• چهارشنبه / ۱۳ شهریور ۱۳۸۷ / ۱۵:۲۵
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8706-13545.74153
  • خبرنگار : 71271

مفاهيم روانشناسي/ خانواده ‌درماني/1 آشنايي با مباني خانواده درماني

مفاهيم روانشناسي/ 
خانواده ‌درماني/1
آشنايي با مباني خانواده درماني

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي‌آيد،  ويرايش نخست مقاله‌ي «آشنايي با مباني خانواده درماني» از مجموعه‌ي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌پژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.

اختلالات و بيماري‌هاي رواني رنج و لطمات بسيار زيادي را بر افراد جامعه بار مي‌كنند. سياست‌گذاري در جهت پيشگيري و درمان هر يك از آن‌ها در رويكردي اخلاق‌گرايانه و معطوف به جايگاه شخصيت انسان‌ها در فرهنگ اسلامي، از مسووليت‌هاي انكارناپذير دولت و اعضاي يك جامعه‌ي اسلامي محسوب مي‌شود، از سوي ديگر در يك رويكرد حاكميتي و معطوف به مصالح جامعه‌ي اسلامي‌ از آن‌جايي كه سياست‌گذاري در حوزه‌هاي مختلف اجتماعي و فرهنگي  وابستگي زيادي به سياست‌ها و نظريه‌هاي حوزه بهداشت روان و همچنين سياست‌هاي درماني در اين زمينه دارد، مي‌توان گفت رابطه‌اي بسيار نزديك ميان هدايت و راهبري فرهنگي جامعه و سياست‌هاي بهداشتي، پيشگيرانه و يا درماني در حوزه‌ي سلامت روان وجود دارد. در واقع  بسياري از ارزش‌ها و هنجارهاي اخلاقي و اسلامي جامعه‌ي ما به دنبال اختلالات و بيماري‌هاي رواني، آسيب ديده و غفلت از اين آسيب‌ها نيز خود به مانعي بزرگ در مسير حفظ ميراث ارزشي جامعه تبديل شده است.
از سوي ديگر آسيب‌هاي رواني علاوه بر هزينه‌هاي اجتماعي، هزينه‌ها و خسارت‌هاي بزرگ اقتصادي‌اي براي نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آن‌ها در يك رويكرد معطوف به منافع ملي نيز از اهميت بسيار بالايي برخوردار است.
سرويس مسائل راهبردي ايران به مثابه مسووليتي اخلاقي، معطوف به منافع ملي و همچنين موضوعي در پيوند با مسئله مهندسي فرهنگي، پرداختن به سياست‌هاي سلامت و بهداشت روان را در دستور كار خود قرار داده است. در اين ميان موضوع خانواده درماني به دليل كاركرد‌هاي درماني خاص آن و همچنين كاركرد اين رويكرد درماني در تقويت نظام خانواده، به عنوان يك نهاد مهم اجتماعي از اهميتي بنيادين برخوردار است. 

مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح مي‌دهند كه با استفاده از آن‌ها تا حدودي مي‌توان به ارزيابي سياست‌گذاري سلامت روان پرداخت.
سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي  ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت
(rahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند.

در ادامه، متن كامل مقاله‌ي آشنايي با مباني خانواده درماني به نگارش سپيده‌ي رمزي كه در دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران تدوين شده است، به حضور خوانندگان گرامي تقديم مي‌گردد. 

