به گزارش ایسنا، متن پیش رو یادداشتی از علی کلانتری - منتــقد است که نگاهی به «وحشیِ» هومن سیدی است: در میان انبوه آثار نمایشی که هر روز بر صفحه تلویزیونها و پلتفرمهای دیجیتال نقش میبندند، گاه اثری پدیدار میشود که نه تنها چشمها را به خود خیره میکند، بلکه روح و روان مخاطب را نیز درگیر خود میسازد. سریال «وحشی»، ساخته هومن سیدی، یکی از این آثار است که با نگاهی ژرف به زوایای پنهان جامعه و روان آدمی، داستانی را روایت میکند که هم تراژیک است و هم تأملبرانگیز. این درام اجتماعی و معمایی، که ریشه در واقعیتی تلخ دارد، زندگی داوود اشرف را به تصویر میکشد؛ کارگری ساده که پس از یک اتفاق ناخواسته، قدم در مسیری تاریک میگذارد. اما آنچه «وحشی» را از دیگر آثار متمایز میکند، نه فقط روایت جنایی آن، بلکه لایههای عمیق اجتماعی و روانشناختی است که در تار و پود این داستان تنیده شدهاند. این سریال، آیینهای است که چهره زخمخورده جامعه را به ما نشان میدهد و با صدایی بلند، از خشونت، عدالت، آزادی و شرایط انسانی سخن میگوید.
هومن سیدی، کارگردانی که نامش با خلق آثاری پیچیده و چندلایه گره خورده، در «وحشی» بار دیگر توانایی خود را به رخ میکشد. او که پیشتر با «قورباغه» و «جنگ جهانی سوم» مخاطبان را به دنیاهایی ناشناخته برده بود، این بار با نگاهی تیزبین، ما را به سفری در اعماق تاریکیهای جامعه و روان انسان میبرد. فضاهای سرد و دلمرده، نورپردازیهای تیره و اتمسفری سنگین، همگی دست به دست هم میدهند تا تصویری واقعگرایانه از زندگی در حاشیه شهرها پیش چشممان بیاورند. داوود اشرف، با بازی درخشان جواد عزتی، نه فقط یک شخصیت داستانی، بلکه نمادی از هزاران انسان گمنامی است که در تنگنای زندگی، به سوی انتخابهایی تلخ و گاه هولناک رانده میشوند. اتفاق ناخواستهای که سرآغاز ماجرا است، همچون سنگی است که به آب آرام زندگی او میافتد و امواجی از تباهی و ناامیدی را به دنبال میآورد.
داستان «وحشی» تنها روایت یک فرد نیست؛ روایتی است از سقوط انسان در برابر فشارهای بیرحم زندگی. داوود، که در آغاز کارگری بیآزار و سادهدل است، به تدریج و تحت تأثیر فقر، بیعدالتی و انزوای اجتماعی، به موجودی تبدیل میشود که دستانش به خون آلوده است. این تحول، دردناک و تراژیک است، اما در عین حال هشداری است به ما که ریشههای خشونت را در جامعه خود جستجو کنیم. سیدی با ظرافتی کمنظیر، نشان میدهد که چگونه انسان در برابر شرایطی که او را به گوشه رینگ زندگی میراند، یا میشکند یا به هیولایی بدل میشود که خود نیز از آن هراس دارد. اینجاست که سریال از یک درام جنایی فراتر میرود و به اثری فلسفی و اجتماعی تبدیل میشود که پرسشهای بزرگی را پیش رویمان میگذارد: عدالت چیست؟ آزادی کجاست؟ و انسان در این میانه چه جایگاهی دارد؟
بازیگران سریال، ستونهایی هستند که این بنای عظیم را سرپا نگه داشتهاند. جواد عزتی، که پیشتر در همکاری با سیدی در «آفریقا» خوش درخشیده بود، در «وحشی» نقشی را ایفا میکند که گویی برای او نوشته شده است. او با نگاهی پر از درد، حرکاتی لرزان و صدایی که گاه از خشم و گاه از استیصال میلرزد، داوود را به شخصیتی ملموس و باورپذیر بدل میکند. وقتی او را میبینیم که در لحظه قتل ناخواسته، با چشمانی گشاد از وحشت به دستان خود نگاه میکند، نمیتوانیم بیتفاوت بمانیم. نگار جواهریان نیز، که سابقه همکاری با سیدی در «اعترافات ذهن خطرناک من» را دارد، با حضور احساسی و تأثیرگذار خود، عمق بیشتری به داستان میبخشد. بازیگران دیگر نیز با اجراهای قوی خود، به غنای این اثر افزودهاند. این گروه، با هماهنگی و قدرتی که از کارگردانی دقیق سیدی نشأت میگیرد، مخاطب را در هر لحظه با خود همراه میکنند.
