افزایش استفاده از پلاستیک با آلودگی گسترده و عظیم زیستمحیطی مرتبط است و شواهد زیادی نشان میدهد که این مواد در شکل تجزیهشده خود، وارد بدن موجودات زنده و ازجمله بدن انسان شدهاند. نتایج تحقیق کنونی در مورد امکانپذیری حذف چنین اشکالی از پلاستیک با استفاده از روشی بهنام «آفرزیس درمانی» (جداسازی اجزای مختلف خون) است.
میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها اشکالی از پلاستیک هستند که بزرگترین قطر آنها بهترتیب یک میکرومتر تا پنج میلیمتر و کمتر از یک میکرومتر در قطر اصلی است. میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها ممکن است محصولات جانبی چرخههای تولید تجاری شامل کالاهایی مانند فرمولاسیونهای دارویی یا لوازم آرایشی باشند و همچنین ممکن است نشاندهنده مرحلهای از فرسایش پلاستیکهای زائد باشند.
آنها در همه جای دنیا، ازجمله محیطهای دریایی و جنگلی، وجود دارند. نتایج تحقیقات اخیر بهشدت به تهدید آنها بر سلامت انسان اشاره دارد و بهطور بالقوه آنها را به چندین بیماری مرتبط میکند. در این مقاله علمی اشاره شده است که بهدلیل محدودیتهای روششناختی فعلی، بسیار دقیقتر است که از میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها یا ساختارهای شبیه میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها صحبت کنیم که ممکن است شامل میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکهای ترکیب شده با سایر مولکولها مانند پروتئینها باشند و گزارشهای مربوط به حضور میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها در بافتها باید با احتیاط تفسیر شوند. این موارد شامل بیماریهای قلبی-متابولیک (مانند سکته مغزی، بیماری قلبی، دیابت نوع ۲ و سندرم متابولیک)، سرطان، ناباروری، زوال عقل و سایر بیماریهای عصبی-تخریبی است.
چنین اختلالاتی ممکن است با وجود میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها ایجاد یا تسریع شوند، بهعنوان مثال، برخی از دانشمندان فرض میکنند که میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکهایی که توسط بافت غده فوق کلیوی جذب میشوند، ممکن است تولید طبیعی استروئیدهای آدرنال مانند کورتیزول را مختل کنند. کورتیزول، هورمون استرس است و سطح غیرطبیعی کورتیزول در خون ممکن است پاسخهای استرس را مختل کند. این مورد ممکن است توضیح دهد که چرا بسیاری از عفونتهای ویروسی در حال حاضر پس از بهبودی بالینی، خستگی مزمن را بهدنبال دارند. یک نظریه دیگر این است که میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها به انتقال عوامل عفونی به سلولها و بافتها کمک میکنند.
در حال حاضر، قرار گرفتن در معرض میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها اجتنابناپذیر است و محققان را به بررسی این موضوع سوق داده است که آیا میتوان آن را بهطور موثر از بدن حذف کرد یا خیر. محققان پژوهش حاضر، استفاده از «آفرزیس درمانی» را برای حذف بالقوه میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها از بدن بررسی کردند. در حال حاضر، از این روش برای حذف برخی از اجزای خون مانند سلولها یا پروتئینهای پلاسما استفاده میشود. در این تحقیق، فیلترها قبل از پردازش، هیچ ذره پلاستیکی را نشان ندادند و تجهیزات آفرزیس از قبل شسته شده، تمیز آزمایش شدند و تایید شد که ذرات شناسایی شده فقط از جریان خون بیماران آمدهاند.
درباره تحقیق
«آنسفالومیلیت میالژیک» یا سندرم خستگی مزمن در سالهای اخیر بهطور چشمگیری شایعتر شده و این امر با افزایش آلودگی هوا توسط ذرات با اندازه ۱۰ میکرومتر یا کمتر مرتبط است. در تحقیق قبلی همین محققان، بیماران پس از دریافت این روش درمان، ۷۰ درصد بهبود در علائم را گزارش کردند. لازم بهذکر است که مشاهده قبلی مربوط به بهبود علائم بود و بهطور خاص حذف میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها را بررسی نکرد. تحقیق حاضر با جستجوی وجود ذرات شبیه میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها در مایع شسته شده، این موضوع را فراتر برد.
