به گزارش ایسنا، تجربههای سیاسی و نظامی در منطقه و جهان نشان میدهد که آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره با نگاهی ابزاری به همپیمانان خود نگریستهاند؛ آنها را به خدمت میگیرند و پس از پایان مأموریت و تغییر شرایط، بیهیچ حمایتی رها میکنند. از افغانستان و آمریکای لاتین گرفته تا لبنان، عراق و یمن، نمونههای فراوانی این سیاست مبتنی بر منفعتطلبی و بهرهکشی را آشکار میسازد.
شبکه المنار در یادداشتی در این باره نوشته است: سابقه تاریخی سیاست خارجی آمریکا گواه آن است که دولتهای پیاپی این کشور هیچگاه دغدغه منافع ملتها یا ثبات کشورها را نداشتهاند، بلکه تنها حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و تأمین منافع راهبردی خود را دنبال کردهاند؛ حتی اگر لازم باشد در لحظه حساس، نزدیکترین متحدان و عوامل خود را کنار بگذارند.
نمونه بارز این رویکرد در افغانستان رقم خورد؛ جایی که همگان صحنههای آشفته فرودگاه کابل را به یاد دارند، هنگامی که همکاران محلی واشنگتن در تلاش بودند به هواپیماهای آمریکایی چنگ بزنند، اما سرانجام به حال خود رها شدند.

از ایران، افغانستان، عراق و لبنان تا «بهار عربی»
مشابه این وضعیت در جریان آنچه «بهار عربی» نام گرفت نیز تکرار شد؛ از تونس و لیبی تا مصر، سودان و یمن. در همه این کشورها نیروهای محلی بهعنوان ابزار اجرای پروژههای آمریکایی به کار گرفته شدند و پس از آن در گرداب فروپاشی و آشوب رها شدند.
حتی حاکمان و رژیمهایی که سالها با اتکا به حمایت آمریکا و در راستای خدمت به پروژههای این کشور و رژیم صهیونیستی بر سر کار بودند، سرانجام قربانی شدند. نمونه روشن آن سقوط شاه ایران در سال ۱۹۷۹ پس از حمایت همهجانبه آمریکا از کودتای ۱۹۵۳ علیه دولت محمد مصدق است.
در یمن، انقلاب ۲۱ سپتامبر نقطه پایان سلطه خارجی و نظام فاسد دستنشانده بود. از همان زمان، تجاوز خارجی علیه این کشور آغاز شد، اما ایستادگی یمنیها در حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی از طریق حملات به عمق سرزمینهای اشغالی و انسداد مسیر کشتیرانی به بنادر آن صحت این انتخاب را نشان داد.
در عراق نیز همین سیاست دنبال شد. «آوریل گلاسپی» سفیر وقت آمریکا در بغداد، با مواضع دوپهلو نقش مهمی در تصمیم صدام برای حمله به کویت ایفا کرد؛ اقدامی که بهانهای برای اشغال عراق و تثبیت حضور طولانیمدت آمریکا در منطقه شد.
رژیم صهیونیستی نیز شریک تمامعیار این سیاست است. خروج خفتبار ارتش این رژیم از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ و رها کردن ارتش «آنتوان لحد» نمونه آشکار آن بود.
بسیاری از این مزدوران حتی اجازه ورود به سرزمینهای اشغالی را نیافتند و برخی دیگر که موفق به فرار شدند، در شرایط سخت و تحقیرآمیز به حیات خود ادامه دادند.

دولت لبنان به سرنوشت گذشتگان دچار میشود؟
«راوی مادیان» دبیرکل ائتلاف «مستقلون من أجل لبنان» در گفتوگویی با پایگاه خبری المنار، با مرور تاریخ استعمار نوین آمریکا، تأکید میکند که واشنگتن در آمریکای لاتین، آفریقا و بسیاری کشورهای عربی و آسیایی با کودتاها و دخالتهای نظامی، رژیمهای همپیمان را به قدرت رسانده و سپس آنها را رها کرده است.
وی به نمونههای کوبا، نیکاراگوئه، ویتنام، ایران و نیز رها شدن دیکتاتورهایی مانند سوموزا و باتیستا اشاره کرد.
در لبنان، پس از اشغال ۱۹۸۲ و حمایت از «بشیر جمیل» و سپس «امین جمیل» هشتمین رئیسجمهور لبنان بهمحض تغییر موازنه قدرت، آمریکا این مهرهها را نیز رها کرد. انتفاضه ۶ فوریه ۱۹۸۴ و شکاف ارتش لبنان از پیامدهای همین رویکرد بود؛ رخدادی که با دخالت اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی و طراحی کشتارهای طایفهای، زمینهساز تجزیه کشور به کانتونهای مذهبی شد.
مادیان در ادامه خاطرنشان می کند که واشنگتن به همین شکل از رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، از «جعفر نمیری» در سودان، از «نوری السعید» در عراق و بسیاری دیگر از حکومتهای وابسته نیز دست شست.
وی پیشبینی میکند که این سیاست ممکن است شامل دولت «نواف سلام» در لبنان نیز شود؛ زیرا ناتوانی این دولت در اجرای پروژههای آمریکا، از جمله خلع سلاح مقاومت، میتواند به بهانهای برای کنار گذاشتن آن بدل شود.
وی همچنین خروج شتابزده آمریکا از کابل در سال ۲۰۲۱ را یادآور می شود، زمانی که نیروهای آمریکایی همکاران محلی خود را به سرنوشتشان واگذاشتند. همانگونه که پس از سالها حضور در عراق نیز، ساختارهای سیاسی برآمده از اشغال به حال خود رها شدند و آمریکا تحت فشار مقاومت مجبور به عقبنشینی شد.
در پایان این گزارش تأکید شده است هر فرد یا رژیمی که گمان کند آمریکا یا رژیم صهیونیستی میتواند پشتیبان او در برابر ملت خود باشد، دچار خطا و توهم است. ملتها منبع اصلی قدرت و مشروعیت هستند و تنها راه حفظ کشورها، تکیه بر مردم و خدمت به منافع ملی است، نه واگذاری آینده به بیگانگان و دشمنان سلطهگر.
انتهای پیام
نظرات