آشنايي با مباني خانواده درماني

مقدمه
آندره موروئا(Andre . Maurois) زندگي‌نامه نويس فرانسوي مي‌گويد: « دوست شما عاشق هوش‌تان است و معشوقه شما عاشق جذابيت‌تان، اما عشق خانواده دليل نمي‌خواهد؛ شما در خانواده متولد مي‌شويد و با اعضاي آن هم‌خون هستيد. با اين حال، خانواده مي‌تواند بيش از هر كس ديگري در دنيا، شما را عصباني كند (سانتراك،1385).
"خانواده" (Family) به عنوان يك سيستم اجتماعي، شامل گروهي از افراد است كه از طريق ازدواج، توليدمثل و پرورش فرزندان با هم زندگي مي‌كنند. اين سيستم و سازمان اجتماعي در طول تاريخ نقش حياتي براي رشد و پيشرفت و اجتماعي‌ شدن نوع انسان ايفا كرده است. خانواده بدون شك مهم‌ترين سازماني است كه بسترساز رشد و رفاه جسمي، رواني و اجتماعي كودك و عامل رسيدن وي به تعادل (فيزيكي، رواني و اجتماعي) است (وود ، 1996). اجتماعي‌شدن و آشنايي با قوانين، نقش‌ها و ارزش‌هاي فرهنگي به طور طبيعي در خانواده صورت مي‌پذيرد (وتر و گيل 1987)؛ و كودك در تعاملات ابتدايي خود با خانواده به يك موجود اجتماعي تبديل مي‌شود. به همين دليل هم از ديربازعملكرد خانواده مورد توجه روان‌شناسان بوده است (والش، 1993).
اما خانواده نه تنها يك سيستم است، بلكه به عنوان يك زيرسيستم از جامعه انساني نيز محسوب مي‌شود وعواملي از قبيل نژاد، موقعيت اقتصادي و اجتماعي، آموزش، نقش جنسي، كشور محل اقامت، مهاجرت، مذهب، ارتباطات سياسي و مرحله چرخه زندگي خانواده، برآن تاثير مي‌گذارد (كاسلو و همكاران، 1995).
پيچيدگي ناشي از نحوه تاثير و تعامل اين عوامل متعدد در شكل‌گيري ماهيت و مفهوم خانواده در هر فرهنگ، تعريف "عملكرد خانواده"(Family Functional) يا "ناكارآمدي خانواده"(Dysfunctional) را مشكل مي‌سازد (والش، 1993).
"كارآمد" اساسا به معني "كارآ"(Workable) است. اين مفهوم به قضاوت درباره سودمندي الگوهاي خانواده در كسب هدف‌ها اشاره دارد. ناكارآمدي به الگوهاي خانوادگي ناسودمند و ترسيم تعاملات همراه با استرس و رفتارهاي مرضي برمي‌گردد. در موقعيت‌هاي مشكل‌ساز، فشارزا يا تنش‌آميز خانواده‌ها استرس را تجربه مي‌كنند و اعضاي خانواده در اين شرايط احساس ناراحتي، تنش و عجز مي‌كنند. موقعيت استرس‌زا ممكن است سيستم خانواده را مختل ‌كند، مگراين‌كه خانواده بتواند الگوي ناكارآمد موجود خود را با شرايط جديد تطبيق دهد و آن را اصلاح نمايد (بالارد ، 1979). مك كوبين و همكاران (1980) خاطرنشان كرده‌اند استرس‌هايي كه خانواده‌ها با آن‌ها مواجه هستند به دو نوع تقسيم مي‌شوند: طبيعي و غيرطبيعي. در اين نگرش استرس «طبيعي» خانواده در ارتباط با دوره‌هاي انتقالي به دوره والد شدن، جداشدن فرزندان، بازنشستگي و مانند آن برمي‌گردد.
