علی بابایی در گفتوگو با ایسنا در خصوص وضعیت سیاسی مذهبی دوران حیات امام رضا(ع) اظهار کرد: دوران امامت امام رضا(ع) در عرصههای مختلف سیاسی- مذهبی و فکری از شرایطی پیچیده و چندوجهی برخوردار بود، اول از همه در مورد شرایط داخلی خلافت عباسی در این دوره باید گفت که نزاع دو فرزند هارون الرشید – امین و مأمون- که غرب و شرق جهان اسلام را در اختیار داشتند در نوع خود اولین شکاف جدی در خاندان عباسی بود که با پیروزی مأمون، یکپارچگی سیاسی خلافت حفظ شد.
وی افزود: در عرصه فکری، میتوان از این دوره به عنوان دوران گذار از اسلامِ نقلی و حدیثی به اسلام عقلانی یاد کرد؛ زیرا تحت تأثیر نهضت ترجمه و ورود تفکر فلسفی از یونان باستان به جهان اسلام، یک نگاه عقلانی محض وارد جهان اسلام شد که سعی داشت مفاهیم دینی و اندیشههای اسلامی را در قالب آن بازخوانی کند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: نماینده این تفکر معتزله بودند، عقیده «خلق قرآن» در برابر اعتقاد به «قدیم بودن قرآن» از جمله مباحث برخاسته از این نوگرایی فکری بود که بازتاب گستردهای در سرتاسر جهان اسلام داشت، به طوریکه در دوران مأمون، به همین منظور دادگاه تفتیش عقایدی بر پا شد که در آن منکران عقیدۀ «مخلوق بودن قرآن» محاکمه میشدند و احمد بن حنبل پیشوای مذهب حنبلی از جمله کسانی بود که در این دادگاه محاکمه شد. به همین دلیل در تاریخ اسلام، از این رویداد با عنوان «مِحنۀ الحنابله» یاد میشود.
وی خاطرنشان کرد: در عرصه مذهبی نیز باید از دو منظر اصلی به این دوره نگاه کرد، اول از زاویه «اسلام سنی» که تا پیش از این دوره ما چیزی به نام «اهل سنت» نداشتیم؛ بلکه صرفاً اصطلاح «اهل حدیث» را داشتیم که خود آن هم به فرقههای مختلفی تقسیم میشدند که بیشتر آنها تفسیر ظاهری و سادهانگارانهای از دین اسلام و مفاهیم دینی داشتند، مثل «ظاهریه»، «مشبهه» و «مجسمه» که همانطور که از نامشان پیداست قرآن و روایات را بر اساس صورت ظاهری آن تفسیر میکردند که اغلب منجر به برداشتهایی کفرآمیز از دین میشد.
استادیار تاریخ اسلام دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) گفت: در واقع نگاه عقلانی معتزله و بعدها اشاعره به دین و مفاهیم دینی، در برابر همین برداشتهای ظاهری از مفاهیم دینی پدید آمد. از نظر سیاسی مذهبی نیز اهل حدیث فقط سه خلیفۀ اول را به عنوان خلفای راشدین میشناختند اما در این دوره، احمد بن حنبل برای اولین بار نظریه «تربیع» را مطرح کرد که بواسطه آن از دیدگاه اهل سنت، امام علی(ع) به عنوان چهارمین خلیفه از خلفای راشدین پذیرفته شد که این مسأله گام موثری در راستای نزدیکی دو مذهب اصلی شیعه و سنی در جهان اسلام بود، لذا اصطلاح «اهل سنت و جماعت» نیز از همین دوره باب شد.
شرایط جریان تشیع در زمان حیات امام رضا(ع)
وی ادامه داد: اما در درون تشیع نیز در این زمان شرایط پیچیدهای حاکم بود، تا دوران امام رضا(ع) دو فرقۀ اصلی از بدنه تشیع جدا شده بود یکی فرقه زیدیه که در دوران امامت امام باقر(ع) شکل گرفت و شرطِ قیام را برای حقانیّتِ امام مطرح کردند و دیگری فرقه اسماعیلیه که پس از شهادت امام صادق(ع) قائل به امامت فرزند ارشد او اسماعیل بودند که در زمان حیات پدرش از دنیا رفته بود.
بابایی بیان کرد: این دو فرقه خودشان به فرقههای متعددی تقسیم شده بودند که به ویژه فرقه زیدیه به دلیل برخورداری از تفکر انقلابی و ظرفیت نظامی، در دوره امامتِ امام رضا(ع) قیامهای متعددی را علیه خلافت عباسی رقم زدند که از آن جمله میتوان به قیام ابوالسرایا در سال ۱۹۹ هجری و دیگری، قیام محمد بن جعفر صادق(ع) مشهور به محمد دیباج در سال ۲۰۰ هجری اشاره نمود که ناکام ماندند.
وی تصریح کرد: فرقه اسماعیلیه نیز به شاخههای مختلفی تقسیم شده بود که در آن میان شاخۀ فاطمی یک تشکیلات پنهانی دعوت در شهر سلمیه ایجاد کرده بودند که حدود یکصد سال بعد منجر به تشکیل دولت فاطمیان در شمال آفریقا شد.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: در میان جریان شیعی امامی نیز که بعدها به شیعه دوازدهامامی شهرت یافت؛ پس از شهادت امام موسی کاظم(ع)، گروهی تحت عنوان واقفیه منکرِ رحلت آن حضرت شده و مسأله مهدویت ایشان را مطرح کردند با وجود این، اکثر شیعیان امامی در این زمان امامتِ حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.
وی بیان کرد: یک جریان مهم دیگر در تشیّع، جریان غُلات بود که عقاید غلوآمیزی را در مورد امامان مطرح نموده و سبب بدنامی شیعه در جهان اسلام میشدند، در خارج از بدنۀ تشیّع نیز در این دوره شاهد یک سری قیامهای داخلی در دوره مأمون هستیم که از آن جمله میتوان به قیام نصر بن شبث در شام، قیام زُط در جنوب عراق، برخی ناآرامیها در مصر و همینطور قیام بابک خرمی در ایران اشاره نمود که بحث در مورد آنها طولانی است.
بابایی گفت: در جبهه خارجی نیز در دوره امامت امام رضا(ع) به دلیل مشکلات متعدد داخلی که مأمون با آن مواجه بود، وضعیت مرزهای جهان اسلام با امپراطوری روم شرقی که در آن زمان میخائیل دوم روی کار بود، در وضعیت نسبتاً آرامی قرار داشت.
افشای چهره حاکمان عباسی توسط امام رضا (ع)
وی درباره اینکه امام رضا(ع) برای اینکه شخصیّت و چهره حاکمان عباسی زمان خود را آشکار کند چه کارهایی انجام داد، عنوان کرد: سیاست امام رضا(ع) در برابر حکومت عباسی همان سیاست امامان قبل بود. یعنی اینکه ایشان تلاش میکرد تا با تحکیم پایههای فکری و دینی تشیّع در کنار رعایت اصل تقیه و عدم مداخله در جریانات سیاسی بی هدف؛ تفکر شیعی را به عنوان تفسیر اصلی و درست از اسلام معرفی کند.
استادیار تاریخ اسلام دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: در نتیجه این فعالیّتهای طولانیمدت و مستمر امامان شیعه در طول نزدیک به یک قرن و نیم از محرم سال ۶۱ هجری بود که در زمان امام رضا(ع)، آن حضرت به عنوان شایستهترین شخص برای نشستن بر مسند خلافت و رهبری جامعۀ اسلامی در افکار عمومی مسلمانان مطرح بود، در واقع امام در این دوره ضمن اجتناب از مواجهه سیاسی مستقیم با حکومت، سعی میکرد با ارائۀ تصویری درست از اسلام حقیقی به مردم، افکار عمومی مسلمانان در جهان اسلام را متوجه خطاهای خلافتِ غاصب عباسی نماید.
وی درخصوص اینکه شیعیان در دوره امام رضا(ع) چه شرایطی داشتند، اظهار کرد: به دلیل اینکه در افکار عمومی مسلمانان آن دوره، اهل بیت پیامبر(ص) به عنوان رقبای اصلی خلافت عباسی در عرصه سیاسی مطرح بودند، برخورد خلافت عباسی با شیعیان و پیروانِ آنان در این دوره به طور کلی سختگیرانه و توأم با خشونت بود البته در اینجا باید میان سه شاخۀ اصلی تشیّع تفکیک قائل شد.
بابایی بیان کرد: شاخه زیدیه که قائل به قیام نظامی بودند، عمدتاً از طرف حکومت سرکوب میشدند. البته یک گروه از آنان توانستند در مغرب اسلامی (مراکش) حکومت ادریسیان را تأسیس کنند، شاخه اسماعیلی نیز که بخش عمدۀ فعالیت آنان به صورت پنهانی بود و در این دوره قیام نظامی یا فعالیت سیاسی آشکاری نداشتند.
