به گزارش ایسنا، روزنامه قانون نوشت: کارشناسان باور دارند شهر موجود زندهای است که در روزگارهای گوناگون چهره دیگری به خود میگیرد. هر چند این دیگرگونی در سدههای گذشته هم وجود داشته است ولی در گذشته مردم وابستگی بالایی با محل زندگی خود داشته و آن را اَرج مینهادند و راضی نبودند با سهلانگاری از آن مکان کوچ کرده یا در آن دیگرگونی پدید آورند. اما امروزه با کاهش بستر مناسب برای رویدادهای شهری و پیوندهای اجتماعی، از هیجانات وابستگی شهروندان به پیرامون خود کاسته شده و شهرها جز بستری برای رفت و آمدهای تکراری نیستند. هر آنچه که در این سرزمین از گذشته برجای مانده و یا پاسداری شده، امروزه به عنوان شاهکار در جهان مطرح است. هر چند کسانی هم بودند که در پی ثبتِ نام خود در تاریخ، ویرانیهایی را به بار آوردند و نمونهای از این دو را آشکارا میتوان در اصفهان دید.
اگرچه در دورههای گوناگون به میدان نقش جهان بخشهایی افزوده شده، ولی با ریزبینی استادکاران یکپارچگی آن را پاس داشتهاند و وارون آن کاخهایی به دست «ظلالسطان» پسر ناصرالدین شاه، در اصفهان ویران گشت؛ این کجا و آن کجا! تهران نیز از هنگامی که به عنوان پایتخت برگزیده شد تا به امروز با افزایش جمعیت و دگرگونی در سبک زندگی مردم چهرههای بسیاری به خود گرفته است. در این گزارش کوشش شده بخشی از بافت تاریخی ارزشمند تهران مورد بررسی قرار گیرد.
میدان حسنآباد یکی از بزرگترین و پرآمدوشدترین میدانهای تهران است. اگر چه با ساخت زیرگذری بار ترافیکی آن کم شده تا بیشتر چهرهاش آشکار شود، ولی حتی با چندین بار مرمت نتوانست جایگاه اصلی خود را بیابد و همواره دچار چالش است. میدان حسنآباد که روزی به عنوان باغی بزرگ در حاشیه تهران قدیم، منطقهای خوش آب و هوا بود، هر روز با کاشت بنایی نو، امروز در مرکز شهر یکی از پر رفتوآمدترین میدانهای تهران است. دوره پهلوی اول که نگاهی به جهان مدرن داشت، کریم آقا بوذرجمهر، شهردار تهران، چهارراه حسنآباد را به میدانی بزرگ با معماری دورۀ رنسانس (دوران نوزایی) تبدیل کرد و دیگر از باغ و زمینهای میرزا یوسف آشتیانی که به پسرش بخشیده بود، اثری برجای نماند. نخست خیابانها سنگ فرش و میانه میدان فلکهای بزرگ ساختند و زمانی دیگر خیابانها آسفالت و یکی از پرترافیکترین خیابانهای مرکز شهر شد. به همین انگیزه زیرگذری زدند تا ترافیک سبکتر شود و با ساخت مترو، میدان به طور کلی تغییر شکل داد.
