• یکشنبه / ۵ مرداد ۱۴۰۴ / ۰۹:۵۴
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1404050502227
  • خبرنگار : 51047

یک کارشناس و منتقد فضای مجازی مطرح کرد

تبدیل جنگ به رویدادی احساسی و تصادفی در پی حذف تحلیل ژئوپلیتیک در رسانه‌های زرد

تبدیل جنگ به رویدادی احساسی و تصادفی در پی حذف تحلیل ژئوپلیتیک در رسانه‌های زرد
عکس تزئینی است

ایسنا/خراسان رضوی یک کارشناس و منتقد فضای مجازی نبود تحلیل ژئوپلیتیک در رسانه‌های زرد را به معنای نادیده‌ گرفتن ریشه‌های قدرت، منافع ملی و رقابت‌های منطقه‌ای دانست و گفت: وقتی این لایه تحلیلی حذف شود، جنگ به رویدادی احساسی و تصادفی تبدیل می‌شود که واقعیت آن تحریف می‌شود.

روح‌الله مومن‌نسب در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: جنگ نظامی در جوهر خود یک تقابل مادی است، اما پیروزی نهایی در آن نه ‌تنها در میدان نبرد، بلکه در عرصه ذهن‌ها و قلب‌ها رقم می‌خورد. روایت، سلاحِ روانی و فرهنگیِ جنگ است که می‌تواند اراده، انگیزه و مشروعیت یک طرف را تقویت و طرف دیگر را تضعیف کند.

وی اضافه کرد: در عصر حاضر با انفجار اطلاعات و گسترش شبکه‌های سودار ارتباطی، قدرت روایت‌سازی از تسلیحات نظامی کمتر نیست، بلکه در بسیاری از ابعاد از آن فراتر می‌رود. یک روایت هدفمند و مؤثر می‌تواند ملتی را به‌پاخیزاند، اراده مقاومت را در دل‌ها زنده نگه دارد و حتی دشمن را در افکار عمومی جهان منزوی سازد. این همان «جنگ نرم» و «جنگ‌شناختی» است که در آن روایت، خط مقدم نبرد است.

این کارشناس فضای مجازی با اشاره به موقعیت حساس خاورمیانه ادامه داد: در منطقه غرب آسیا به دلیل پیچیدگی‌های تاریخی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی و همچنین حضور طمع‌کارانه‌ی قدرت‌های زورگو و سلطه‌گر، روایت‌ها به ابزاری قدرتمند برای بسیج، تحریک و دامن‌زدن به درگیری‌ها تبدیل شده‌اند. خطوط قومی، مذهبی و سیاسی بستری مستعد برای شکل‌گیری روایت‌های متخاصم فراهم می‌کنند. این روایت‌ها، اغلب با هدف «دیگری‌سازی» نه ‌تنها دشمن را انسانیت‌زدایی می‌کنند، بلکه با برجسته‌کردن تفاوت‌ها و خصومت‌های تاریخی، شکاف‌ها را عمیق‌تر کرده و جنگ‌ها را از میدان نظامی به عرصهٔ عقیدتی و هویتی می‌کشند؛ این‌جاست که روایت، خود به عاملِ پیش‌برنده یا تشدیدکننده جنگ تبدیل می‌شود.

مومن‌نسب تصریح کرد: واقعیت جنگ در میدان تجربه‌ای خشن، بی‌رحمانه و اغلب غیرقابل‌تصور است؛ پر از فداکاری، ایثار، ترس، درد و رنج. اما رسانه‌ها به‌ ویژه رسانه‌هایی که تحت‌تأثیر منافع قدرت‌ها یا جریان‌های فکری خاص قرار دارند، تصویر جنگ را پردازش و بازتعریف می‌کنند. این تصویرسازی اغلب با هدف‌گیری احساسات مخاطب، حذف لایه‌های پیچیده واقعیت، برجسته‌کردن کلیشه‌ها و القاء روایت مطلوب خود انجام می‌شود. رسانه‌ها می‌توانند قهرمان بسازند یا آن را به تصویر بکشند و در نقطه مقابل، دشمن را هیولا جلوه دهند. این شکاف میان واقعیت میدانی و تصویر رسانه‌ای، میدانی برای مانور روایت‌پردازان جنگ‌افروز است.

