به گزارش ایسنا، از اکتبر ۲۰۲۳/ مهر ۱۴۰۲ تاکنون، نیروهای اسرائیلی بیش از ۶۰ هزار فلسطینی را در غزه و کرانه باختری به قتل رساندهاند. بیمارستانها، مدارس، پناهگاهها و کاروانهای غیرنظامیان در امان نماندهاند. اما در کنار این خشونت بیسابقه، سیلی از اطلاعات جعلی و تبلیغات هماهنگ نیز به راه افتاده است تا این جنایات را توجیه کند. ماشین تبلیغاتی اسرائیل، با همراهی شماری از خبرنگاران و تحلیلگران اطلاعات منبعباز (OSINT) که بیطرفی حرفهای را کنار گذاشتهاند، تصویری وارونه از واقعیت میسازد. این همپیمانی آشکار میان دستگاه تبلیغاتی نظامی اسرائیل و رسانههای جهانی، نه تنها حقیقت را دفن میکند، بلکه به تداوم نسلکشی یاری میرساند.
هسبارا: دکترین دیرینه تبلیغات اسرائیلی
اسرائیل از نخستین سالهای تأسیس خود، میدان اطلاعات را بخشی از نبرد سیاسی و نظامیاش دانسته است. مفهومی که این سیاست را در بر میگیرد، «هَسبارا» (Hasbara) نام دارد. واژهای عبری به معنای «توضیح دادن» که در واقع پوششی است برای تبلیغات دولتی و جنگ روانی. هسبارا تلاشی سازمانیافته برای شکل دادن به چارچوب گفتار عمومی درباره اسرائیل است؛ تلاشی که از نهادهای دولتی تا سازمانهای غیردولتی را دربرمیگیرد و هدفش تحکیم انسجام داخلی، جلب حمایت متحدان غربی و مهندسی روایت در رسانهها و فضای عمومی است.
پس از انحلال وزارت امور راهبردی اسرائیل در سال ۲۰۲۱، کابینه این کشور طرحی ۱۰۰ میلیون شِکلی (۳۰ میلیون دلاری) برای بازطراحی هسبارا جهت مخاطبان جهانی تصویب کرد. بودجهای که از طریق شبکهای از سازمانها و «اینفلوئنسرها» در خارج از کشور هزینه شد تا محتوایی تولید کنند که ظاهراً مستقل اما در واقع هماهنگ با خط تبلیغاتی دولت اسرائیل است. در این چارچوب، اسرائیل کوشید نقش خود را از اشغالگر به «قربانی» تغییر دهد و با روایتهایی چون «استفاده حماس از سپر انسانی» یا «شباهت حماس به داعش و نازیها»، کشتار غیرنظامیان را مشروع جلوه دهد.
بذر تردید: از پرونده محمد الدره تا جنگ غزه
یکی از محوریترین اهداف جنگ اطلاعاتی اسرائیل، ایجاد شک در ذهن مخاطبان است. نمونه کلاسیک این رویکرد، ماجرای محمد الدره، کودک ۱۲ ساله فلسطینی است که در سپتامبر ۲۰۰۰ در تیراندازی سربازان اسرائیلی کشته شد. ویدئوی مرگ او جهان را تکان داد، اما اسرائیل بهجای پذیرش مسئولیت، ادعا کرد که کودک «بازیگر» بوده و ماجرا ساختگی است. این نخستین بار بود که اصطلاح نژادپرستانهی «پالیوود» (Pallywood) ترکیبی از «فلسطین» و «هالیوود» در ادبیات تبلیغاتی اسرائیل رواج یافت تا تمامی روایتهای فلسطینی را بیاعتبار جلوه دهد.
این راهبرد در جنگ اخیر غزه به سطحی صنعتی ارتقا یافته است. در اکتبر ۲۰۲۳/ مهر ۱۴۰۲، حساب رسمی دولت اسرائیل در شبکه ایکس (توییتر سابق) ویدئویی از پیکر کودک شهید فلسطینی منتشر کرد و مدعی شد که «عروسک» است. تنها پس از آنکه روزنامهنگاران مستقل کودک را شناسایی کردند و مدرک ارائه دادند، پست حذف شد؛ بیآنکه اسرائیل توضیح یا عذرخواهی کند. اما هدف محقق شده بود: تخم شک در ذهن میلیونها بیننده کاشته شد. از آن پس، هر تصویر قربانی فلسطینی در ذهن مخاطبِ شرطیشده، با تردید همراه شد.
مطالعات اخیر نشان میدهد که استفاده از کلیدواژه «Pallywood» پس از ۷ اکتبر صدها هزار و شاید حتی میلیونها بار در شبکههای اجتماعی تکرار شده است. اسرائیل دریافته است که در عصر شبکههای اجتماعی، حقیقت پیش از آنکه فرصت تأیید پیدا کند، دروغ منتشر شده است.
توجیه جنایات جنگی با دروغ
تکمیلکننده این سازوکار شک و تردید، توجیه حملات نظامی به زیرساختهای غیرنظامی است. اسرائیل مدعی است که حماس از بیمارستانها، مدارس و مساجد به عنوان مراکز فرماندهی استفاده میکند و بنابراین آنها اهداف مشروع نظامیاند. نمونه شاخص این دروغ، ماجرای بیمارستان الشفاء است. در ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳، ارتش اسرائیل ویدئویی سهبعدی منتشر کرد که ظاهراً تونلها و مراکز فرماندهی حماس را زیر بیمارستان نشان میداد. رسانههای غربی، از جمله دولت آمریکا، بیهیچ مدرکی این ادعا را تکرار کردند.
اما زمانی که ارتش اسرائیل در ۱۵ نوامبر به بیمارستان یورش برد، هیچ نشانی از «مرکز فرماندهی» نیافت. تنها تونلی در حاشیه محوطه کشف شد که نه به ساختمانها راه داشت و نه شواهدی از استفاده نظامی در آن بود. با این وجود، تا آن زمان افکار عمومی جهان متقاعد شده بود که بیمارستانها اهداف مشروعاند. طبق آمار، از ۷ اکتبر تاکنون بیش از ۵۰۰ حمله علیه مراکز درمانی، امدادگران و آمبولانسها در غزه و کرانه باختری ثبت شده است؛ میانگین هفت حمله در روز.
روزنامهنگاران و تحلیلگران: از ناظر تا همدست
در شرایطی که جنگ اطلاعاتی اسرائیل ابعاد بیسابقهای یافته است، بخش مهمی از مسئولیت بر عهده روزنامهنگارانی است که وظیفهشان کشف حقیقت است. اما بسیاری از رسانههای غربی، به جای چالش با روایت رسمی اسرائیل، آن را بیچونوچرا بازتاب میدهند. خبرنگاران اعزامی به غزه مجبورند تمام گزارشهای خود را پیش از انتشار به تأیید ارتش اسرائیل برسانند. این سطح از سانسور، حتی در جنگ عراق نیز سابقه نداشت. در نتیجه، گزارشهایی که منتشر میشوند، نه واقعیت میدان بلکه نسخهای ویرایششده و جهتدار از واقعیتاند. همان چیزی که ارتش میخواهد جهان ببیند.
در چنین شرایطی، روزنامهنگاری به جای کنشگری در خدمت حقیقت، به دبیری تبلیغات نظامی تبدیل میشود. این تغییر کارکرد، مشروعیت رسانه را در افکار عمومی جهان به شدت تضعیف کرده است.
تخطی از بیطرفی در تحلیل دادههای منبعباز (OSINT)
در سالهای اخیر، تحلیلگران OSINT به عنوان منبعی مستقل و قابل اعتماد برای راستیآزمایی اخبار جنگها شناخته شدهاند. اما در جنگ غزه، بخشی از این جامعه نیز از مسیر بیطرفی خارج شده است. برخی از حسابهای پرمخاطب، مانند «OSINT Defender»، با بازنشر ادعاهای جعلی اسرائیل درباره تونلهای الشفاء یا دستگیری «تروریستها»، عملاً به بازوی تبلیغاتی تلآویو تبدیل شدهاند. بعدها روشن شد که گرداننده این حساب، یک نظامی آمریکایی به نام سایمون اندرسون است که پستهایش مملو از تحقیر فلسطینیان و تکرار روایتهای رسمی اسرائیل است.
در مقابل، گروههای مستقلی چون «Forensic Architecture» و روزنامهنگاران تحقیقی نیویورک تایمز با تحلیل دادههای ماهوارهای و ویدئوهای منتشرشده، بسیاری از این ادعاها را رد کردهاند. برای مثال، تحقیقات نشان داد که حمله به محوطه بیمارستان الشفاء نه ناشی از راکت حماس، بلکه گلوله توپ اسرائیلی بوده است. با وجود این، حسابهای حامی اسرائیل هرگز اصلاحیه منتشر نکردند.
راهبرد اسرائیل در غزه و همچنین در باقی جنگهای این رژیم در باقی دنیا از جمله در حمله به سوریه و لبنان و ایران تنها بر بمباران و کشتار استوار نیست؛ بلکه شامل کنترل کامل میدان اطلاعات نیز میشود. قطع ارتباطات، تخریب زیرساختهای مخابراتی و مسدود کردن اینترنت در غزه، بخشی از این راهبرد است تا شاهدان جنایت نتوانند مدارک را به جهان مخابره کنند. در نبود ارتباطات، دستگاه تبلیغاتی اسرائیل میتواند روایتی یکسویه و تحریفشده از واقعیت ارائه دهد.
این وضعیت نشان میدهد که در عصر اطلاعات، قدرت روایت میتواند به اندازه قدرت نظامی تعیینکننده باشد. اسرائیل با اتکا به شبکهای از دولتها، رسانهها و تحلیلگران همسو، نه تنها روایت فلسطینیان را خاموش میکند، بلکه جنایت را در پوشش «دفاع از خود» به جهان میفروشد.
چه کاری میتوان کرد؟
هرچند مقابله با تبلیغات سازمان یافته دولتی اسراییل کار واقعا دشواری است اما مردم عادی در برابر حملات این جنگ روانی کاملا دست بسته نیستند. نهادهای مدنی و سازمانهای حقوق بشری باید برنامههای آموزشی برای تشخیص اخبار جعلی، بررسی منبع، جستجوی معکوس تصویر و تحلیل دادههای باز تدارک ببینند تا مردم بتوانند به طور مستقل صحت اطلاعات را بررسی کنند.
رسانهها باید روایتهای نظامی را با تردید بررسی کنند و از روزنامهنگاران فلسطینی به عنوان منابع اصلی میدانی بهره گیرند. استقلال خبری نباید قربانی محدودیتهای تحمیلی ارتش اسرائیل شود. سازمان ملل باید کارگروهی برای رصد و مستندسازی نمونههای تبلیغات دولتی اسرائیل ایجاد کند تا این دادهها در پروندههای حقوقی آینده، به عنوان شواهد نیت نسلکشی استفاده شود. علاوه بر اینها شرکتهای فناوری باید با همکاری نهادهای راستیآزما، انتشار محتوای دروغپراکن و ضدانسانی را محدود کنند و از خاموش کردن صدای خبرنگاران فلسطینی بپرهیزند.
در نهایت، نبرد بر سر حقیقت، نبردی فراتر از مرزهای غزه است. این نبردی است میان حافظه و فراموشی، میان انسانیت و پروپاگاندا. تا زمانی که حقیقت دفن میشود، عدالت نیز در تبعید باقی میماند.
انتهای پیام
نظرات