به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «یکی دیگر از چهرههای سرشناس صدر انقلاب که به مرور زمان از تأثیرگذاری او کاسته و در سپهر سیاست، کمرنگ شد، شامگاه هفتم مرداد ۱۳۹۷ خورشیدی در ۷۷ سالگی درگذشت.
عباس دوزدوزانی در دولت شهید رجایی (در مقام نخستوزیر) وزیر «ارشاد ملی» شد و دو دوره هم نمایندۀ مجلس شورای اسلامی بود: از تبریز و تهران.
با این حال او یک سره متعلق به دهۀ ۶۰ نبود؛ چندان که در دورۀ اول شورای شهر تهران (۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱) عضو این شورا بود.
نام عباس دوزدوزانی اما بیش از هر موضوع دیگر با یک اتفاق بیسابقه که بعدتر نیز تکرار نشد، پیوند خورده است: تعطیل کردن وزارت ارشاد!
تازه جنگ عراق علیه ایران شروع شده بود و همۀ نگاهها به جنگ بود و مردم بیش از هر اتفاق دیگر پیگیر اخبار آن بودند که عباس دوزدوزانی وزیر ارشاد ملی (هنوز نام آن ارشاد اسلامی نشده بود) از تعطیل وزارت ارشاد خبر داد!
روزنامۀ اطلاعات نهم مهر ۱۳۵۹ نوشت: «عباس دوزدوزانی وزیر ارشاد ملی صبح امروز در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد وزارت ارشاد ملی تا اطلاع ثانوی تعطیل شد. این تعطیل برای تجدید سازمان و تصفیه افراد در این وزارتخانه خواهد بود. دوزدوزانی اعلام کرد تعطیلی وزارتخانه شامل مراکز و دفاتر وزارتخانه در شهرستان ها نیز می شود و فقط بعضی از قسمت های وزارتخانه ها در شرایط کنونی به کار ادامه خواهد داد. بالاترین حقوق در نظر گرفته شده برای کارمندان وزارتخانه هم ماهانه ۷ هزار تومان خواهد بود.»
درباره این اتفاق و دیگر نکات مرتبط با مرحوم دوزدوزانی چند نکتۀ دیگر را نیز می توان یادآور شد:
۱. درست است که او وزارت ارشاد را تعطیل کرد اما این به معنی تعطیل کردن مدیریت فرهنگ و هنر نبود زیرا قبل از آن شورای انقلاب در مصوبهای بخش فرهنگ و هنر را از وزارت «اطلاعات و جهانگردی» جدا و به وزارت علوم ملحق کرده بود و دو وزارتخانه جدید شکل گرفت: فرهنگ و آموزش عالی به جای علوم و ارشاد ملی به جای اطلاعات و جهانگردی یا تبلیغات.
جالب است بدانید مجوز ساخت فیلم «برزخیها»، ساختۀ ایرج قادری را نیز بخش فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی دوران دکتر عارفی صادر کرد و به خاطر همین نباید تصور کرد که اشاره آقای معادیخواه به صدور مجوز فیلم پر سر و صدای برزخیها در قبل از او متوجه آقای دوزدوزانی است.
در واقع وزارت ارشاد ملی در آن زمان تنها متولی تبلیغات بود و جهانگردی و چون تبلیغات به خاطر جنگ غالبا حکومتی بود و جهانگردی هم عملا تعطیل شده بود و بخش فرهنگ و هنر را هم به وزارت آموزش عالی داده بودند کار چندانی نداشتند و کارمندانی که اخراج شدند یا نشدند از این فرصت استفاده کردند و جذب بخشهای دیگر شدند یا با دلار زیر ۱۰تومان به خارج از کشور کوچیدند و گرنه اگر می ماندند چه بسا باید سی سال درگیر کارهای اداری تکراری می شدند.
۲. پس از دوزدوزانی، معادیخواه وزیر ارشاد شد اما با عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد ملی رأی اعتماد گرفت و در برنامهای که به مجلس ارایه داد بخش های هنری و سینمایی را هم لحاظ کرد و عملا دوباره این بخش به جای قبلی بازگشت بی آن که مصوبه ای گذشته باشد. او در دولت دکتر باهنر و در تابستان ۶۰ وزیر ارشاد شد و بعدتر سیدمحمد خاتمی به جای او نشست.
۳. جالب این که عباس دوزدوزانی خبر تعطیلی وزارتخانه را در هتل قدس داد و گفت: «متأسفانه اکثر شما کارمندان، کسانی هستید که کارمند سانسور زمان طاغوت بودید؛ در حالی که ما می خواهیم وزارت ارشاد ملی را هم وزارت ارشاد اسلامی کنیم.»
کارمندان وزارت ارشاد پس از آن در تهران و شهرستانها با درهای بستۀ وزارت ارشاد ملی رو به رو شدند و به خانههای خود بازگشتند ولی حقوق ماهانه خود را دریافت می کردند! با این حال دوران وزارت او آن قدر به درازا نکشید که این ایده را عملیاتی کند و معادیخواه روش دیگری در پیش گرفت و با حمایت از سینما و ابداع اصطلاح «دهه فجر» و برپایی جشنواره های هنری از بدگمانی ها کاست و پس از او هم سیدمحمد خاتمی وزیر ارشاد شد. جالب این که به آقای خاتمی پیشنهاد وزارت خارجه شد اما به وزارت ارشاد رفت و ۱۰ سال در این مسند بود.
۴. عباس دوزدوزانی به مرور زمان نرم تر و آرام تر شد به گونه ای که پس از پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ در اردوگاه اصلاح طلبان تعریف شد منتها سعید حجاریان یک بار در تنوع جبهۀ مشارکت – مهم ترین حزب اصلاح طلب – پس از دوم خرداد گفت: « مشارکت، طیف های مختلف را در بر می گیرد و بین العباسین است.»
منظور از «بینالعباسین» و اشاره به «دو عباس» یکی «عباس عبدی» بود و دیگری همین «عباس دوزدوزانی». زیرا در آن زمان عبدی به نظریات آوانگارد و رادیکال شناخته می شد و دوزدوزانی به بخش سنتی تعلق داشت و در واقع در چپ سنتی و در دهه ۶۰ مانده بود نه آن که همچون مشارکت و بعدا مجاهدین انقلاب با چهره ها و نمادهایی مانند عباس عبدی، رضا خاتمی، مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان و بهزاد نبوی پوست انداخته باشد. با این نگاه عباس دوزدوزانی را می توان چپ سنتی دانست نه اصلاح طلب.
۵. با این که از مرحوم دوزدوزانی به عنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران یاد می شود اما یک روایت دیگر این است که اولین فرمانده را باید آیتالله لاهوتی بدانیم و باز یک روایت دیگر ابوشریف یا آقازمانی را. علت اختلاف روایت این است که چند گروه مدعی تأسیس سپاه بودند و به خاطر همین روایت ها متفاوت است و بستگی به این دارد که کدام نقل ها را ارجح بدانیم.
۶. عباس دوزدوزانی در سال های آخر عمر و حتی بعد از شورای اول فعالیت خاص سیاسی نداشت اما مانند ابوالقاسم سرحدیزاده، زندانی پرُسابقه سیاسی در رژیم گذشته و وزیر کار دهۀ ۶۰ از اوضاع گله می کرد و به خصوص از ماجرای حصر آزرده خاطر بود و تنها می توان امیدوار بود که پس از شنیدن خبر مصوبۀ رفع حصر در شورای عالی امنیت ملی و قبل از شنیدن خبر تأیید نشدن آن چشم از جهان بسته باشد.»
انتهای پیام
نظرات