در نزدیکی بازارچه نو اصفهان، انتهای بازار رنگین رنگرزان شهر، مسجدی ساکت و محجوب سر به فلک کشیده که فاصله چندانی از میدان تاریخی نقشجهان ندارد، اما بیشتر گردشگران به دیدارش نمیروند. این مسجد با غریبی معصومانهاش، مسجدی نیست جز «حکیم» یا «جورجیر» که هماکنون بافت قسمت بزرگی از آن به دوره صفویان، یعنی ۴۰۰ سال پیش بازمیگردد، اما در گوشه موقری از این بنا قصهای یکهزارساله آرمیده تا به یادمان آورد که ریشههای اصفهان فراتر از دودمان صفوی است. آنچه در ادامه میخوانیم مروری بر تاریخ مسجد حکیم است که اهلفن نامش را با واژه «شاهکار» به زبان میآورند.
بنیانگذار مسجد حکیم یکی از پزشکان دربار صفویه به اسم حکیم داوود، ملقب به تقربخان است که زندگیاش با کلیشهای بهنام دسیسههای درباری پیوند میخورد! حکیم داوود، پزشک نامدار دو پادشاه صفوی، یعنی شاه عباس دوم و شاه صفی بود که پس از دورهای بهروزی بختش برگشت! از جایی بهبعد، ترس به جان حکیم افتاد و دیگر دربار را جای خود نمیدانست. به روایت تاریخ، آنقدر پشتسرش بدگویی کردند و توطئه بافتند که نهفقط دربار و اصفهان که ایران را ترک کرد و تا هندوستان رفت.
نیکبختی در هندوستان بار دیگر به حکیم داوود رو و زندگی تازهای را شروع کرد. این حکیم ایرانی به دربار یکی از امپراتوران هندوستان، یعنی اورنگزیب عالمگیر گورکانی راه یافت. این پزشک همانطور که در ایران طبابت میکرد، در دیار غربت هم منشأ خدمات متعدد شد و اسمورسم و ثروت فراوانی بهدست آورد. قصه ساخت مسجدِ حکیم داوود از همین جا آغاز میشود.

حکیم داوود که لابد خاطره وطنش را یک لحظه هم فراموش نکرده بود، با توجه به همان مکنتی که در هندوستان بهدست میآورد، تصمیم به ساخت مسجدی باشکوه در اصفهان میگیرد. بنابراین، سهمی از دارایی خود را برای خانوادهاش در ایران میفرستد تا مسجدی را بسازند که اکنون بهنام خودش به یادگار مانده است. ساخت این مسجد در ۱۰۷۳ هجری قمری به اتمام میرسد، هرچند تکمیل تزیینات آن در سالیان ۱۰۶۷ و سپس ۱۰۸۵ هجری قمری همچنان ادامه پیدا میکند.
حکیم داوود مدتی پس از فرستادن داراییاش به اصفهان، خود نیز به این شهر بازگردد و در همین دیار جان میدهد. بااینحال، مقبره منسوب به او ماجرای مرموزی دارد؛ شمال مسجد حکیم محلی بوده که آن را قبر حکیم داوود میدانستند و چنین میگویند یک روز شبانه سنگ روی مقبره را دزدیدهاند.
قصهای عامیانه نیز در فرهنگ اصفهانیها وجود دارد که از منش نیک حکیم داوود حکایت میکند. روایت میکنند که این پزشک وقتی به ایران بازگشت، یک روز از روند ساخت مسجد بازدید کرد. در بازدیدش متوجه شد که سازندگان برای اینکه مصالح ساختمانی بهسرعت حمل شود، چهارپایان، یعنی حملکنندگان مواد را با سیخ میزنند. حکیم ناراحت میشود و برای اینکه مسجد بر پایههای ظلم بنا نشود، دستور میدهد هرچه خشت روی هم گذاشتهاند، ویران کنند و از نو بالا ببرد. این پزشک دستور میدهد برای سرعتگرفتن چهارپایان سر راهشان علوفه بریزند.