استرس‌هاي «غيرطبيعي» خانواده همراه با جنگ، بلايا، بيماري، از دست‌ دادن عضوي از خانواده، مهاجرت و غيره است. (به نقل از موسوي، 1382)
واقعيت اين است كه اگر يكي از اعضاي خانواده داراي اشكال رفتاري ـ ‌رواني باشد، مي‌توان ردپاي آن را در روابط خانوادگي جست‌وجو كرد. در بسياري از موارد اشكال رفتاري عضو خانواده مانند كودك يا نوجوان مستقيما از روابط غلط خانوادگي سرچشمه مي‌گيرد. (احمدي، 1384).
سال‌ها قبل، عده‌اي از روان‌درمان‌گرها متوجه شدند كه درمان كودكان بهانه‌اي براي والدين است تا خودشان جهت "مصاحبه‌هاي درماني" به درمانگاه مراجعه نكنند.
بسياري از متخصصان باليني از روي حدس متوجه شده بودند اين خيلي بي‌معني است كه هفته‌اي دو ساعت روي كودك كاركنند و بعد او را به خانه‌ا‌ي بفرستند كه تغيير نكرده است‌(محيطي كه درايجاد مشكل وي نقش داشته است). درنتيجه، گفت‌وگو با والدين در هنگام بازي كردن كودك در اتاق بازي درمانگاه متداول شد. درحقيقت بسياري از متخصصان باليني متقاعد شدند كه اين مصاحبه‌ها نقش موثري در بهبود رفتار كودكان بازي مي‌كنند تا تجربه‌هاي اتاق بازي. خانواده‌هايي كه داراي كودكان علامتي (بيمار) هستند، معمولا خواسته‌هاي ضد و نقيضي (Contradictive) از درمانگر دارند و خواهان آن هستند كه نشانه‌هاي مرضي، بدون ايجاد هرگونه تغيير در سيستم آنان تغيير يابد. نحوه برخورد درمانگر با اين گونه تناقص‌ها، استفاده از يك رشته تعاريف دوباره جدي و موثر است كه به گونه‌اي نشانه مرضي را به سيستم ربط مي‌دهد كه شخص نمي‌تواند بدون ايجاد تغيير در ديگري در خود تغييري ايجاد كند. با انجام چنين كاري درمانگر امكان يك گفت‌وگوي درماني را فراهم مي‌سازد. در چنين گفت‌وگويي موضوع اصلي، ديگر نحوه رفع نشانه مرضي نيست، بلكه محور بحث حول عواقب حذف نشانه مرضي مي‌چرخد. بدين معني كه گفت‌وگوي درماني ديگر محدود به بررسي مشكل و مسائل مربوط به آن، مانند بيمار كيست؟ علت آن چيست؟ و چه‌طور مي‌توان از دست آن خلاص شد؟، نمي‌شود. بلكه مسئله اصلي مورد بحث اين است كه سيستم خانواده چگونه قادر است بدون آن مشكل به كار خود ادامه دهد؟ چه كساني در غياب آن مشكل متاثر خواهند شد؟ چگونه تحت تاثير آن قرارمي‌گيرند و بالاخره اين‌كه اين بار چه‌كار خواهند كرد؟
از طريق اين گونه تعريف دوباره مدون، ذهن اشخاص دچار بحران و تلاطم مفهومي مي‌شود و به تبع آن خانواده به طور فزاينده‌اي حس مي‌كند كه نظم دادن از طريق نشانه مرضي دشوار مي‌باشد و براي نظم بخشيدن به شيوه ديگري روي مي‌آورد (مينو چين و فيشمن، 1381). اين تجربه‌هاي باليني راه را براي ظهور جنبش خانواده درماني هموار كردند (فريس 2002).