اتفاقات تراژیک سریال، که از همان اتفاق ناخواسته آغاز میشود، همچون زنجیری به هم پیوستهاند که داوود را هر لحظه بیشتر به سوی نابودی میکشانند. این اتفاق، که شاید در لحظهای از غفلت رخ داده، نه تنها زندگی او را دگرگون میکند، بلکه روابطش را با جهان پیرامونش نیز به آتش میکشد. خانوادهاش، دوستانش و حتی خودش، قربانیان این تراژدیاند. سیدی با نشان دادن این فروپاشی تدریجی، به ما یادآوری میکند که خشونت، هرگز تنها به یک نفر محدود نمیماند؛ بلکه همچون موجی، همه چیز را در خود غرق میکند. صحنههایی که داوود را در تنهایی و تاریکی نشان میدهند، با موسیقی متنی که قلب را به درد میآورد، چنان تأثیری بر مخاطب میگذارند که گویی خود در آن لحظه، کنار او ایستادهایم و سقوطش را نظاره میکنیم.
واقعگرایی سریال، که از داستان واقعی علی اشرف الهام گرفته شده، زخمی عمیقتر بر جان مخاطب مینشاند. علی اشرف، مردی که به جرم سرقت دستگیر شد، از زندان گریخت و دوباره در چنگال قانون گرفتار آمد، نمونهای است از انسانهایی که جامعه آنها را به حاشیه رانده و سپس برای مجازاتشان دست دراز کرده است. این پیوند با واقعیت، «وحشی» را از یک داستان تخیلی به آیینهای تبدیل میکند که چهره جامعه ما را نشان میدهد. سیدی با این انتخاب هوشمندانه، به ما میگوید که داوود اشرف، تنها یک شخصیت نیست؛ او میتواند هر یک از ما باشد که در لحظهای از ضعف یا ناچاری، راهی را برگزیدهایم که پایانش جز تباهی نیست. فضاسازی سریال، با استفاده از نماهایی تیره و دلگیر، به خلق اتمسفری کمک کرده که گویی نفس کشیدن در آن دشوار است. خیابانهای خاکآلود، خانههای فرسوده و چهرههای خسته، همه و همه، حس خفقانی را به مخاطب منتقل میکنند که داوود و امثال او در آن گرفتارند. موسیقی متن، که با دقت و حساسیت انتخاب شده، همچون رفیقی خاموش، احساسات نهفته در هر صحنه را فریاد میزند و تجربه تماشای سریال را به چیزی فراتر از یک سرگرمی بدل میکند.
تأثیر «وحشی» بر مخاطبان، چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنارش گذشت. این سریال، با روایت دردناک و در عین حال زیبای خود، ما را وادار میکند که به خودمان، به جامعهمان و به انتخابهایمان نگاه کنیم. آیا ما نیز در زندگی روزمره، به انسانهایی که در تنگنا هستند بیتوجهی میکنیم؟ آیا نظام عدالت ما، واقعاً عادلانه است؟ این پرسشها، همچون سوزنی در ذهن مخاطب فرو میروند و او را به تأمل وا میدارند. شاید به همین دلیل است که پس از پایان هر قسمت، نمیتوان به سادگی از جای برخاست و به زندگی عادی بازگشت؛ گویی چیزی در درونمان تغییر کرده است.
در پایان، باید گفت که «وحشی» تنها یک سریال نیست؛ تجربهای است که روح را به لرزه درمیآورد و قلب را به تپش وا میدارد. هومن سیدی، با خلق این اثر، نه تنها داستانی را روایت کرده، بلکه زخمهای جامعه را گشوده و ما را دعوت کرده تا به آنها نگاه کنیم. داوود اشرف، با تمام وحشیگری و شکنندگیاش، آینهای است که ما را به خودمان نشان میدهد و از ما میخواهد که لحظهای درنگ کنیم و بیندیشیم: اگر ما در جای او بودیم، چه میکردیم؟ این پرسش، شاید تلخترین و در عین حال زیباترین هدیهای باشد که «وحشی» به ما تقدیم میکند؛ هدیهای که تا مدتها در ذهن و قلبمان باقی خواهد ماند.
انتهای پیام
نظرات