آن چه كه در پي ميآيد، ويرايش نخست مقالهي «آشنايي با اختلالات اضطرابي» از مجموعهي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
در بخش پيشين مجموعهاي از واژگان توصيفي اختلالات اضطرابي با ادبياتي ساده توضيح داده شد. در اين بخش به تجربههاي انواع اختلالات اضطرابي و درمان آنها پرداخته ميشود.اختلالات و بيماريهاي رواني رنج و لطمات بسيار زيادي را بر افراد جامعه بار ميكنند. سياستگذاري در جهت پيشگيري و درمان هر يك از آنها در رويكردي اخلاقگرايانه و معطوف به جايگاه شخصيت انسانها در فرهنگ اسلامي، از مسووليتهاي انكارناپذير دولت و اعضاي يك جامعهي اسلامي محسوب ميشود، از سوي ديگر در يك رويكرد حاكميتي و معطوف به مصالح جامعهي اسلامي از آنجايي كه سياستگذاري در حوزههاي مختلف اجتماعي و فرهنگي وابستگي زيادي به سياستها و نظريههاي حوزه بهداشت روان و همچنين سياستهاي درماني در اين زمينه دارد، ميتوان گفت رابطهاي بسيار نزديك ميان هدايت و راهبري فرهنگي جامعه و سياستهاي بهداشتي، پيشگيرانه و يا درماني در حوزهي سلامت روان وجود دارد. در واقع بسياري از ارزشها و هنجارهاي اخلاقي و اسلامي جامعهي ما به دنبال اختلالات و بيماريهاي رواني، آسيب ديده و غفلت از اين آسيبها نيز خود به مانعي بزرگ در مسير حفظ ميراث ارزشي جامعه تبديل شده است.
از سوي ديگر آسيبهاي رواني علاوه بر هزينههاي اجتماعي، هزينهها و خسارتهاي بزرگ اقتصادياي براي نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آنها در يك رويكرد معطوف به منافع ملي نيز از اهميت بسيار بالايي برخوردار است.
سرويس مسائل راهبردي ايران به مثابه مسووليتي اخلاقي، معطوف به منافع ملي و همچنين موضوعي در پيوند با مسئله مهندسي فرهنگي، پرداختن به سياستهاي سلامت و بهداشت روان را در دستور كار خود قرار داده است.
مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري سلامت روان پرداخت.
سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت
(rahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
تجربههاي انواع اختلالها و حالتهاي اضطرابي
تجربهي اختلال هراس(اختلال اضطرابي پانيك):
"حملههاي هراس تجربه سختي براي من بود، احساس ميكردم از واقعيت جدا شدهام و كنترلم را از دست دادهام. قلبم به شدت ميتپيد و احساس ميكردم كه نميتوانم نفس بكشم و دنيا بر سرم خراب ميشد."
"حملات من از 10 سال پيش و زمانيكه از دانشگاه فارغ التحصيل شدم و شغل جديدي را شروع كردم، آغاز شد. در هتل براي جلسهاي رسمي حاضر بودم كه دچار حملهي هراس شدم، احساس ميكردم كه در حال مرگ هستم."
"بين حملات احساس وحشت و اضطراب داشتم، نگران بودم كه نكند دوباره حملهها به سراغ من بيايند. ميترسيدم به مكانهايي كه دچار حمله شده بودم وارد شوم، براي دريافت كمك سريعا به جايي پناه ميبردم تا از دست حملههاي هراس خلاص شوم."
تجربهي اختلال وسواسي ـ ا جباري:
"كارهايم را با آئين خاصي انجام ميدادم، آئينها تمام زندگي مرا تحت تاثير قرار داده بودند، شمارش كردن، زندگي مرا به گند كشيده بود. موهايم را سه بار ميشستم؛ چون عدد 3 عدد شانسم بود و عدد 1 عدد بدبختي. مطالعه كردن من ساعتها طول ميكشيد، چون هنگام مطالعه خطوط پاراگراف را ميشمردم. شبها وقتي ساعت را تنظيم ميكردم نميتوانستم آن را روي عددهاي خاصي تنظيم كنم."
"ميدانستم آئينهايي كه انجام ميدادم، منطقي نيستند. به خاطر آنها احساس شرمندگي ميكردم. ولي نميتوانستم بر آنها غلبه كنم تا اينكه براي درمان مراجعه كردم."
