به گزارش ایسنا، به نقل از مهر، جنگ ایران و عراق یکی از بزرگترین و طولانیترین جنگهای قرن بیستم به شمار میرود که با تحریک غرب و اقدام حکومت عراق شروع شد و با ورود مستقیم و غیر مستقیم قدرتهای بزرگ و کوچک از هر دو بلوک غرب و شرق به پایان رسید.
جنگ مورد اشاره که در ساختار دو قطبی نظام بین الملل رخ داد، قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای جهانی نقش داشتند. از جمله قدرتهای فرا منطقهای که نقش مداخله گرایانه فعال و تهاجمی در این جنگ داشت، آمریکا بود. آمریکا به دلیل اختلافات سیاسی و ایدئولوژیکی با ایران که در پی وقوع انقلاب اسلامی ایران شروع شد، عراق را در ابعاد مختلف مورد حمایت قرار داد و با روشها و استراتژیهای مختلف به محدودسازی سیاسی و نظامی ایران پرداخت.
چهل و چهارمین سالگرد هفته دفاع مقدس بهانه خوبی بود تا به بررسی و مرور نقش کشورهای غربی در طولانی شدن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بپردازیم. اولین گزارش این پرونده به بررسی و مرور نقش مداخله گرایانه فعال و تهاجمی آمریکا اختصاص دارد که مشروح آن در ادامه گزارش میآید.
جنگ ایران و عراق؛ از ریاست جمهوری کارتر تا دولت ریگان
تهاجم دولت بعث به ایران در شهریور ۱۳۵۹ موجب وقوع جنگ ۸ ساله بین این دو کشور شد. جنگی که در آخرین ماههای ریاست جمهوری کارتر آغاز شد و در دوران ریگان ادامه یافت.
روابط میان ایران و آمریکا با به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی بحرانی شده بود. گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا، تحریمهای سیاسی اقتصادی ایران توسط آمریکا، بلوکه کردن داراییهای ایران در خارج از کشور، طراحی حمله به طبس، حمایت از گروهکهای ضد انقلاب و کودتاچیان نوژه و نشان دادن چراغ سبز به صدام حسین در آشفتگی روابط بین ایران و آمریکا تاثیر داشتند.
سیاست مداران و دولت مردان آمریکا در ماههای آغازین جنگ در صورتی سیاست رسمی آمریکا را بی طرفی و حمایت از آتش بس اعلام کردند که نمیتوانستند در برابر این جنگ بی تفاوت بمانندسیاست مداران و دولت مردان آمریکا در ماههای آغازین جنگ در صورتی سیاست رسمی آمریکا را بی طرفی و حمایت از آتش بس اعلام کردند که نمیتوانستند در برابر این جنگ بی تفاوت بمانند. اولاً؛ جنگ در منطقه خلیج فارس، منطقهای که دولت آمریکا در آن دارای منافع اساسی بود، جریان داشت. ثانیاً؛ سرنوشت جنگ با توجه به طرفهای درگیر در آن برای آمریکا اهمیت زیادی داشت؛ در یک سوی آن ایران قرار داشت که علی رغم اتحاد و دوستی عمیق با آمریکا در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، پس از این رویداد به دشمن اصلی آمریکا در منطقه مبدل شده بود و در سوی دیگر عراق، کشوری که از سال ۱۹۷۲ به بعد، نزد افکار عمومی غرب متحد شوروی در این منطقه محسوب میشد. ثالثاً؛ جنگ در زمان جنگ سرد به وقوع میپیوست و امکان بهره برداری ابر قدرت دیگر، برای افزایش نفوذ خود در منطقه و خلیج فارس وجود داشت.
اتخاذ سیاست بی طرفی آمریکا به نفع عراق بعثی بود، چرا که ارتش این کشور به دلیل عدم آمادگی نیروهای نظامی ایران و شرایط خاص پس از انقلاب، اراضی وسیعی از ایران را به اشغال خود در آورده بود.
گزارش سنای آمریکا در این مورد نوشته است: «زمانی که نیروهای عراقی در سپتامبر ۱۹۸۰ به ایران حمله کردند، ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت برد، اما به دلیل نقض مقررات حقوق بین الملل و زندانی نمودن دیپلماتهای آمریکایی توسط ایران، نماینده ایالت متحده در شورای امنیت و در نتیجه شورای امنیت پاسخ دوستانهای به رژیم ایران ندادند. آمریکا که با هیچیک از دو کشور ایران و عراق روابط دیپلماتیک نداشت و نمیتوانست تأثیر چندانی بر این دو کشور داشته باشد، خود را درگیر کمک نظامی به آنها نکرد.»
بر اساس گزارش سالانه سنای آمریکا در اکتبر ۱۹۸۷ با عنوان «جنگ در خلیج فارس»، رویه ایالات متحده امریکا در ازاء جنگ ایران و عراق مغشوش و سردرگم بوده است. عدهای از ناظران معتقدند که بهترین سیاست در این برهه بی طرفی کامل است، اما آمریکا به حدی در این کشمکش درگیر شده که بی طرفی کامل در این زمان نمیتواند اتخاذ کند.
دکترین رمبو؛ سیاست خارجی آمریکا در کشورهای جهان سوم
پنج ماه بعد از آغاز جنگ، رونالد ریگان به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا رسید. او علاوه بر ادامه سیاستهای پیشین جیمی کارتر، دکترین جدیدی در سیاست خارجی آمریکا اعلام کرد که به «دکترین رمبو» شهرت پیدا کرد.
هدف از سیاست جدید آمریکا یعنی «دکترین رمبو» در کشورهای جهان سوم، ایجاد موانع فراروی انقلابهای ملی و جلوگیری از تحولات ترقی خواه و رو به پیشرفت در این کشورها بودهدف از سیاست جدید آمریکا در کشورهای جهان سوم، ایجاد موانع فراروی انقلابهای ملی و جلوگیری از تحولات ترقی خواه و رو به پیشرفت در این کشورها بود. راهکار دستیابی به این هدف هم مشغول نمودن کشورهای انقلابی به امور داخلی خود از طریق ایجاد درگیریهای قومی، مذهبی و درگیر ساختن این کشورها با کشورهای همسایه در جنگهای بدون پیروز بود.
بر حسب سیاست مورد اشاره هر جا که انقلابی پدید آمد تا الگویی غیر از الگوی سرمایه داری عرضه کند، باید به مصائب ویتنام دچار شود. تحمیل جنگ کم شدت، ابزار اصلی این سیاست است.
وصف سیاست خارجی آمریکا در قبال جنگ ایران و عراق، تنها بر اساس استراتژی کلی حاکم بر دکترین ریگان مبنی بر تحمیل جنگهای بدون پیروز بر دولتهای انقلابی، امکان پذیر است. اندیشیدن در پیشامدهای هشت سال دفاع مقدس بیانگر این مساله است که به تناسب تغییر وضعیت در جبههها به نفع ایران، مداخله آمریکا در جنگ علیه ایران بیشتر میشده است.
سیاست تهاجمی ایران در جبهه ها؛ چشم پوشی آمریکا از سیاست بی طرفی
سیاست تهاجمی ایران در طول جبههها با عملیات ثامن الائمه (ع) در پنجم مهر ۱۳۶۰ آغاز شد و با عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ به اوج خود رسید و عراق بعثی در موضع ضعف قرار گرفت که این امر آمریکا را به چشم پوشی از سیاست بی طرفی و حمایت ضمنی از عراق ترغیب کرد.
فتح فاو در بهمن ۱۳۶۴ طی عملیات والفجر ۸ که نقطه عطفی در تاریخ جنگ بود، زنگ خطر را برای آمریکا به صدا در آورد. اولاً؛ سیر وقایع جنگ بیانگر موفقیت ایران بود و احتمال پیروزی ایران میرفت و این با استراتژی دولت ریگان مبنی بر جنگ بدون پیروز در تضاد بود. ثانیاً، فتح فاو، کویت، متحد عراق و یکی از متحدین سنتی آمریکا در منطقه را در معرض خطر احتمالی حمله یگان موشکی و توپخانه ایران قرار میداد و این نیز در تضاد با استراتژی سنتی آمریکا در منطقه، یعنی دفاع از رژیمهای محافظه کار در مقابل تهدیدات خارجی بود. جانبداری آمریکا از عراق هفده سال رکود و قطع روابط دیپلماتیک را شکست.
حمایتهای آمریکا؛ جلوگیری از ارسال تجهیزات جنگی به ایران تا تامین اطلاعات نظامی برای عراق
آمریکا کشورهای منطقه و میانه روی عرب مانند مصر و اردن را به اعطای کمک به عراق ترغیب کرد و سعی داشت صدام حسین را از انزوای بین المللی خارج کند. همچنین آمریکا با بیم دادن کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از به مخاطره افتادن موقعیتشان در صورت شکست عراق در جنگ، آنها را به بخشیدن کمکهای بلاعوض یا اعطای تسهیلات با شرایط آسان به عراق راغب کرد.
دولت ریگان در داخل جامعه آمریکا و در جهان غرب برای عراق تسهیلات ویژه مالی فراهم کرد؛ ضمن تأمین اعتبار برای عراق نزد شرکتهای آمریکایی، دولتهای عمده غرب مانند فرانسه، ایتالیا و بریتانیا را تشویق کرد تا با تعویق زمان بازپرداخت بدهیهای عراق موافقت کنند.
با قرار دادن نام ایران در ردیف کشورهای حامی تروریسم، ضمن توقف فروش و ارسال تسلیحات به ایران، عراق را از این لیست خارج کرد و بدین طریق راه را برای صدور سلاح به عراق از سوی خود و متحدان اروپایی و خاورمیانهای خود نیز بازکرد. هواپیماهای سوپر اتاندار و موشکهای اگزوسه از سوی فرانسه و مواد شیمیایی از طرف آلمان با هماهنگی آمریکا در اختیار عراق قرار گرفت.
دولت ریگان در داخل جامعه آمریکا و در جهان غرب برای عراق تسهیلات ویژه مالی فراهم کرد؛ ضمن تأمین اعتبار برای عراق نزد شرکتهای آمریکایی، دولتهای عمده غرب مانند فرانسه، ایتالیا و بریتانیا را تشویق کرد تا با تعویق زمان بازپرداخت بدهیهای عراق موافقت کننددولت آمریکا، عربستان سعودی یکی از متحدان نزدیک خود در منطقه را تشویق کرد تا با کاهش قیمت نفت، ایران را از مهمترین منبع در آمد خود برای تأمین هزینههای جنگ محروم کند. به همین دلیل عربستان میزان تولید نفت خود را از ۵/۲ میلیون بشکه در روز به ۶ میلیون بشکه افزایش داد و بدین ترتیب قیمت نفت از ۳۰ دلار برای هر بشکه به ۹ دلار رسید.
آمریکا برای پشتیبانی از رژیم عراق و ایجاد محدودیت برای نفتکشهای ایرانی در خلیج فارس، حضور نظامی خود در خلیج فارس را افزایش داد و با حضور خود در این منطقه عملاً قطعنامه سازمان ملل را که از کشورهای بزرگ خواسته بود حداکثر خویشتن داری خود را در روند جنگ بروز داده و از هر گونه اقدامی که به تشدید و گسترش بیشتر منازعه منجر شود، خودداری کنند، نادیده گرفت.
در بخشی از گزارش سنای آمریکا آمده است: «پس از آنکه ایران در سال ۱۹۸۲ نیروهای عراقی را از قلمرو خود بیرون کرد، سیاست آمریکا شروع به تغییر کرد. دولت ریگان با نگرانی از پیروزی احتمالی ایران، به سمت عراق متمایل شد. این تمایل تا سال ۱۹۸۴ شامل موارد زیر بود:
۱. تلاش فعال دیپلماتیک برای شناسایی و جلوگیری از ارسال تجهیزات جنگی به ایران
۲. تامین اعتبار مالی لازم برای عراق نزد شرکتهای آمریکایی برای خرید اقلام کشاورزی و سایر اقلام
۳. محکومیت شفاهی ایران در سازمان ملل و سایر سازمانهای بین المللی
۴. تامین اطلاعات نظامی برای عراق بر اساس گزارشات خبری و مطبوعاتی
آمریکا برای صدام حسین کاری کرد که برای متحدان خود نکرد
آمریکا برای صدام حسین کاری کرد که برای نزدیکترین متحدان خود نکرده بود
نقش آمریکا در طولانی شدن جنگ تحمیلی به نفع عراق و علیه ایران انکار ناپذیر است. وفیق السامرایی رئیس استخبارات نظامی عراق در زمان جنگ، طی مصاحبهای گفته است: «اگر حمایت غرب نبود، صدام نمیتوانست جنگ علیه ایران را آغاز کند و ادامه دهد. وی نقش ایالات متحده در کمک به صدام را چنین شمرده است:
۱. ارائه اطلاعات کامل به عراق در مورد آرایش نظامی نیروهای ایران
۲. تشویق متحدین خود در اروپا و منطقه به اعطای کمک مالی به عراق
۳. تحریم ایران و جلوگیری از دستیابی آن به تسلیحات و تجهیزات مدرن
هاوارد تیچ عضو شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریگان هم معتقد است: «آمریکا برای صدام حسین کاری کرد که تا آن روز برای هیچیک از نزدیکترین متحدان خود نکرده بود.»
انتهای پیام
نظرات