وی افزود: شاخه امامی که همان معتقدان به امامت امام رضا(ع) بودند فعالیت این گروه از شیعیان را میتوان در دو حوزه تعریف کرد، حوزۀ نخست شامل حضور آشکار شیعیان در جامعه بود که در این زمینه میان شیعه و غیرشیعه تفاوتی چندانی احساس نمیشد این بدان خاطر بود که امام به منظور حفظ یکپارچگی جامعۀ اسلامی، شیعیان را به حُسن رفتار با اهل سنت و حضور در مساجد و مناسک دینی آنان توصیه میکرد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: اما بخش دوم فعالیّت شیعیان، سیاسی بود که به صورت پنهانی انجام میشد و یک حلقۀ ارتباطی پنهان میان امام با شیعیان در اقصی نقاط جهان اسلام ایجاد کرده بودند، این تشکیلات پنهانی، ظرفیت مالی و نظامی قیام را در آینده در اختیار امام قرار میداد.
وی افزود: دولت عباسی با درک این مسأله، بهویژه از زمان امام کاظم(ع) به بعد، امامان شیعه را تحت نظر داشت، به همین دلیل بود که امام موسی کاظم(ع) در زندان هارون الرشید به شهادت رسید. انتقال امام رضا(ع) از مدینه به خراسان نیز به دستور مأمون در راستای همین سیاست نظارت و کنترل دولت عباسی بر امامان شیعه بود، در واقع مأمون با پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع) سعی داشت آن حضرت را به عنوان رقیب اصلی خود در امر خلافت و به عنوان فرد موردِ رضایت از طرفِ جامعه شیعیِ آن زمان تحت نظارت و کنترل خود قرار دهد تا دین وسیله از بار قیام ها و تحرکات سیاسی شیعیان کاشته شود.
هدف پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع)
بابایی در خصوص هدف از پذیرش ولایتعهدی گفت: گزارش منابع تاریخی حاکی از آن است که امام رضا(ع) در ابتدا از سفر به خراسان و پذیرش ولایتعهدی امتناع کرد. لذا انتقال آن حضرت به خراسان و سپس پذیرش ولایتعهدی به نوعی توأم با اجبار بود و ناشی خواستِ قلبی امام نبوده است، بنابراین آن حضرت در این سفر هیچکدام از اعضای خانوادۀ خود را همراه نبرد. همین مسأله خود حاکی از آن بود که از دید امام این سفر آیندۀ روشنی نداشته است.
وی ادامه داد: از طرفی امام بیست سال از مأمون بزرگتر بود و لذا مسأله جانشینی ایشان پس از مأمون توجیه عقلانی نداشت. در کنار همۀ این مسائل، پذیرش ولایتعهدی از طرف امام از این جهت که مأمون با این کار، حقانیّت و شایستگی آن حضرت را در امر خلافت ولو به ظاهر پذیرفته بود، برای ایشان یک پیروزی به حساب میآمد. از طرف دیگر، به دلیل جایگاه ولایتعهدی و شرایط ناشی از آن؛ در زمینۀ ارائه تصویری دقیق و تفسیری درست از اسلام حقیقی، فرصت بزرگتری نسبت به آنچه در مدینه از آن برخوردار بود برای امام بهوجود آمده بود.
استادیار تاریخ اسلام دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) افزود: بنابراین امام برای پذیرش ولایتعهدی شروطی مطرح فرمود که ضمن حفظ مزایای قبول ولایتعهدی؛ بهواسطۀ آن شروط، مأمون نتواند به مقاصد خود از این کار برسد. از جمله اینکه آن حضرت چنین شرط نمود که تا زمان مرگ مأمون و جانشین شدنِ ایشان هیچ مداخلهای در امور سیاسی و تصمیمگیریها نداشته باشد، در واقع ایشان نمیخواست که مسئولیت وضع موجود و تصمیمات نادرست حکومت را بر عهده بگیرد.
وی در ادامه بیان کرد: همه این عوامل سبب شد تا مأمون پس از ناامیدی از رسیدن به خواستههای خود در طرح مسأله ولایتعهدی امام رضا(ع)، تصمیم به شهادت ایشان بگیرد.
بابایی در پاسخ به اینکه به نظر شما در جامعه امروز ما مسئولان باید چه شیوه و رفتاری را از امام رضا(ع) الگو قرار دهند، اظهار کرد: عدم حُبّ قدرت، موقعیّتشناسی سیاسی و نیفتادن در دامِ تزویر دشمن از مؤلفههای اصلی در سیره سیاسیِ امام هشتم شیعیان است که میتواند سرلوحه کار مسئولان امروز جامعۀ ما هم قرار بگیرد.
انتهای پیام
نظرات