به گزارش ایسنا، به نقل از تبیان، «با ۵ میلیون تومان نویسنده یک کتاب ۲۰۰ صفحهای میشوید. تا پنج نفر هم میتوانیم اسم اضافه کنیم! مجوز ارشاد و فیپا و شابک هم با ما.»
این جمله را نه از دهان یک نویسنده باسابقه شنیدهاید و نه در آگهی رسمی یک ناشر معتبر؛ این تبلیغ واقعی یک کانال تلگرامی است که در فضای مجازی به راحتی پیدا میشود. کتابهایی با عناوینی دانشگاهی و علمی از «یادگیری مشارکتی و تعاملات اجتماعی دانشآموزان» تا «هوش مصنوعی و تحول در رهبری آموزشی» در ویترین این کانال به فروش میرسند. در پایین تبلیغ، یک گزینه اقتصادی هم گذاشته بودند: «فقط فایل کتاب، بدون چاپ و مجوز، ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان.»
همهچیز ساده بود؛ شما نویسنده میشوید؛ حتی اگر هیچ وقت قلم دست نگرفته باشید!
از جلد رنگی تا تحویل درب منزل
شرایط خرید ساده است؛ ۵۰۰ هزار تومان بیعانه میدهید، بعد از طراحی جلد مبلغی را واریز میکنید و مابقی را هنگام چاپ میپردازید. اگر هم به کارشان اعتماد ندارید، مشکلی نیست؛ کتاب را درب منزل تحویل میدهند و به ادعای خودشان تنها ۲۰۰ هزار تومان هزینه اضافی میگیرند. حتی نسخه بدون چاپ و بدون مجوز هم موجود است؛ فقط ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای دریافت فایل کامل کتاب.
صدای فروشنده
با صاحب این کانال ارتباط گرفتیم، فروشنده با اطمینان میگفت کتابها تالیفیاند، با بیش از ۴۰ رفرنس علمی و دانشگاهی و خودش هفت سال است در این کار فعالیت دارد. وقتی صحبت از هوش مصنوعی شد، توضیح داد که این فناوری تازهکار است و نهایت میتواند ۱۰ رفرنس بیاورد؛ درحالیکه کار آنها جدیتر از این حرفهاست. در نگاه او، ارزش کار نه در اصالت نویسنده، بلکه در شمار رفرنسها تعریف میشد!
عطش برای یک «عنوان»
این بازار دقیقاً روی همان نیازی دست گذاشته که خیلیها حس میکنند؛ عطش داشتن عنوان «مولف».
دانشجویی که میخواهد در مصاحبه دکتری امتیاز بگیرد، معلمی که به امید ارتقای شغلی، دنبال سنگین کردن رزومه است، کارمندی که میخواهد به چشم مدیران جدیتر به نظر برسد و... همه اینها مشتریان بالقوهاند. در جامعهای که مدرک و عنوان همچنان وزنهای سنگین برای موقعیت اجتماعی است، فروشنده خوب میداند که این تبلیغات را چطور درست به هدف بزند.
روانشناسی فریب؛ ترس از عقبماندن
این تجارت روی همان زخمی دست گذاشته که بیشتر ما تجربهاش کردهایم؛ ترس از عقبماندن. کافی است ببینی همکارت در رزومهاش سه کتاب دارد. حتی اگر بدانی برای این کتابها ذرهای زحمت نکشیده، وسوسه میشوی تو هم اسم خودت را روی جلد کتابی به عنوان نویسنده ببینی.
فروشندهها این اضطراب را خوب میشناسند. با شعارهایی مثل «موفقیت سریع»، «رزومه پربار»، «بیست روزه مولف شوید» وعده میدهند. اضطراب موفقیت، نیاز به دیدهشدن، و ترس از بیاهمیت ماندن، درست همان نقطه ضعفهایی هستند که ذهن مضطرب افراد به آنها آویزان میشود
بیاعتبار شدن پژوهشها
اما مسئله فقط رزومه فردی نیست. وقتی عنوان «مولف» به کالای خریدنی تبدیل شود؛ پژوهشگر واقعی هم در همین بازی بیاعتبار میشود. استادی که ماهها برای چاپ کتاب دنبال ناشر و مجوز دویده، ناگهان اسم و کتابش همردیف یک کتاب ۲۰ روزه تلگرامی میشود.
