• دوشنبه / ۳ شهریور ۱۴۰۴ / ۱۳:۳۰
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1404060301253
  • خبرنگار : 50555

/سوم شهریور؛ سالروز کشیده‌شدن پای ایران به جنگ جهانی دوم/

روزی که خراسان به اشغال شوروی درآمد

روزی که خراسان به اشغال شوروی درآمد

ایسنا/خراسان رضوی ایران، سرزمینی با تاریخ غنی و فرهنگی عمیق، در شهریور ۱۳۲۰ با یکی از تلخ‌ترین و دردناک‌ترین لحظات خود روبرو شد. روزی که متفقین، به بهانه‌های واهی، با ورود ناگهانی خود به خاک کشور، نه‌تنها حاکمیت و استقلال‌ ایران را زیر پا گذاشتند، بلکه روحیه ملی‌ را نیز به چالش کشیدند. رضاخان که خود را به عنوان یک حاکم مقتدر و نیرومند معرفی کرده بود، در برابر این حمله بی‌رحمانه، به سرعت از میدان فرار کرد. این فرار نه تنها نشان‌دهنده ضعف او بود، بلکه به مردم یادآوری کرد که آنچه در ظاهر قدرت به نظر می‌رسید، در واقعیت، شکننده و بی‌اساس است.

با ورود متفقین، زندگی روزمره مردم دچار اختلال شد. قحطی و کمبود مواد غذایی به سرعت در کشور گسترش یافت و سایه فقر بر سر خانواده‌ها سنگینی کرد. مردم، به ویژه در خراسان که تاریخ غنی خود را در مبارزه با ظلم و استبداد ثبت کرده بود، برخاستند و نشان دادند که هرگز تسلیم نخواهند شد. در دل این تاریکی، همبستگی و اتحاد مردم، نوری بود که نشان می‌داد هرگاه ملت ایران در کنار هم قرار گیرد، هیچ قدرتی نمی‌تواند به آن آسیب برساند.

بدین ترتیب، این وقایع درس‌های مهمی برای نسل‌های آینده به همراه دارد؛ درس‌هایی از اتحاد، همبستگی و اهمیت حفظ هویت ملی در برابر چالش‌های بزرگ که نشان می‌دهد هرگاه ملت ایران خود را باور داشته باشد، هیچ مانعی نمی‌تواند باعث خدشه‌دار شدن حیثیت آن شود. این تاریخ، نه تنها یادآور دردها و رنج‌هاست، بلکه نشان‌دهنده قدرت و اراده‌ای است که در دل هر ایرانی وجود دارد.

رضا سلیمان‌نوری، خراسان‌پژوه، در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه خراسان یکی از کانون‌های اصلی مبارزه با حکومت پهلوی شناخته می‌شد، اظهار کرد: به عنوان مثال، قیام خونین مسجد گوهرشاد در مشهد، نماد مبارزه با بی‌حجابی و استبداد رضاخانی بود. در ادامه نیز جامعه مذهبی خراسان با صف‌آرایی در برابر حزب توده و افکار کمونیستی، نقشه‌های استعمار را نقش بر آب کرد. در دهه ۲۰، استان شاهد تحولات سیاسی و اجتماعی فراوانی بود که تحت تأثیر اشغال ایران و خراسان توسط نیروهای شوروی در سال ۱۳۲۰ قرار داشت. اگر چنین اشغالی رخ نمی‌داد، حزب توده و دیگر گروه‌های نزدیک به شوروی هرگز در خراسان شکل نمی‌گرفتند و رشد نمی‌کردند. به همین دلیل، تشکل‌های مهمی مانند «کانون نشر حقایق اسلامی»، «انجمن پیروان قرآن» و «انجمن حجتیه» و چندین گروه دیگر مخالف افکار چپ و حکومت پهلوی در استان تأسیس شد.