"پوشيدن لباس به هنگام صبح برايم مدتها طول ميكشيد. چون مجبور بودم اين كار را به سبك خاصي انجام دهم. وقتي از سبك خاص خودم عدول ميكردم، مضطرب ميشدم و مجبور بودم دوباره تكرار كنم. اغلب نگران بودم كه اگر كارها را به سبك خاصي انجام ندهم والدينم را از دست خواهم داد. فكرهاي وحشتناكي به ذهنم ميرسيد. ميدانستم كه غير منطقياند، ولي مرا شديدا مضطرب ميكرد و باعث ميشد تا رفتارهاي غيرمنطقي انجام دهم. به خاطر زمان زيادي كه براي انجام اين آئينها صرف ميكردم به بسياري از كارهاي مهم زندگيام نميرسيدم."
تجربه اختلال استرس پس آسيبي:
"پس از گذشت سالها از حادثهي وحشتناكي كه براي من و خانوادهام افتاد، وقتي به ياد آن واقعه ميافتادم شديدا ناراحت ميشدم. از ديدن و خواندن هرچيزي كه خاطرات آن حادثه را برايم زنده ميكرد، حذر ميكردم. تصوير و هر چيزي كه با آن ماجرا تداعي ميشد، مرا عذاب ميداد. از اينكه فقط من زنده مانده بودم، احساس گناه ميكردم. براي مدتي هيچ احساسي در مورد آن ماجرا نداشتم. احساس افسردگي داشتم و منزوي شده بودم. خواب خوبي نداشتم و هر شب كابوس آن روز را ميديدم."
تجربه اختلال اضطراب اجتماعي:
"در هر موقعيت اجتماعي احساس ترس ميكردم. قبل از اينكه خانه را ترك كنم مضطرب و نگران ميشدم و تا وقتي كه سركلاس درس يا مهماني حاضر شوم، اين احساسها شديد و شديدتر ميشد.
در اين موقعيتها دلپيچه داشتم، قلبم به تندي ميزد، كف دستهايم عرق ميكرد و باعث ميشد تا از ديگران اجتناب كنم."
وقتي قرار بود در جاهاي شلوغ صحبت كنم، سرخ ميشدم و فكر ميكردم كه همه به من چشم دوختهاند، احساس شرمندگي ميكردم و به گوشهاي پناه ميبردم، نميتوانستم به صحبت كردن به ديگران فكر كنم. احساس حقارت ميكردم و نميتوانستم در كنار ديگران احساس خوشي داشته باشم."
نميتوانستم سرقرارهايم حاضر شوم. خيلي وقتها سركلاس درس حاضر نميشدم. سال اول دانشگاه به مدت يك ترم مرخصي گرفتم. احساس ضعف و شكست ميكردم."
تجربه فوبي خاص:
"از پرواز ميترسيدم، فقط وقتي مجبور بودم با هواپيما مسافرت ميرفتم. اگر قرار بود با هواپيما مسافرت كنم از يكماه قبل نگران بودم. وقتي در هواپيما بسته ميشد احساس بدي داشتم، قلب به شدت ميتپيد و عرق ميكردم. وقتي هواپيما از زمين بلند ميشد، ميدانستم كه ديگر نميتوانم از آنجا خارج شوم. وقتي به پرواز فكر ميكردم خودم را تجسم ميكردم كه كنترلم را از دست دادهام و دست و پا ميزنم. از سقوط يا تكان هواپيما نميترسيدم، فقط احساس گرفتار شدن و زنداني بودن مرا ميترساند. وقتي در مورد تغيير شغلم فكر ميكردم، مدام در اين فكر بودم كه «آيا بايد به خاطر آن سوار هواپيما شوم يا نه؟ » آن روزها فقط به جاهايي مسافرت ميكردم كه امكان رانندگي با قطار وجود داشت. دوستم از سفر با قطارهاي پرسرعت ميترسيد، ولي قطار مشكلي براي من ايجاد نميكرد. ميدانستم كه ترسم از پرواز با هواپيما غير منطقي است."
تجربه اختلال اضطراب فراگير:
"هميشه يك فرد نگران بودم، تحريك پذير بودم و نميتوانستم آرام باشم. زمانهايي نگرانيام به خاطر مسائل خاصي بيشتر ميشد و گاهي ثابت بود.
روزها با نگرانيهايم زندگي ميكردم. درباره آينده، زندگي و شغلم نگران بودم. درباره قرارملاقاتها و آشنا شدن با ديگران نگران بودم. نميتوانستم بپذيرم كه اتفاقهاي بدي كه خودم را مسئول آنهاميدانستم، اتفاق بيفتند."
"وقتي نگرانيهايم در بدترين حالت بود، نميتوانستم خودم را آرام كنم. سرگيجه داشتم، دلشوره داشتم و احساس كوفتگي در عضلاتم ميكردم. به اين خاطر كارم را از دست دادم و احساس بدي در آن داشتم و نگران بودم كه چرا كارم را از دست دادهام. زندگيام فلاكت بار شده بود تا اينكه تحت درمان قرار گرفتم."
