استادیار دانشگاه شیراز در سخنرانی خود با موضوع «میراث کوروش بزرگ در پارسه، پاسارگاد» که شامگاه دوشنبه ۲۶ آبان در تالار تخت جمشید بیان شد، تأکید کرد: جهانبینی بنیانگذار این سلسله نهتنها بر پادشاهان پس از او بهویژه داریوش یکم اثر گذاشت، بلکه هسته اولیه هویت فرهنگی و تمدنی ایران را در پارسه و پاسارگاد پایهگذاری کرد.
علیرضا عسکری چاوردی تصریح کرد: بنیانگذاران هر حکومت دارای اندیشهها و سَبکانگی فرهنگی اعتقادی هستند و اندیشه این نشانگذاران به دوره حیات آنها محدود نمیشود و مکتب فکری بنیانگذار در روند یک سلسله حکومتی تداوم پیدا میکند.
وی بیان کرد: میراث کوروش بزرگ به عنوان بنیانگذار سلسله هخامنشی در حوزه پارسه و پاسارگاد بر اندیشه و مبانی فکری این شخصیت تاریخی شکل گرفته است. جهانبینی وی از حکومت بر اندیشه دیگر پادشاهان هخامنشی بهویژه داریوش یکم تأثیر گذاشت و داریوش تلاش کرد نه تنها سبک فرهنگی کوروش بزرگ را ادامه دهد بلکه مکتبی علمی به وجود آورد تا اندیشههای بنیانگذاران سلسله هخامنشی در روند مناسبتری توسعه یابد.
شکلگیری ساختارهای مهندسی، اداری و شهری در پارسه و پاسارگاد
عسکری چاوردی ادامه داد: با این دیدگاه، در حوزه پارسه و پاسارگاد به عنوان موطن و خاستگاه هخامنشیان، شهرهای بزرگ پاسارگاد و پارسه بنیان نهاده شد؛ خط پارسی باستان اختراع شد؛ سیستمهای مهندسی آبیاری، ساختمانسازی، کشاورزی، اقتصادی و مالی همراه با شبکه بزرگ راهها ایجاد شد. نظامهای مدیریتی از سطح محلی و منطقهای به سیستمهای فراسرزمینی ارتقا یافت و جهانشمول شد.
این استادیار دانشگاه شیراز افزود: دروازه شیرهای پاسارگاد، پارسه و تختجمشید بهصورت سمبلیک یا نقوش ترکیبی هنرهای شرقی برگرفته از الگوهای هنری کهنترین تمدنهای جهان باستان تزئین شد. با نگارش کتیبه دروازه همه ملل در تختجمشید، فرهنگ هخامنشی درهای خود را برای ملل مختلف جهان باز کرد و افق توسعه و پیشرفت خود را در مقیاس بینالمللی قرار داد.
وی اضافه کرد: دروازه پاسارگاد با نقشبرجستههای ترکیبی برگرفته از نقشهای کهن میانرودانی و عیلامی و مهمتر، دروازه مکشوفه جدید یعنی دروازه پردیس پارسه، به ما نشان میدهد که مقیاس تمدنی هخامنشی بر الگوی جهانی استوار بوده است.
پارسه به عنوان هسته مرکزی هویت فرهنگی ایران
عسکری چاوردی تصریح کرد: اصالت و انسجامی که در عناصر پارسه از تختگاه تختجمشید تا نقش رستم، از دروازه پردیس پارسه یعنی بناهای واقع در مجموعه فیروزی بهویژه دروازه مکشوفه در قلاجری تا برزن جنوبی تختجمشید و تا شهر استخر دیده میشود، را میتوان بهعنوان یک واحد منسجم شهری در پیوند با رود سیوند، تنگ بلاغی و پاسارگاد و بهعنوان هسته مرکزی و اصالتبخش و منشأ فرهنگی یک سازمان جهانی یعنی هخامنشیان در نظر گرفت.
وی گفت: این هسته مرکزی یعنی پارسه، محل تولد فرهنگ کلاسیک ایران یعنی کشور ایران و زادگاه ایده فرهنگ ایران شد. آرمانی جهانی در هسته مرکزی فرهنگ ایرانی در پارسه متولد شد که تا به امروز هویت و بنیان هستی فرهنگ ایرانیان را به خود وابسته ساخته است.
استمرار آرمان ایرانی در اسطوره، ادبیات و تاریخ
استادیار دانشگا شیراز بیان کرد: این بنیان فرهنگی در روایتهای اسطورهای دورههای پس از هخامنشی تداوم پیدا کرد و به یک جریان فرهنگی در شعر، ادبیات و داستانهای حماسی ایرانیان تبدیل شد. آرمان و ایده ایرانیان طی تاریخ با همگرایی و وحدت فرهنگی به موضوعی سمبلیک از واقعیت تا ایده ایران بهعنوان «پل فیروزه بین شرق و غرب» تبدیل شد؛ موضوعی بنیادین که هسته مرکزی این آرمان در بنای تختجمشید در قرن ششم و پنجم پیش از میلاد نهادینه شده است.