میدان حسنآباد به اندازهای بزرگ است که به هر بخشی بروید، بخشهای دیگر دور از چشم میماند و هر گوشه آن بازاری جداگانه دارد. کاموافروشیاش برای بانوان بسیار آشنا و همیشه بازارش داغ است. ابزار مهندسی، معماری، مکانیکی، باغداری و … نیز در گوشههای دیگر، تابلوی بانک ملی نیز بلندتر از گنبدها برای خود جایی خوش کرده است! میانه شمالی که درست بالای ورودی زیرگذر حافظ است، تندیسهایی از آتشنشانان به چشم میخورد و کمی آنسوتر در بخش شمال باختری (غربی)، نخستین ایستگاه آتشنشانی تهران آماده به خدمت است. هنگامی که زمینهای این منطقه بیرون از شهر بود و آبادی وجود نداشت، آنجا نخستین گورستان تهران شد و یکی از نامدارترین چهرههای دوره قاجار به نام پهلوان اکبر خراسانی در این گورستان به خاک سپرده شده بود که هنگام تعریض خیابان در سال ۱۳۴۸ خورشیدی، سنگ گورش آشکار شد. زمانی بنا بود در محل گورستان به یاد این پهلوان اثر نمادینی از کشتی پهلوانی و ورزش باستانی قرار دهند که به دست فراموشی سپرده شد! رخداد دیگری که این مکان را به عنوان مکان رویداد میشناساند، در کنار ورودی مترو در بخش شمالی تابلوی شخصیتهای نامدار «میرزا محمدرضا کلهر» (۱۲۶۸ ۱۳۰۳ خورشیدی) و «میرزا کوچک خان» را معرفی کرده است. محمدرضا کلهر از خوشنویسان دوره ناصری و از نستعلیقنویسان چیرهدست تاریخ هنر ایران بود که در منطقۀ کلهر کرمانشاه زاده شد. در جوانی سوارکاری و تیراندازی آموخت، سپس به خوشنویسی روی آورد و به تهران رهسپار شد؛ نزد میرزا محمد خوانساری آموزش خط دید. وی با نگارش روزنامههایی چون «شرف» و «شرافت» و کتابهایی چون «فیضالدموع» و سفرنامههای ناصرالدین شاه قاجار به خراسان نمونههایی برای آموزش دوستداران به جای گذاشت. از وی آثاری چون «مخزنالانشا» نیز برجای مانده است. کلهر در ۶۵ سالگی بر اثر بیماری در تهران درگذشت و در گورستانی که اکنون محل آتشنشانی شهرداری تهران است، به خاک سپرده شد.
بیگمان کمتر کسی میداند که پیوند این گورستان با میرزا کوچکخان جنگلی چه میتواند باشد. یونس نامدار به میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ در شهر رشت چشم به جهان گشود. میرزا در حادثه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در گشایش (فتح) قزوین باشنده بود و سپس رهبر جنبش جنگل شد. هنگامی که میرزا با یکی از یارانش به سوی کوههای خلخال رفت، در میان راه دچار بوران شده و با بارش برف بسیار از پای درآمدند. یکی از خوانین تالش سر میرزا را از بدن جدا کرده و به فرماندهان نظامی رشت رساند؛ سپس سربریده به تهران و تسلیم سردار سپه شد که به دستور وی در گورستان حسنآباد دفن شد. سرانجام یکی از یاران دیرین میرزا سر را پنهانی از گورکن گرفته و به رشت برد و در جایی به نام سلیمان داراب به خاک سپرد. از رویدادهای دیگر این ایستگاه آتشنشانی، ماجرای آتشسوزی بنای پلاسکو است. اگر چه پلاسکو در آتش سوخت، ولی فداکاری آتشنشانان در یاد همگان ماندگار شد. بختیاریهای مقیم تهران برای اَرج نهادن به فداکاری آنان، تندیس «بَرد شیر» یا شیرسنگی که نماد از خودگذشتگی، شجاعت و دلیری است را در مقابل تندیس آتشنشانان با برگزاری آئینی نصب کردند. سنگ خام این تندیس را از معدن زاگرس بختیاری (نزدیک مسجد سلیمان) آوردهاند و در شهرکرد هنرمندی با نام «علی نوذری» از تندیس سازان بختیاری آن را ساخت. بلندای این بَرد شیر یک متر و ۹۰ سانت، با پهنای ۵۰ سانتی متر و با وزن ۳ تن است. گوشه باختری میدان، روی کاشی فیروزهای نام یکی از فروشگاهها به نام «تیمچه هشت گنبد» نوشته شده است. از آن جایی که میدان با چهار بنای قرینه و هشت گنبد در چهار سوی میدان ساخته شده، میدان به «هشت گنبد» نامدار گشت؛ زمانی هم به میدان «پهلوی» و پس از سال ۵۷، میدان «حسنآباد» نامیده شد.
