به گزارش ایسنا، صدیقه قاسمی در نشستی با موضوع نظریه کارکرد عاطفی و چالشهای امروز که به مناسبت نود و هفتمین سال تولد شهید آیت الله دکتر بهشتی در خانهموزه شهید بهشتی برگزار شد، گفت: حاصل مطالعات بیش از ۲۰ سالهام درباره آراء و اندیشههای شهید بهشتی را در این نشست بیان میکنم. کاربست اندیشه شهید بهشتی در نظام تعلیم و تربیت و آموزش خانوادهها به شدت جایش خالی است. درباره آدمها اساطیری فکر نمیکنم و معتقد نیستم آدمها اصلاً اشتباه نمیکنند اما مانند بهشتی نداریم و همچنان نخواهیم داشت. تحلیلهای شهید دکتر بهشتی را در اصل دهم قانون اساسی بخوانید، آن وقت متوجه میشوید که در سالی که قانون اساسی نوشته شد چه کسانی جامعه آن روزگار ایران را به خوبی میشناختند که بهشتی را حذف کردند، البته بهشتی قبل از حذف فیزیکی مورد ترور سیاسی قرار گرفته بود.
این پژوهشگر ادامه داد: وقتی قرار است آزادانه بیندیشید باید پرهزینه زندگی کنید، این چیزی است که در تاریخ وجود داشته است. تردید نکنید آزادانه و اخلاقی اندیشیدن و واقعبین بودن و خدا را در لحظه لحظههای اندیشیدن، شاهد گرفتن، پرهزینه است، باید این را پذیرفت. شهید بهشتی دو تعریف در مورد خانواده دارند. اول، تعریف جامعه شناختی و دوم تعریف به کارکرد که تعریف دوم مختص ایشان است. بنده در حد مطالعات خود بین اندیشمندان مسلمان و بسیاری دیگر از اندیشمندان حوزه خانواده، چنین نظری ندیدهام. شهید بهشتی در تعریف جامعهشناختی خانواده، آن را جامعه انسانی کوچک میداند که پیوندهای زن و شوهری و والد و فرزندی دارند. در این معنا وقتی از خانواده سخن میگویند مفهوم زوجیت را مدنظر دارند. خب این زوجیت درباره سایر موجودات هم وجود دارد اما وقتی میگویند خانواده محیطی است که بچهها حیات انسانی پیدا میکنند، اینجا مصداق زوجیت از بقیه موجودات جدا میشود. ایشان در بحث غریزه جنسی یک نظریه خاص دارند میگویند «نگویید غریزه جنسی، غریزه جنسی مربوط به حیوانات است و آنها به این دلیل تولید مثل میکنند، اما در انسان میل جنسی مطرح است و انسان انتخاب میکند که از این میل استفاده کند یا خیر اما حیوانات انتخابی در این مسئله ندارند».
قاسمی خاطرنشان کرد: ثمره انتخاب صحیح، در تشخیص صحیح کاربست آن است که به عنوان میل جنسی از آن نام می بریم. انسان انتخاب میکند و انتخاب صحیح او در ازدواج مطرح است نه پاسخ تنها به میل جنسی؛ بنابراین نباید غریزه جنسی تنها دلیل ازدواج باشد این تفسیر در کتاب "نقش آزادی در تربیت کودکان" مطرح شده است. خیلی از ازدواجهایی که به طلاق میانجامد به این دلیل است که والدین برای جلوگیری از انحراف اجتماعی فرزندانشان را به سمت تشکیل خانواده سوق میدهند در حالی که این مسئله لطمه سنگینی هم به دختر و هم به پسر وارد میکند. از جمله دلایلی که نباید علت تامه برای ازدواج باشد این است که شهید بهشتی معتقد بودند دوست داشتن و حتی عاشق شدن به تنهایی دلیل ازدواج و تشکیل خانواده نیست. همه اینها به دلیل اهمیت جایگاه خانواده در تعالیم اسلام است، موضوعی که آیت الله بهشتی را از دیگر متفکران و اسلامشناسان و حتی مجتهدان متمایز میکند این است که ایشان حقیقت جامعه و انسان را میشناختند و به همین دلیل در مورد بنیان خانواده و جایگاه آن در جامعه اهمیت خاصی قائل میشدند.