وی با بیان اینکه متأسفانه به وقایع مرتبط با حضور متفقین در خراسان و مسائل ایجاد شده توسط آنان در این خطه به اندازه کافی توجه نشده است، اضافه کرد: در حالیکه وقایع غرب، جنوب و پایتخت کشور به خوبی مورد بررسی قرار گرفته‌اند، خراسان و تأثیرات آن در تاریخ معاصر ایران مغفول مانده است. این عدم توجه به تاریخ خراسان، می‌تواند درک ما از تحولات سیاسی و اجتماعی کشور را ناقص کند و ضرورت بازنگری در تاریخ‌نگاری این منطقه را نمایان می‌سازد. جنگ دوم جهانی با یورش نیروهای آلمان نازی به لهستان در اول سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی، برابر با ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ شمسی آغاز شد. با شروع این جنگ، برخی از کشورها به نفع آلمان و دول متحد و برخی دیگر از کشورها همراه با دول متفق وارد صحنه درگیری شدند. پس از مدتی، دست‌اندازی‌های هیتلر به شرق اروپا باعث شد تا استالین، رهبر شوروی نیز به نفع دول متفق وارد جنگ شود؛ اقدامی که سرآغاز تحولات و تبعات بسیاری برای ایران شد.

روزی که خراسان به اشغال شوروی درآمد

این نویسنده کتب هویتی خراسان ادامه داد: ایران در ۱۱ شهریور ۱۳۱۸ شمسی، ضمن ابراز تأسف شدید از آغاز جنگ، بی‌طرفی خود را اعلام کرد. با این وجود، قوای شوروی و انگلیس در سوم شهریور ۱۳۲۰ شمسی، برابر با ۲۵ اوت ۱۹۴۱ میلادی، از شمال، جنوب و شرق وارد خاک کشور شدند. ارتش شوروی در مدت زمان کوتاهی از سه محور جلفا، آستارا و ناحیه مرزی شمال‌شرقی خراسان و ارتش انگلیس از طریق مرزهای غربی و جنوبی، خود را به نقاط داخلی ایران رساندند و روز ۹ شهریور در قزوین به یکدیگر پیوستند. این دو کشور، علی‌رغم سخنان خود مبنی بر حفظ استقلال ایران، نه‌تنها به تعهد خود پایبندی نشان ندادند، بلکه چندین شهر از جمله مشهد، تهران، همدان و قزوین را نیز بمباران کردند.

سلیمان‌نوری با بیان اینکه بهانه متفقین برای نقض بی‌طرفی ایران و اشغال آن، حضور تعداد محدودی کارشناس آلمانی در ایران بود، افزود: اما حقیقت این است که دولت انگلیس برای سوق دادن جنگ به جبهه اروپا و از همه مهم‌تر، رساندن تدارکات و تجهیزات جنگی به شوروی، به راهی سهل‌الوصول و مطمئن نیاز داشت و ایران بهترین و مطمئن‌ترین گزینه بود. اما چون ایران از ورود به جنگ خودداری و اعلام بی‌طرفی کرده بود، انگلیسی‌ها حضور آلمانی‌ها در کشور را بهانه‌ای برای اشغال قرار دادند. نکته حائز اهمیت آن است که ارتش رضاشاهی که با صرف بودجه‌های هنگفت و در ازای فقر و فلاکت مردم تجهیز شده بود، با کمترین مقاومتی در برابر بیگانگان نابود شد. بهترین توضیح در این باره را سپهبد رزم‌آرا در خاطرات خود ارائه داده است. بر اساس آن، پهلوی اول امکان حمله متفقین را بسیار کم می‌دانسته و به همین دلیل، ارتش ایران هیچ‌گونه آمادگی برای مقابله با حمله احتمالی متفقین نداشت و بر اثر همین غافلگیری، بسیار سریع نابود شد.

