به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «عبدالعزیز بوتفلیقه، رییسجمهوری پیشین الجزایر، که پس از ۲۰ سال (چهار دوره) و دو سال قبل از روی ویلچر هم میخواست باز کاندیدا شود، سرانجام درگذشت.
انقلابی خوشنام که با رأی مردم بر سریر قدرت نشست اما دستبردار نبود و وقتی برای پنجمین بار هوس ریاستجمهوری کرد مردم به خیابانها ریختند و خواستار کنارزدن او شدند و با فشار ارتش و در پی اعلامیۀ سرلشکر احمد قائد صالح فرمانده وقت ارتش کنار کشید. پس از آن پیامی فرستاد و ضمن شرح خدمات خود طی ۵۰ سال از مردم الجزایر خواست او را ببخشایند. اگر اصرار می کرد و باقی میماند شاید قابل تشبیه به رابرت موگابه میشد که میتوانست نلسون ماندلا باشد اما عطش و شهوت قدرت او را به گرداب انداخت و به گند کشید. بوتفلیقه را اما میان این دو باید توصیف کرد. نه مثل ماندلا رهبر فقید آفریقای جنوبی پس از یک دوره کنار کشید و نه مثل موگابه به طور کامل گندید و اندک آبروی عمر دراز سیاسی را باقی گذاشت و رفت.
نام عبدالعزیز بوتفلیقه اما از دو منظر دیگر با تاریخ معاصر ایران گره خورده است: اولا با قرارداد ۱۹۷۵ و میانجیگری بر سر شطالعرب/اروندرود میان ایران و عراق و ثانیا با وساطت برای آزادی دکتر شریعتی از زندان و با دستور مسقیم شاه.
با استقلال الجزایر او وزیر گردشگری و جوانان شد و در دورۀ بعد به وزارت خارجه رسید. از ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۸ و در این فاصله عملا سخنگوی جنبش غیر متعهدها بود. با مرگ بومدین تصور میشد بهترین گزینه بوتفلیقه است اما شاذلی بن جدید وزیر خارجه شد و جایگاه بوتفلیقه تنزل یافت.
قرارداد ۱۹۷۵ در اسفند ۱۳۵۳ خورشیدی با وساطت الجزایر میان ایران و عراق برای پایان اختلافات ارضی و مرزی هم در دورۀ او و با ابتکار او در حاشیۀ اجلاس اوپک و با استفاده از فرصت حضور هر دو طرف - شاه ایران و صدام حسین - صورت پذیرفت. صدام حسین هنوز رییسجمهوری عراق نشده بود و شاه به خاطر اهمیت ویژهای که به اوپک میداد و به جای وزیر دارایی، خود شرکت کرد. برای شاه این قرارداد اهمیت فوقالعاده داشت و صدام هم میخواست خود را در حد رهبر کشور ارتقا دهد.
اما این حکایت چه ربطی به دکتر علی شریعتی دارد؟
ربط ماجرا از زبان دکتر سیدمحمدمهدی جعفری - از چهرههای مبارز مسلمان در سالهای پیش از انقلاب - که به سبب تقیدات دینی و سوابق سیاسی به روایتهای او استناد میشود، از این قرار است:
«شاه و صدام در الجزایر قرارداد صلح ایران و عراق را امضا کرده بودند. در آن زمان عبدالعزیز بوتفلیقه، وزیر امور خارجه الجزایر بود و در آن مدت بسیار به شاه خدمت کرده و به او نزدیک شده بود. بوتفلیقه پس از امضای قرارداد از شاه شیرینی میخواهد. طبق روال معمول، وزرای خارجه در چنین مواقعی پول دریافت میکنند. شاه میگوید من در حال حاضر چیزی همراه خود ندارم، وقتی به تهران رفتم شیرینی شما را تقدیم میکنم. اما بوتفلیقه به شاه میگوید خواسته من چیزی است که شما در حال حاضر هم در اختیار دارید و آن آزادی دوست من دکتر شریعتی است. شاه پس از مکثی کوتاه موافقت خود را اعلام میکند. شاه به محض ورود به فرودگاه تهران، نصیری، رییس ساواک را به زندان میفرستد که دکتر شریعتی را آزاد کند. همه از این تصمیم جا میخورند. یکی از اعضای ساواک، رسولی یا عطارپور (حسینزاده)، میگفت که بدون حکم دادستانی و خروج نام دکتر شریعتی از افراد تحت تعقیب نمیتوان چنین کاری کرد. شبانه هم کسی نیست این کار را انجام دهد. با این اوصاف چون حکم اعلیحضرت بود، خودشان سندی از سوی دادستانی درست میکنند و شریعتی شبانه آزاد شد.