وی بیان کرد: نظریه کارکرد عاطفی در کتاب "نقش آزادی در تربیت کودکان" مطرح شده است. ایشان آنجا میفرمایند «خانواده کانون محبت و صفاست. عاطفه و محبت، کارکرد خانواده است.» وقتی کارکرد برای خانواده تعریف میشود، یعنی خانواده برای اجتماع مؤثر است و ثمره خانواده به اجتماع انتقال پیدا میکند. کارکرد عاطفیِ خانواده برآیند تعاملات پدر، مادر و فرزندان است یعنی همه در تحقق این کارکرد خانواده سهم دارند. شهید بهشتی وقتی درباره حقوق خانواده صحبت میکند، جنس خانواده ایرانی را خیلی خیلی خوب میشناسد به همین دلیل محبت و مهربانی را به مثابه اصلیترین کارکرد خانواده قلمداد کرده است که ویژگی خانواده عاطفی است. باید تأکید کنم این تعریف انضمامی از خانواده یعنی تعریف به کارکرد عاطفی، دستاورد اصول صحیح شکلگیری خانواده است که در کتاب "کارکردهای عاطفی خانواده از دیدگاه شهید بهشتی" آن را مورد بررسی قرار دادهام.
پژوهشگر مطالعات زن و خانواده اظهار کرد: دیدگاه شهید بهشتی در مورد حق انتخاب، به ویژه در مورد ازدواج، نهاد خانواده را بسیار ارزشمند و گرانبها ساخته است. در میان اندیشمندان اسلامی تنها کسی که تأکید کرده حق انتخاب امانتی است که خدا به همراه آزادی و قدرت اراده به انسان بخشیده، شهید بهشتی است. ایشان به صراحت در کتاب "درس گفتارهای فلسفه دین" بر این مسئله تأکید کرده و آن را قلب فطرت انسان دانسته است. دکتر بهشتی میگوید خانواده سالم، خانوادهای است که با حق انتخاب سرنوشت آن رقم میخورد، این خانواده حقمحور است یعنی معیار تعاملات آن منافع فرد نیست، نه پدر و نه مادر و نه فرزندان هیچکدام نباید خانواده را بر مدار خواستههای حتی مشروع خود اداره کنند، اعضای خانواده باید تسلیم حق باشند انتخابگری در خانوادهها در بسیاری موارد صحیح صورت نمیگیرد و باید والدین نسبت به تربیت با محوریت حق انتخاب فرزندان آگاهی لازم را داشته باشند.
وی افزود: شهید بهشتی معتقد است اگر خانواده دارای این ویژگیها باشد یعنی حق انتخاب، حق محور، وفاداری، پرهیز از تربیت قالبی فرزندان و محیطی سرشار از همدلی، محبت و عشق به خداوند باشد و همه اعضای آن از آرامش و امنیت روانی برخوردار باشند آن خانواده به کانون محبت و صفا تبدیل میشود. ایشان بر این باور است که در این کانون آکنده از محبت است که جسم، جان، اندیشه و عمل بچهها رشد میکند. بنابراین در انتخاب همسر باید دقت کرد و صرفاً به دلیل علاقه دو نفر نباید اقدام به ازدواج برای تشکیل خانواده نمود. نکته مهم آن است که در تحقق کارکرد عاطفی خانواده همه اعضای آن به ویژه والدین نقش دارند و نباید آن را جنسیتی و مختص به مادر خانواده دانست هر چند ممکن است نقش او پررنگتر از دیگر اعضای خانواده باشد.