پیامدهای اقتصادی اشغال: قحطی و کمبود مواد غذایی

وی با بیان اینکه متفقین پس از اشغال ایران، بسیاری از امکانات، زیرساخت‌ها، منابع، اندوخته‌ها و آذوقه‌های کشور را به خود اختصاص دادند، اظهار کرد: آنان حتی پا را از این فراتر برده و مایحتاج عمومی مردم را به صورت گسترده خریداری کرده و به شوروی و سایر جبهه‌های جنگ ارسال می‌کردند. از این‌ رو، دو ماه بیشتر طول نکشید که ایران دچار کمبود مواد غذایی و گرانی بسیار شدید شد. شهرهای ایران، و به ویژه تهران، مشهد و تبریز، آنچنان با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز روبرو شدند که نان و مواد غذایی را با کوپن در اختیار مردم قرار می‌دادند. شمار بسیاری از مردم ایران به دلیل تهیدستی، گرسنگی و بیماری جان خود را از دست می‌دادند. بدین ترتیب کشوری که در جنگ جهانی دخالتی نداشت و بارها بی‌طرفی خود را به دو سوی درگیری اعلام کرده بود، آسیب‌های زیادی را از جنگ متحمل شد.

این پژوهشگر تاریخ خراسان اضافه کرد: تورم، دزدی و قحطی نمونه کوچکی از پیامدهای حمله متفقین به ایران بود. این مشکلات در نواحی شمالی، به ویژه خراسان و آذربایجان که در تسلط شوروی بودند، بسیار بیشتر بود، زیرا قوای این کشور به طرق مختلف غلات و خواربار را جمع‌آوری کرده و به شوروی ارسال می‌کردند.‌ یکی دیگر از پیامدهای مهم اشغال ایران توسط متفقین، آزار و اذیت اتباع ایران توسط سربازان اشغالگر بود. بارها، به ویژه در خطه‌های شمالی، سربازان متفقین بدون دلیل به ضرب و جرح مردم و کسبه پرداخته و حتی آنان را به قتل می‌رساندند. قوای شوروی همچنین بسیاری از ایرانیان مخالف را بازداشت و به نقاط مختلف این کشور تبعید کردند که برخی از آنان هیچ‌گاه به ایران بازنگشتند. به علاوه، اجرای غیررسمی قانون کاپیتولاسیون از دیگر پیامدهای حضور متفقین در ایران بود؛ کما اینکه در نامه ۸ خرداد ۱۳۲۳ وزیر دادگستری به نخست‌وزیر وقت نیز ضمن اشاره به برخی تخلفات نیروهای متفقین، نسبت به ممانعت آنان از محاکمه نیروهای خود در ایران، به ویژه در پرونده‌های قتل، توضیح می‌دهد.

روزی که خراسان به اشغال شوروی درآمد

شکستن سنت‌ها: اشغال خراسان و تولد اندیشه‌های نوین در دل مردم مشهد

سلیمان‌نوری با تاکید بر اینکه نحوه اشغال خراسان توسط قوای شوروی و وضعیت این استان باعث شکستن پوسته سنتی افکار و عقاید مردم خراسان شد و اندیشه‌های جدیدی را در بین آنان جاری کرد، گفت: این افکار سرمنشاء ایجاد گروه‌ها، دسته‌ها و نحله‌های فکری گوناگونی در سال‌های بعد بود، به‌ طوریکه در حدفاصل سال‌های پس از اشغال خراسان و ایران توسط متفقین تا پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر مجموعه‌ای سیاسی را می‌توان پیدا کرد که فردی خراسانی پایه‌گذار فکری یا اجرایی آن نبوده باشد. نیروهای شوروی صبحگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ از دو جبهه به سوی مشهد حرکت کردند. بخشی از آن‌ها به فرماندهی «سرتیپ شاپکین» از مرز سرخس و بخشی دیگر به فرماندهی «سرتیپ کازان» از مرز لطف‌آباد و یکی از روستاهای درگز به نام شیلگان گذشتند. نیروهای روسی پس از ورود به باجگیران و تصرف کلیه ادارات دولتی و خلع سلاح ژاندارم‌های مرزی، به سمت قوچان حرکت کردند.

