کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است که نهتنها سرنوشت سیاسی کشور را دگرگون کرد، بلکه نشاندهنده عمق دشمنی و سلطهطلبی قدرتهای بزرگ بر سرنوشت ملتها بود. این کودتا بهعنوان یک عمل نظامی و سیاسی، بهدست عوامل خارجی و با همکاری برخی در داخل، به سرعت به تلاشهای مصدق و آرزوهای ملت ایران پایان داد.
دشمنی آمریکا با ایران در این برهه، بهویژه در قالب یک رویکرد نظامی و دیپلماتیک، بهوضوح نمایان شد. آمریکا با استفاده از ابزارهای مختلف از جمله دیپلماسی عمومی و رسانهها، بهدنبال تضعیف دولت مصدق و تقویت رژیم شاه بود. این اقدام نهتنها بهمعنای سرکوب یک جنبش ملیگرایانه بود، بلکه عزم آمریکا برای حفظ سلطهاش بر منابع و منافع استراتژیک در خاورمیانه را نشان داد.
کودتای ۲۸ مرداد، بهعنوان یک زخم عمیق در تاریخ ایران باقی مانده و یادآور این حقیقت است که به دست آوردن استقلال و آزادی، همواره با چالشها و خطرات جدی روبهرو بوده است. این رویداد نهتنها بر تاریخ ایران تأثیر گذاشت، بلکه درک ما از روابط بینالملل و نقش قدرتهای بزرگ در سرنوشت ملتها را نیز دگرگون کرد. امروز، در سایه این تاریخ، ایران همچنان بهدنبال حفظ استقلال و هویت ملی خود است و این تلاش، بهعنوان یک درس بزرگ از تاریخ، در ذهن و قلب نسلهای آینده باقی خواهد ماند.
رضا عابدی گناباد، عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد نیشابور، در گفتوگو با ایسنا با اشاره به فرارسیدن سالروز روز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در تشریح تغییرات در نوع دشمنی میان آمریکا و ایران در طی ۷۲ سال اخیر، اظهار کرد: بهطور کلی ماهیت کشورهای غربی بهویژه آمریکا، انگلستان و فرانسه، امپریالیستی و توسعهطلبانه است. این کشورها همواره به دنبال تأمین منافع خود بوده و نگاه منفعتطلبانهشان به ایران و کشورهای منطقه، هیچ تفاوتی با پیش از انقلاب نکرده، مگر میزان عناد و کینهشان که بهوضوح افزایش یافته است.
وی با بیان اینکه در دوره پیش از انقلاب، ایران چند سالی تحت رهبری دکتر مصدق، یکی از دموکراتیکترین و مردمیترین حکومتها را تجربه کرد، افزود: این دولت به عنوان یک حکومت لیبرال و مردمی شناخته میشد که بسیاری از شعارهایش به مذاق غربیها نیز خوش میآمد. با وجود نقدهایی که به آقای مصدق وارد است، اما همگان از آن دولت به عنوان یک دولت دموکراتیک یاد میکنند. در آن زمان، شعارهایی مانند "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسرائیل" بهندرت مطرح میشد. اما با این حال، شاهد بودیم که چه بلایی بر سر حکومت آقای مصدق آوردند و چگونه این حکومت را سرنگون کردند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان اینکه امروزه کشورهای غربی و اسرائیل به دنبال ایجاد یک خاورمیانه ضعیف اند، عنوان کرد: آنها خواهان سلسلهای از کشورهای ضعیف هستند تا بتوانند منافع خود را در خاک آنها تأمین کنند. این کشورها میخواهند خاورمیانه همواره در بحران باشد و اقوام و گروههای مختلف در کشورها با یکدیگر درگیر شوند تا از این ضعف و ناآرامیها بهرهبرداری کنند و منافع خود را تأمین نمایند. این رویکرد نه تنها به تضعیف کشورهای منطقه منجر میشود، بلکه به افزایش تنشها و بحرانها در سطح جهانی نیز کمک میکند. در نهایت، این سیاستها نشاندهنده یک استراتژی بلندمدت برای کنترل و نفوذ در منطقه است که باید بهطور جدی مورد توجه قرار گیرد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ایران اگرچه از قرن نوزدهم رسماً مستعمره نشد، اما بهصورت غیرمستقیم تحت استعمار قرار داشت، اضافه کرد: در دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، عملاً کشور بین روسیه و انگلستان تقسیم شد. بعد از جنگ جهانی دوم و تضعیف قدرت انگلیسها، آمریکاییها جانشین انگلستان شدند و یکی از متحدین حکومت پهلوی که دیکتاتوری ۲۵ ساله را بعد از کودتای ۲۸ مرداد بر کشور حاکم کرد، آمریکاییها بودند. این کودتا، یک کودتای آمریکایی-انگلیسی بود و بعد از آن، آمریکاییها بهعنوان همهکاره کشور و متحد رژیم شاه عمل کردند. رژیم شاه در چارچوب دکترین نیکسون-کیسینجر که پایه اقتصادیاش سعودی و پایه نظامیاش ایران بود، منافع آمریکاییها را در دهه ۷۰ شمسی تأمین میکرد. آمریکاییها همواره از ماهیت دیکتاتوری و استبدادی حکومت پهلوی به نفع منافع خود دفاع میکردند.
عابدی گناباد با تاکید بر اینکه شعارهای دموکراسی، مردمسالاری و حقوق بشر آمریکاییها بیشتر جنبه ظاهری دارد، بیان کرد: نوع تعامل آنها با رژیم دیکتاتوری مانند حکومت محمدرضاشاه پهلوی نشاندهنده همین واقعیت است. در حال حاضر نیز در منطقه، بسیاری از حکومتها که به اصول دموکراتیک پایبند نیستند و کاملا مستبد و اقتدارگرا محسوب میشوند، بهطور کامل مورد حمایت آمریکاییها قرار دارند. هرچند گاهی آمریکا انتقاداتی از این رژیمها میکنند، اما هیچگونه فشار یا تحریمی بر آنها اعمال نمیشود. بهعنوان مثال، در دوره عبدالفتاح سیسی یا حسنی مبارک در مصر و همچنین در برخی از کشورهای آسیای مرکزی، فضایی کاملاً بسته و پلیسی حاکم است و هیچ صدایی از غربیها کشورها شنیده نمیشود، زیرا اینها تامینکننده منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند.
وی با بیان اینکه تغییر رفتارهای آمریکا نشاندهنده ماهیت واقعی سیاستهای آن در منطقه است، افزود: بهعنوان مثال، در سوریه شاهد تغییرات عمدهای بودیم. تا دیروز، جولانی، از رهبر گروه تروریستی تحریرالشام در لیست تروریستی قرار داشت و جوایزی برای دستگیری او تعیین شده بود، اما به محض اینکه قدرت را در دست گرفت و منافع آمریکا و اسرائیل را تأمین کرد، به سرعت چراغ سبز دریافت و مورد حمایت غرب قرار گرفت. آمریکاییها به وضوح با آقای جولانی دیدار کردند و حتی ترامپ نیز با او ملاقات داشت. نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه نیز با گروه حاکم بر سوریه دیدار و اتحادیه اروپا را به همکاری با آنها ترغیب کرد. این اقدامات و همچنین حمایت بیچونوچرا از رژیم صهیونیستی، نشاندهنده این است که آمریکا به دنبال تأمین منافع خود میگردد، حتی اگر به قیمت حمایت از تروریسم و نسلکشی باشد.
تأثیر انقلاب اسلامی بر روابط ایران و آمریکا
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد نیشابور با بیان اینکه هم قبل و هم بعد از انقلاب، آمریکا به ایران به چشم محل تامین منافع خود نگاه میکرد، گفت: با این حال، بعد از انقلاب اسلامی، تفاوتی که بهوجود آمد این بود که ایران به سمت مشی استقلالخواهانه حرکت کرد. یکی از شعارهای جدی انقلاب اسلامی، استقلالخواهی بود. شعارهایی مانند "ای شاه آمریکایی" و "شاه خائن" نشان میدهد که وابستگی حکومت به غرب یکی از دغدغههای اصلی مردم بود. تجربه تاریخی کشور ما از قرن نوزدهم به این سو، ثابت میکند که حکومتها یا وابسته به روسیه بودند یا انگلستان و منافع آنها را تأمین میکردند. در دوره پهلوی دوم، بهویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حاکمیت بهطور کامل منافع آمریکا را تأمین میکرد. به دلیل ماهیت استقلالخواهانه انقلاب اسلامی و ایستادگی در برابر سلطه، دشمنی و عناد آمریکاییها با انقلاب اسلامی بهطور چشمگیری افزایش یافت.
عابدی گناباد ادامه داد: دولتهایی که گرایشات غربگرایانه دارند، معمولاً با دشمنی کمتری از سمت آمریکاییها مواجه میشوند. اما به محض اینکه جریانهای انقلابیتر در ایران قدرت میگیرند، مجددا عناد و دشمنی آمریکاییها افزایش مییابد. بنابراین نوع نگاه و منافع آمریکاییها در تعیین رفتارشان با ایران بسیار تأثیرگذار است. دشمنی آمریکا با ایران شامل ابعاد نظامی و دیپلماتیک است. در دوره ترامپ و جمهوریخواهان، ماهیت نظامی این دشمنی تشدید و بهطور کلی رویکرد سختتری در پیش گرفته شده است. این تغییرات در سیاستهای آمریکا بهویژه در زمینههای نظامی و تحریمها، در جهت افزایش تنشها و فشارها بر ایران است.
وی بر اهمیت نقش رسانهها در شکلدهی به افکار عمومی و تأثیرگذاری بر دیپلماسی عمومی تاکید و عنوان کرد: دولتها از رسانه بهعنوان ابزاری برای تأمین منافع خود استفاده میکنند. از دوره اوباما، یک واحد دیپلماسی عمومی در ساختار وزارت خارجه آمریکا شکل گرفت که بهطور خاص به مسائل رسانهای و دیپلماسی عمومی پرداخته است. در ناآرامیهای داخل ایران نیز شاهد بودیم که آمریکاییها مبالغ زیادی را در حوزه رسانهای و شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک هزینه کردند تا به لحاظ فرهنگی بر فضای کشور مسلط شوند. این موارد نشاندهنده این است که آمریکا بهطور فعال در تلاش است تا از طریق رسانهها و دیپلماسی عمومی، بر تحولات داخلی ایران تأثیر بگذارد و منافع خود را تأمین کند.
انتهای پیام
نظرات