رسانه‌های زرد جنگ را به یک نمایش قابل مصرف تبدیل می‌کنند

وی در خصوص رسانه‌های جعلی گفت: رسانه‌های زرد با ذات سطحی‌نگر و سودمحور خود، جنگ را به یک «نمایش قابل ‌مصرف» تبدیل می‌کنند. آن‌ها با تکیه ‌بر عناصر احساسیِ قوی مانند تصاویر تکان‌دهنده، داستان‌های شخصیِ احساسی و شعارهای هیجان‌انگیز به ‌جای تحلیل عمیقِ ریشه‌های جنگ، بر جنبه‌های نمایشی و احساسیِ آن تمرکز می‌کنند.

این منتقد فضای مجازی ادامه داد: این رویکرد، مخاطب را در یک چرخه هیجان زودگذر و سطحی نگه می‌دارد و او را از درک پیچیدگی‌های سیاسی، اجتماعی و انسانیِ جنگ باز می‌دارد و هدف را سرگرمی و جذبِ مخاطب حداکثری می‌داند نه روشنگری.

کلیشه‌سازی جنگ، درک عمیق و راه‌حل‌های پایدار را محدود می‌کند

وی خاطرنشان کرد: کلیشه‌سازی و تصویرسازی تک‌بعدی از جنگ، دریچه درک عمومی را به ‌شدت محدود می‌کند. این فرآیند جنگ را به دو قطبِ ساده‌گرایانه «خوب/بد» یا «قهرمان/هیولا» تقلیل می‌دهد. با این کار پیچیدگی‌های اخلاقی، تنوعِ تجربیات انسانی در جنگ و نقش عوامل گوناگون مؤثر در شکل‌گیری منازعات، نادیده گرفته می‌شوند. این تصویرِ ناقص، مخاطب را نسبت به تحلیل عمیق ریشه‌های جنگ و یافتن راه‌حل‌های پایدار، بی‌تفاوت یا ناتوان می‌سازد و او را در دام قضاوت‌های سطحی و کلیشه‌ای گرفتار می‌کند.

مومن‌نسب گفت: در بحران‌ها، رسانه‌ها غالباً به دلیل فشار زمانی، رقابت رسانه‌ای و تمرکز بر جلب‌توجه مخاطب به‌ جای تحلیل عمیق واقعیت به فروش هیجان روی می‌آورند. این رویکرد منجر به انتشار اطلاعات ناقص، شایعات و اخبار بدون منبع معتبر می‌شود. پیامدهای این روند افزایش اضطراب عمومی، ایجاد ترس و وحشت بی‌مورد، دامن‌ زدن به احساسات افراطی و در نهایت تضعیف توانایی جامعه برای مواجهه منطقی و تحلیلی با بحران است. این رفتار رسانه‌ای بستر را برای سوءاستفاده‌های روایی فراهم می‌سازد.

وی غیبت تحلیل ژئوپلیتیک در رسانه‌های زرد را به معنای نادیده‌گرفتن ریشه‌های قدرت، منافع ملی، رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی دانست و اظهار کرد: این موارد نقش بازیگران کلیدی در شکل‌گیری جنگ‌ها را داراست و وقتی این لایه تحلیلی حذف می‌شود، جنگ از بستر واقعی خود جدا شده و به مجموعه‌ای از رویدادهای احساسی و تصادفی تقلیل می‌یابد. این عدم تحلیل باعث تحریف عمیق واقعیت می‌شود، زیرا مخاطب نمی‌تواند بفهمد چرا جنگ رخ ‌داده، چه کسی از آن سود می‌برد و چگونه می‌توان از تکرار آن جلوگیری کرد. جنگ در این حالت به یک نمایش بی‌معنی بدل می‌شود.

نبود تحلیل ژئوپلیتیک در رسانه‌ها جنگ را به رویدادی احساسی و تصادفی تبدیل می‌کند

الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی محتوای احساسی و جنجالی را برجسته می‌کنند

این کارشناس فضای مجازی ادامه داد: الگوریتم‌های شبکه‌های به‌ اصطلاح اجتماعی برای حداکثر کردن تعامل کاربران مانند لایک، کامنت و اشتراک‌گذاری به طور ذاتی محتوای احساسی، تحریک‌آمیز و اغلب جنجالی جهت‌دار را برجسته می‌کنند. این الگوریتم‌ها نه بر اساس صحت و دقت محتوا، بلکه بر اساس قابلیت آن برای ایجاد واکنش احساسی به نفع مالکان سکوها طراحی شده‌اند.

وی خاطرنشان کرد: در نتیجه حتی محتوای تحریف‌ شده، دروغین یا کلیشه‌ای، اگر بتواند هیجان بیشتری علیه دشمن مالکان سکوها برانگیزد، در معرض دید بیشتری قرار می‌گیرد. این پدیده یک چرخه معیوب ایجاد می‌کند که در آن واقعیت قربانی جذابیت احساسی و عموماً مخالف جریان حق در شبکه‌های پر مخاطب تحت مالکیت جریان باطل می‌شود.

مومن‌نسب در خصوص پلتفرم‌های مجازی به عنوان سلاح‌های روایت تصریح کرد: بی‌شک سکوهایی مانند تیک‌تاک، اینستاگرام و شبکه ایکس اکنون به یکی از اصلی‌ترین و قدرتمندترین سلاح‌های روایت در جنگ‌ها تبدیل شده‌اند. این سکوها قابلیت انتشار سریع، گسترده و هدفمند روایت‌ها را فراهم می‌کنند. آن‌ها می‌توانند با استفاده از ویدئوهای کوتاه، تصاویر ویروسی و هشتگ‌های پرطرفدار، افکار عمومی را در سطح جهانی تحت‌تأثیر قرار دهند، روایت خود را تحمیل کنند و اراده دشمنان نظام سلطه را در هم بشکنند. این ابزارها مرزهای میان اطلاعات، تبلیغات و جنگ روانی را کم‌رنگ کرده‌اند.

تولیدکنندگان محتوا در بحران، روایت‌سازان موثر افکار عمومی می‌شوند

وی درخصوص نقش بلاگرها در هنگام جنگ اظهار کرد: در زمان بحران حتی تولیدکنندگان محتوای غیراخباری مانند بلاگرها، اینفلوئنسرها و هنرمندان به دلیل محبوبیت و دسترسی گسترده‌ای که دارند، وارد بازی روایت‌سازی می‌شوند. آن‌ها چه آگاهانه و چه ناآگاهانه با بازنشر محتوا، بیان دیدگاه و یا حتی خلق روایت‌های جدید در شکل‌دهی افکارِ عمومی نقش ایفا می‌کنند.

مومن‌نسب اضافه کرد: نقش اینفلوئنسرها در این میان دوگانه است، از سویی می‌توانند با سواد رسانه‌ای بالا روایت‌های صحیح و تحلیلی را ترویج دهند و از سوی دیگر با انتشار محتوای هیجانی و نادرست به تشدید بحران روایتی دامن بزنند.

این منتقد کارشناس فضای مجازی گفت: مخاطب در چرخه بازنشرِ محتواهای تحریف‌ شده، نقشی پیچیده‌تر از «قربانی» صرف دارد. هنگامی که مخاطب بدون راستی‌آزمایی، مسئولیت‌پذیری و تفکر انتقادی، محتوایی را صرفاً به دلیل جذابیت احساسی یا همسوییِ ظاهری با باورهایش یا حتی باورهای ساخته شده برایش یا چیزهایی که فکر می‌کند باعث توجه و تشویق دیگران می‌شود بازنشر می‌کند، به‌ نوعی به «همدست» این فرآیند تحریف تبدیل می‌شود. مسئولیت‌ناپذیری یا ناآگاهیِ او ابزارِ دست روایت‌سازان جنگ قرار می‌گیرد و به گسترش اطلاعات غلط کمک می‌کند؛ این‌جاست که مسئولیت فردی مخاطب در قبال اطلاعاتی که منتشر می‌کند بیش‌ از پیش برجسته می‌شود.

