«محمدتقی قاسمی» ، از فرماندهان دوران دفاع مقدس استان ایلام در خصوص این شهید، اظهار کرد: این شهید در سال ۶۱ در محور دشت هلاله به فصیل و در منطقه عمومی میمک در محاصره قرار گرفت، وی همراه با نیروهای اطلاعات و عملیات در حال شناساسایی بودند که به کمین دشمن بعثی خوردند و این شهید بعدها به من گفت: «من پشت گونی خاکهای دشمن کمین کرده بودم و عراقیها متوجه حضور ما در بین خود شدند و نیروهایشان را آوردند، رفتم دروبین را از کوله پشتی بردارم و منطقه را نگاه کنم، دیدم نوک تیربار عراقیها پشت گردنم قرار گرفته است». صحنهی عجیبی بوده است. درگیری از ساعت ۹ صبح آغاز شد و تا ۹ شب ادامه داشت نهایتاً علی و بقیع نیروها توانستند در تاریکی شب از محاصره دشمن خارج شوند.
وی گفت: در این عملیات شناسایی آقای «یحیی شهبازی» و رزمنده دیگری به نام «مصطفی» از خطه مشهد مقدس شهید شدند که هر دو در عملیات عاشورا پیکرشان شناسایی و بازگردانده شد.
فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) استان ایلام خاطرنشان کرد: در این صحنه درگیری با بعثیها، شهید غیوریزاده به دلیل کمبود جا در پشت یک صخرهی بزرگ، ساعتها روی یک پا میایستد و می جنگد وقتی ما به خود را به صحنه نبرد رساندیم، دیدیم کماندوهای عراقی آنقدر با آر پی جی صخره را زده بودند باریک شده بود.
وی با اشاره به صحنه دیگری از رشادتها و دلاوریهای این شهید عزیز ادامه داد: صحنه بعدی که در خصوص این شهید میخواهم بگویم ، مربوط به عملیات نصر۴، در خرداد ماه ۶۶ در شمال عراق بود. ما در این عملیات دو با دوگردان خطشکن عمل کردیم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه لشکر امیرالمومنین(ع) استان ایلام این افتخار را دارد که یک لشکر آفندی و پدافندی بود، هم در جبهه مهران پدافند میکرد و هم در شمال عراق عملیات آفندی را انجام میداد. در عملیات نصر ۴ در شمال عراق قرار بود پس از آفند ما، تیپ مسلم جای گردانهای ما را در این ارتفاعات بگیرد که نتوانست خود را به ارتفاعات برساند و ما با استعداد هر دو گردان در منطقه ماندگار شدیم آن هم در شراطی که با کمبود نیرو مواجه بودیم. ارتفاعات دوقلو در شمال عراق جناح اصلی عملیات نصر ۴ بود، عراق سعی داشت از تنگهای به نام تنگ «قشن» عبور کند و ارتفاعات دوقلو را بگیرد و اگر این اتفاق میافتاد عقبه لشکرهایی که در شهر «ماووت» عراق میجنگیدند، محاصره میشدند.
قاسمی گفت: سختترین منطقه ممکن در این عملیات به تیپ حضرت امیر(ع) ایلام سپرده شده بود صعبالعبور بود و جاده نداشت اما جایی بود که تأثیرش بر روی عملیات بسیار زیاد بود.
قاسمی تصریح کرد: نزدیک غروب بود ارتفاعات دوقلو در حال سقوط بود، سردار نورالهی به من گفت: «علی غیوریزاده» و هر چه نیرو هست باید برای جنگیدن بیایند اما ما دیگر نیرویی نداشتیم، من مجبور شدم نیروهای فنی مثل پنچرگیر و گریسکار و برخی نیروهای خدماتی را هم مسلح کنم و به دنبال علی غیوریزاده میگشتم. دیدم در حال وضو گرفتن است ، گفتم: علی بدو! گفت: چیه؟ گفتم: باید برویم. گفت: اجازه میدی من وضو بگیرم؟ گفتم دوقلو دارد سقوط میکند. گفت: چکار کنیم؟ گفتم: باید وارد عمل بشوی. گفت: نیرو کجاست؟ گفتم همینها که میبینی. گفت: با نیروهای فنی و خدماتی میخواهی من با تیپ ۶۶ نیرو مخصوص عراق بجنگم؟ ایشان نیروها را برد و وارد عمل شد ساعت ۳ شب بود آقای کرمی فرمانده لشکر گفت: یک وضعیتی از خط بگیر. ما در قرارگاه تاکتیکی بودیم که مرکز هدایت عملیات بود، من داشتم، با آقای عبدالله موسیبیگی صحبت میکردم که وضعیت چگونه است. ایشان با استفاده از کد رمزی که باید در بیسیم میگفتیم، گفت: ما چهارده معصوم شدیم. خیلی صحنه غریبانه و عاشورایی بود. آقای کرمی دفترچه رمز را باز کرد و خیلی ناراحت شد. یعنی ما محاصره شدیم تعداد زیادی شهید و مجروح دادیم. با تعداد خیلی کمی داریم مقاومت میکنیم. روز بعد از این که محاصره شکسته شد علی غیوریزاده با همان نیروهای معدودش یگان عراقی را با شکست مواجه کرده بود. ساعت ۲ بعد ظهر روز بعد من رفتم، علی گفت: هنوز آن وضوی دیروز را دارم یعنی نماز مغرب و عشاء، صبح و ظهر را با همان وضو خواندهام. یعنی این مرد یک ثانیه فرصت نداشت و یکسره در حال نبرد بود.