دکتر میناچی هم که در سلولی نزدیک دکتر شریعتی بود، تعریف میکند نیمهشب وقتی شریعتی را میبردند، ما همه جاخوردیم که چه شده و با اعضای سلولهای دیگر فریاد زدیم که شریعتی را کجا میبرید؟ سرانجام به دکتر شریعتی میگویند به خانواده زنگ بزنید که بیایند و شما را ببرند و ایشان هم به برادر خانم خود آقای شریعترضوی زنگ میزند که بیایند و او همان شب به خانه بازمیگردد.»
بدینترتیب دکتر علی شریعتی این امکان را مییابد که نوروز ۱۳۵۴ را در خانه باشد و یکی از معدود فیلمهایی که دکتر را در حیاط خانه (خیابان جمالزاده) نشان میدهد مربوط به ایام پس از این آزادی است.
آشنایی و دوستی علی شریعتی با عبدالعزیز بوتفلیقه ریشه در دوران دانشجویی در دهه ۴۰ خورشیدی و در فرانسه داشت و چون دکتر شریعتی از علاقهمندان جبهه آزادیبخش الجزایر بود و بوتفلیقه ریاست شاخه جوانان در پاریس را بر عهده داشت میان آن دو رابطه دوستانهای برقرار شد.
اهمیت این خاطره به این خاطر هم هست که ادعا میشود آزادی دکتر شریعتی در واپسین روز سال ۱۳۵۳ و در آستانه عید نوروز در پی گزارش مثبت ساواک درباره او و یک هفته قبل از پایان سال و نه ناگهانی بوده است. به همین خاطر سیدمحمد صدر، خواهرزاده امام موسی صدر و معاون وزارت امور خارجه در دولت آقای خاتمی در گفتگویی با روزنامه اعتماد در اول آبان سال ۱۳۹۰ گفته است:
«من سفری به الجزایر داشتم تا پیام آقای خاتمی را به عبدالعزیز بوتفلیقه، رییسجمهور آن کشور - که از مبارزان انقلاب الجزایر علیه فرانسویها و از مرتبطین با دکتر شریعتی بود - ابلاغ کنم. نکتهای هم همیشه در ذهنم بود و میخواستم از او بپرسم. در کاخ ریاستجمهوری، بوتفلیقه استقبال بسیار گرمی از ما کرد و با بنده در حالی که معاون وزیر بودم، سه ساعت و نیم ملاقات کرد و پس از ملاقات نیز بر خلاف رسم معمول تا بیرون سالن آمد. حتی در طول مصاحبه مطبوعاتی کنار من ایستاد و تا کنار اتومبیل بدرقهام کرد.»
بدینترتیب با نگاه ایرانی بوتفلیقه تنها رییسجمهوری پیشین الجزایر در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۹ نیست که میخواست پنجمین دوره هم بر این کرسی بنشیند. یا تنها وزیر خارجه الجزایر در سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸ نیست و حاصل جمع همین دو فقره ۳۵ سال میشود که او دو جا وساطت کرده است: یکی برای قرارداد الجزایر و دیگری برای آزادی دکتر علی شریعتی.
این که زادۀ مراکش و بالیده در الجزایر و تحصیلکردۀ در فرانسه واسطۀ اختلاف تاریخی ایران و عراق و آزادی روشنفکر ایرانی شود نشان میدهد آدمها از جغرافیا مهمترند و البته این که آدمی با آن همه سابقۀ مبارزه دست از قدرت برنمیداشت و در دوران کهولت هم دل نمیکند نیز نشان میدهد قدرت تا چه اندازه وسوسهانگیز است.»
انتهای پیام
نظرات