وی ادامه داد: پس از گذشت یک روز از شروع تهاجم قوای شوروی به خراسان، یعنی در روز چهارم شهریور، به دستور «سرلشکر محتشمی»، فرمانده لشکر نهم شرق، ستاد جنگ تشکیل و در این جلسه تصمیم گرفته شد دو ستون نظامی عازم قوچان و سرخس شوند، اما به دلیل نبود وسیله نقلیه کافی در لشکر شرق، به دستور فرمانده لشکر، تعدادی از اتوبوس‌های بین‌شهری و کامیون‌های شخصی به زور و تهدید به پادگان لشکر منتقل و دو ستون نظامی را با آن‌ها به قوچان و سرخس اعزام کردند. قرار بود که یکی از دو ستون در گردنه مزدوران در ۱۱۰ کیلومتری شمال مشهد و دومی در گردنه امامقلی در محور قوچان به باجگیران، با دشمن مقابله کند، اما قبل از رسیدن آن‌ها، هر دو موضع اشغال شده بود. همزمان با ورود نیروی زمینی شوروی به خراسان، هواپیماهای نظامی این کشور در صبح پنجم شهریور در دو نوبت فرودگاه مشهد را بمباران کردند. در جریان این بمباران، عده‌ای از مردم مشهد کشته و زخمی شدند. متاسفانه از آمار کشته‌شدگان و مجروحان این حملات هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست، اما شاهدان عینی مطرح کرده‌اند که بر اثر این حملات، ظرفیت تمامی بیمارستان‌های آن زمان مشهد در فاصله روزهای پنجم تا هفتم شهریور تکمیل شده و دیگر جوابگوی زخمی‌ها و تشریفات دفن مقتولین این بمباران‌ها نبودند.

این خراسان‌پژوه با بیان اینکه هرج و مرج شدید، بازتاب حملات هوایی متوالی قوای اشغالگر سرخ به مشهد بود، افزود: ترس به گونه‌ای بر مردم شهر غالب شده بود که هزاران تن از مردم مشهد به سوی حومه شهر به راه افتادند. عدم توانایی گروه‌های اعزامی به قوچان و مزدوران برای مقابله با متجاوزان ارتش سرخ، فرمانده لشکر شرق را وادار کرد که شامگاه پنجم شهریور در تلگرافی به ستاد ارتش در تهران، ناتوانی خود را در مواجهه با لشکر مجهز شوروی اعلام کند. ساعاتی بعد از این تلگراف، از طرف ستاد کل نیروهای مسلح، تلگراف تَرک مقاومت در برابر نیروهای متفقین برای سرلشکر محتشمی ارسال شد. محتشمی پس از این دستور، به بهانه کسالت، با افراد خانواده‌اش و عده‌ای از افسران ستاد لشکر به سمت تربت حیدریه عقب‌نشینی کرد.

سلیمان‌نوری با بیان اینکه علت حرکت محتشمی از محور تربت حیدریه، تصرف قوای شوروی از هر دو محور اصلی حرکت به سوی تهران، یعنی جاده‌های سبزوار و بجنورد بود، اظهار کرد: آن‌ها شب حرکت کردند تا از حمله هوایی شوروی در امان باشند، اما صبح روز بعد، هواپیماهای شوروی موفق به شناسایی مسیر آنان شده و ساعتی بعد، ستون‌های نظامی توسط بمب‌افکن‌های ارتش سرخ بمباران شد که در نتیجه آن، چند نفر کشته و زخمی شدند. لذا لشکر خراسان متفرق شد و چیزی از آن باقی نماند. سرتیپ کازان، فرمانده قوای متجاوز ارتش سرخ مستقر در قوچان، وقتی از فرار سرلشکر محتشمی آگاه شد، نامه‌ای خطاب به پاکروان، استاندار وقت خراسان نوشت و ۹ شرط برای ترک مخاصمه اعلام کرد که ترک کامل مقاومت، خلع سلاح کامل لشکر، توقیف تمام اتباع آلمانی، جلوگیری از فرار مردم از شهرها و جمع‌آوری هواپیماهای موجود در مشهد، مهم‌ترین آن‌ها بود.