مسجد حکیم داوود جدا از حکیم به جورجیر هم شهرت دارد. در اصل، مسجد حکیم بر بقایای مسجدی کهنتر ساخته شده بود که قدمتش به روزگار آلبویه میرسید و به جورجیر شناخته میشد. امروز، از جورجیر که بانی آن صاحببنعباد، وزیر نامدار بویهی است، فقط سردری به یادگار مانده که شکوهمندی آن از وجود مسجدی کمنظیر حکایت دارد. بهغیراز اینکه کل مسجد حکیم را جورجیر هم مینامند، به سردر صرف آن نیز اطلاق میشود.
بانی مسجد جورجیر، یعنی صاحببنعباد به تاریخ ۳۸۵ هجری قمری از دنیا میرود و هماکنون در اصفهان آرمیده است. مسجد جورجیر نیز احتمالاً در تهاجم مغولان یا یورش امیر تیمورلنگ، یعنی قرون هفتم یا نهم هجری قمری، از میان میرود و از آن فقط سردر کنونی به یادگار میماند.
در تحلیل معنای جورجیر بسیار گفته شده، اما ظاهراً نام همان محله مسجد و همچنین نامخانوادگی بسیاری از علمای آن محله جورجیر بوده که به خود مسجد هم نسبت دادهاند. جورجیر را برخی همان گورگیر دانستهاند. سردر جوجیر تنها اثر مهمی است که از دوران پایتختی اصفهان به روزگار آلبویه به جا مانده. این سردر یکی از کهنترین و عالیترین نمونههای آجرکاری و گچبری در ایران بهشمار میآید.

مسجد حکیم که حتی ایرانشناسان و مورخان غیرایرانی هم کمتر به آن توجه کردهاند، دارای سردر، صحن، ایوان، غرفههای دوطبقه، گنبدخانه، شبستان و کاشیکاریهایی است که هرکدام در نوع خود تعالی هنر اسلامی _ ایرانی را نزد نیاکانمان بازتاب میدهند. این مسجد صفوی _ بویهی دو ساعت معروف آفتابی هم در ضلع غربی خود دارد. مسجد حکیم در شمار مساجد بدون مناره قرار میگیرد.
«استاد محمدعلیبناستاد علیبیک بناء اصفهانی» معمار و از سازندگان مسجد حکیم است. نامدارترین کاشیکار این مسجد نیز «میرزا محمد کاشیپز» نام دارد. «محمدرضا امامی» و «محمدباقر شیرازی» هم از خوشنویسان این بنا هستند که به دو خط فارسی و عربی شعر و آیه و روایت دارد.

زیبایی مسجد حکیم از جنس زیبایی مساجد جامع عباسی و شیخلطفاللّه نیست که در همان نگاه اول شکوهشان را به رخ بکشند. زیبایی مسجد حکیم بعد از نزدیکی و دمخورشدن با آن عیان میشود. هیبت مسجد حکیم وقتی به دلها هجوم میآورد که با طمأنینه به پای دیوارهایش برسیم، بهجایی که سینه ستبر و بالای بلندش دیدگانمان را بهسوی ظرافتهایش هدایت میکند؛ به کاشیهای سیاه، سفید، زرد، آبی لاجوردی، فیروزهای، جایی که به کاشیهای هفترنگش میرسیم.
اگر اینهمه رنگ، بازتابنده دلربایی مسجد نبود، فقط کافی است بهسمت مجموعه شبستان زیرگنبد و محرابش برویم تا زیبایی آن را باور کنیم. این مجموعه از بهترین نمونههای کاشیکاری بر زمینه آجر است که از دوران صفویه به یادگار مانده. سردر شمالی مسجد حکیم و مقرنس بسیار وزین و خطوط بنایی آن نیز نشانگر ذوق هنری سازندگان این مسجد بیهیاهو است. بهطور کلی، یکی از بهترین نمونههای خط بنایی، «هزارباف» یا معقلی که در آثار معماری ایران میتوان یافت، بر پیکر همین مسجد نقش بسته است.
داستانِ امروز مسجد حکیم، داستان همه مسجدهای تاریخی شهر اصفهان است؛ مسجد حکیم نیز در بحران فرونشست و برخی بیفرهنگیها به حفاظت اصولی نیاز دارد تا در اوج شکوه و وقارش به دست فرزندان این دیار برسد.

مراجع
_ ریاحی، محمدحسین (۱۳۹۹)، سیر تاریخی در هنر و معماری مساجد ایران و جهان، تهران: ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور.
_ ماهرالنقش، محمود (۱۳۷۶)، معماری مسجد حکیم، تهران: سروش.
_ هنرفر، لطفاللّه (۱۳۷۶)، آشنایی با شهر تاریخی اصفهان، اصفهان: گلها.

انتهای پیام
نظرات