به گزارش ایسنا، تبیان نوشت: اگر روزی جیببرها در کوچههای خلوت یا شلوغی مترو جیبمان را خالی میکردند، حالا پشت هر صفحه نمایش، با تصاویر پر زرق و برق و هشتگهای میلیونی، جیببرهای نامرئی زیادی پنهان شدهاند که برای پولی با زحمت به دست آمده ما نقشه کشیدهاند؛ اما با این تفاوت که خودمان دو دستی پول و پساندازمان را تقدیمشان میکنیم!
با این اوصاف شبکههای اجتماعی دیگر صرفا بستری برای سرگرمی یا گپ زدن نیستند؛ به میدان جنگی روانی تبدیل شدهاند که ما طعمه اصلی آنیم. این میدان، سلاحی دارد به نام «ترند»، که مافیاها از آن برای تجارت با ترفندهای مختلف مثل خلق نیازهای کاذب استفاده میکنند.
دستکاری روانی به سبک ترندها
بزرگترین سلاح ترندها، روانشناسی است. کافی است یک محصول در ویدئوهای کوتاه ظاهر شود و چند نفر دربارهاش حرف بزنند تا به راحتی مکانیسم FOMO یا همان ترس از دستدادن در ما فعال شود. مکانیسمی که دائما القا میکند «اگر همین الان نخری، جا موندی!»
این حس، مستقیم سراغ عقل اقتصادی ما میرود و آن را از کار میاندازد. وقتی در اینستاگرام و دیگر شبکهها اجتماعی میبینیم که دائما حرف از ایرفرایر (هواپز) یا یک نوشیدنی مثل ماچا است، انگار که نخریدن آن مساوی است با عقبماندن حتی اگر عده کمی هم بگویند: «ماچا مزه چمن میدهد و صرفا یکی نوشیدنی ادایی است!»
یک نظرسنجی جهانی نشان داده که نیمی از کاربران شبکههای اجتماعی دستکم یک بار خریدی ناگهانی و بدون برنامه انجام دادهاند؛ جالبتر اینکه ۶۴ درصدشان بعداً از خریدشان پشیمان شدهاند. یعنی دقیقاً همان چیزی که هر روز ما هم تجربهاش میکنیم.
نیازسازی کاذب
اینکه یک ساعت هوشمند در جدیدترین نسخه خود بتواند ضربان قلب را اندازه بگیرد نیاز چند نفر است؟ اما کافی است یک برند، مافیا و یا حتی الگوریتم شبکههای اجتماعی تصمیم بگیرد آن را مد کند: دهها ویدئو در صفحه ما ظاهر میشود. چندین اینفلوئنسر بازار این محصول را در دست میگیرند و حتی چند روز بعد میبینیم همکارمان در محل کار خریده و در مهمانیها هم دربارهاش حرف میزنند.
اما زمان زیادی نمیگذرد که ذهن ما دچار یک اضطراب میشود: اضطراب از جاماندن. این دقیقا همان نیاز کاذبی است که صاحب برند توانسته آن را فعال کند.
دراپ کالچر یا کمیابسازی مصنوعی
ترندها گاهی محصولات را «بهطور محدود» عرضه میکنند، موجودی محصول را به طور غیر واقعی محدود میکنند و در شبکههای اجتماعی پیام میدهند: فقط برای ده نفر دیگر ثبت میشود!
این روشها که در دنیای مد سالهاست به کار میرود به «دراپکالچر» معروف است و اگر روزی ترفند برندهای لباس و گجتهای دیجیتال بود، حالا به لوازم خانگی کوچک و حتی خوراکیهای معمولی رسیده است. نمونه بارز آن، عروسک «لبوبو» است که به عنوان یک عروسک لوکس، کمیاب و البته خوششانسی آور، با قیمتی نجومی در بازار عرضه شد.
تجارت با قیمتگذاری سلیقهای
وقتی یک محصول ترند میشود، جیب ما اولین قربانی است. بازاریابها این را «قیمتگذاری پویا» مینامند: هرچه هیجان و تقاضا بیشتر، قیمت سر به فلک میکشد. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. دلالها و واسطهها در این بازار دست بالاتر را دارند؛ آنها محصولات محدود را پیشخرید میکنند و وقتی موج خرید این محصول بالا راه افتاد، همان کالاها را با برچسب اصل بودن، چند برابر قیمت واقعی میفروشند.
به این ترتیب نه تنها خود محصول گرانتر میشود، بلکه بازار به دست کسانی میافتد که فقط از هیجان و اضطراب خریداران سود میبرند. این چرخه، خرید لحظهای را به یک بازی پرهزینه و نابرابر تبدیل میکند؛ به این شکل جیب ما خالی و دلالها پر سود میشوند.
چرخه فرسودگی برنامهریزیشده
اما ماجرا با خرید یک محصول ترند شده تمام نمیشود. بسیاری از کالاهایی که روی موج ترند سوار میشود، عمر کوتاهی دارد. اصطلاحش را گذاشتهاند «فرسودگی برنامهریزیشده» : طراحی که باعث میشود محصول بعد از مدتی خراب شود و نیاز به تعمیر یا جایگزینی با محصولی دیگر باشد.
در نتیجه خانواده دوباره مجبور میشود پول خرج کند و به این شکل در چرخه هزینههای دائمی گرفتار میشود و خرج تازهای روی خرج خرید محصول ترند شده میگذارد.
اثر دومینویی بر اقتصاد خانواده
تاثیر خرید این ترندها که اغلب به پشیمانی منجر میشود، در مقیاس خانواده، یعنی کسری بودجه ماهانه، قرض گرفتن برای جبران هزینهها و کنار گذاشتن خرجهای ضروریتر مثل تعمیر وسایل خانه.
اما این اثر تنها مالی نیست بلکه روانی هم هست. اضطراب ناشی از بدهیهای ناگهانی، حس عقبماندن از دوستان یا همکاران و نگرانی از تصمیمهای اشتباه، فشار روحی خانواده را بالا میبرد. حتی خریدهای کوچک به نظر کماهمیت هم توان مدیریت مالی و پسانداز خانواده را بهشدت کاهش میدهد.
به این ترتیب، چیزی که در نگاه اول فقط یک سرگرمی زودگذر به نظر میرسد، در واقع یک تهدید واقعی برای ثبات اقتصادی و آرامش روانی خانواده است. ترندها، با ایجاد فشار اجتماعی، هیجان لحظهای و تحریک احساسات، جیب ما را خالی و زندگی خانواده را پر از نوسان میکنند.
اینجاست که ترندها از «سرگرمی» به یک تهدید واقعی برای اقتصاد خانواده تبدیل میشوند.
چطور از چرخه ترندها فرار کنیم؟
اولین قدم، «شناخت بازی» است. وقتی بدانیم پشت هر تصویر فریبنده، هشتگ و ویدئو، یک مکانیسم روانی در حال کار است، احتمال اینکه بیمحابا پول خرج کنیم کمتر میشود.
دوم، محدود کردن دسترسی است؛ صفحههایی که مدام ما را به خرید ترغیب میکنند، دنبال نکنیم یا اعلانها را خاموش کنیم.
سوم اینکه قبل از هر خرید، یک توقف کوتاه داشته باشیم؛ یک روز صبر کنیم، مقایسه کنیم و ببینیم واقعاً به آن نیاز داریم یا فقط یک تصمیم هیجانی است.
در نهایت، با ایجاد بودجه روشن و برنامهریزی برای خریدهای ضروری، میتوانیم ترندها را از میدان جنگ اقتصادی خود حذف کنیم و کنترل جیب و آرامش روانی خانواده را دوباره به دست آوریم.
انتهای پیام
نظرات