به گزارش ایسنا، متاسفانه یکی از مهمترین ضرباتی که این نوع سینما در این سالها خورده، گلدرشت بودن مضامین و مفاهیم مطروحه است؛ کمتر پیش آمده قصه در اولویت باشد و اگر هم داستانی بوده، غالبا زیر بار مفاهیم و موضوعات، مجالی برای بروز نداشته است. «قلب رقه» به نویسندگی و کارگردانی خیرالله تقیانیپور اما به مسیر نمونههای موفق جهانی میرود و بیش و پیش از هرچیز به قصه بها میدهد و همین روایت قصهای قهرمان محور، جذاب، پرکشش و ماجراجویانه به برگ برنده فیلم تبدیل میشود. کیفیت و جذابیت فیلم باعث شده علاوهبر حضور در بخش نگاه نو (به خاطر تجربه اول فیلمسازی تقیانیپور در سینما) در بخش سودای سیمرغ هم حاضر و یکی از رقیبان جدی فیلمها و فیلمسازان دیگر در بخشهای مختلف باشد.
متن پیش رو گفتگوی جام جم با نویسنده و کارگردان فیلم «قلب رقه» است:
سینمای ترور و فیلمهایی با محوریت و موضوع تروریسم در سالهای پس از انقلاب و در دهههای مختلف، فرازونشیبهای زیادی داشته است. بهجز دهه ملتهب ۶۰ که کموبیش آثاری در این زمینه تولید شد، دهه ۷۰ به لحاظ کمی با افت تولید در این خصوص مواجه شدیم و بعد در دهه ۸۰ بهجز یکی دو نمونه، هیچ خبری از سینمای ترور نبود اما در دهه ۹۰ و همین سالهای آغاز ۱۴۰۰ دوباره این موضوع موردتوجه قرار گرفتهاست. چقدر توجه دوباره و ضرورت پرداخت به موضوعات مرتبط با ترور در این زمانه اهمیت دارد؟
بههرحال ترور و اتفاقات تروریستی، بخشی از تاریخ معاصر کشور ماست و اگر جوانان نبودند و از کیان کشور ما دفاع و با این تروریسم مقابله نمیکردند، قطعا سالها درگیر این ماجرا بودیم. کمااینکه باوجود همه این تلاشها و مجاهدتها هنوز هم درگیر موضوع تروریسم هستیم و تفکر تروریستی وجود دارد و از آخرین صدمه و ضربه آن که در کرمان اتفاق افتاد،۴۰ روز هم نگذشته است. یعنی اگر جوانان انقلابی و نیروهای مقاومت نبودند و از کشور دفاع نمیکردند، جامعه ما با فجایع تروریستی بیشتری روبهرو میشد. بعد از اینکه نیروهای داعش و گروههای تکفیری چند کشور را اشغال و محل عملیات تروریستی خود قرار داده بودند، حالا کار به تفکر داعشی و تروریستی رسیده است. امیدوارم با هوشیاری مردم و ادامه مقابله و مقاومت جوانان و نیروهای انقلابی و مدافعان کشور، این تفکر هم هرچه زودتر از بین برود اما بههرحال نمیتوان وجود این تفکر و جنایات تروریستی رخ داده در کشور در طول این سالها را نادیده گرفت و همین، ضرورت توجه و پرداخت به این مسائل و موضوعات را در قالب آثار نمایشی ایجاد میکند. اینها بخشی از تاریخ کشور ما و مردم منطقه است.
سینمای استراتژیک درهمه کشورها مهم ومطرح است وعمدتا چهرههای مهم فیلمسازی وبازیگری پای کارمیآیند. بهخصوص درهالیوود که نمونههای زیادی ازفیلم و سریالهای استراتژیک دارند اما چرا اینجا فعالیت در سینمای استراتژیک ومنافع ملی گاهی با برچسب و دافعهای همراه است؟ چطور میتوان برای هنرمندان ایجاد انگیزه کرد تا دراین زمینه کار کنند؟
من نمیدانم تعریف شما از سینمای استراتژیک چیست اما به جرات میتوانم بگویم قلب رقه، حداقل به لحاظ تولیدی، در دسته آن آثار استراتژیک از نظر شما قرار نمیگیرد. ما برای تولید این فیلم خیلی سختی کشیدیم. اگر کمک شهید بزرگوار سیدرضی موسوی و نیروهایشان نبود، واقعا نمیتوانستیم در سوریه کار کنیم و فیلم را بسازیم.
به نظر میرسد «قلب رقه» به لحاظ مضمونی و محتوایی، در امتداد و پیوستگی با سریال «ترور» است و جنبه دیگری از تروریسم را روایت میکند. خاصه آن بخش منطقهای و برونمرزی را.
بله، عرض کردم این ماجرا وجود دارد و ما درگیر این تفکر و در حال مقابله با آن هستیم، چه در داخل کشور و چه خارج از مرزها و ما با پوست ، گوشت و استخوانمان این تهدید را حس میکنیم. به طوری که این وقایع، بخشی از تاریخ اجتماعی کشور ما شده است. برای همین نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم و از کنارش بگذریم. ضرورت دارد که در عرصه فیلم و سریال هم روایتهایی مرتبط با آن داشته باشیم و از زوایای مختلف به این موضوع ورود کنیم. نمیگویم همیشه به این اتفاقات فکر کنیم و همه تمرکزمان در روایت مسائل اینچنینی باشد اما بههرحال این موضوعات هم در این دهه و بهویژه این چند سال اخیر به بخشی از دغدغه و روزمرگیهای ما تبدیل شده است و باید به آن توجه کرد.
قالب مینیسریال هم از آن فرمتهای جذاب و مختصر و مفیدی است که تلویزیون و پلتفرمهای داخلی چندان به آن توجه نمیکنند. درحالیکه قالب بسیار خوبی برای روایتهای متعدد و جذاب است. ترور یکی از نخستین و مهمترین گامهای در این زمینه است تا در این فضا به سینما و تلویزیون جهان نزدیک شویم. چطور به این تعداد قسمت و فرمت مینیسریال برای روایت رسیدید؟ دوست نداشتید در قالب یک فیلم سینمایی یا سریالی طولانیتر باشد؟
معتقدم تا هرجایی که قصه کشش داشته باشد، باید کار کرد. حالا قالب و ظرفیت یک قصه میتواند فیلم سینمایی باشد یا سریال تلویزیونی با قسمتهای طولانی یا مینیسریال. اینکه در صورت ظرفیتنداشتن روایت به یک سریال آب ببندید و تعداد قسمتهای طولانی برای آن در نظر بگیرید، اول ظلم و اجحاف در حق خودتان بهعنوان سازنده اثر است و بعد هم در حق بیننده. بههمیندلیل بود که سریال «نجلا» را در فصل دوم تمام کردم و نخواستم در حق بیننده اجحاف کنم و مدام قصههای دیگری درباره شخصیتهایی بنویسیم که مقبول و محبوب مخاطبان شدهاند. باید موقعیت جذابی برای ادامه سریال و روایت شخصیتها وجود داشته باشد، درغیراینصورت ادامه آن کار درستی نیست. وقتی یک اثر نمایشی در هشت قسمت حق مطلب را درباره موضوع ادا میکند، چرا باید آن را در مثلا ۲۰ یا ۹۰ قسمت بسازیم؟ ضربهای که برخی سریالهای ما در سالهای اخیر خوردهاند، بهدلیل اصرار بر همین طولانیکردن بیدلیل مجموعههاست. فقط چون نویسنده خواسته صفحات فیلمنامه را پر کند، این اتفاقات افتاده است. به نظرم ما باید سراغ تولید مینیسریال برویم و ورژنهای کوتاه از یک موضوع و سریال بسازیم. اگر مخاطب استقبال کرد، میتوان روی آن فکر کرد و به سریالهایی طولانیتر رسید. اگر نه هم حداقل این است که بیتالمال هدر نرفته است و ما در حق خودمان و مخاطب جفا نکردهایم.
قلب رقه به لحاظ ریتم، ماجراجویی و جذابیت، یک سروگردن از فیلمهای مرتبط با جریان مقاومت و موضوعات مرتبط با تروریسم و گروههای تکفیری بالاتر قرار و مخاطب را هم در نظر میگیرد. مواردی که سینمای استراتژیک بهشدت به آن نیاز دارد تا از کلیشهها و نصایح کسالتبار فاصله بگیرد. چقدر فیلمهای قبلی در این زمینه را دیدید و آسیبشناسی کردید؟ چطور به توازنی در انتقال مفاهیم و مضامین ارزشمند و قصهای جذاب و ملتهب رسیدید؟
مخاطب ابتدابهساکن و اول از همه، قصه میخواهد. بنابراین مهمترین چیز در تولید یک اثر نمایشی اعم از فیلم یا سریال، روایت قصه جذاب و پرکشش است. انتقال مضامین و حرفها و اتخاذ استراتژی باید در مرحله بعدی اتفاق بیفتد. به نظرم در ب بسمالله باید بگوییم آقای برادر! قصه خوب چه دارید؟ بعد براساس آن قصه، سراغ طرح مسائل و مفاهیم مورد نظر برویم. اگر شما قصه نداشته باشید، با بهترین امکانات و چهرهترین بازیگران هم کاری از پیش نمیبرید و مخاطب با اثر شما همراه نمیشود. نمونهاش هم پروژههای آنچنانی که میلیاردها تومان و دلار خرج کردند اما چون قصه نداشتند در مواجهه با مخاطب با شکست مواجه شدند و حتی تبلیغات و اکرانهای آنچنانی و حضور بازیگران کشورهای مختلف هم به کمک فیلم نیامد. وقتی قصه خوب ندارید، معلوم است این اتفاقات میافتد و راه به جایی نمیبرید. در «نجات سرباز رایان» شما ابتدا با قصهای جذاب و پرکشش روبهرو هستید. وقتی فیلمساز توانست با روایت این قصه، مخاطب را پای اثر بنشاند، میتواند مضامین و مفاهیم موردنظرش را هم به او منتقل کند.
آن موتیف علاقه به موقعیتهای متناقض بهخوبی در قلب رقه کار و عشق رضا به ریما و نسبت زن و شوهریشان خیلی زود مخاطب را درگیر ماجرا میکند، حتی باوجود شخصیت ابوعاصم یک مثلث عشقی هم در دل موقعیت ملتهب جنگی شکل میگیرد. به نظر با این شیوه، ناخودآگاه پیشنهادی هم به برخی دیگر از فیلمسازان میدهید که برای یک روایت استراتژیک یا اساسا هر روایتی، باید به مسیرهای جذاب فکر و آنها را عملی کرد. درست است؟
درقلبرقه بیشتر دنبال یک درام عاشقانهدربستر اتفاقات مرتبط با تروریسم و مقابله جریان مقاومت با آن بودم. درآثار تلویزیونی که کار کردم و نمایشهایی که روی صحنه بردم هم همیشه یک خط عاشقانه را میبینید. در این فیلم هم درام عاشقانه در دل داعش اولویت و اهمیت داشت وخیلیجذاب بهنظرآمد.مدام هم دراین زمینه تحقیق وپژوهش انجام دادیم تابتوانیم در بحبوحه حوادث وماجراهای مربوط به داعش، قصه عاشقانهای را روایت کنیم. خداهم خواست وفرجام ونتیجه کار فیلم قلب رقه شد.
یکی از مهمترین ویژگیهای قلب رقه، انتخاب درست بازیگران است. بهخصوص درباره شهرام حقیقتدوست که نقش قهرمان قصه را بهخوبی بازی میکند. درباره همکاری با بازیگرانی چون فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، عبدالرضا نصاری، مصطفی ساسانی، شادی مختاری و... هم بگویید.
با شهرام حقیقتدوست در تئاتر کار کرده بودم و شناخت خوبی از او و تواناییهایش داشتم و برای همین او را برای بازی در نقش اصلی فیلم قلب رقه انتخاب کردم. زمانی که ایده فیلم شکل گرفت آن را با شهرام در میان گذاشتم و استقبال کرد. با عبدالرضا نصاری در سریال« نجلا » آشنا شدم. سالهاست که با مصطفی ساسانی تئاتر کار میکنم. با هدایت هاشمی هم در تئاتر کار کرده بودم و هم در آثار تصویریام حضور داشت. درباره آقای فرهاد قائمیان هم این افتخار را داشتم بهجز قلب رقه و ترور، در چند جشنواره تئاتر با هم داور بودیم. همچنین قسمت شد با آقای محمدرضا شریفینیا و خانم مختاری هم در این کار آشنا شویم و همکاری کنیم. بازیگران سوریهای را هم در چند بار سفری که قبل از تولید به سوریه داشتم، انتخاب کردم.
بازیها هم یکدست و خوب و کاملا هماهنگ با فضای فیلم است.
بخشی از این موضوع به سابقه تئاتری من برمیگردد و مدیون آن دوره هستم. هنوز هم خودم را از خانواده تئاتر میدانم. اساسا در فیلمهای سینمایی کارگردانهایی که از تئاتر میآیند ازجمله بزرگانی چون بیضایی، فرهادی، فتحی، میرباقری و ... بازیهای روان و خوبی میبینید. دلیل آن سابقه تئاتری این فیلمسازان است.
به این دلیل که شیوههای مواجهه بازیگران با نقش منطبق با تحلیل و آزمودن راههای مختلف برای ایفای بهتر نقش در تئاتر بهتر از سینما اتفاق میافتد و احتمالا این کارگردانان، دورخوانی را هم قبل از پروسه فیلمبرداری جدی میگیرند.
دقیقا. من هم درهمین قلب رقه سعی کردم به این روش عمل کنم و بهخصوص به دورخوانی متن از سوی بازیگران تاکید داشتم.