مومن‌نسب درخصوص توقف تولید اخبار جعلی بیان کرد: کاهشِ بازنشر ناآگاهانه و نامسئولانه نیازمند ترویج فرهنگ «مکث و راستی‌آزمایی» و «مسئولیت‌پذیری اخلاق‌مدارانه» در میان مخاطبان است. این امر از طریق آموزش غیرسکولار سواد رسانه‌ای، تشویق پرسشگری اعتقادی و معرفتی، معرفی منابع معتبر و یادآوری مسئولیت فردی و اجتماعی و شرعی و قانونی در قبال انتشار اطلاعات محقق می‌شود. همچنین پلتفرم‌ها می‌توانند با نشانه‌گذاری محتوای مشکوک یا غلط و یا کاهش الگوریتمی دسترسی به چنین محتواهایی، نقش بسیار مؤثری ایفا کنند.

اهمیت حیاتی سواد غیرسکولار رسانه‌ای در جنگ‌های روایت‌محور

وی با اشاره به اهمیت سواد رسانه‌ای گفت: جایگاه واقعی سواد غیرسکولار رسانه‌ای در مواجهه با جنگ‌های روایت‌محور، جایگاهی حیاتی و دفاعی است. سواد رسانه‌ای به افراد این توانایی را می‌دهد که منبع اطلاعات را تشخیص دهند (چه کسی این روایت را ساخته و چرا؟)، پیام‌های پنهان و آشکار را تحلیل کنند (هدف اصلی این روایت چیست؟)، روش‌های دست‌کاری احساسی و روانی را شناسایی کنند (چگونه سعی در تحریک احساسات من دارند؟)، اطلاعات را راستی‌آزمایی کنند (آیا این خبر در منابع معتبر دیگر تأیید شده است؟) و روایت‌های جایگزین و پیچیدگی‌های مسئله را درک کنند؛ درنهایت سواد غیرسکولار رسانه‌ای، مخاطب را از یک ناظر منفعل به یک «تحلیلگرِ فعال و مؤثر» تبدیل می‌کند.

مومن‌نسب افزود: تقویت تفکرِ انتقادی قوی‌ترین سپر در برابر جاذبه‌های ویروسی و تحریف‌گرایانهٔ شبکه‌های به‌اصطلاح اجتماعی است. تفکرِ انتقادی به فرد این امکان را می‌دهد که پیش‌فرض‌ها و باورهای خود را زیر سؤال ببرد، اطلاعات را تا جای ممکن نه از روی احساس، بلکه بر اساس منطق و شواهد بسنجد، دیدگاه‌های مختلف را بررسی کند و از قضاوت زودهنگام بپرهیزد و  در برابر تله‌های شناختی (مانند سوگیری تأییدی) هوشیار باشد.

این کارشناس و منتقد فضای مجازی اظهار کرد: با تقویت تفکرِ انتقادی، جذابیت روایت‌های سطحی و احساسی شبکه‌های به‌اصطلاح اجتماعی که غالباً بر پایه مغالطات و تحریف بنا شده‌اند، به‌ شدت کاهش می‌یابد و فرد قادر خواهد بود تا واقعیت را از میان انبوه اطلاعات گمراه‌کننده، تا حد زیادی تمایز بخشد.

وی ادامه داد: این نبرد روایت، بخشی جدایی‌ناپذیر از جنگ‌های مدرن است و پیروزی در آن نیازمند بصیرت، هوشمندی و مسلح شدن به سلاح حقیقت مستند و تحلیل عمیق است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha