فداکاری معلمان مدارس استثنایی در کلمات گنجانده نمیشود. هر روزشان مملو از صحنههایی است که شاید کمتر انسانی بتواند تحمل کند.
کلاس درس آنها محدود به چهار دیوار نیست بلکه باید در تاریکترین لحظهها و در روزهای پر از غم هم استوار باشند و امید ببخشند. معلمان کودکان استثنایی کار سختتری دارند؛ آنها نه تنها ذهن بلکه باید روح و قلب دانشآموزانشان را هم پرورش دهند.
۱۲ اردیبهشت روز معلم بهانهای است تا قدردان آنهایی باشیم که نور دانایی را در دلهای دانشآموزان استثنایی روشن و زندگی را برای این کودکان با نیازهای ویژه زیباتر میکنند.
تدریس چندباره هر درس برای کودکان استثنایی
«حکمت کروشاتی» یک خانم معلم خوزستانی شاغل در شهرستان باوی است که از سال ۹۶ به عنوان معلم دانشآموزان استثنایی فعالیت میکند و به عنوان معلم نمونه هم معرفی شده است.
او پیش از این در مدارس عادی تدریس میکرد اما به دلیل اینکه در رشته روانشناسی عمومی تحصیل کرده است، به مدارس استثنایی منتقل شد. هر چند به گفته خودش با دلخوری و ناراحتی کار در این مدارس را شروع کرد اما حالا دیگر حاضر به تدریس در مدارس عادی نیست و تنها میخواهد با دانشآموزان با نیازهای ویژه کار کند.
کروشاتی در مورد روزهای اول کاریاش در مدارس استثنایی میگوید: اوایل، کار در این مدارس خیلی سخت بود چون باید مداوم درس بدهیم و صبر و حوصله داشته باشیم و هر درس را چند بار آموزش دهیم تا یاد بگیرند. کار با دانشآموزان استثنایی صبر زیادی میخواهد و تنها با عشق و علاقه میتوان این راه را ادامه داد.
همه اختلالات در یک کلاس!
این معلم خوزستانی ادامه میدهد: دانشآموزان استثنایی اختلالات متفاوتی دارند؛ اوایل که وارد این حوزه شده بودم به دلیل کمبود نیرو برخی مواقع همه این دانشآموزان در یک کلاس قرار میگرفتند و باید به همه درس میدادم. در مدارس استثنایی، پایه پیشدبستانی بسیار مهم است. من شاگردهایی با انواع اختلالات داشتم و باید به آنها درس می دادم. البته بیشتر این بچهها مشکلات خانوادگی هم دارند.
وی میگوید: روزهای اول که تدریس به این دانشآموزان را آغاز کردم، به دلایل مختلف برای بچهها جشن میگرفتی و عکسهای بچهها را برای والدین میفرستادم تا خوشحال شوند. یک بار یکی از دانشآموزان سندروم داون که ذوق کرده بود میخواست عکس را حتما برای او بفرستم اما چنین اجازهای نداشتم. بچهها را آخر وقت، راهی سرویس مدرسه کردم و بعد متوجه شدم موبایلم نیست.
او ادامه میدهد: بعد از تماس با خطم متوجه شدم این دانشآموز موبایلم را با خود برده است تا عکسها را به مادرش نشان بدهد. یعنی در زمان کار با این دانشآموزان باید حواسمان به همه چیز باشد.
هم معلم، هم مادر، هم شنونده
کروشاتی یکی از خاطرات تلخ تدریس به دانشآموزان با نیازهای ویژه را به یاد میآورد و میگوید: یکی از دانشآموزانم کمشنوا است و یک خواهر دارد. در سالهای اول، پدر و مادر او با هم مشکلی نداشتند و زندگی تقریبا آرامی داشتند اما پس از آن به مشکل بر خوردند و جدا شدند.
او ادامه میدهد: الان هر وقت در زمان تدریس واژه مادر را میآورم، او آنقدر گریه میکند که همه به گریه میافتیم. زمانی که درباره احترام به والدین یا روابط خواهر و برداری صحبت میکنم باید شرایط این دانشآموز را هم در نظر بگیرم چون اعضای خانوادهاش کنار یکدیگر نیستند. ما قبل از اینکه معلم این دانشآموزان باشیم باید جای مادرشان را هم پر کنیم.
این معلم خوزستانی بیان میکند: پدر و مادر او دوباره جداگانه ازدواج کردهاند و پدرش حتی در کلاسهای مشاوره مدرسه شرکت نمیکند. این کودک در کنار مادربزرگ سالمندش زندگی میکند. هر وقت واژه «الهام» را میآورم گریه میکند چون اسم مادرش الهام است. هنوز خاطرات تلخ و شیرین پدر و مادرش از هدیه گرفتن برای همدیگر تا کتککاریهای آنها را به یاد میآورد. ما باید برای این دانشآموزان شنونده خوب، معلم و مادر باشیم.
بغض او میشکند و با گریه میگوید: چند شب پیش تا صبح نتوانستم بخوابم و تنها حرفهای او و گریههایش جلوی چشمانم میآمد. سعی کردم مانند دختر خودم، برای او هم مادر باشم اما آغوش مادر چیز دیگری است چون بچه، آغوش مادر را میخواهد. هر چه هم از پدرش خواستم کمی بیشتر به فرزندش توجه و این کمبودها را جبران کند، همکاری نکرده است. این کودک هیچ مشکلی ندارد و تنها کمی کمشنوا است.
او میگوید: بعضی اوقات از خانه برای او غذا میبرم چون مادربزرگش سن بالایی دارد و نمیتواند جای پدر و مادر را برای او پر کند.
حقوق معلمی کم است اما ما کم نمیگذاریم
کروشاتی ادامه میدهد: کار در حوزه کودکان استثنایی این سختیها را دارد و در روحیه ما تاثیر میگذارد اما من واقعا این بچهها را دوست دارم. باید آنقدر وجدان کاری داشته باشیم که برای آنها کم نگذاریم. بسیاری از این بچهها از جامعه طرد شدهاند و اگر کم بگذاریم در حق آنها ظلم کردهایم.
او بیان میکند: درست است که حقوق معلمی کم است اما ما اگر وجدان کاری داشته باشیم برای بچهها کم نمیگذاریم.
کروشاتی در مورد چالشهای کار در مدرسههای استثنایی میگوید: یکی از مشکلات، کمبود نیرو است و به همین دلیل، اکنون من در چهار پایه تدریس میکنم و مجبور هستم ساعت کاری را بین بچهها تقسیم کنم. امکانات از جمله فضای بازی هم به اندازه کافی نیست در حالی که بازیدرمانی برای این کودکان نیاز است و با بازیدرمانی میتوان بسیاری از مشکلات آنها را حل کرد.
افزایش آمار کودکان طیف اوتیسم
غلامحسین سعیدینژاد نیز مدیر یک مدرسه استثنایی در بهبهان است. او متولد ۱۳۵۰ و در رشته آموزش کودکان استثنایی درس خوانده و ۳۰ سال است که در این حوزه کار میکند و به دلیل تلاشهایش در این حوزه، به عنوان مدیر نمونه کشوری معرفی شده است.
او میگوید: کار با کودکان استثنایی سختیهای زیادی دارد و همکاران ما باید در زمینههای مختلف توانمند شوند.
سعیدینژاد با بیان اینکه افزایش آمار کودکان طیف اوتیسم زیاد است، ادامه میدهد: در حال حاضر بیشتر کودکان استثنایی، از طیف اوتیسم هستند و به همین دلیل، دورههای مرتبط برای کار با این کودکان برای همکاران برگزار میشود تا بتوانند به خوبی با آنها ارتباط برقرار کنند.
کار در یک مدرسه نمونه کشوری
او اضافه میکند: مدرسه استثنایی باغچهبان بهبهان، بهترین مدرسه در این حوزه در سطح کشور و الگویی برای دیگر نقاط است. دانشآموزان ما در جشنواره خوارزمی نیز رتبههای استانی و کشوری کسب کردهاند.
این مدیر نمونه خوزستانی ادامه میدهد: پیش از این، خانوادهها فکر میکردند ممکن است فرزندانشان به جایی نرسند اما حالا میبینند که رتبههای خوبی به دست میآورند.
تفاوت روز اول مدرسه برای کودکان عادی و استثنایی
وی بیان میکند: پس از سنجش نوآموزان، در مدارس عادی خانوادهها با گل و شیرینی فرزندانشان را راهی مدرسه میکنند و دانشآموزان با جشن وارد مدارس میشوند اما در مدارس استثنایی، بچهها با گریههای پدر و مادر تحویل گرفته میشوند. برای بسیاری از خانوادهها تحمل اینکه فرزندشان بهره هوشی پایینی دارد، سخت است یا تحمل اینکه فرزندشان در مدرسه استثنایی درس بخواند را ندارند.
سعیدینژاد ادامه میدهد: در سالهای اول، ما بیشتر خانوادهدرمانی میکنیم و بخش عمدهای از انرژی ما صرف این میشود که خانوادهها این موضوع را بپذیرند.
کار معلم مدرسه استثنایی چقدر سخت است؟
این مدیر خوزستانی با اشاره به سختی تدریس به دانشآموزان با نیازهای ویژه میگوید: کلاسهای عادی معمولا ۳۵ تا ۴۰ نفره هستند اما کلاسهای مدرسه استثنایی، شش نفره است و این موضوع نشاندهنده سختی کار معلمان این دانشآموزان است.
او ادامه میدهد: کودکان سندروم داون، معمولا در سالهای اول پیشرفت زیادی نمیکنند و مدرسه بعد از دو سه سال آنها را اخراج میکند اما ما دانشآموزانی داریم که اکنون با وضعیت ایدهآل و بعد از ۱۳ تا ۱۴ سال در حال فارغالتحصیلی هستند. وقتی این بچهها بعد از این همه سال، با موفقیت از کنار ما میروند بسیار خوشحال میشویم.
این مدیر خوزستان یکی از خاطرات تلخ فعالیت در مدرسه کودکان با نیازهای ویژه را به یاد میآورد و میگوید: در حال ساختن سالن ورزشی مدرسه بودیم و مهدی یکی از کودکان بدسرپرست تحت پوشش بهزیستی، آرزو داشت در این سالن بازی کند اما متاسفانه در یک حادثه تصادف فوت کرد. هر وقت این سالن ورزشی را میبینم میگویم عمر این کودک کفاف نداد در این سالن بازی کند.
او میگوید: روزهای اول کار در مدارس استثنایی، سخت است اما معلمان به تدریج آنقدر به این کار علاقهمند میشوند که نمیخواهند از کنار این بچهها فاصله بگیرند.
به گزارش ایسنا، آموزش به دانشآموزان با نیازهای ویژه، همت بلند و روحیه فداکارانهای میخواهد. معلمان، گاهی تکیهگاه کودکانی میشوند که دنیا بر آنها سخت گرفته است. امروز روز آنها است، آنهایی که فرداهای روشن میسازند.
انتهای پیام
نظرات