درباره «آفرزیس درمانی»
موارد خستگی مزمن در کنار آلودگی PM۱۰ افزایش یافت و نتایج تحقیقی در سال ۲۰۲۴، افزایش «آنسفالومیلیت میالژیک» یا سندرم خستگی مزمن را به ذرات محیطی به بزرگی ۱۰ میکرومتر یا بیشتر مرتبط دانست که منعکسکننده عوامل محرک گروه بیماران آفرزیس است.
«آفرزیس درمانی»، در اصل فرآیند تصفیه است. خون بیمار از ورید از طریق مداری شامل یک دستگاه آفرزیس عبور میکند که دارای مجموعهای از فیلترها است و برای حذف اجزای مختلف خون طراحی شدهاند. بهعنوان مثال، یک مجموعه از فیلترها ممکن است آنتیبادیهای خودکار را حذف کنند، در حالی که مجموعه دیگری ممکن است چربیهای خون را هدف قرار دهد. خون تصفیه شده با استفاده از ورید دوم به بیمار بازگردانده میشود. محلول حاصل با اجزای جدا شده از خون غنی خواهد شد.
یافتههای تحقیق
در پژوهش حاضر، ۲۱ بیمار که پس از عفونت دچار «آنسفالومیلیت میالژیک» یا سندرم خستگی مزمن شده بودند، با استفاده از دو چرخه «آفرزیس درمانی» یا بیشتر، با بهکارگیری فیلتراسیون دوگانه، تحت درمان قرار گرفتند. محلول غلیظشده با روش تحلیلی پیچیده بهنام «طیفسنجی مادون قرمز تبدیل فوریه با بازتاب کلی تضعیفشده» (ATR-FT-IR) اندازهگیری شد. توجه به این نکته مهم است که این تجزیهوتحلیل، میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها را بهصورت کمی اندازهگیری نمیکند، بلکه فقط وجود ذرات شبه میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها را تعیین میکند. «طیفسنجی مادون قرمز تبدیل فوریه با بازتاب کلی تضعیفشده»، یک روش طیفسنجی است که برای مطالعه ساختار و ترکیبات مواد، بهویژه برای سطوح و لایههای نازک، استفاده میشود.
این آزمایش، ۱۴ نوع ماده یا مخلوط شبیه ذرات شبه میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها را در محلولهای این بیماران نشان داد و در مایع پیش از شستوشو موردی مشاهده نشد. طیف مادون قرمز تطابق ۶۷.۵ درصدی برای پلیآمید ۶ (نایلون ۶) و تطابق ۳۵.۳ درصدی برای پلیاورتان نشان داد و اندازه برخی از این ذرات ۲۰۰ نانومتر یا کمتر بود. این امر ممکن است بهدلیل وجود پلیآمید ۶ باشد، پلیمر مصنوعی که در درجه اول بهعنوان فیبر و نه ذره تولید میشود و برای برخی کاربردهای تخصصی بهصورت فیبرهای الکتروریسی شده با اندازه کمتر از ۱۰۰ نانومتر تولید میشود.
این روش طیفسنجی وجود پیوندهای پلیآمید را شناسایی میکند، اگرچه ممکن است نشاندهنده وجود پروتئینها نیز باشد. این امر قطعیت این مشاهده را در مورد ترکیب دقیق ذرات شناسایی شده محدود میکند.
نتیجهگیری
این تحقیق برای اولین بار روشی را ارائه کرد که میتواند بهطور بالقوه برای حذف ذرات شبه میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها از بدن انسان مورد استفاده قرار گیرد. برای اعتبارسنجی این کاربرد، تحقیقات بزرگتری مورد نیاز است.
علاوه بر این، سطح میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها پلاسما قبل و بعد از آفرزیس باید بهصورت کمّی، همراه با میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکهای محلول، در بیش از یک چرخه آفرزیس اندازهگیری شود. این نشان میدهد که این ذرات با چه کیفیتی از خون و سپس از بافتها حذف میشوند. اثرات بالینی حذف میکروپلاستیکها و نانوپلاستیکها از بدن نیز نیاز به تایید دارد و باید تاکید شود که چنین اثراتی هنوز توسط این تحقیق اولیه مشخص نشده است.
نتایج این تحقیق در مجله Brain Medicine منتشر شده است.
انتهای پیام
نظرات