نقش فرمانده که قائمیان بازی میکند در شکل و شمایل بهشدت یادآور حاج قاسم است. چقدر سعی کردید این مشابهت رفتاری، کرداری و ریختاری را داشته باشید و حتی در حد بضاعت و مختصات قصه آن را تقویت کنید؟ با این کار به نظر میرسد پازل ساخت آثاری درباره حاج قاسم کامل و شخصیت ایشان در کارهای مختلف شما تکثیر میشود، ترور، قلب رقه و ... .
این آقا مرتضی(قائمیان) که در قلب رقه میبینید، نیروی حاج قاسم در سوریه است و سعی کردم این خط و ربط را در شخصیت او لحاظ کنم. شما اگر به نیروهای حاج قاسم چه در داخل ایران و چه در بیرون مرزها نگاه کنید، شمهای از رفتار و مرام حاج قاسم را میبینید. به قول شما انگار حاج قاسم خودش را به لحاظ مرامی، اخلاقی، رفتاری و کاربلدی تکثیر کرده است.
در اولین گام سینمایی و در اولین حضور در جشنواره فیلم فجر، چقدر برای خود و فیلمتان در مواجهه با مخاطب و در رقابت با فیلمسازان جوان و نام آشنای دیگر، شانس موفقیت قائل هستید؟
نمی توان پیشبینی کرد. این اولین بار است که در حوزه سینما در جشنواره فیلم فجر حاضر هستم اما سالهای قبل در جشنواره تئاتر فجر بودم و آنجا همه چیز به سلیقه داوران بستگی داشت و نمیشد جوایز را پیشبینی کرد. شش یا هفت سال در جشنواره تئاتر، فقط تقدیر میشدم. میپرسیدم دلیل اینکه جایزه اصلی را نمیگیرم و تقدیر میشوم، چیست؟ از قول داوران میگفتند این جوان است و حالاحالاها وقت دارد، برای همین میگویم رقابت و جوایز جشنواره فیلم فجر را هم نمیشود پیشبینی کرد و این مقوله قواعد خاص خودش را دارد.
درباره خیرالله تقیانیپور
تقیانیپور که از چهرههای شناخته شده تئاتر و به ویژه تئاتر دفاعمقدس است از سال ۱۳۹۹ و با ساخت سریال نجلا به چهرهای شناختهشده برای مخاطبان تلویزیون نیز تبدیل شد؛ سریالی که در ماه رمضان سال ۱۴۰۰ روی آنتن رفت و فصل دوم آن نیز در نوروز و ماه رمضان سال ۱۴۰۱ پخش شد. البته او پیش از این سریال، دو فیلم «تونل» و «اینجا خانه من است» را نیز ساخته بود که هر دو در دایره فلیمهای دفاعمقدس میگنجند.پس از پایان فصل دوم نجلا که با تغییر بازیگر نقش اول آن محیا دهقانی به جای سارا رسولزاده همراه شده بود، برخی رسانهها از احتمال ساخت فصل سوم نیز خبر دادند. با این حال تقیانیپور در گفتوگویی این موضوع را تلویحا رد کرده و گفته بود: «حقیقتش این است که ما در زمان ساخت نجلا فیلمنامه را طوری نوشته بودیم که قصه در قسمت آخر تمام شود و هیچ برنامهای برای ساخت فصل دوم یا ادامه داستان نجلا نداشتیم. اما درباره اینکه یک سریال فصلهای بعدی داشته باشد یا خیر، کارگردان و تهیهکننده خیلی تصمیمگیر نیست و این مدیر است که تصمیم میگیرد سریال ادامه پیدا کند یا خیر.»
نکتههایی درباره قلب رقه
در فیلم قلب رقه، بازیگرانی چون شهرام حقیقت دوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفینیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخ عیسی به ایفای نقش میپردازند.عوامل فیلم سینمایی قلب رقه عبارتند از: تهیه کننده: سعید پروینی، نویسنده و کارگردان: خیرالله تقیانی پور، مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری امام روحالله، مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: مهدی سعدی، موسیقی: کارن همایونفر، طراح صحنه: بهنام جعفری طادی، جلوههای بصری: حسن ایزدی، جلوههای ویژه میدانی: ایمان کرمیان، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، طراحی و ترکیب صدا: امین شریفی، مدیر تولید: وحید مرادی، طراح چهرهپردازی: احسان رناسی، طراحان لباس: امیر ملکپور و محمود بیاتی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: امید همتی فراز، منشی صحنه: هدیه عباسی و عکاس: مهدی جودی. مدیر تدارکات: مهدی نصراللهی و طراح بدلکاری: امیرحسین خنجری. این فیلم سینمایی محصول بنیاد رسانهای بیان و بنیاد سینمایی فارابی است.
انتهای پیام
نظرات