در این کارگاه که سهشنبه ۳۰ اردیبهشت برگزار شد فاطمه بهبودی نویسنده کتابهای «بیآرام» و «ساکن خیابان ملک» و مدرس داستاننویسی، با حضور فعالان حوزه هنر و ادبیات به بیان تجربیات خود در ترکیب روایت داستانی با تاریخ شفاهی پرداخت.
روایت داستانی، ابزار غنیتر برای تاریخ شفاهی
فاطمه بهبودی در ابتدا با اشاره به تعریفی از ادبیات داستانی، تأکید کرد که روایت داستانی خلق ذهنی و تخیلی نیست، بلکه میتواند با بهرهگیری از عناصر داستاننویسی، مانند زاویه دید، کشمکش، شخصیتپردازی، گفتگو و فضاسازی، متون مستند و خاطرات را جذابتر و اثرگذارتر کند.
او گفت: ما نباید خاطرهها را صرفاً به شکل خطی و خشک بنویسیم، بلکه باید با استفاده از تکنیکهای داستاننویسی، مانند پس و پیش کردن رویدادها، تعلیق و توصیف جزئیات، روایتها را زنده و گیراتر کنیم.
کشمکش، موتور محرک روایتها
بهبودی با تأکید بر اهمیت کشمکش در داستان، گفت: کشمکش موتور محرک داستان است. در تاریخ شفاهی نیز باید این کشمکشها را به گونهای تعریف کنیم که شخصیتها و مخاطب درگیر شوند. مثلاً کشمکشها از شکلهای قدیمی مانند تعارض با طبیعت یا جامعه به چالشهای مدرنتر، مانند تکنولوژی، تغییر یافته است.
او افزود که این نوع روایتها باعث میشود مخاطب نه فقط اطلاعات بلکه احساس و درک عمیقتری از آن دوره و افراد پیدا کند.
خطی ننوشتن خاطره، یک تجربه شخصی
بهبودی با بیان خاطرات شخصی و تجربیات خود در نگارش کتابهایی از تاریخ شفاهی، به اشتباه رایج روایت خطی اشاره کرد و گفت: نگارش خطی خاطره باعث میشود روایت کسلکننده و کمجاذبه شود. بهتر است روایت را از نقطه اوج یا لحظه دراماتیک آغاز کنیم و سپس با فلاشبکها به گذشته بازگردیم.
او نمونهای از کتاب خود را مطرح کرد که روایت زندگی یک زندانی سیاسی را از صحنه شکنجه آغاز کرده و سپس با بازگشت به گذشته، شخصیت و بستر زندگی او را به مخاطب معرفی کرده است.
محدودیتها و چالشهای کار با کارفرما
بهبودی به محدودیتهای کاری در حوزه تاریخ شفاهی اشاره کرد و گفت: گاهی کارفرماها چارچوبها و محدودیتهایی ایجاد میکنند که باعث میشود روایت از حالت طبیعی و آزاد خود خارج شود. توصیه من این است که نویسندهها بیشتر به صورت مستقل کار کنند تا روایتها اصالت و عمق بیشتری داشته باشند.
ضرورت پرداختن به شخصیتها و تضادها
او از کمتوجهی به شخصیتهای متعدد و پردازش ناقص آنها در متون خاطرهنویسی انتقاد کرد و گفت: در تاریخ شفاهی باید به شخصیتها پرداخته شود، نه فقط به تعدد نامها. شخصیتها باید چندوجهی و واقعی باشند، با نقاط قوت و ضعف که مخاطب بتواند آنها را بشناسد.
همچنین بهبودی بر ضرورت نشان دادن شخصیتهای منفی و تضادها در روایتها تأکید کرد و گفت که خودسانسوری در این زمینه، حقیقت را مخدوش میکند و روایت را کمجان میکند.
چالش گفتوگو با راویان کلیشهای
او به یک چالش مهم دیگر اشاره کرد؛ مواجهه با راویانی که در مصاحبهها کلیشهای و شعاری سخن میگویند: در این شرایط وظیفه نویسنده است که راوی را به مصداقگویی واقعی ترغیب کند و از کلیشهها عبور کند، این کار بسیار سخت است اما شرط اصلی روایتهای اصیل است.
انتهای پیام
نظرات