به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: شاید متولدین دهههای ۷۰ و ۸۰ ایرانی در تلخترین سناریوهای ذهنی خود هم روزی را نمیدیدند که با خبر جنگ و پرتاب موشک در خاک کشور خودشان آغاز شود. اما نیمهشب ۲۳ خرداد امسال در حالی صبحنشده روز مردم شروع شد که اخبار از حمله ناگهانی نیروی نظامی اسرائیل به خاک ایران گزارش میداد. خیلی زود همه چیز تغییر کرد. انتشار تصاویر تخریب خانههای مردم، صورت و بدنهای خونین آسیبدیدگان و کمکم عددهایی که خبر از جانهای ازدسترفته میداد، جنگ را به معنای واقعی کلمه خودش به ایران کشاند. این جنگ اگرچه ۱۲ روز جریان داشت و به آتشبس انجامید، اما تجربه زیسته جدیدی بر زندگی مردم ایران، بهویژه نسل جوانتری که تا به حال تجربه جنگ را نداشت، وارد کرد؛ تجربهای که در نقطه مقابل خود، اهمیت صلح و زبان و گفتمان امنیت و آرامش را بیش از گذشته نشان داد. در روز جهانی صلح، یعنی بیستویکم سپتامبر (۳۰ شهریور) و پس از این تجربه جدید برای مردمی که همین روزها هم زیر سایه تعلیق بهجامانده از آن ۱۲ روز و احتمال بروز جنگی جدید زندگی میکنند، نگاه به ادبیات پیرامونی این مفهوم ارزشمند اهمیتی دوچندان خواهد داشت؛ نگاهی به گفتمان ضد جنگ و صلحی که شاید تمامی مردم جهان به دنبال آن هستند.
از غزه تا سودان زیر آتش
در حال حاضر، جهان شاهد درگیریهای نظامی در چندین منطقه است که برخی از آنها به جنگهای تمامعیار تبدیل شدهاند و برخی دیگر در مراحل بحرانی قرار دارند. در صدر جنگهای در حال جریان، بدون تردید باید به جنگ اسرائیل و غزه اشاره کرد. این جنگ از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ میان اسرائیل و گروههای شبهنظامی فلسطینی به رهبری حماس در نوار غزه و اسرائیل جریان داشته است. جنگ غزه پانزدهمین جنگ در تاریخ درگیریهای اسرائیل و فلسطین بهشمار میرود و ادامهدهنده بحران خاورمیانه است. نخستین روز این جنگ، مرگبارترین روز در تاریخ اسرائیل بود و این جنگ هم مرگبارترین جنگ برای فلسطینیها در تاریخ درگیری فلسطین و اسرائیل محسوب میشود. در این جنگ، تا به امروز در غزه یک میلیون نفر آواره و بدون خانه و ۷۵ درصد جمعیت آواره شدهاند و ۱۱ هزار نفر هنوز زیر آوار مدفون هستند. در کرانه باختری ۱۸۹ خانواده آواره هستند و هزارو ۲۵۷ نفر مجبور به ترک خانههای خود شدهاند. ۷۱ درصد از جمعیت نوار غزه از گرسنگی شدید رنج میبرند و ۳۲۲ نفر بر اثر سوءتغذیه جان خود را از دست دادهاند.
جنگ بزرگ بعدی بین روسیه و اوکراین جریان دارد. این جنگ از فوریه ۲۰۲۲ میان روسیه و اوکراین ادامه دارد. این جنگ باعث تلفات انسانی و تخریب زیرساختها شده و بحرانهای انسانی و اقتصادی را در منطقه ایجاد کرده است. در دسامبر ۲۰۲۴، والاستریت ژورنال (WSJ) با استناد به منابع اطلاعاتی ناشناس، گزارشی منتشر کرد که نشاندهنده یک نقطه عطف تلخ در جنگ روسیه و اوکراین است؛ از زمان آغاز جنگ، تعداد کشتهشدگان و زخمیها در هر دو طرف به حدود یک میلیون نفر رسیده است. همچنین، براساس دادههای رسمی از آمار جنگ روسیه و اوکراین، در نیمه اول سال ۲۰۲۴، تعداد مرگومیرها در اوکراین سه برابر تعداد تولدها بوده است؛ آماری که عمق بحران انسانی این جنگ را بهخوبی نشان میدهد. اطلاعات دقیق و تفکیکشدهای درباره تلفات غیرنظامیان روسیه در جنگ اوکراین به صورت سالانه در منابع عمومی موجود نیست. بیشتر گزارشها بر تلفات غیرنظامیان اوکراینی تمرکز دارند. بااینحال، براساس گزارشهای موجود، تعداد تلفات غیرنظامیان روسیه در این جنگ نسبت به اوکراین کمتر بوده است.
تنش بزرگ بعدی در سودان در جریان است. از آوریل ۲۰۲۳ میلادی جنگی میان ارتش سودان و نیروهای شبهنظامی «پشتیبانی سریع» در این کشور در جریان است. این درگیری تاکنون دهها هزار کشته بر جای گذاشته و حدود ۲۶ میلیون نفر یعنی تقریبا نیمی از جمعیت سودان را با ناامنی شدید غذایی مواجه کرده است.
همچنین از سال ۲۰۱۴، یمن درگیر جنگ داخلی است که میان ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی و نیروهای حوثی در جریان است. این جنگ نیز باعث بحران انسانی و اقتصادی در یمن شده است. طی این جنگ تا به حال ۵۹۰هزارو ۷۷۰ منزل، ۱۸۲ ساختمان دانشگاه، هزارو ۶۲۲ مسجد، ۳۷۶ تأسیسات گردشگری، ۴۱۳ بیمارستان، هزارو ۲۱۶ مرکز آموزشی، ۱۳۹ مکان ورزشی، ۲۵۴ مکان تاریخی، ۶۰ مرکز رسانهای و ۹هزارو ۷۹۹ زمین کشاورزی ویران شدهاند.
در تمام این سالها، درگیریهای متعددی نیز در کشورهای مختلف خاورمیانه ازجمله سوریه، عراق و لبنان ادامه داشته است؛ درگیریهایی که به دلیل تنشهای مذهبی، قومی و سیاسی پیچیده شدهاند. قطعیت این جنگها در شرایطی است که درگیریهای احتمالی دیگری هم در سایر نقاط جهان وجود دارد و نسبت به آن هشدار داده میشود. برای مثال، تنشها میان چین و تایوان همچنان ادامه دارد و نگرانیهایی درباره احتمال وقوع درگیری نظامی در این منطقه هست. از سوی دیگر، درگیریها در منطقه قرهباغ همچنان ادامه دارد و نگرانیهایی درباره تشدید این بحران از سوی تحلیلگران ارائه میشود.
براساس گزارشها، تعداد درگیریهای مسلحانه هم در سالهای اخیر افزایش یافته است. برخی از این درگیریها پس از سالها متوقفشدن، دوباره آغاز شدهاند. این افزایش درگیریها باعث نگرانیهای جهانی درباره امنیت و ثبات بینالمللی شده است. با وجود تلاشهای بینالمللی برای برقراری صلح، بسیاری از این درگیریها همچنان ادامه دارند و چشمانداز روشنی برای پایان آنها وجود ندارد. جامعه جهانی باید با همکاریهای دیپلماتیک و کمکهای انسانی، به کاهش تنشها و برقراری صلح در این مناطق کمک کند.
جامعه در تولید گفتمان صلح موفق نبود
پیام روشنفکر، پژوهشگر، مدرس دانشگاه و از آغازگران کمپین «زندگی علیه جنگ» که پس از جنگ ۱۲روزه بین ایران و اسرائیل راهاندازی شد، در گفتوگو با «شرق» به تحلیل سیر ادبیات ضدجنگ از بعد جنگ جهانی دوم تا به امروز پرداخته است: «مفهوم جنبشهای صلحطلبانه به بعد از جنگ جهانی دوم برمیگردد که سه موج مهم را هم تا به امروز تجربه کرده است. اولی علیه جنگ آمریکا در ویتنام، دومی در تعارض با جنگ آمریکا در عراق و این آخری هم مربوط به حملات اسرائیل در غزه بود که البته شاید بتوان بیشتر آنها را جنبشهای ضدجنگ نام نهاد. به مرور، سازمان ملل هم وارد عرصه شد و معاهداتی را در حقوق بینالملل تدوین کرد که به بازبینی مجدد روابط بین کشورها بپردازد و جلوی جنگها و مداخلات خودسرانه را بگیرد. اما حالا و بعد از گذشت بیش از ۷۰ سال، بسیاری معتقدند ایده ماهوی سازمان ملل نهتنها در به حداقل رساندن کشمکشهای بینالمللی محقق نشده، بلکه جایگاهش تضعیف نیز شده است. به همین دلیل هم عدهای معتقدند که با توجه به موفقنبودن سازمان ملل در حال گذار از نظم سابق هستیم و شاید باید سراغ تدوین نظم دیگری در جهان رفت. در مقابل عدهای دیگر از سیاسیون و حقوقدانان معتقدند قواعد بینالمللی به این راحتیها قابل تغییر و تدوین مجدد نیستند».
اما چرا جامعه مدنی ایران در رواج گفتمان صلح در ایران موفق نبوده است؟ این موضوعی است که روشنفکر در تبیین آن، شکافهای موجود را بررسی میکند: «ایران همواره در منطقه پرتنش خاورمیانه بوده که همواره یکی از ضروریاتش حفظ امنیت بود. کشورهای دیگر با روشهای مبتنی بر اقتصاد، ائتلاف و روابط دیپلماتیک برای حفظ این امنیت تلاشهایی کردند. اما سیستم داخلی هر جایی که دست گذاشت، نتوانست موفقیت بزرگی به دست بیاورد. در زمینه ائتلافها به جایی نرسید و شما میبینید که گاهی کشورهای مؤتلفش حتی رأی مثبتی هم به نفع ایران در مجامع بینالمللی نمیدهند. در زمینه اقتصادی که مدتهاست حاصلی نداشته است. بههمیندلیل هم به روشی از خودبسندگی نظامی رسید. در مقابل جامعه مدنی ایران در این وضعیت نتوانست ادبیات صلح را ترویج کند. مشکل هم اینجاست که شکافهای متعدد اجازه ارتباطگیری درست به جامعه مدنی را نداد. فقدان اعتماد با دولت باعث شکاف جامعه مدنی با فضای سیاسی جامعه شد. از سوی دیگر در روابط بینالمللی خود هم نتوانست پیوندی با کشورهایی مانند لبنان ایجاد کند. از طرف دیگر با مردم هم دچار شکاف است. به طور مثال ما شاهد شکاف بیننسلی بسیار فاحش میان جامعه روشنفکر و مردم به مثابه افراد عادی جامعه هستیم که پرنشدن این خلأ بسیار در شرایط حساسی مانند جنگ ۱۲روزه که تجربهاش کردیم، میتواند آسیبزا باشد».
عضو انجمن جامعهشناسی ایران معتقد است که تقویت ادبیات صلح در ساحت بینفردی و سطوح خرد جامعه نیز قابل تمرین و تقویت است: «در تعریف صلح، مقابله با هرگونه خشونت نظامی و ساختاری، ذکر میشود؛ یعنی جز خشونت نظامی که در زمینه جنگ رخ میدهد، خشونتهای ساختاری که بالاترین سطح آن اعدام است و تا خشونت علیه زنان، کودکان، خشونت طبقاتی، استثمار، خشونت علیه حیوانات و... تسری مییابد، نیز در محدودهای قرار دارند که صلح تلاش دارد که فضای جامعه را از آنها پاک کند. بههمیندلیل هم تأکید میشود که صلح تنها مربوط به ادبیات جنگ نیست و در سطوح خرد جامعه و در روابط بینفردی هم میتواند شکل بگیرد. دقیقا در راستای تقویت همین مهم هم در کشورهایی که به این موضوعات حساسترند، آموزشهایی در فضای بازی، نقاشی و در کتابهای درسی وجود دارد».
او معتقد است تلاشهایی هم که در این زمینه شده، نتوانسته به شکل سیستماتیک تغییر گفتمانی جدی در فضای ضد جنگ و ایجاد صلح ایجاد کند: «مثلا در این سالها شورای کتاب کودک یکی از نهادهایی بوده که به طور جدی در راستای ترویج زبان صلح کار کرده است اما از آنجایی که شکل سیستماتیکی نداشته، نتوانسته در سطح کلان جامعه اثر بگذارد. فضای کتابهای درسی و حتی کتابهایی که با حمایت از سوی دولت روانه بازار میشوند، هم بیش از آنکه در راستای ترویج صلحطلبی فعالیت کند، متمرکز بر ادبیات مقاومت و بازتولید اشکال مقابله بوده است. در نتیجه طبیعی است که ما در جامعه کمتر زبان صلح را بشنویم».
صلح تحمیلی ناپایدار
«صالح نقرهکار»، وکیل پایه یک دادگستری و دبیر سابق کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری، معتقد است امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز به صلح حس میشود: «در دنیای امروز، در میانه غوغای بیپایان جنگها، بحرانها و آشفتگیها، نیاز به صلحی حقیقی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. صلحی که نهتنها غیاب سلاح و خشونت باشد، بلکه حضوری پرمحتوا از احترام، همدلی و کرامت انسانی باشد. صلحی که در آن گفتوگو، همزیستی و عدالت بر ارمغانهای جنگ پیشی گرفته و رنگوبویی از امید به زندگی و همگامی مشترک در آن موج بزند. این صلح، همان صلحی است که نه در اتاقهای بسته قدرتهای بزرگ، بلکه در دلهای مردم و در میان نهادهای مدنی، جایی که صدای واقعی مردم به گوش میرسد، باید جستوجو کرد. در این مسیر، نهادهای مدنی بهمثابه چراغهایی هستند که در شب تاریک ناامنی و بیاعتمادی میدرخشند. آنها نهتنها نمایندگان اراده مردم، بلکه حافظان حقیقی عدالت و صلحاند. در دنیایی که در آن گاهی هر کلمهای از سوی قدرتها برای حفظ منافع خاص، پیچیده و تغییر میکند، نهادهای مدنی بهعنوان ضمیر بیدار جامعه در صلحسازی عمل میکنند. آنها با استفاده از ابزارهایی مانند گفتوگو، آموزش فرهنگ صلح، و تقویت اعتماد اجتماعی، بهعنوان دژهایی در برابر ناامنی و بحرانها عمل میکنند».
او معتقد است در جوامع امروزی، این نهادها نهتنها منعطف و سازگار با شرایط مختلفاند، بلکه با همبستگی و مشارکتهای خود به ایجاد و تحکیم حکمرانی همکارانه کمک میکنند: «نوعی حکمرانی که در آن هیچکس بهتنهایی تصمیم نمیگیرد و هیچ صدایی خاموش نمیماند. این حکمرانی، برخلاف آنچه در بسیاری از نظامهای مستبد دیدهایم، براساس عدالت و شراکت استوار است و نهادهای مدنی بهعنوان شریکان اصلی این فرایند، نقشی بیبدیل دارند. آیین حکمرانی همکاران در آینه صلح ارزشمحور، تصویری است که در آن انسانها به جای نزاع و درگیری، در جستوجوی فهم و تفاهم مشترکاند. نوعی حکمرانی که در آن، قدرت از دستان محدود و منفرد به دستان جامعهای تقسیمشده منتقل میشود و نهادهای مدنی بهعنوان راهنمایان و مشاوران، در این فرایند مهم نقشآفرینی میکنند. نوعی حکمرانی که به جای تکیه بر فرمانروایی بر دیگران، براساس همکاری و همفکری شکل میگیرد و در آن، تمام ارکان جامعه به طور مساوی و با احترام به حقوق یکدیگر، در ساختن دنیایی بهتر و صلحآمیز سهیم میشوند. در این نوع حکمرانی، مشارکت نهادهای مدنی دیگر یک گزینه اختیاری نیست؛ بلکه ضرورت است. صلح بدون مشارکت واقعی مردم و نهادهای مدنی، مانند گلهایی است که در سرما و بدون آبیاری میرویند؛ زیبایی دارند اما دوام نمیآورند. آن صلحی که بر پایه نهادهای مدنی و همگامی مردم استوار نباشد، زودگذر است و بهراحتی در برابر تندبادهای نابرابری و بیعدالتی میریزد».
او با اشاره به حق بر صلح میگوید: «حق بر صلح، مانند درختی است که تنها در خاکی حاصلخیز و در سایهسار عدالت رشد میکند. این حق، نهتنها یک آرزو، بلکه یک الزام است که در اعلامیههای جهانی حقوق بشر و میثاقهای بینالمللی بهروشنی آمده است. اما این حق زمانی به طور واقعی تحقق مییابد که مردم، بهویژه از طریق نهادهای مدنی خود، در فرایندهای صلحسازی مشارکت کنند. بدون حضور فعال نهادهای مدنی، صلحی که از بالا به پایین تحمیل شود، هیچگاه ریشهدار و پایدار نخواهد بود. باید یادآوری کنیم که صلح تنها در سایه احترام به کرامت انسانی، عدالت اجتماعی و مشارکت نهادهای مدنی ممکن است. صلح، نه یک هدیه از سوی دولتها، بلکه حقی است که باید از طرف هر فرد در جامعه مطالبه شود و در راه رسیدن به آن، نهادهای مدنی مانند نگهبانان بینظیر آن عمل میکنند».
این وکیل دادگستری اضافه میکند: «صاحبنظران و متفکران زیادی به ما گفتهاند که جهان به سوی یک آینده بهتر حرکت خواهد کرد، اگر انسانها از درون خود به تفاهم برسند. این تفاهم تنها از راه گفتوگو و همزیستی ممکن است. در این مسیر، نهادهای مدنی فقط نقش تسهیلکننده ندارند و بهعنوان ستونهای استوار حکمرانی همکارانه، نقشی محوری در ساختن جهانی پر از صلح ایفا میکنند».
انتهای پیام
نظرات