این فرمانده دوران دفاع مقدس اظهار کرد: صحنه بعدی که قصد دارم از شهید غیوریزاده توضیح بدهم، هم شورانگیز است و هم غمانگیز؛ عملیات موسوم به چهلچراغ ارتش عراق و منافقین در مهران بود، مسئولیت نبرد از رودخانه گاوی به طرف دامنه ارتفاعات قلاویزان بر عهده لشکر امیرالمومنین (ع) و لشکر۱۶ زرهی بود. بین لشکر امیرالمومنین (ع) و لشکر ۱۶ زرهی ارتش، گردان ۵۰۳ شهید بهشتی به فرماندهی علی غیوری زاده مستقر بود. درگیری از حدود ساعت ۱۰ شب آغاز شد. هجم سنگین آتش تهیه دشمن برنیروهای ما تمامی نداشت. من، آقای کرمی و حاج نعمان غلامی و شهید غلام ملاحی روحیه بالای شهید غیوری زاده را کاملاً میشناختیم. تأکید ما به علی غیوریزاده این بود که پشت بیسیم باشد ولی این شهید هر وقت صحنه را سخت میدید خودش شخصاً وارد عمل میشد. صحنهای پیش آمد، ایشان پشت بیسیم به آقای کرمی گفت: فیلم عمر مختار برای شما مفهومه؟ آقای کرمی گفت: بله. گفت: «من پاهایم را بستهام تا عقب ننشینم، تا من زنده هستم دشمن از خاکریز من عبور نمیکند، خداحافظ» و خداحافظیاش را مقداری کشدار گفت. ما به بیسیمچی ایشان میگفتیم بیسیم را به علی بده . میگفت: علی قبول نمی کند و با کسی صحبت نمیکند و ایشان شخصاً با دشمن درگیر شد. درگیری از نوع تن با تانک و تن به تن.
قاسمی گفت: متأسفانه خط لشکر ۱۶ زرهی شکسته شد، بدون اینکه به ما اطلاع بدهند. از همان رخنهای که در خط این لشکر ایجاد شده بود دشمن به پشت گردان ۵۰۳ شهید بهشتی به فرماندهی علی رسید و جایی که علی و گردانش میجنگیدند محاصره شد ولی علی مقاومت میکرد. نهایتاً ساعت ۲ شب به بعد بیسیمچی خبر داد که علی شهید شده است.بعد شهادت علی خط ایشان هم شکسته شد.
وی افزود: ایشان ۱۲ سال و ۴ ماه ۲۵ روز در دامنههای ارتفاعات قلاویزان مفقود بود، شب میلاد امام زمان (عج)، پیکر علی غیوریزاده پیدا شد. جای گلولههایی که در بدنش بود را میشد دید. سه چهار گلوله به پاها و دو گلوله به قلبش اصابت کرده بود. خیلی جالب است از آن نقطهای که مجروح میشود نزدیک دویست متر حرکت میکند و خودش را روی ارتفاع خیلی کوچکی که آنجا بود میرساند یعنی این مرد تا آخرین نفس مشخص است که مقاومت میکند.
فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) استان ایلام ادامه داد: پیکر ایشان که پیدا شد لباسهای ایشان سالم بود، جورابهایش سالم بود و حتی نامهای که در جیب داشت و در آن درخواست مهمات کرده بود سالم بود. استخوانهای پیکرش سالم بودند و قرآن کوچکی هم که در جیب لباسش بود و تسبیحش سالم بود. یکی از همرزمان به کربلای معلا رفته بود و بیرقی از حرم آورده بود. بازگشت ایشان که همزمان با پیدا شدن پیکر علی بود، پیکر شهید علی غیوری زاده با آن بیرق امام حسین (ع) در امامزاده سیدحسن مهران به خاک سپرده شد.
انتهای پیام
نظرات