود دارد كه در آنها نام خليج فارس ثبت شده است.
در كتاب «الخليج الفارسي عبر التاريخ و القرون» (نوشته محمد ميرزا 1976 قاهره) 52 نقشه از منابع عربي وجود دارد كه به نام خليج فارس اشاره ميكنند.
در اطلس «تاريخ اسلام» (55 – 1951 آمريكا و مصر) 16 بار به نام خليج فارس اشاره ميشود.
در اطلس «خليج در نقشههاي تاريخي» (1999) به استثناي سه نقشه كه بعد از قرن 15 كشيده شده و به نظر ميرسد به اصرار شخصي كه آنها را جمعآوري كرده در كنار ديگر نقشهها (كه همگي به نام خليج فارس اشاره دارند) قرار گرفته، اين نام به خليج ع.ر.ب.ي جعل شده است. در نقشههاي بعدي همان طراح نقشه نام را به خليج فارس تصحيح كرده است.
بانك عربي و بيت القرآن در بحرين در سال 1996 يك تقويم بزرگ ديواري را چاپ كرد كه حاوي نقشهاي تاريخي از بحرين است كه در آن كليهي نقشهها نام خليج فارس را نشان ميدهند.
جالب است كه از ميان 6000 نقشه تاريخي موجود منتشر شده تا سال 1890 فقط سه نقشه به نامهاي جعلي خليج فارس اشاره ميكنند.
بديهي است استفاده بيش از حد تبليغاتي اعراب از اين سه نقشه كه هويت و منشأ آنها روشن نيست در مقايسه با 6000 نقشه و بيش از 200 كتاب تاريخي و جهانگردي از دوران ايراستوس تا هرودوت تا استخري و ابن حوقل كه همگي اين شريان آب را خليج فارس مينامند، از هيچ ارزشي برخوردار نيستند.
در فرهنگ لغت عربي المنجمد، در كتابخانه كنگره آمريكا، كتابخانه ملي انگليس (لندن)، اسناد وزارت امور هند (لندن)، كتابخانه مطالعات شرق در لندن، بيش از 300 نقشه وجود دارد كه نام خليج فارس بر آنها خودنمايي ميكند.
بهعلاوه حدود 30 اطلس معتبر نام خليج فارس را در 30 سال گذشته ثبت كردهاند. اطلس توماس هربرت (1628) اطلس پارس، دانشگاه لوساج (1863)، اطلس آلمان (1861)، اطلس جغرافيايي مدرن (1890)، اطلس لندن (1873)، اطلس ارنست امبروسيوس (1922)، اطلس بيلفيلد (1899) اطلس هارمسورث (قرن 19 لندن) و ... در قرون 18 و 19 وقتي دولت بريتانيا حاكميتش را بر درياها گسترش داد و طبق برخي معاهدات به عنوان حامي و جانشين شيوخ در بخشهاي جنوبي خليج فارس به رسميت شناخته شد، نقشههاي رسمي نواحي درياهاي شرق سوئز بهويژه هند و خليج فارس به دستور دولت بريتانيا ترسيم شد كه همه آنها به وضوح خليج فارس را منعكس ميكنند. برخي نمونهها به اين شرح است:
1- امپراطوري پارس تهيه شده توسط دانويل در 1770
2- نقشه جديد امپراطوري پارس تهيه شده توسط دانويل در 1794
3- نقشه پارس تهيه شده براي اطلس جديد توسط تامسون در 1818
4- نقشه پارس تهيه شده "توسط براون لانگمن" ريس، 1828
5- پارس با بخشي از امپراطوري عثماني تهيه شده توسط جي.لانگ 1831
6- نقشه آسياي ميانه، تهيه شده توسط آلكس برنز 1834
7- نقشه پارس (1840) تهيه شده براي اطلس بلك
8- نقشه پارس تهيه شده براي اطلس بلك در سال 1884
9- نقشه پارس و كابل تهيه شده توسط اي.كي. جانستون در 1844
10- نقشه پارس، كابل و غيره 1873
11- نقشه پارس و افغانستان 1854
12- نقشههاي تحت عنوان: نقشه پارس منتشر شده در سال 1886 (اين نقشه به دستور وزارت دريانوردي و سرويسهاي اطلاعاتي وزارت جنگ انگليس تهيه شده است)