تعريف خانواده درماني
خانواده درماني مداخله‌اي است كه بر تغيير تعاملات بين اعضاي خانواده متمركز است و در آن تلاش مي‌شود كاركرد خانواده به عنوان واحدي متشكل از تك ‌تك اعضاي خانواده بهبود يابد.
بالينگري كه به خانواده درماني مي‌پردازد مي‌كوشد الگوهاي بين نسلي غيرقابل انعطافي را كه سبب ناراحتي در درون افراد يا در روابط بين فردي مي‌شود، درهم بشكند. در خانواده‌ درماني مي‌توان دغدغه‌هاي هر يك از اعضاي خانواده را مطرح نمود. اما اين روش درماني بيشتر بر روي كودكان موثر است. زيرا واقعيت روزمره كودكان مستقيما تحت تاثير بافت خانواده قرار دارد.

مسايل نظري
بنابرنظريه نظام خانواده (Family System Theory)، خانواده واحدي است كه به طوري عمل مي‌كند كه اعتدال (هومئوستاز) تعامل‌هايش به هر قيمتي حفظ شود. در خانواده‌ درماني هدف آن است كه الگوهاي اغلب پنهاني كه تعادل اين گروه را حفظ مي‌كند، آشكار و گروه به مقاصد اين الگو پي ببرد. خانواده درمانگران عموما معتقدند عضوي از خانواده كه برچسب بيمار به او تعلق گرفته، كسي است كه از نظر خانواده "مشكل" تلقي مي‌شود، بايد سرزنش گردد و لازم است كمك شود. حال آن‌كه هدف خانواده درمانگر آن است كه به خانواده كمك كند كه دريابند علائم آن فرد بيمار، في‌الواقع در خدمت كاركرد محوري خانواده يعني حفظ اعتدال آن بوده است. در فرآيند خانواده درماني الگوهاي ارتباطي تكرار شونده و نهايتا قابل پيش‌بيني كشف مي‌شود كه رفتار فردي را كه بيمار تلقي شده، تداوم مي‌بخشد و نيز بازتاب آن است.
وجه لاينفك نظريه نظام خانواده درجاتي از اين اعتقاد است كه رابطه زن و شوهر قويا بر ماهيت نظام اعتدالي خانواده اثر مي‌نهد.
يكي از خانواده‌ درمانگران صاحب نظر اين مفهوم را به اين صورت بيان كرده است كه زن و شوهر "معماران خانواده‌اند" (كاپلان و سادوك، 2003).

سير تحول خانواده درماني
خانواده درماني در اواسط قرن بيستم به عنوان يك درمان مشهور شناخته شد. بخشي از اين تاخير معلول سلطه طويل المدت روان‌كاوي بود (فيرس، 2002). روانكاوي آن‌گونه كه فرويد بدان شكل داده بود، نقش روابط خانوادگي در رشد شخصيت را قبول داشت؛ هر چند فنون درماني آن فردگرا بود. "آكرمن" كسي بود كه صورت‌بندي‌هاي روان‌كاري را در بررسي خانواده به كارگرفت و لذا يكي از بنيان‌گذاران خانواده درماني به شمار مي‌آيد. "آدلر" و "ساليوان" نيز بر اين حوزه رشد تاثيرگذاشته‌اند. نظريه عمومي سيستم‌ها كه توسط زيست شناسي به نام "برتلانفي" پيشنهاد شده است، پديده‌هاي ظاهرا بي‌ارتباط را مولفه‌هاي يك نظام كلي "خود تنظيمي" مي‌داند كه دائما در جست‌وجوي حالت استقرار در موقعيت‌هاي متغير است. در مورد خانواده تاكيد بر اين موضوع است كه اجزا چگونه يك كل را مي‌سازند؟ چگونه سازمان مي‌يابند و چه‌طور با هم تعادل دارند؟ (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1386) همچنين دو ديدگاه رفتارگرايي و انسان گرايي راه را براي ظهور درمان‌هاي ديگري در خانواده درماني هموار كردند. از مشكلات افراد تفسيرهاي سيستمي به عمل آمد و مشكلات آنان تظاهر يك اختلال خانوادگي در نظر گرفته شد. اين ديدگاه جديد در مورد مشكلات باليني بيش از هر جايي در مفهوم‌بندي اختلالات رواني شديدي چون اسكيزوفرني مشهود بود. "تئودور ليدز" و گروه تحقيقاتي وي در سبب‌شناسي اسكيزوفرني، نقش خانواده را مطرح كرده‌اند. وقتي زن و شوهري نمي‌توانند نيازهاي رواني و هيجاني يكديگر را رفع كنند، يكي از آن‌ها اتحاد بيمارگونه‌اي با فرزندش برقرار مي‌كند و در نهايت اسكيزوفرني وي را تسريع مي‌كند.
مشاهدات "باون" (1960) روي بيماران مبتلا به اسكيزوفرني كه همراه با پدر و مادرشان براي مدتي در بيمارستان زندگي مي‌كردند، وي را به اين نتيجه رساند كه كل واحد خانواده بيمار است، نه بيمار. (فيرس ، 2002)