روزی که خراسان به اشغال شوروی درآمد

وی ادامه داد: پاکروان این شروط را به فروغی، نخست‌وزیر وقت، تلگراف کرد و وی هم پاسخ داد که ایران جنگی نداشته که حال ترک جنگ کند و پادگان‌ها سرخود اقداماتی را انجام داده‌اند. بدین‌ ترتیب، مشهد ظهر هفتم شهریور تسلیم ارتش سرخ شد. البته در این بین، فرماندهانی بودند که حاضر به این خفت نشدند. سرگرد داراب میرزا جهانسوزی، فرمانده هنگ هوایی نوپای خراسان، شاخص‌ترین این افراد بود که تلاش کرد تا با انتقال هواپیماهای موجود در خراسان، مانع از بهره‌برداری از آن‌ها توسط قوای سرخ شود. اما پس از تخلیه کامل فرودگاه مشهد و به هنگام آغاز انتقال هواپیماها از سبزوار به تهران، بر اثر سقوط و آتش‌گرفتن یکی از هواپیماها، همراه با استوار فلاحی کشته شد. پس از اشغال مشهد، هرج و مرج، طغیان و ناامنی در مناطق شرقی ایران به وجود آمد و ارزاق عمومی کمیاب شد. مردم، وحشت‌زده و بیمناک، نگران آینده خود بودند. در مشهد، به دلیل رابطه پاکروان با سران ارتش سرخ، وضعیت کمی بهتر بود و چند روز بعد، ادارات دولتی فعالیت خود را از سر گرفتند و کلانتری‌های شهر با هماهنگی ارتش سرخ برای حفظ انتظامات شهر دایر شدند.

این پژوهشگر تاریخ خراسان با بیان اینکه سران ارتش سرخ پس از استقرار کامل در مشهد، برنامه‌های خود را برای جلب نظر مردم به اصول کمونیسم در راستای طرح الحاق خراسان به کشورهای شوروی آغاز کردند، گفت: نیروهای ارتش سرخ که بخش عمده‌ای از آنان جوانان جمهوری‌های مسلمان‌نشین ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان بودند، در این تبلیغات که از طریق صدور اطلاعیه‌های متعدد انجام می‌شد، سعی در توجیه رفتارهای خود داشتند. آنان در حرکتی دیگر، آستان قدس را از دستور خلع سلاح کامل شهر استثنا کردند. اگر این برخورد سران قوای ارتش سرخ با سران وقت آستان قدس رضوی و همچنین عدم بمباران حرم مطهر از سوی هواپیماهای آنان را با اقدامات قزاق‌های روسیه تزاری در دوران گذشته، از جمله به توپ بستن حرم مطهر در سال ۱۲۹۱، کنار هم بگذاریم، به این نتیجه خواهیم رسید که سران شوروی از اشغال خراسان هدفی غیر از رفع نیازهای ارتش خود داشته‌اند. به عبارت دیگر، آنان در صدد بودند تا با جلب نظر مردم عادی به وسیله حفظ جایگاه مقدسات، مردم را از نظر ذهنی برای الحاق خراسان به شوروی آماده کنند. 

سلیمان‌نوری به تأثیرات فرهنگی اشغال و جلب نظر مردم به اصول کمونیسم اشاره و بیان کرد: قوای شوروی در این دوران با دادن امتیازات فرهنگی به برخی افراد، باعث جذب آنان به سوی خود و حزب توده شدند، به‌ طوریکه در پایان دوره اشغال مشهد یعنی اسفند سال ۱۳۲۴، وابستگان به این تفکر در تمامی نهادهای دولتی خراسان رخنه کرده بودند. همین هم باعث ایجاد تشکل‌هایی چون کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن پیروان قرآن و انجمن حجتیه برای مقابله با افکار کمونیستی و چپ‌گرایانه طرفداران شوروی، خاصه اعضای حزب توده شد. ناگفته نماند که به دلیل شرایط خاص ایجادشده بعد از واقعه مسجد گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴ شمسی، که بازداشت و تبعید اغلب علمای درجه‌ یک مشهد را به دنبال داشت، در مواجهه با بحران‌هایی چون اشغال کشور در شهریورماه ۱۳۲۰، عالم شاخصی در مشهد حضور نداشت که رهبری قیام‌های مردم را در دست گیرد. لذا در نخستین روزهای اشغال خراسان، روحانیون واکنش خاصی به این موضوع نداشتند و اغلب مانند سایر مردم، سعی کردند برای نجات جان خود، شهر را ترک کنند. البته در سال‌های بعد، شرایط کمی تغییر کرد و بازگشت برخی روحانیون چون مرحوم سیدیونس اردبیلی و مرحوم آقاحسین قمی به شهر، باعث ایجاد نحله‌های فکری چون کانون نشر حقایق اسلامی و انجمن پیروان قرآن به عنوان مجموعه‌هایی برای مقابله با افکار ضددینی شد.

روزی که خراسان به اشغال شوروی درآمد

درس‌های تاریخی: عدم انسجام ملی و پیامدهای آن در برابر اشغال

وی عدم انسجام ملی را یکی از دلایل اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ دانست و اظهار کرد: عدم همدلی حکومت و مردم، باعث شد تا نه‌تنها نیروهای مسلح، بلکه مردم عادی هم در قبال حمله قوای شوروی و انگلیس به ایران مقاومت زیادی از خود نشان ندهند. از نظر مردم، اشغال کشور راه حلی برای خلاصی از دست فرمانروایی خودکامه چون پهلوی اول بود. دیگر موردی که به این اشغال سرعت بخشید، اطمینان بیش از حد پهلوی اول به قوای نظامی کشور بود. او تصور می‌کرد تمامی گزارش‌های ارائه‌شده به او درباره قدرت ارتش صحیح است و به همین دلیل، شکست سریع این مجموعه را تصور نمی‌کرد و در نتیجه نتوانست به سرعت راهی برای جلوگیری از این شکست تدبیر کند. نکته مهم دیگر در این بین، فرومایگی مدیران ارشد و میانی بود. این افراد وقتی مطمئن شدند تصرف کشور ضرر چندانی به منافع آنان وارد نمی‌کند، به سرعت در استخدام قوای اشغالگر درآمده و راه آنان را برای تسلط کامل بر کشور هموار کردند.

این خراسان‌پژوه ادامه داد: سرانجام اینکه اعتماد بیش از حد به نظام‌های بین‌المللی هم در این اشغال کامل موثر بود. حکومت ایران تصور داشت اعلام بی‌طرفی می‌تواند مانع از حمله قوای متفقین شود، غافل از اینکه از منظر حکام این کشورها، رسیدن به هدف مهم‌تر از هر قانون بین‌المللی است. بد نیست بدانیم که هرگاه ملت ایران خود را باور داشته، هیچ مانعی نتوانسته باعث خدشه‌دار شدن حیثیت آن شود و هرگاه این‌گونه نبوده، کمترین حاشیه‌ای باعث آسیب دیدن کشور شده است. گواه این موارد هم از یک سو جنگ ۸ ساله تحمیلی و به تازگی جنگ ۱۲ روزه تحمیلی است که انسجام مردم حول محور ایران باعث شد تا در هر دو مورد، به‌رغم به وجود آمدن خسارات بسیار و شهید شدن تعدادی از عزیزان و بزرگان کشور، باز هم نه‌تنها دشمنان نتوانند ذره‌ای از خاک ایران را تصاحب کنند، بلکه توانایی پاسخگو به افکار عمومی کشورهای خود را هم نداشته باشند. اما در موردی چون شهریور ۲۰، وضعیت معکوس بوده است و چون مردم هماهنگی بین خود و دستگاه حکومت نمی‌دیدند، ترجیح دادند تا ذلت اشغال خاک خود را بپذیرند، تا شاید بدین‌گونه از دست حکومت جور راحت شوند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha