به گزارش ایسنا، این تحقیق که در مجله مدیریت، معنویت و دین منتشر شده است، نشان میدهد که کارمندان پس از کنار آمدن با مرگ، اغلب اولویتبندی زندگی حرفهای خود را بازبینی میکنند. بسیاری از آنها از دنبال کردن پول، مقام و پیشرفت شغلی به سمت جستجوی کاری معنادار و روابط واقعی با همکاران و مشتریان تغییر جهت میدهند.
در یک تجربه نزدیک به مرگ چه اتفاقی میافتد؟
به نقل از اساف، تجربههای نزدیک به مرگ (NDE) تجربیات عمیقا شخصی هستند که برخی از افراد پس از تقریبا از دست دادن جان خود گزارش میدهند. این تجربیات میتواند شامل احساساتی مانند شناور شدن بر فراز بدن، مرور لحظاتی از زندگی، مواجهه با موجودات معنوی و احساس عمیق وحدت و عشق باشد.
محققان از طریق مصاحبه با بزرگسالان شاغلی که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند، تغییرات عمیقی را در نحوهی رویکرد این افراد به زندگی کاریشان شناسایی کردند.
بسیاری از شرکتکنندگان گزارش دادند که دستاوردهای شغلی سنتی و موفقیت مالی پس از مواجههی نزدیک با مرگ، اهمیت خود را از دست دادهاند.
برای بسیاری از بازماندگان از تجربه نزدیک به مرگ، این تحول چشمگیر بود. بسیاری از آنها شغل خود را برای رسیدن به کار معنادارتری ترک کردند. یکی از شرکتکنندگان توضیح میدهد، آنها به جای پیشرفت در شرکت، کارآفرینی را انتخاب کردند و به جای ارضای نفس، بر رضایت معنوی تمرکز کردند.
برخی دیگر شغلهای فعلی خود را طوری تغییر دادند که با ارزشهای جدیدشان همسو باشد، همدلی بیشتری نسبت به همکاران و مشتریان ایجاد کردند، یا تواناییهای غیرمعمولی را که معتقد بودند پس از تجربهی نزدیک به مرگشان به دست آوردهاند، در خود پیدا کردند. یکی از شرکتکنندگان توضیح داد که چگونه ناگهان توانایی حس شهودی آسیبها در قربانیان تصادف، از جمله جزئیاتی مانند آسیب کمربند ایمنی، ضربه، شکستگی استخوان و ضربه به سر را به دست آورده است.
محققان با ۱۴ بزرگسال شاغل (۹ زن، پنج مرد) با میانگین سنی ۵۲ سال مصاحبه کردند که به طور متوسط ۱۸ سال قبل تجربه نزدیک به مرگ را داشتهاند. مشاغل آنها زمینههای متنوعی از جمله کشاورزی، بازاریابی، کارآفرینی، پیشخدمتی، حقوق، کار اداری و تدریس را در بر میگرفت.
محققان از طریق تجزیه و تحلیل دقیق این مکالمات، شش مضمون اصلی را شناسایی کردند. تحولات شخصی، اولویتبندی مجدد کار، تغییرات شغلی، انگیزه و تغییر روابط.
اکثر شرکتکنندگان پس از تجربه نزدیک به مرگ، درک معنوی عمیقی را گزارش کردند که تنها ایدههای فلسفی انتزاعی نبودند، بلکه الهامات عمیقی بودند که هویت و رویکردهای آنها را به زندگی و کار تغییر میداد.
چگونه نزدیک شدن به مرگ، دیدگاه فرد را تغییر میدهد
درکهای رایج شامل این باور بود که هوشیاری پس از مرگ ادامه مییابد، اینکه یک «وحدت جمعی» در بین همه مردم وجود دارد و زندگی یک هدف اساسی دارد. یکی از شرکتکنندگان توضیح داد که چگونه این موضوع بر دیدگاه او در محل کار تاثیر گذاشته و درک جدیدی به دست آورده مبنی بر این که ارتباطات در محل کار فراتر از تفاوتهای سطحی مانند وابستگی سیاسی، نژاد یا رنگ است و اعتقاد آنها به وحدت جمعی را تقویت میکند.
شرکتکنندگان توضیح دادند که اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردهاند، از نظر معنوی هماهنگتر شدهاند و گاهی اوقات تواناییهای غیرمعمولی را در خود پرورش دادهاند. یکی از شرکتکنندگان رضایت خود را از این تجربه بیان کرد و خاطرنشان کرد که بدون آن، به فرد جدیدی که اکنون تبدیل شده است، تبدیل نمیشد.
تقریبا همهی افراد گزارش دادند که به طور چشمگیری اولویتهای زندگی کاری خود را تغییر دادهاند. معیارهای سنتی موفقیت مانند عناوین، حقوق و جایگاه اهمیتشان کاهش یافته است. همانطور که یکی از شرکتکنندگان توضیح داد، قبل از تجربه نزدیک به مرگ، همه چیز در مورد داشتن خانههای بزرگ و رنج روورها و سفرها و خرید بود. اینها دیگر واقعا مهم نیستند.