خصوصيات كلي خانواده درماني
خانواده درماني داراي خصوصياتي است كه آن را از درمان انفرادي متمايز مي‌كند. براي مثال، اعضاي خانواده داراي ملاك قضاوت، پيشنيه و زبان مشتركي هستند كه ممكن است براي درمانگر ناآشنا باشند. درمانگر بايد با نقش‌هاي خانواده و خرده فرهنگ مخصوص آن آشنا شود. سپس از اين آشنايي در جهت ارتباط با اعضاي خانواده يا رويارويي با آنان استفاده كند. در عين حال درمانگر بايد گسلش عاطفي خود را حفظ كند و يك بخش خانواده را به نفع بخش ديگر رها نكند. البته اين كار دشواري است. چون اعضاي خانواده غالبا درمانگر را وارد منازعات خود بر سر قدرت يا دفاع‌هاي خويش در برابر ارتباط آزاد مي‌كنند. يكي از بخش‌هاي معمول خانواده درماني، اخذ شرح حال و سنجش است. مشكل فعلي بايد مطرح و بررسي شود. ممكن است پسر خانواده بزهكار باشد يا دختر خانواده روابط جنسي متعددي داشته باشد. بررسي تفسير هر يك از اعضاي خانواده از مشكل، كار جالب و از لحاظ تشخيصي كار مهمي است. معمولا شرح حال خانواده گرفته مي‌شود. اين كار نيز مي‌تواند تبعاتي داشته باشد. وقتي مشكل خانواده در چارچوب خانواده‌هاي پدري والدين خانواده و زندگي دوران تجرد و ازدواج آنان مورد بررسي قرار مي‌گيرد، شيوه ارتباط كودكان بهتر و درك آنان بيشتر مي‌شود. طرح يك چشم‌اندز كلي از سابقه و پيشينه خانواده ـ پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و هدف‌ها ،آرزوها، ترس‌ها و ضعف‌هاي آنان- قوه درك همدلي و تحمل اعضاي خانواده را افزايش مي‌دهد. به اين ترتيب ملاك قضاوت جديدي فراهم مي‌آيد.
كودك به‌تدريج مي‌فهمد كه قرباني شدن آرزوهاي مادر در پاي خانواده، براي مادرش چه معنايي و پدرش چه برداشتي از سوء رفتار پدرخود داشته است. والدين در محيط كنترل شده خانواده درماني (با بررسي وضعيت فعلي فرزندان‌شان) به ياد فشار همسالان روي خودشان مي‌افتند (فيرس، 2002).