تأثیر «کوروشنامه» بر اندیشه سیاسی غرب از یونان باستان تا عصر روشنگری
دانشیار بخش تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز نیز در سخنرانی خود با موضوع «کوروشنامه و جریان فکری سقراطیان در اندیشه سیاسی غرب» گفت: کوروشنامه نوشته گزنفون (۴۳۰–۳۵۰ م)، فیلسوف و مورخ یونانی، یکی از تأثیرگذارترین آثار در تاریخ اندیشه سیاسی اروپاست. این کتاب که ترکیبی از تاریخ، ادبیات داستانسرایی و فلسفه سیاسی است، الگویی از یک پادشاه آرمانی ارائه میدهد که برای یونانیان سدههای پنجم و چهارم پیش از میلاد تازگی داشت.
احمد فضلینژاد بیان کرد: گزنفون، در کنار افلاطون، از شاگردان سقراط و از چهرههای مؤثر جریان فکری سقراطیان بود؛ جریانی که با انتقاد از دموکراسی آتن، در برابر آن دسته از نویسندگان و مورخانی قرار داشت که از زمان جنگهای ایرانیان و یونانیان، ایده برتری جهان متمدن یونانی بر «جهان بربری استبدادی» را مطرح میکردند.
وی افزود: گزنفون با ارائه داستان زندگی، اقدامات و منش سیاسی کوروش بزرگ، الگویی از پادشاهی آرمانی ارائه کرد که از آن پس در سراسر تاریخ اندیشه سیاسی اروپا مورد توجه طیفی از فیلسوفان و پادشاهان قرار گرفت.
گستره نفوذ کوروشنامه در دورههای مختلف تاریخی اروپا
به گفته فضلینژاد، کوروشنامه نهتنها در دوره کلاسیک یونان و روم، بلکه در سه دوره مهم تاریخ اروپا نیز پیوسته مورد ترجمه، تفسیر و بازخوانی قرار گرفته است. این سه دوره عبارتاند از: رنسانس ایتالیا و اروپا: دورهای که این اثر بهطور گسترده ترجمه شد و مضامین آن در نوشتههای مورخان و فیلسوفان انعکاس یافت. عصر اصلاح دینی: در شرایط آشوبهای اجتماعی و سیاسی، برخی اندیشمندان برای یافتن الگوی پادشاه مطلوب به کوروشنامه توجه کردند. دوره پادشاهیهای مطلقه و عصر روشنگری: زمانی که مفهوم پادشاه روشناندیش و محبوب نزد مردم، عامل نظم، رفاه و عدالت دانسته میشد و کوروشنامه بهعنوان اثری ارزشمند مورد استناد قرار گرفت.
دانشیار دانشگاه شیراز گفت: در هر سه دوره، کوروشنامه و شیوه فرمانروایی کوروش از سوی نویسندگان و فیلسوفانی چون ماکیاولی، اراسموس، ژان بدن و هِردِر به اندیشه سیاسی اروپا معرفی شد. همچنین فرمانروایانی مانند الیزابت اول و جیمز اول در انگلستان و فردریک کبیر در پروس از این اثر برای الگوبرداری در شیوه حکمرانی خود بهره بردند.

بازخوانی بنیانگذاری امپراتوری هخامنشی در دوره کوروش و داریوش کبیر
استاد بخش تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز هم در سخنرانی خود با موضوع «بنیانگذاری امپراتوری هخامنشی دوره کوروش و داریوش کبیر» گفت: شکلگیری امپراتوری هخامنشیان در اواسط هزاره اول پیش از میلاد هرچند در گزارشهای تاریخی با تأکید بر اراده فرمانروایان پارسی نشان داده میشود، اما فارغ از تحولاتی که طی چند سده در آسیای غربی رخ داده بود نمیتوانست باشد.
عبدالرسول خیراندیش افزود: بدون شک آنچه از منش نخستین فرمانروایان پارسی چون کورش دوم و داریوش اول که هر دو بهدرستی «کبیر» خوانده شدهاند میدانیم، در میان پارسیان و بهویژه نژادگان پارسی بسیار تأثیرگذار بوده است؛ آنچنانکه آنان را در زمانی کوتاه فرمانروای قلمروی گسترده با مردمان و ثروتهای بسیار کرد که نخستین امپراتوری تاریخ دانسته میشود. از اینرو سیرت و سیاست آنها نمونهای از فرمانروایی موفق میشده است.