جامعهشناسها در این وضعیت میگویند: «این روند درست مثل چاپ اسکناس بیپشتوانه است. هرچه بیشتر تولید شود، ارزش واقعی پایینتر میآید. کتابسازی هم همین است؛ هرچه بیشتر شود، اعتماد به پژوهش واقعی کمتر میشود.»
از بازار تا بیاعتمادی
این تجارت شاید امروز جیب عدهای را پر کند و رزومه عدهای دیگر را پُرتر نشان دهد، اما در طولانیمدت اعتماد عمومی را کمرنگ میکند. وقتی کتاب به کالای دلالی تبدیل شود، دانشگاه اعتبارش را از دست میدهد، پژوهشگر دلسرد میشود و خواننده هم دیگر به آنچه در قفسه کتابخانه میبیند، اطمینان ندارد. قربانی اصلی در نهایت همه ما هستیم؛ ما که قرار بود با کتاب یاد بگیریم و رشد کنیم، نه اینکه سهممان از کتاب فقط خرید یک عنوان آماده در تلگرام باشد.
خلأیی به نام نظارت
طبق قانون، چاپ کتاب باید از فیلتر وزارت ارشاد بگذرد و شماره شابک داشته باشد. اما در عمل، بسیاری از این کتابها با قراردادهای صوری و اسامی خریداریشده بهراحتی وارد چرخه نشر میشوند. برخی ناشران میگویند مشکل اصلی اینجاست که نظارتها بیشتر روی متن متمرکز است تا روی هویت نویسنده. وقتی اصالت نویسنده بررسی نشود، راه برای سوءاستفاده باز میماند. در چنین فضایی، چند ضعف اساسی وجود دارد:
احراز نشدن هویت نویسنده: کسی پیگیری نمیکند افرادی که نامشان روی جلد میآید واقعاً مولف هستند یا فقط نامشان خریداری شده است.
قراردادهای صوری: بسیاری از مؤسسات با یک امضا، اسم افراد را به کتاب اضافه میکنند؛ بدون هیچ مسئولیت یا تعهدی برای «مولف»
عدم شفافیت مالی: قیمتهای ثابت (۵ تا ۶ میلیون تومان برای هر عنوان) هیچ نسبتی با هزینه واقعی پژوهش و تولید علمی ندارند و عملاً به «تعرفه خرید اسم» تبدیل شدهاند.
چندپارگی نظارت: وزارت ارشاد، خانه کتاب و ناشران هرکدام بخشی از مسیر را کنترل میکنند، اما هیچ نهاد مشخصی مسئول بررسی اصالت نویسندگی نیست. همین خلأ باعث شده بازار کتابسازی روزبهروز بزرگتر شود.
آخر خط؛ تجارت علیه فرهنگ و علم
این تجارت شاید امروز جیب عدهای را پر کند و رزومه عدهای دیگر را سنگین، اما در بلندمدت چیزی جز بیاعتمادی باقی نمیگذارد. جامعهای که به جای اندیشه و پژوهش، به خرید و فروش نام عادت کند، دیر یا زود سرمایه اصلیاش را از دست میدهد؛ اعتماد به علم.
و همان فروشندهای که امروز وعده داده بود «کتاب را در ۲۰ روز تحویل میدهد»، احتمالاً همین حالا مشغول چسباندن چند اسم تازه روی جلد کتابی دیگر است؛ کتابی که هیچکس حتی یک خطش را ننوشته، اما قرار است در رزومه کسی بدرخشد.
انتهای پیام
نظرات