قاسمی با اشاره به به کتاب "شناخت اسلام" شهید بهشتی، گفت: مسئله زوجیت که چندین بار در قرآن به کار رفته در کتاب شناخت اسلام شهید بهشتی به آن پرداخته شده است. وقتی فردی ازدواج میکند باید بداند کارکرد و تأثیرش در داخل خانواده کارکرد فردی نیست. آیا این سخن به این معناست که یک خانم باید هویت خودش را در داخل خانواده فراموش کند؟ پاسخ منفی است خودآگاهی زوجیت چه در زن و چه در مرد به معنای این است که بین من و همسرم پیوندی است که ما را نسبت به هم متعهد میسازد، زن و شوهر در بسیاری از مسائل که با یکدیگر اختلاف نظر دارند اما در عین حال به یکدیگر تعهد و مسئولیت دارند و بر اساس مشترکات بین خود و تعهدی که دارند تفاوتها را مدیریت میکنند. تفاوتهای والدین نباید مبنایی باشد به تعبیر صحیح مانند تفاوت در عرَضیات است و ذاتی نیست. در نگاه واقعبینانه اصول مشترک و اساسی مبنای تحقق زوجیت است و به دلیل تفاوتهای موجود بین نظرات زن و شوهر که در درجه دوم از ویژگیهای آنهاست، نباید انتظار داشته باشیم که آقا عین خانم شود یا خانم عین آقا شود، اصلاً چنین دستاوردی از تعریفی که در زوجیت مورد نظر است، وجود ندارد.
وی بیان کرد: یکی دیگر از مسائلی که باید به آن توجه کرد این است که وقتی میگوییم خانواده کانون محبت و صفاست نباید چنین انتظار داشته باشیم که همه خواستههای فرزندان و یا زن خانواده برآورد شود و به تعبیر شهید بهشتی این آفت بزرگی است که برخی از زن و فرزند "بت" میسازند و به شکل افراطی هر خلافی را مرتکب میشوند تا رضایت آنها را به دست آورند شهید بهشتی این دسته از فرزندان را "مزاحم جامعه" معرفی کرده است. از طرفی در مقابل این گروه افراطی عدهای هستند که اهل تفریط در مهرورزی هستند و به تعبیر شهید بهشتی در کتاب "حق و باطل در قرآن" خشک مغز هستند آنها میگویند چون خدا گفته فرزندانمان را دوست داریم یعنی اگر خدا نگفته بود اینها فرزندشان را دوست نداشتند؟ شهید بهشتی با نقد این دسته از افراد هر نوع افراط و تفریط در محبت به اعضای خانواده را آفت جامعه دانسته است. نکته جالب برای بنده آن است که این موضوع تربیتی را ایشان ذیل بحث تبیین معنای حق در کتاب "حق و باطل از دیدگاه قرآن" مطرح کرده است، بت ساختن از فرزند و تربیت لوس او ایجاد مزاحمت و یک آسیب اجتماعی است.
قاسمی در ادامه بیان کرد: همچنین در مورد تربیت "خشک مغزها" هم باید تأکید کنم بنده در حد مطالعات خودم حتی در کتابهای روانشناسی و جامعه شناسی ندیدهام که چنین تعبیری در نقد تربیت فرزندان به کار رفته باشد به این معنا که بعضیها میگویند چون خدا را دوست داریم، بچهمان را هم دوست داریم از نظر شهید بهشتی این خلاف فطرت انسان است، انسان مطابق فطرت سالم فرزندش را دوست دارد و شاید برخی کنترلگریهای والدین ریشه در این تفکر ناصواب داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد: بسیاری از آسیبهای اجتماعی ناشی از این است که برخی از خانوادهها فرزندان را همچون بت میپرستند به نظر میرسد که ترویج فرهنگ آقازادگی ثمرۀ چنین شیوۀ نادرست تربیتی باشد و شهید بهشتی معقتد بودند باید به بچهها امکان استفاده از حق انتخاب داد چه بسا که خطایی هم انجام دهند اما با نظارت والدین آنها مسئولیتپذیر و متعهد بار میآیند و نباید میدان عمل را به بهانه ترس و یا نوازشگری افراطی به روی فرزندان بست. شهید بهشتی در کتاب "درس گفتارهای فلسفۀ دین" میگوید که انسان صاحب فطرت است و فطرت به مثابه اِعمال جبر در وجود انسان نیست، قلبِ فطرت، اراده انسان است.
این پژوهشگر مطالعات زن و خانواده در ادامه در مورد نظریه کارکرد عاطفی خانواده گفت: معتقدم اگر در خانوادهای که کانون محبت و صفاست، محبت به معنی صحیح جریان داشته باشد، بچهها کارهای بزرگترها را از راه تقلید انجام میدهند شکل دیگر آن در پس از دوران کودکی را میتوانیم به کنترل درونی یاد کنیم. میپرسید چطور؟ در پاسخ میتوان گفت بچههای کوچک با تقلید از والدین آن کاری را انجام میدهند که والدینشان در کارهای خانه انجام میدهند و با افزایش محبت نسبت به آنها این قدرت تقلید به ویژه در کارهای نیکو بیشتر خواهد شد، آنها با علاقه به پدر و مادر آن کاری را انجام میدهند که والدینشان دوست دارند، در این مورد نکات زیادی باید مورد بررسی قرار بگیرد که اکنون مجال آن نیست.
وی ادامه داد: شهید بهشتی درباره کارکرد عاطفی خانواده معقتد بود وقتی بچه یا جوان از محبت خانواده سیراب شود تن به خواستههای نادرست همسالان و دوستانش نمیدهند. استدلال آنها بنا بر درک و فهمی است که از روابط سازنده والدینشان دریافت کردهاند، به این شکل که میگویند این کار را مادرم و یا پدرم نمیپسندند و لذا انجام نمیدهند. من به این حالت میگویم "تشخیص حسن و قبح والدینی" البته شاید تعبیر صد درصد دقیق نباشد لکن برای نیل به مقصودم فعلاً انتخاب کردهام. یعنی بچهها به درک درونی از تشخیص کار درست و نادرست دست پیدا کردهاند مثلاً وقتی دوستانشان در مدرسه پیشنهاد کاری را میدهند آنها با توجه به درک خانوادگیشان یا به آن مبادرت میورزند و یا آن را انجام نمیدهند. مثلاً غالباً مردم ما رفتن خانه مادربزرگ در روز تعطیل را در برنامه خانوادگی خود دارند و این به عنوان یک فعل درست و منطقی در ذهن فرزندان جا میافتد. تأثیر رفتار عملی در خانواده با محوریت محبت از صدها سخنرانی ارزشمندتر است.
قاسمی سپس به یکی از آفتهای تربیت فرزندان اشاره کرد و گفت: سالهاست یاد گرفتیم مرتب برای بچهها سخنرانی کنیم. بچهها همه جا از جمله خانه و مدرسه خود را پای منبر بزرگترها میبینند یعنی سخنرانی کردن زیاد و زیاد توصیه کردن به نوبه خود نوعی کنترلگری نسبت به بچهها تلقی میشود. البته قصدمان تخریب منبر و مجالس وعظ صحیح نیست ولی باید بپذیرم که سخنرانی و نصیحتهای افراطی میتواند به یک پدیده ضد تربیت تلقی شود به ویژه در خانوادهها.
وی تاکید کرد: این حسن و قبح والدینی میتواند مقدمهای باشد برای اینکه فرزندان قبل از اینکه به مرحله شناخت و مطالعه برسند به مثابه یک پتانسیل ارزشمند نگاه خوشبینانه آنها در کسب آگاهی و معرفت را افزایش دهد.
این پژوهشگر حوزه زن و خانواده به موضوع تخریب زوجیت در مقام نظر و عمل پرداخت و با برشمردن مواردی در این مسئله اظهار کرد: عوامل داخلی و خارجی تلاش دارند مسئله زوجیت و نهاد خانواده را تخریب کنند، اگر چه این مسئله جهانی است اما با توجه به فرهنگ ملی و دینی ما خیلی معنا ندارد که بیرغبتی به ازدواج تا این حد در جامعه وجود داشته باشد. آماری اخیراً توسط کارشناسان در رسانهها منتشر شده که نشان میداد از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲ میانگین سن ازدواج برای دخترها و پسرها هر کدام پنج سال افزایش یافته است. در همین آمار گفته شد درصدی هم اصلاً بنای ازدواج ندارند.
قاسمی ادامه داد: زوجیت یعنی پیوند زن و شوهری و انگیزه برای تولد فرزند و شکلگیری خانواده، وقتی زوجیت ضربه میخورد یعنی زن و مرد در جامعه رغبتی برای ازدواج ندارند. ببینید چه آسیبهایی به این جامعه وارد میشود؟ در چنین شرایط اجتماعی، این مسئله به نوبه خود موجب شکلگیری احساس بیرغبتی به مادر شدن در دختران و بیمیلی به پدر شدن در پسران را افزایش میدهد. متأسفانه در جامعه ما خودآگاهی لازم جنسیتی نه به دختران و نه به پسرها داده نمیشود. در چنین جامعهای خانمها حضور اجتماعی را حق مسلم خود میدانند اما برای حضور در اجتماع هم از مکانیزم و شیوههای مردانه استفاده میکنند و بخشی از مردان جامعه نیز از این فرصت برای فرار از مسئولیتها و تعهدات اجتماعی و خانوادگی سوء استفاده میکنند.
وی دینگریزی، بدبینی به شرایط اجتماعی و اضطرابهای اجتماعی را از لطمههای مؤثر به زوجیت دانست و گفت: احساس ناامیدی از آینده در جامعه نسل جوان را تحت تأثیر خود قرار داده است. روان این نسل، به روان رنجوری تبدیل شده که اجازه نمیدهد مهارتهای لازم برای حل مسائل خود را پیدا نماید. متأسفانه مسئله تربیت جنسی دختران و پسران در نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش مورد بیتوجهی است. مسئله دیگری که روی کاهش ازدواج تأثیر گذاشته عوامل اقتصادی است. دستهای از جوانها از شدت ثروت تن به ازدواج نمیدهند و در مقابل دستهای دیگر از فرط نداری نمیتوانند ازدواج کنند. با چه جامعه و چه خانوادههایی روبهرو هستیم؟! این جوانان قبل از آنکه شهروند ایرانی باشند، پسر و دختر و فرزند من و شما هستند. همین بچههایمان را در مترو و مراکز تجاری ببینید، بچهها در ناامیدی و حسرت به سر میبرند. با چنین وضعیتی میل به ازدواج چگونه شکل میگیرد؟ این وضعیت علاوه بر زوجیت به امنیت و انسجام اجتماعی نیز لطمه میزند.
این پژوهشگر حوزه زن و خانواده در ادامه چنین ابراز عقیده کرد: وقتی بحث از خانواده میشود من به عنوان یک مادر نگاهم این بود که در سال ۱۳۵۷ انقلاب شد و از این خوشحال بودم که دیگر همه چیز درست خواهد شد. نخستین اشتباه این بود که بسیاری از مردم فرزندانشان را به مدارس به اصطلاح اسلامی سپردند و "واسپاری تربیتی" شکل گرفت در حالی که خانواده باید نخستین متولی تربیت فرزند باشد ولی به شکل افراطی آن را به مدرسه سپرد. البته مسائل اقتصادی و معیشت خانواده در این زمینه تأثیر بسزایی داشته است. مهمترین اصلی که در دیدگاه تربیتی شهید بهشتی در خانواده و در مدارس رعایت نشده است، مسئله آزادی و حق انتخاب فرزندان در بیشتر این مدارس و حتی مدارس دولتی نادیده گرفته شد و در بعضی جاها تعبیری نادرست از آزادی اعمال شد به این نحو که بچهها هر طور دوست دارند زندگی کنند در حالی که به بچهها باید آموخته شود تا آگاهی پیدا کنند. حق انتخاب به عنوان حق طبیعی فرزندان باید مطابق شخصیت انسانی و جنسیتی پسران و دختران در نظر گرفته شود و به آنها آگاهی لازم در این مورد داده شود.
وی در ادامه گفت: به برخی خانوادهها نگاه کنید که با هر انتخاباتی که برگزار شده ازدواج بین آنها سختتر شد. چطور؟ برخی افراد برای تشکیل خانواده رأی به نامزدهای انتخابات را شرط پیوند زناشویی خود قرار میدهند. میپرسند شما به کی رأی دادید و نتیجهگیری میکنند که اگر به یک نامزد انتخاباتی خاص رأی ندادهاند شرایط اولیه برای ازدواج را ندارند. این چه دلیلی است که امروز مانع از شکلگیری بسیاری ازدواجها شده است؟ جامعه حالش خوب نیست. چنین جامعهای اصلاً معیار ندارد. شکاف اجتماعی در این سطح به عنوان زندگی دینی به جامعه و بچههای من و شما تحمیل میشود. این تفکر چه بلایی سر نهاد خانواده میآورد. از آن طرف برخی نیز لذتهای آنی برای بچهها در مدرسه و دبیرستانها درست میکنند و بهتر بگویم رهایشان میکنند.
قاسمی ادامه داد: این خوشیها تا کجاست؟ آیا بچهها بازیچه بزرگترهایشان شدهاند؟ خانوادهها دلشان خوش است که بچههایشان را به مدارس خوب میفرستند اما در عمل زوجیت و خانوادهای که باید در آینده تشکیل شود از هماکنون از طریق نظام آموزشی و نگرش حاکم بر این مدارس لطمه میبیند و جامعه گرفتار فردگرایی تقلیدیِ ناآگاهانه و مغایر با فرهنگ ایرانی - اسلامی میشود.
وی تاکید کرد: "زوجیت" سلول خانواده است. ازدواجهای سفید، دوستیهای اجتماعی در بین زنان و مردان متأهل و واسپاری تربیتی و دیگر آسیبهای اجتماعی به این عنصر تعیین کننده در سرنوشت خانواده و کارکردهای آن لطمه میزنند و اساس پیوندهای زناشویی را سست میکنند.
این پژوهشگر حوزۀ زن و خانواده گفت: از فضای مجازی به مثابه اصلیترین عامل گسست خانوادگی نام برده میشود اما اگر به تعبیر شهید بهشتی خانواده کانون محبت و صفا باشد و اصول حاکم بر آن حفظ شود و آموزش و پرورش، آموزش و پرورش باشد و اگر من مسئول فرهنگی و مسئول دینی، آدم خوبی باشم همین فضای مجازی که برای زوجیت مخرب و لطمه زننده است، میتواند آثار خوب و برکات زیادی داشته باشد. خانوادهای که شهید بهشتی دربارهاش صحبت کرد و برایش برنامه داشت چنین خانوادهای است. به نظر ایشان اگر فضای خانواده جهنمی نباشد و آزادی در فضای آن حاکم شود آن خانه بهشت است و فضای مجازی و موبایل برای بچههای من و شما آفت نیست. مشکل در این است که هیچکس در جای خودش نیست.
قاسمی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به دیدگاه شهید بهشتی در تبین موقعیت زن در کشور آلمان، گفت: بحثهایی که ایشان درباره خانمها در آلمان داشتند، میگفتند اولویت برای خانمها منزل است. آیا اثبات اینکه زن باید در خانه باشد به معنی این است که زن حضور اجتماعی نداشته باشد؟ اصلاً این طور نیست. اما تأکید بر این است که زن خانواده و تربیت فرزندان را در اولویت قرار دهد. ایشان در دفاع از اصل ۱۰ قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ تأکید داشتند حاکمیت باید از خانواده حمایت کند یعنی اگر زن کار میکند، استاد دانشگاه، معلم، پرستار، پزشک یا هر شغل دیگری دارد نباید همان ساعت و برنامههای مردانه برای آنان نیز به اجرا درآید. در نظام اسلامی حضور اجتماعی زنانه برای حفظ خانواده نباید با معیار مردانه سنجیده و اندازه شود.
وی متذکر شد: مادری که پنج بعدازظهر از سر کار برمیگردد و روزی پر از تنش را طی کرده است چگونه میتواند در خانه به امر تربیت فرزندان بپردازد. یک مادر وقتی مسئول تأمین نیازهای خانواده است تکلیف زیادی را به او تحمیل کردهایم. از طرفی متأسفانه واقعیت این است که بیشتر زنان با یک رقابت مردانه در جامعه حضور دارند در حالی که حضور اجتماعی زنان نباید به معنای رقابت مردانه و مقایسه خود با آنان باشد و این نیز لطمهای دیگر به زوجیت و نهاد خانواده است.
وی گفت: چارهاندیشی برای عبور از بحران خانواده در ایران نیز در دو حیطه عملی و نظری قابل بررسی است؛ همه مسلمانیم و از منظر دین به موضوع تربیت نسل جوان نگاه میکنیم. باید بتوانیم سطح دانشمان را بالا ببریم. به بچههایمان باید بیاموزیم اسلام حقیقی را از مسلماننماها جدا کنند. مطلقنگر نباشیم. نگاه مطلقنگر ویرانگر جامعه است. نگاه مطلقنگر پدر و مادر در خانواده میتواند به عاطفه خانواده لطمه بزند. خانواده از نظر شهید بهشتی باید بتواند استقلال خودش را حفظ کند و تنها به خودش متکی باشد.
قاسمی ادامه داد: مسئله بعدی افزایش خودآگاهی مادرانه و زنانه به دلیل تأثیری که بر مردها و بر نهاد خانواده و جامعه دارند علاوه بر آن باید به تبیین صحیح رابطه زندگی متدینانه با جهان مدرن پرداخته شود. نگاه شهید بهشتی به غرب منصفانه است. ایشان هم تعالیم اسلامی را به خوبی میشناسد و هم شناخت خوبی از غرب دارد. تک تک نقاط منفی و مثبت غرب را در کتاب "اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه آیت الله بهشتی" بیان کردهام. ما باید خودمان برای بچه هایمان فکر کنیم چرا که بسیاری از رفتارهای اجتماعی به ویژه در مدارس با بسیاری از تعالیم اسلامی مغایرت دارد و بچهها بعد از خارج از شدن از مدرسه و فارغالتحصیلی تازه متوجه میشوند دنیا چه خبر است و وقتی میخواهند آزادانه فکر کنند در بسیاری موارد مسیرهای نادرست را انتخاب میکنند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: شهید بهشتی بر اساس تعالیم و سنت اسلامی سخن گفته و خود نیز بر این موضوع تأکید داشته است. بر این اساس در خانوادهای که کانون مهرورزی است، دختر آن خانواده "ام ابیها" یعنی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها مادرِ پدر خوانده میشود و در نقطهای دیگر از تاریخ، پدر و مادر یعنی علی و فاطمه (ع) برای سلامت فرزندانشان روزه میگیرند و برکات این روزه انفاق به دیگران و حل مشکل گرفتاران جامعه میشود و این حقیقت معنای کانون محبت و صفا دانستن خانواده است.
انتهای پیام


نظرات