در عوض، شرکتکنندگان بر یافتن کاری همسو با هدف خود تأکید کردند و اغلب کیفیت ارتباطات را بر پاداشهای مالی ارجح میدانستند. برخی حتی یاد گرفتند که از کار نکردن قدردانی کنند و یکی از آنها اشاره کرد که چگونه دیدگاهشان به جای تمرکز بر ارتقاء یا پیشرفت شغلی، به لذت بردن از اوقات فراغت تغییر کرد.
هفتاد و پنج درصد از شرکتکنندگان پس از تجربه نزدیک به مرگ، شغل خود را تغییر دادند که با تحقیقات قبلی مطابقت دارد. با این حال، محققان کشف کردند که تغییرات شغلی فراتر از تغییر ساده کارفرمایان است. برخی در نقشهای خود باقی ماندند اما از نظر روانشناختی نحوه نگاه خود به کارشان را تغییر دادند.
دیگران کار داوطلبانه را برای رسیدن به هدف خود یا ادغام دیدگاههای جدید در حرفههای موجود خود گنجاندند.
الگوهای انگیزشی در بین شرکتکنندگان به طرز چشمگیری تغییر کرد. بسیاری از آنها علاقه خود را به اهداف کاری سنتی از دست دادند، در حالی که انگیزه زیادی برای دنبال کردن فعالیتهایی مطابق با ارزشهای تازه کشف شده خود پیدا کردند. یکی از شرکتکنندگان توضیح داد که به دنبال محیطهایی هستند که بتوانند در آنها کارهای مهم انجام دهند و از اتلاف وقت برای مسائل بیاهمیت خودداری میکنند زیرا اکنون زمان را ارزشمند میدانند.
در برخی از محیطهای کاری، انگیزه کارکنان توسط مشوقهای بیرونی مانند پاداش، ارتقاء یا قدردانی خارجی هدایت میشود. با این حال، پس از تجربه نزدیک به مرگ، شرکتکنندگان گزارش دادند که توسط معیارها یا هدف درونی خود هدایت میشوند.
آنها به جای اینکه توسط پاداشهای خارجی هدایت شوند، با رشد شخصی و ایجاد تفاوت مثبت انگیزه میگرفتند. همه گزارش دادند که دیگر توسط چیزهایی مانند پول یا دریافت قدردانی برای کار انگیزه نمیگیرند.
ارتباطات در محل کار
روابط با همکاران، مشتریان و ارباب رجوع نیز تغییر کرد. شرکتکنندگان از همدلی بیشتر، ارتباطات عمیقتر و مشاهده معاملات تجاری به عنوان فرصتهای ارتباطی به جای تبادلات مالی صرف، خبر دادند. یکی از آنها توضیح داد که چگونه معاملات مالی معنای جدیدی پیدا کردند و از مبادلات ساده خدمات در ازای پرداخت به ابراز قدردانی از حضور مشترک تغییر کردند و ارتباطات عمیقتر و ارزشمندتری ایجاد کردند.
آنچه بازماندگان از تجربه نزدیک به مرگ میتوانند در مورد رضایت از محل کار به ما بیاموزند
شرکتکنندگان در این مطالعه به آنچه واقعا در زندگی مهم است، گرایش پیدا کردند.
اگرچه خوشبختانه اکثر ما تجربههای نزدیک به مرگ نخواهیم داشت، اما این مطالعه نشان میدهد که همه میتوانند از اتخاذ دیدگاههای مشابه بهرهمند شوند. اولویت دادن به کار معنادار بر جایگاه اجتماعی، پرورش روابط در محل کار و یافتن هدفی فراتر از حقوق میتواند از این دسته دیدگاهها باشد. کسانی که درگیر کار معنادار هستند، در نهایت بهرهوری و موفقیت بیشتری را نشان میدهند و دچار فرسودگی شغلی ناشی از کار زیاد نمیشوند.
لحظات پایانی زندگی هیچکس با این آرزو سپری نمیشود که کاش اضافهکاری بیشتری انجام داده بود. اگر طوری به زندگی حرفهای خود نگاه میکردید که انگار از قبل روی دیگر آن را دیدهاید، زندگی حرفهای شما چگونه به نظر میرسید؟ ما آنچه انجام میدهیم، آنچه به دست میآوریم یا عناوینی که داریم نیستیم. هر چه زودتر این خرد را در زندگی کاری خود بگنجانیم، احتمال کمتری دارد که وقتی خود را در بستر مرگ واقعی مییابیم، آرزو کنیم که کاش زودتر آن را کشف کرده بودیم.
انتهای پیام
نظرات