13- نقشه پارس تهيه شده توسط كاپيتان سنت جان به دستور معاون وزير امور هند، كابينه انگليس 1874
14- نقشه پارس تهيه شده توسط بخش اطلاعات وزارت جنگ انگليس در سال 1898
15- نقشه ايران، افغانستان و بلوچستان تهيه شده تحت نظارت كرزن در 1891 و 1892
16- نقشههاي تحت عنوان نقشه پارس، تهيه شده 1897
كاربرد نام خليج فارس توسط سازمانهاي بينالمللي
سازمانها و بنيادهاي وابسته به آنها نام صحيح خليج فارس را از زماني كه به ثبت رسيدهاند به كار بردهاند، به استثناي يك مورد كه آن را از طريق اطلاعيه شماره AD311/1GEN مورخ 5 مارس 1971 تصحيح كرد. در تاييد و پاسخ به مكاتبه دولت ايران براي به كار بردن نام كامل خليج فارس در انتشارات و اسناد سازمان ملل و سازمانهاي وابسته به آن، ميتوان به 14 اطلاعيه و نامه از جمله اطلاعيه دبيرخانه سازمان ملل و اصلاحيه سند 1PPD14/UN1DB اشاره كرد. از ميان ديگر دستورالعملهاي سازمان ملل به نمونههاي زير اشاره ميشود:
1- يادداشت شماره LA45.82 مورخ 10 اوت 1984 (نيويورك)
2- بخشنامه شماره CAB/1/87/63 مورخ 16.02.1987 مدير اجرايي يونسكو
3- ST/CSSER/29 مورخ 10 ژانويه 1990
4- AD/311/1/GEN مورخ 5 مارس 1991
5- ST/CS/SER.A/29/ADD مورخ 24 ژانويه 1992
6- ST/CS/SER.A/20/Add.2 مورخ 18 اوت 1994
7- ST/CS/SER.A/29/Rev.1 مورخ 14 مه 1999
در تمامي اطلاعيهها و بخشنامههاي ذكر شده، درخواست شده است كه شريان آب موجود در جنوب ايران خليج فارس خوانده شود. گروه تخصصي كارشناسان استانداردسازي اسامي جغرافيايي كه در شوراي اجتماعي اقتصادي سازمان ملل فعال است بر استفاده صحيح از اسامي تاريخي تاكيد دارد و در مشاجرات مربوط به اسامي جغرافيايي فعاليت دارد. نفتالي كدمن، رييس گروه كاري بررسي علمي نام اماكن اظهار كرده است كه انگيزهي تغيير نام خليج فارس كاملا سياسي است.
سابقه كاربرد واژههاي نادرست و جعلي به جاي نام خليج فارس
پس از حملهي بريتانيا به جزيره خارك در 1837، دولت ايران به سياست جداييطلبانه انگليس در خليج فارس اعتراض كرد و به طور رسمي به دولت بريتانيا هشدار داد از شرارت با هدف جداسازي بخش جنوبي ايران پرهيز كند. اين هشدار باعث شد مجله تايمز چاپ لندن در سال 1840 براي اولين بار از خليج فارس با عنوان جعلي درياي بريتانيا نام ببرد اما اين نام هرگز جايگاهي پيدا نكرد.
بهعلاوه در پي مليسازي صنعت نفت ايران در سال 1950 و خلع مالكيت از شركتهاي انگليس و قطع روابط ايران و انگليس، وزارت مستعمرات انگليس براي اولين بار نامي نادرست را براي اين شريان آبي به كار برد. در آن سالها دولتهاي جنوب خليج فارس مستعمرات بريتانيا يا تحت حمايت آن بودند.
دولت بريتانيا براي جبران شكست خود كتابي را توسط رودريك اوون، مامور سازمان جاسوسي انگليس در سال 1957 منتشر كرد كه فورا به زبان عربي ترجمه شد. در اين كتاب، تلاش براي ترور نام خليج فارس آغاز شد و در سال 1966 سر چارلز ام.بلگريو، مامور سياسي انگليس در امور دولتهاي جنوب خليج فارس كتابي را در پايان ماموريتش تحت عنوان «حبابهاي طلايي در خليج ع.ر.ب.ي» منتشر كرد.
پس از كودتاي عبدالكريم قاسم در سال 1958 در عراق و سپس كودتاي بعث و ادعاهاي آنها بر بخشهايي از سرزمين ايران، آنها از به كارگيري نام خليج فارس با دلايل سياسي خودداري كردند.
در سال 1960، پس از قطع روابط ايران و مصر و بعد از جنگ اعراب و رژيم صهيونيستي، به دليل حمايت شاه مخلوع ايران از اين رژيم در گذشته اقدامات ضدايراني به اوج خود رسيد. اين امر در محافل عربي و در كنگره حزب بعث در دمشق آغاز شد كه در آن سران شركت كننده خواستار تغيير نام خليجفارس به نام جعلي خليج ع.ر.ب.ي شدند بدون اينكه هيچگونه سند حقوقي يا تاريخي در اين رابطه وجود داشته باشد.
پس از انقلاب اسلامي و قطع روابط آمريكا و ايران در پي آن و آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران برخي تلاشها براي به كار بردن واژگان نادرست به جاي نام خليجفارس آغاز شد. بيشتر اين تلاشها ناشي از ناآگاهي از واقعيات بود. با اين حال در آمريكا موسسات جغرافيايي و انتشاراتي به شدت تحت نفوذ ديگر كشورها قرار گرفتند، اما در سال 2005 "اجتماع جغرافيايي ملي" آمريكا كه در سابقه فعاليتش از اسامي نادرست و جعلي استفاده نكرده بود نام خليجفارس و جزاير ايراني را تحريف كرد و عمدا اطلاعاتي دروغين را ارايه كرد. اين اقدام فقط به خدشهدار شدن اعتبارش در عرصه بينالمللي منجر شد؛ چرا كه در نهايت اين سازمان در برابر اعترضات ايرانيها در سراسر جهان تسليم شد و خطاي خود را تصحيح كرد.
جالب است اشاره شود كه رودريك در كتاب حبابهاي طلايي مينويسد: «من همه بخشهاي خليجفارس را مشاهده كردم و معتقدم كه اين خليجفارس است؛ زيرا هيچ نقشه يا سندي را نديدهام مگر اينكه به اين مكان با نام خليجفارس اشاره كرده باشد، اما وقتي از نزديكتر آن را مشاهده كردم متوجه شدم مردمي كه در سواحل جنوبي آن زندگي ميكنند عرب هستند؛ پس براي اينكه مودب باشيم بايد نام آن را خليج ع.ر.ب.ي بناميم.»
رودريك اوون بايد توجه ميكرد كه در بخش شمالي اين آبراه، سواحلي با طول بيش از 1269 كيلومتر وجود دارد كه بيشتر جمعيت آن فارسي زبان هستند و اين بيشتر از جمعيت عربي است كه او نگران آنها و رعايت ادب در قبالشان بود. او به اين واقعيت مهم توجه نكرد كه اين دريا اولين بار توسط يونانيها نامگذاري شد و نه ايرانيها و نه اعراب هيچكدام در اين نامگذاري دخيل نبودند. مسلمانان و جغرافيدانان عرب اين نام را از يونانيها و روميها آموختند و از آن در آثار خود استفاده كردند، آنها نام آن را درياي پارس و به اتفاق نظر خليجفارس ناميدند.
وقتي هويت را در نام ميجويد / هر بينشان ناچار صد ياوه ميگويد
در پايان بايد گفته شود كه نام خليجفارس تاكنون در تمامي زبانهاي زنده دنيا پذيرفته و وارد شده است و همه كشورها در سراسر جهان نام اين درياي ايراني را در زبان مردم خليجفارس مينامند. به علاوه اعراب نيازي ندارند يك نام تاريخي را تحريف كنند تا خليجي را به نام خود بنامند؛ زيرا خليجي با نام خود اعراب وجود داشته كه در آثار و نقشههاي تاريخي و جفرافيايي به نامش اشاره شده و امروز به آن درياي سرخ يا بحر احمر ميگويند. خليجفارس از ابتدا فارس بوده و هميشه فارس باقي خواهد ماند.
انتهاي پيام
نظرات