محمدجواد استادی در خصوص این که چرا ابعاد فرهنگی و فلسفی شخصیت شهید بهشتی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، اظهار کرد: تصویر عمومی که در اذهان مردم از ایشان شکل گرفته، بیش از هر چیز رنگ و بوی سیاسی دارد. نقشآفرینیهای مؤثر ایشان در عرصههایی چون حزب جمهوری اسلامی، ریاست بر قوه قضاییه و تدوین قانون اساسی موجب شده وجوه سیاسی شخصیت ایشان در ذهن جامعه برجستهتر از سایر ابعاد نمایان شود.
وی ادامه داد: اما برای شناخت حقیقی شهید بهشتی باید او را پیش از هر چیز، به مثابه یک اندیشمند بزرگ نگریست. اگر بخواهیم به لایههای عمیقتر شخصیت فکری او نزدیک شویم، لازم است از ورای پردههای سیاسی عبور کنیم تا به چهره فرهنگی او دست یابیم. در این صورت میتوان او را نه صرفاً یک فقیه یا سیاستمدار، بلکه یک مصلح تمدنی و نظریهپرداز عرصه فرهنگ دانست؛ شخصیتی که با تلفیق افقهای معرفتی، راهی نو در عرصههای فکری و تمدنی گشود.
یک پژوهشگر مطالعات فرهنگی بیان کرد: شهید بهشتی در سنت حوزه علمیه ریشه داشت و با نگاهی ژرف به میراث حوزوی، درک دقیقی از مبانی فقه و کلام اسلامی داشت. در عین حال، تجربه زیسته در غرب، بهویژه آلمان، او را با فلسفه مدرن آشنا کرد. مطالعه و آشنایی با آثار فیلسوفانی چون کانت، هگل و هایدگر، فهمی از جهان جدید و انسان مدرن برایش ممکن ساخت. این شناخت نه صرفاً مطالعه نظری، بلکه ناشی از مواجهه تجربی با غرب بود. شهید بهشتی جزو معدود شخصیتهایی بود که انسان مدرن را با پیچیدگیهایش شناخت. زیرا برای نقد انسان مدرن از منظر اسلامی، نخست باید او را به درستی شناخت. این شناخت دوسویه از سنت دینی و مبانی غربی، او را به چهرهای ممتاز بدل کرده بود.
استادی افزود: نگاه شهید بهشتی به غرب نیز نگاهی صرفاً تحقیرآمیز نبود. او غرب را پدیدهای تاریخی و پیچیده میدانست که باید تحلیل شود، نه طرد. مواجههاش با تمدن غربی، تحلیلی و انتقادی بود؛ چرا که تحقیر صرف غرب، موجب غفلت از درک عمیق آن برای نقد و اصلاحش میشود. همچنین تلاش شهید بهشتی معطوف به آن بود که دین را در تراز زمینهسازی تحقق یک پروژه تمدنی بازتعریف کند؛ همان نگاهی که امروز در بیانات مقام معظم رهبری نیز دیده میشود. در نظر شهید بهشتی دینداری تنها کنشی فردی نبود، بلکه باید بسترساز شکوفایی انسان در جامعه باشد.
وی عنوان کرد: او از دین انتظار داشت انسان را در مسیر شکوفایی و نه فقط فردی، بلکه اجتماعی و تمدنی قرار دهد. اخلاق، عقلانیت، آیندهنگری و اندیشه تمدنساز، عناصر کلیدی جهانبینی او را شکل میدادند. نه به فقه محض بسنده میکرد و نه به تجدد بیریشه دل میسپرد؛ بلکه با درک ژرف از ریشهها، بنیان یک منظومه تمدنی اسلامی را پیریزی میکرد. ایمان، زمانی ارزشمند است که محصول آزادی انتخاب باشد؛ یعنی اگر ایمان شما آزادانه و با اراده خود شکل نگرفته باشد، آن ایمان بیارزش است. این نکته درک فلسفی عمیقی است که در اندیشه شهید بهشتی وجود داشت. مجموعه سخنرانیهای او که در قالب کتابهای مختلف منتشر شده، منابع ارزشمندی برای علاقهمندان است. جوانانی که با بحران هویت و فشار فرهنگی مواجهاند، میتوانند با مطالعه این آثار، به بازاندیشی در مسائل دین، ایمان و اخلاق برسند.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه کتاب «در مکتب قرآن» شهید بهشتی جایگاه ویژهای دارد، خاطرنشان کرد: توصیه میکنم جوانان این کتاب را مطالعه کنند. این کتاب حاصل جلسات تفسیری ایشان در دهه 40 در مرکز اسلامی هامبورگ است، جایی که شهید بهشتی نقش مهمی در شکلگیری آن داشت. بخشهایی از این اثر نیز پس از بازگشت به ایران تدوین و منتشر شدهاند. یکی از ویژگیهای ممتاز این اثر، رویکرد جامع آن به مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در چارچوب قرآن است. تفسیر شهید بهشتی متناسب با مسائل روز و دارای رویکردی متمایز است. اگر بخواهیم شخصیت فکری او را بشناسیم، این کتاب راهی به سوی فهم ایمان، آزادی، عدالت و انسانشناسی در اندیشه ایشان است.
استادی اظهار کرد: در هامبورگ، ایشان تفسیر سورههایی چون اعراف، یونس و یوسف را آغاز کرد و در ایران نیز به تفسیر سورههای حمد و ابراهیم پرداخت. این اثر برای پژوهشگران و علاقهمندان به مطالعات فرهنگی نیز منبعی ارزشمند است. برخلاف برخی روشنفکران که دین را از جامعه جدا میدانند، این کتاب نشان میدهد که دین باید ارتباطی فعال با جامعه داشته باشد. نسل جوان مخاطب اصلی این اثر است؛ چرا که تفسیری پویا و مرتبط با زندگی آنهاست.
وی ادامه داد: چنین تفسیر زندهای به جوانان کمک میکند تا دین را نه صرفاً به عنوان نظامی دستوری، بلکه به عنوان دستگاهی اخلاقی و تمدنی درک کنند. حتی غیرمسلمانان جویای حقیقت نیز از مطالعه آن بهره میبرند.
استادی تاکید کرد: یکی از نکات مهم در اندیشه شهید بهشتی، مبارزه با رانت، تبعیض و بیعدالتی است. او معتقد بود مسئولان باید پاسخگو و شفاف باشند و اصلاح ساختارها در این راستا ضروری است. این دغدغه عدالتخواهانه، ویژگی بارز شخصیت اوست. ویژگی دیگر باور عمیق به «اسلام تمدنی» است؛ اسلامی که دین حرکت، عقلانیت، پیشرفت و فرهنگ است. برخلاف جریانهایی که اسلام را در تضاد با علم و پیشرفت معرفی میکنند، اسلام تمدنی مورد نظر شهید بهشتی، دینی فعال و پیشبرنده است.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی ادامه داد: ویژگی بعدی دغدغه شهید بهشتی نسبت به سرمایه اجتماعی و ضرورت ایجاد اعتماد در جامعه است. او نگران شکافهای اجتماعی و بیاعتمادی بود و بر انتقال صحیح مفاهیم دینی و اخلاقی به نسل جدید تأکید داشت. اگر امروز حضور داشت، قطعاً از ابزارهای نوین برای برقراری ارتباط با نسل جوان بهره میبرد.
شهید بهشتی از مدافعان گفتوگو بود
استادی گفت: شهید بهشتی همواره از مدافعان گفتوگو بود. در جامعه امروز، ضرورت تفکر و تحملپذیری بسیار احساس میشود. با این حال آنچه امروز بهنام «گفتوگو» مطرح میشود، گاه صرفاً شعاری آرمانی است. در مواردی جریان روشنفکری ایران خود به اصول گفتوگو پایبند نیست و بیشتر شاهد تکگویی هستیم تا تعامل واقعی. شهید بهشتی گفتوگو را امری اساسی و تجلی ایمان زنده میدانست. از نگاه او، ایمان باید ظرفیت مواجهه با دیگران را داشته باشد؛ در غیر این صورت به تعصب و خشونت بدل میشود. ایمان ناب اسلامی نیازمند گفتوگو و درک متقابل است.
وی با بیان اینکه در دهههای ۵۰ و ۶۰ با وجود درگیریهای ایدئولوژیک، شهید بهشتی مخالفتها را با آرامش میشنید و در پی ایجاد فهم متقابل بود، گفت: هدف او از گفتوگو، پیروزی بر دیگری نبود بلکه توسعه و پیشرفت از طریق درک متقابل بود. امروز نیز ما بیش از هر زمان دیگر نیازمند گفتوگو هستیم. فضای اجتماعی باید از تکگویی فاصله بگیرد و این وضعیت تکگویی از نظر من حاصل اشتباه روشنفکران معاصر است که اتفاقاً بر خلاف ادعاهایشان تنها صدای خود را میشنوند. برخلاف این، آموزههای شهید بهشتی ما را به بازگشت به گفتوگوی واقعی دعوت میکند.
این پژوهشگر عنوان کرد: متأسفانه حتی در رسانهها و خانوادهها نیز تکگویی رایج است. چنین فضایی آسیبزا است. از این رو بازگشت به سنت فکری شهید بهشتی، یعنی شنیدن، فهمیدن، پرهیز از قضاوتهای یکجانبه و پذیرش تنوع در ایمان، یک ضرورت تاریخی و فرهنگی است. اگر شهید بهشتی امروز در میان ما بود، بیتردید با همان دغدغهمندی و روشنبینی همیشگی، نسبت به وضعیت اخلاقی جامعه، مسئولیتپذیری مدیران، مسیر تمدنسازی اسلامی و وضعیت سرمایه اجتماعی کشور حساسیت نشان میداد. او دینداری را بدون اخلاق، تهی و بیمعنا میدانست و قطعاً نسبت به رواج ظاهرسازی دینی و ضعف در فضائل اخلاقی هشدار میداد. از نگاه او، ایمان واقعی باید در رفتار فردی و اجتماعی نمود پیدا کند؛ نه اینکه به ابزاری برای فریب یا کسب قدرت بدل شود.
استادی تصریح کرد: از سوی دیگر او به شدت نگران فرسایش سرمایه اجتماعی، گسترش بیاعتمادی و افزایش شکافهای نسلی و اجتماعی بود. تأکید داشت که بدون بازسازی زبان اعتماد، انتقال مفاهیم دینی و اخلاقی به نسل جدید ممکن نیست. قطعاً اگر امروز حضور داشت، از همه ابزارهای نوین برای گفتوگو با جوانان و تبیین صادقانه مفاهیم دینی بهره میگرفت.
انتهای پیام
نظرات