اما میدان هشت گنبد روزگار دیگری را سپری کرد و با بیمهری کسانی رو بهرو شد. ناگهان مسئولان بانک ملی بر آن شدند تا در گوشه جنوب باختری یکی از گنبدها را ویران و بنایی بلند برای بانک ملی بسازند! امروز تابلو بزرگ آن آشکار است و قرینگی بناهای پیرامون میدان را از میان برده است. سازمانهای مردم نهاد و دلسوزان شهری، هنگام بازسازی میدان پیشنهاد ساخت نمایی هماهنگ با آن را دادند. از همین روی، بر روی بنای شیشهای بانک ملی نمایی همگون با میدان ساخته شد و گنبدی ساختگی هم روی نمای بنا کار کردند، سپس در تاریخ ۵ اسفندماه سال ۱۳۷۶ با شماره ۱۹۷۷ ثبت ملی شد. اگر چه تا کنون چندین بار بناها مرمت شدهاند تا چهره اصلی آنان به نیکی آشکار شود، ولی به دلیل آلودگی هوا پس از چند سال کوتاه، دوباره تیره میشوند. اگر ریزبینانه به نمای بناها نگریسته شود، سیمهای کلفت و تیره برق در بالای فروشگاهها، اَنباشته کردن کالاهای اضافی در پیاده روها، علتی شدهاند تا معماری ویژه بناها دور از چشم پنهان بماند و جز دوستداران هنر، معماری و فرهنگ، کمتر کسی است که به آن توجه کرده و با افسوس به آنان بنگرند. خروجی و ورودی ایستگاه مترو، بخش شمالی و جنوبی میدان را اشغال کرده است و ای کاش به همان اندازه که هنرمندان برای آراستن درون ایستگاهها هنرنمایی کردهاند به نمای بیرونی که در شهر پیش چشم همگان است، توجه بیشتری شده و هماهنگ با معماری میدان ساخته میشد. کنار هردو ورودی ایستگاه مترو با گذاشتن تندیسهایی به عنوان مبلمان شهری خواستهاند این میدان تاریخی را به گمان زیبایی ببخشند که ای کاش با اندیشه بیشتری تندیسها گزینش میشدند. اگرچه کارهای نیکی نیز انجام شده و صندلیهایی برای آسودگی رهگذران گذاشتهاند. از نگاه کارشناسان میدان تنها مکانی برای گذر با شتاب خودروها و رهگذران نیست، بلکه مکانی برای درنگ است و گفتمانی هرچند کوتاه. با این که پیرامون میدان حسنآباد تابلوهای «ایست ممنوع» نصب شده، ولی خودروها و تاکسیهای بسیاری به شلوغی میدان افزودهاند. از سوی دیگر، در نزدیکی پیاده رو و زیر درختان چنار کارگرانی نشسته چشم به راه کارفرمایی برای به دست آوردن روزی خود هستند.
تهران نزدیک به دویست سال است که به عنوان پایتخت ایران شناخته میشود و میدان حسنآباد با یدک کشیدن نام روزگار مدرن، از یک صد سال پیش تا به امروز بیمهریهای بسیاری به خود دیده است. امروز که تا اندازهای جایگاه میراث نیاکان و آثار تاریخی شناخته شده است، انتظار میرود نکاتی که برای پاسداری یک اثر ارزشمند تاریخی، معماری و هنری نیاز است، برای این میدان رعایت شود. در حالی که نه تنها پاسداری نمیشود، بلکه حریم منظر شهری آن هم در حال از میان رفتن است و گویا سرنوشت میدان حسنآباد گم شدن در تاریخ و برجهای پیرامون آن است!»
انتهای پیام
نظرات