محمدرضا خازنی رضوی، نویسنده و فعال تئاتر در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایسنا قرار داده است، در رابطه با فیلم بدون قرار قبلی به کارگردانی بهروز شعیبی آورده است:
«با حجم زیادی از تعریف روبهرو بودم. خیلیها میگفتند این شاهکار شعیبی است، هرچه داشته پای این فیلم گذاشته و فقط یک پلانحاشیهای را ۱۳ بار گرفته و یک روز کامل صرف آن کرده است، وسواس و دقت شعیبی این فیلم را منحصر بهفرد کرده و با هرکس هم که گفتوگو میکردم همین را میگفتند. البته راست میگفتند؛ چراکه دقت شعیبی در فیلم واضح بود، اما یک قاعده را رعایت نکرده بود. نمیدانست یک فیلمنامه بد را اگر بهترین کارگردان هم کارگردانی کند، بد میماند.
داستانی بدون تعلیق و خستهکننده با گرههایی کوچک که همانها را هم توان باز کردن نداشت. یک داستانی که از آلمان شروع میشود و ناگاه، بیهیچ چالش و تعلیقی به ایران میرسد. در ایران با یک کلید صندوق امانات در مشهد که نمیدانی از کجا آمده و تا آخر هم نمیفهمی کجای فیلم را حل میکند، به مشهد میرسد و به بهانه سنگ قبر به ارث رسیده به یاسمین وارد حرم امام رضا(ع) میشود و به آنجا ختم میشود. ماجرای عشق بین مهندس و یاسمین بینتیجه میماند، ماجرای قبر بینتیجه میماند و هر گرهی که ایجاد کرده باز نمیشود و در انتهای فیلم حس بیهودگی به مخاطب دست میدهد.
هرچند بعضی پلنهای معنایی فیلم مثل لاکپشت بخشی از نقاط قوت فیلم است، اما این هنر کارگردانی بین متن بیسر و ته گم میشود. بازی الهام کردا و بازیگر کودک نقش الکس خیلی خوب همان حسی را که کارگردان میخواسته القا کرده، اما قصه... برای کارگردانی حساسیت بوده، اما برای متن نه! و متن همه کار است. به امید متنها و داستانهای بهتر در سینمای ایران.»
ایرانیی که در فرهنگ مدرن به سختی حرکت میکند
امیرمحمد اصغری، فعال فرهنگی و رسانهای نیز در یادداشتی که به صورت اختصاصی برای فیلم بدون قرار قبلی در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است:
«در جریان تمدن سازی یکی از نیازهای اساسی هنر است. طبق نظر افلاطون اساساً شهر و مدینه بدون وجود هنر به وجود نمیآید. امروزه ما با تمدنها و تفکرهای مختلفی روبهرو هستیم که شعیبی در «بدون قرار قبلی» تلاش کرد دو نمونه از آن را با هم مقایسه کند. به عبارتی ابتدا از سنتیترین رسوم ایرانی در خراسان شروع کرد و بعد شخصیت محوری فیلم را از قلب مدرنیته به عمق فرهنگ سنتی ایران کشاند. این مقایسهها و این تقابلات یکی از نیازهای اساسی امروز ایران است که بتواند حدود و مرزبندی فرهنگ خود را مشخص کند و تفکر بنیادین «نه شرقی نه غربی» خود را فریاد بزند. ویژگی های فرهنگ ایرانی را میتوان در دو سکانس لاکپشت مشاهده کرد.
لاکپشتی که به سختی راه میرود، به سختی وارد آب حوض میشود و این دقیقاً در زمانی است که نقش اصلی فیلم در حال آمدن به سمت ایران است. سکانس بعدی که لاکپشت را میبینیم وقتی است که بچهها در حال بازی کردن هستند و لاکپشت در آب به راحتی شنا میکند و اطرافش را ماهی قرمزها گرفتهاند. این دو سکانس کل محتوا و مفهوم فیلم را به صورت خلاصه آورده است که ایرانی در فرهنگ مدرن به سختی حرکت میکند، اما اگر برگردد به فرهنگ اصیل خودش مانند ماهی در آب شنا میکند.
روند آرام فیلم و عدم تنش زیاد نیز موید همین موضوع است که ایرانی در ایران مثل ماهی در آب است. حتی اگر عصبانی شود باز به خود برمیگردد.»
انتهای پیام
نظرات