وی بیان کرد: این بررسی در نظر دارد شرایط تمدنی اواسط هزاره اول پیش از میلاد را در یک مطالعه تطبیقی از تاریخ جهانی مد نظر قرار دهد. آن هنگام تکامل تقویم، پیدایش سکه و پیشرفت حسابداری چنان بود که تجارت را رونق میبخشید؛ از اینرو دادوستد از پدیدهای محلی و منطقهای کمکم به پدیدهای جهانی تبدیل شده بود، هرچند وسعت چنین تجارت جهانی را باید در مقیاس جغرافیای جهانِ شناختهشده همان زمان دید.
تجارت جهانی و نیاز به یک دولت مقتدر
خیراندیش افزود: تسهیل و تداوم چنین تجارتی مستلزم وجود دولتی بود که بتواند راههای تجاری هند تا مدیترانه را در یک نظام سیاسی جای دهد. از الزامات چنین نظام سیاسی، استقرار امنیت، پایبندی به قانون و عدالت، احترام به آزادی دینی و سرانجام توسعه خطوط ارتباطی زمینی و دریایی بود؛ همه اینها نیز در دوره فرمانروایی کورش و داریوش از هند تا یونان و مصر برقرار شدند.
وی با اشاره به یکی از گزارشهای دولت هخامنشی گفت: از اینکه تختجمشید را چگونه و به دست چه کسانی ساختهاند و مواد لازم را از کدام سرزمینها آوردهاند، میتوان تصویری روشن از میزان وسعت و چگونگی مدیریت این امپراتوری داشت.
بازخوانی جایگاه زنان در عصر هخامنشی بر پایه اسناد تختجمشید
استادیار بخش تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز نیز در سخنرانی خود با موضوع «زن در عصر هخامنشی بر اساس یافتههای باستانشناسی» گفت: تصویری که از زن ایرانی در یافتههای باستانشناختی و اسناد اداری دوره هخامنشی شده، در تقابلی آشکار با آن چیزی است که مورخان یونانی درباره او نوشتهاند. مهمترین منبع شناخت اوضاع و احوال زنان در این دوره، الواح باروی تختجمشید از زمان داریوش اول است؛ اسنادی که اطلاعاتی روشن درباره جایگاه اقتصادی و مدیریتی زنان ارائه میکنند.
مهسا فیضی افزود: این لوحها نشان میدهند که زنان از کارگران عادی تا زنان اشرافی چون ایردباما و آرتیستون با نام شخصی ثبت شدهاند و در حوزههای متنوعی فعالیت داشتهاند؛ از مدیریت کارگاههای نساجی و سرپرستی گروههای کاری تا دریافت جیره سفر در مأموریتهای رسمی و مشارکت در فعالیتهای تولیدی و پردازشی. افزون بر این، جیرههای اضافی برای زنان باردار و مادران نشاندهنده نوعی حمایت سازمانیافته از نیروی کار زن در نظام اقتصادی هخامنشی است.
وی بیان کرد: در کنار این دادههای اداری، شواهد فرهنگ مادی از مهرهای اداری و پیکرههای کوچک تا اشیای گنجینه اکسوس، تصاویری نمادین و آیینی از زنان ارائه میدهند که هرچند از جنس اطلاعات لوحها نیستند، اما بهعنوان شواهد مکمل، شناخت ما از جایگاه زنان را غنا میبخشند. بررسی همزمان این دادههای مادی و اسناد متنی، شناختی نزدیکتر به واقعیت از زن هخامنشی فراهم میکند؛ شناختی که فارغ از سوگیری روایتهای یونانی است و بر شواهد مستقیم استوار است.
فیضی یادآور شد: در مجموع، دادههای باستانشناختی و اسناد تاریخی نشان میدهند که زن در امپراتوری هخامنشی نه عنصری حاشیهای، بلکه بخشی از ساختار اقتصادی و اداری و دارای نقشی معنادار در جهانبینی شاهی بوده است؛ جهانبینیای که در آن مشروعیت سیاسی از طریق پیوند با زنان خاندان سلطنتی تحکیم میشد و شاه استواری حکومت خویش را از ایزدبانوی آناهیتا میخواست.
به گزارش ایسنا، اجلاس بینالمللی ایرانشناسان در سه بخش دانشگاه شیراز، پایگاه استنادی جهان اسلام و تخت جمشید برگزار شد و فردا (سهشنبه، ۲۷ آبان) این نیز اجلاس در دانشگاه شیراز ادامه خواهد داشت و در نهایت با حضور وزیر علوم به کار خود پایان میدهد.
انتهای پیام


نظرات