چه وقت بايد خانواده درماني كرد؟
قواعد دقيق و قطعي خاصي وجود ندارد كه نشان بدهند چه موقع بايد خانواده درماني انجام داد. خانواده درماني غالبا با نوجواني كه بيمار اصلي است، شروع مي‌شود. گاهي مشكلات بيمار آن‌قدر به خانواده پيوند مي‌خورد كه خانواده درماني تنها درمان و اقدام ممكن است. گاهي نيز خانواده جلوي پيشرفت درمان بيمار را مي‌گيرد يا در برابر توصيه‌هاي درمانگر مقاومت مي‌ورزد. در نتيجه با درگيركردن خانواده در درمان، بخشي از اين مقاومت رفع مي‌شود. گاهي نيز مشكلات بيمار (يا حتي بهبود بيمار در حين درمان) به شدت تحت تاثير ساختار خانواده است و درمان كل خانواده را ضروري مي‌سازد. در پاره‌اي موارد بحران‌هاي خانوادگي‌ (مثل مرگ يكي از اعضاي خانواده) كل خانواده را دچار آسيب مي‌كند.
برخي از خانواده‌ها بر سر ارزش‌ها اختلاف دارند. براي مثال، نوجواني كه مصرف مواد مخدر را شروع مي‌كند يا عضو يك فرقه خاص مي‌شود، ارزش‌هاي كل خانواده را زير سوال مي‌برد. در چنين مواردي خانواده درماني اقدامي منطقي است و بالاخره گاهي بهترين راه ‌حل براي مشكلات زناشويي يا جنسي است. ولي خانواده‌درماني دواي هر دردي نيست و هميشه مناسب نمي‌باشد. گاهي خانواده مورد نظر آن قدر از هم‌گسيخته است كه چنين مداخلاتي بي‌نتيجه خواهند بود. گاهي نيز برخي از اعضاي خانواده اصلا همكاري نمي‌كنند. در برخي موارد نيز خيلي زود معلوم مي‌شود كه يكي از اعضاي خانواده به شدت دچار اختلال است و اصلا همكاري نمي‌كند يا آن‌قدر اخلال مي‌ورزد كه حضورش به كل فرآيند خانواده‌ درماني لطمه مي‌زند.
چون خانواده درماني روي چند نفر اجرا مي‌شود، بايد مقرون به صرفه بودن آن را نيز در نظر بگيريم. اگر چه خانواده درماني ممكن است براي عضو بيمار خانواده مفيد باشد، اما گاهي براي ديگر اعضاي خانواده عواقب سويي دارد. بعضي از خانواده‌ها مثل بعضي از افراد، "قوا" يا "توان روان شناختي" كافي براي تحمل بحث‌ها و مسايل قابل طرح در جلسات خانواده درماني را ندارند. بنابراين تصميم ‌گيري براي اين‌كه خانواده درماني چه موقع قابل استفاده است، يك تصميم گيري سخت بوده و منوط به سنجش دقيق و دقت و حساسيت باليني زياد مي‌باشد (فيرس ، 2002).
از نظر درمان با اين‌كه ممكن است درمانگران مختلف در مورد يك هدف درماني براي يك خانواده به‌خصوص توافق داشته باشند، اما فنون آن‌ها براي رسيدن به اين هدف متفاوت خواهد بود. درمانگران كه هر كدام شخصيت و مهارت‌هاي مخصوص به خود دارند، به شيوه‌هاي خاصي رابطه برقرار مي‌كنند. اگر سبك كار خودشان را بشناسند و قبول داشته باشند، توانايي خود را بهتر مي‌توانند به‌كار گيرند(مينوچين ، 1373).

تدوين : سپيده رمزي
دبير مجله‌ي خانواده‌ درماني گروه سلامت روان سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)

منابع:
- احمدي، سيد احمد(1384). مقدمه اي بر مشاوره و روانشناسي. اصفهان. نشر دانشگاه اصفهان.
- سانتراك، جان دبليو.(1385). زمينه روانشناسي. ترجمه مهرداد فيروزبخت. تهران. انتشارات رسا.
- فيرس، اي. جري و تيموتي،جي . ترال.(1385). روان شناسي باليني. ترجمه مهرداد فيروزبخت و سيف الله بهاري. تهران. انتشارات رشد.
- كاپلان و سادوك.(1385). خلاصه روانپزشكي. ترجمه حسن رفيعي و خسرو سبحانيان. تهران . انتشارات ارجمند.
- گلدنبرگ، ايرنه و گلدنبرگ، هربرت.(1386). خانواده درماني . ترجمه حميدرضا حسين شاهي برواتي و همكاران. تهران. انتشارات روان.
- موسوي، اشرف السادات.(1382). خانواده درماني كاربردي با رويكرد سيستمي. تهران. انتشارات دانشگاه الزهرا، پژوشكده زنان.
- مينوچين، سالوادور و فيشمن، اچ. چارلز.(1381). فنون خانواده درماني. ترجمه فرشاد بهاري و فرح سيا. تهران. انتشارات رشد.
- مينوچين، سالوادور.(1373). خانواده و خانواده درماني. ترجمه باقر ثنايي. تهران. انتشارات اميركبير.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha