به گزارش ایسنا، میلاد دخانچی، پژوهشگر حوزه جامعهشناسی، امروز در نشستی با عنوان "جنگ ۱۲ روزه" که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، با اشاره به تجربه میدانی خود در پروژهای دانشگاهی گفت: مشاهداتم این بود که اساتیدی که در نهاد دانشگاه با چالش مواجه شده و حتی اخراج شده بودند، خیلی راحتتر حاضر میشدند وارد گفتگو شوند و بدون لکنت از دیدگاههای خود دفاع کنند. این نکته برای من جالب بود؛ هرچه اساتید بیشتر در حاشیه بودند و در گفتمان رسمی جای نداشتند، صدای رساتری داشتند.
وی با بیان اینکه اساتید حاشیهای از یک نوع سابقه فعالیت عقلانیتمحور و عدالتطلبانه برخوردار بودند، اضافه کرد: آنها میگفتند در نهاد رسمی موضع ما مشخص بود و ما اخراج شدیم، اما حالا عدالت و حقیقت مستقل است و شکاف بین سبک زندگی و گفتمان رسمی، برایم آزاردهنده بود.
تجربه میدانی در شمشک و مشاهده شکاف اجتماعی
این پژوهشگر ادامه داد: ما مجبور شدیم برای ضبط مصاحبهها سریع به شمشک برویم و استودیو را در خانه یکی از دوستان در بخش روستایی راهاندازی کنیم. مشاهدهای که داشتم، فاصله طبقه متوسط بالای جامعه با گفتمان رسمی بود؛ آنها کاملاً منفک از وضعیت واقعی جامعه بودند. صحنهای که در کوچه مشاهده کردم، با دوربین و وسایل ضبط، نشان میداد این طبقه به گفتمان رسمی چندان توجهی ندارد و این مسئله یک هشدار بود.
وی افزود: احساس میکردم هیچ گفتگویی بین ما و آنها نمیتواند ایجاد شود. در روایت جنگ و ماجراهای اجتماعی، این شکاف سبک زندگی و واقعیت بطن جامعه کاملاً مشهود بود.
چالش رتوریک در تولید محتوای رسانهای
دخانچی درباره تجربه تولید محتوا گفت: زمان زیادی صرف شد تا رتوریک اساتید را برای ضبط کلیپهای کوتاه بیرون از دوربین آماده کنیم. این نشان میدهد ما در بحران رتوریک قرار داریم و آموزش مهارتهای بیان و انتقال پیام، یکی از نیازهای جدی است.
تجربه تعامل با نهادهای رسمی دانشگاهی
وی همچنین یادآور شد: وقتی با معاونت فرهنگی یکی از دانشگاههای تهران تماس گرفتم، به دلیل وابستگی رسمی و عافیتطلبی، همکاری لازم شکل نگرفت، در حالی که اساتید حاشیهای با صراحت بیشتری حاضر به بیان دیدگاههای خود بودند. این شکاف میان گفتمان رسمی و خارج از آن، تجربهای بود که برای من بسیار پررنگ شد.
پروژه رسانهای با هدف مخاطب خارجی
این پژوهشگر گفت: هدف اولیه ما مصاحبه با اساتید و کارشناسان ایرانی به زبان انگلیسی و پخش آن در رسانههای خارجی بود. این پروژه همزمان با ایدهای در وزارت علوم شکل گرفت و به یک پروژه مشترک منتهی شد. تجربههای میدانی و مشاهده فاصله طبقات اجتماعی و گفتمانهای رسمی، نکات ارزشمندی برای فهم جامعه و رسانه ارائه داد.
بحران رتوریک و سخنوری در دانشگاهها
این پژوهشگر حوزه جامعهشناسی، با اشاره به تجربه تولید محتوا در پروژه دانشگاهی گفت: متوجه شدم ما بحران رتوریک داریم، بحران سخنوری. غیر از دو سه استاد که در خانه خودشان آماده بودند، وقت زیادی صرف میشد تا بتوانیم رتوریک آنها را کارگردانی کنیم. وقتی رتوریک لنگ میزند، صدا و گفتمان و لحن هم لنگ میزند.
وی افزود: نیروی دانشگاهی و اساتید معمولا نقش سخنوری و ابزار بیان را به شکل جدی برای خود قائل نیستند، در حالی که اگر مقایسه کنیم، در دهههای ۵۰ و ۶۰، سخنوری جزء ابزارهای عمومی بود، مانند داشتن سلاح در جیب. هر دانشگاهی باید ابزار سخن و رتوریک داشت.
تولید محتوا و مصاحبه با اساتید
دخانچی ادامه داد: ما با حدود ۲۰ استاد دانشگاه و فعال حوزه عمومی مصاحبه کردیم و از هر کدام کلیپهای یک دقیقه تهیه کردیم و تلاش کردیم آنها را منتشر کنیم. در این مدت حدود ۶۰ کلیپ منتشر شد. وظیفه ما بهعنوان نهاد تولید انجام شد، اما هیچ نهادی کمک نمیکرد؛ انگار تمام کارها بر عهده خودمان بود.
وی تاکید کرد: در شبکه دانشگاهی و نخبگانی، مکانیزم توضیح و پشتیبانی برای انتشار محتوا وجود نداشت و فقدان آن احساس میشد. من تقریباً هر روز جلوی دوربین یک تا دو دقیقه لاگ میکردم و ثبت میکردم، حتی به زبان انگلیسی.
دعوت از نهادهای مختلف برای انسجام ملی
این پژوهشگر با اشاره به تجربه بعد از جنگ گفت: پس از جنگ، از پنج نهاد مختلف با انگیزهها و خواستگاههای متفاوت دعوت شدم تا درباره حفظ انسجام ملی همفکری کنیم. تکثر و تنوع نهادها برای من حیرتانگیز بود و این امید را میداد که یک انسجام ملی شکل میگیرد.
وی توضیح داد: سادهترین پاسخ این بود که هر بسته رسانهای باید ضمیمه یک سازوکار تغییر در ماتریالیتی قدرت باشد. نمیتوانیم وضعیت موجود را ادامه دهیم و صرفاً با بستههای رسانهای آن را بزک کنیم. هر نهادی باید نمایندگی از نظام حکمرانی داشته باشد تا درسهای وضعیت جنگی منتقل شود.
پیشنهاد برنامه رسانهای برای کاهش شکاف ملی
دخانچی با بیان پیشنهاد خود افزود: یک برنامه رسانهای تولید کنیم که همه وقایع ایجادکننده شکاف در سطح ملی، از انقلاب تا امروز بررسی شود و طرفین نظام دعوت شوند تا زخمها را بازگو کنند. درست مانند تراپی، افراد درباره رنجهای خود حرف بزنند. این پیشنهاد نیازمند حمایت افراد جدی بود و متأسفانه با گذر زمان اجرا نشد.
نگرانی از فقدان یادگیری و بحران نهاد رسمی
وی در ادامه خاطرنشان کرد: با اینکه ما در بخش خصوصی و جامعه مدنی کار خود را انجام میدهیم، نهاد رسمی همه چیز را در اختیار دارد و فقدان آموزش و ابزار سخنوری در دانشگاهها یک جای نگرانی عمده است. واقعیت این است که حتی با پیشنهادها و تلاشها، تغییر قابل توجهی رخ نمیدهد و این مسئله نگرانکننده است.
بحران دانشگاه و نقش نهادهای علمی در حکمرانی
پژوهشگر حوزه جامعهشناسی، با تحلیل جایگاه دانشگاه در نظام حکمرانی گفت: هنوز بحرانی وجود دارد که آیا نظام حکمرانی مدرن ایرانی قرار است به دانش تولید شده از جمعیت استناد کند یا خیر. اگر نظام صرفاً به امری ازلی و پیشینی اتکا کند، این مسئله حل نشده باقی میماند و دانشگاه معنا و کارکرد واقعی خود را نخواهد داشت.
وی با اشاره به تاثیرات نظریههای فوکو در سنت گاورمنتالی افزود: دانش و قدرت یکدیگر را بازتولید میکنند. اگر میخواهیم دانشگاه در سطوح مختلف معنادار باشد، باید به یافتههای جامعهشناسان و روانشناسان توجه کنیم و پژوهشگاهها و نهادهای علمی را تقویت کنیم.
ضعف دانشگاه در بحرانها
دخانچی با ارزیابی عملکرد دانشگاه در بحرانها اظهار کرد: دانشگاه بهعنوان یک نهاد قدرتمند و تأثیرگذار در زمان جنگ و بحران، فرصت مناسبی برای ایفای نقش نداشت. نیروهای کوچک، متکثر، خلاق و بااستقامت پراکنده بودند و حرکتها عمدتاً به شکل جزیرهای و پراکنده پیش رفت.
وی ادامه داد: دانشگاه در مجموع نمره خوبی نمیگیرد، اما الان زمان روزهخواندن و مرسّهخواندن یا نق زدن نیست. وقت آن است که برخی مسائل نظری حل شده را به سطح سیاستگذاری بیاوریم و در عمل پیاده کنیم تا دانشگاهی شادابتر داشته باشیم. به این ترتیب، در لحظه بحران، فعالترین افراد کسانی خواهند بود که در متن حضور دارند، نه آنهایی که از نهاد اخراج شدهاند.
لزوم بازتعریف کارکرد دانشگاه
دخانچی در پایان گفت: ضروری است که دانشگاه بهعنوان نهاد تولید دانش و نیروی انسانی فعال در جامعه، نقش واقعی خود را ایفا کند و در بحرانها توانمندی خود را نشان دهد. تنها با این رویکرد است که میتوان به دانشگاهی مؤثر، خلاق و پاسخگو دست یافت.
انتهای پیام
نظرات