"مشكلات زيادي در خواب داشتم، اواسط شب با آنها از خواب بيدار مي شدم. حتي براي خواندن روزنامه و رمان نميتوانستم تمركز كنم. گاهي احساس ميكردم سرم سنگين شده است. قلبم از جا در ميآمد و بيشتر و بيشتر نگران ميشدم.
هميشه تصور ميكردم كه امور بدتر از آنچه كه بودند، اتفاق مي افتند. وقتي درد شكم داشتم فكر ميكردم كه سرطان گرفتهام."
درمان اختلالهاي اضطراب
به طوركلي، اختلالهاي اضطرابي با دارودرماني و رواندرمانيهاي اختصاصي يا توسط هر دو درمان ميشوند. انتخاب درمان وابسته به مشكل و ترجيح افراد است. در صورتيكه مشكل اضطرابي وجود داشته باشد، بايستي ارزيابي دقيق صورت بگيرد تا مشخص شود كه آيا مشكل مربوط به مشكلات طبي عمومي است و يا اختلال اضطرابي وجود دارد.
زماني كه وجود اختلال اضطرابي مشخص شد، امكان وجود يك اختلال اضطرابي يا تركيبي از آنها وجود دارد. اختلالهاي همبود مثل افسردگي و سوء مصرف مواد نيز با اختلالهاي اضطرابي همراه ميشوند. گاهي الكليسم، افسردگي و ساير شرايط موجود به قدري تاثير منفي بر فرد ميگذارند كه لازم ميشود قبل از درمان اختلالهاي اضطرابي و يا همراه آن، آن شرايط را كنترل كرد.
دارودرماني
داروها باعث ميشوند تا اختلال تحت كنترل درآمده و فرد آمادهي رواندرماني شود. داروها توسط پزشك و اغلب توسط روانپزشك تجويز ميشوند. روانپزشك ميتواند خدمات رواندرماني را نيز ارائه دهد و يا همراه روانشناس، مددكار اجتماعي و يا مشاور به ارائه اين خدمات بپردازد. داروهاي اصلي كه براي اختلالهاي اضطرابي تجويز ميشوند عبارتند از: ضد افسردگيها و ضد اضطرابها، همچنين بتابلوكرها كه براي كنترل برخي از علائم جسماني به كار ميروند.
الف ـ داروهاي ضد افسردگي
اين داروها براي درمان افسردگي ساخته شدهاند، اما براي درمان اضطراب نيز موثرند. مدت زمان لازم براي ظاهر شدن آثار اين داروها 4 تا 6 هفته است، اما معمولا اثر آنها زودتر ظاهر ميشود . علاوه بر اين لازم است تا اين داروها به مدت كافي مصرف شوند تا ازعود بيماري جلوگيري شود.
قابل توجه است که داروهاي ضد افسردگي در افرادي که سابقه فردي يا خانوادگي افسردگي دو قطبي يعني افسردگي همراه با بي قراري ،عصبانيت زياد، پرحر في، کاهش نياز به خواب وافکار شلوغ دارند ممکن است سبب تشديدبيماري شده واين افراد نياز به داروهاي ديگري طبق تشخيص روانپزشک خواهند داشت.
1 ـ SSRI ها
از جمله داروهاي جديد ضد افسردگي هستند و بازدارندههاي اختصاصي جذب مجدد سروتونين ( SSRI) ناميده ميشوند. اين داروها سطح انتقال دهندهي عصبي سروتونين را در مغز تغيير ميدهند.
فلوكستين، سرترالين، اس سيتالوپرام، پاروكستين و سيتالوپرام جزو SSRI ها هستند و معمولا براي اختلال هراس، وسواسي- اجباري (OCD)، استرس پسآسيبي(PTSD) و اضطراب اجتماعي تجويز ميشوند. همچنين SSRI ها را در صورت همبودي اختلالهاي اضطرابي يا افسردگي تجويز ميكنند. "ونلافكسين" داروي ديگر است كه مشابه SSRI هاست و براي درمان اختلال اضطراب فراگير (GAD) مورد استفاده قرار ميگيرد. داروها اغلب با دوز پايين تجويز شده و به تدريج تا رسيدن به حد مناسب درماني افزايش مييابند.
SSRI ها اثرات جانبي كمتري نسبت به داروهاي قبلي ضد افسردگي دارند. اما آنها نيز در شروع مصرف گاهي باعث تهوع ميشوند. اين علائم به مرور زمان برطرف ميشوند. برخي نيز، با مصرف SSRI ها بد كاركردي ميل جنسي را تجربه ميكنند كه معمولا با تنظيم دوز يا تغيير داروها از بين ميرود.
2 ـ TCA ها
داروهاي ضد افسردگي سه حلقهاي ،كه TCA ناميده ميشوند، قديميتر از SSRI ها هستند. اما آنها نيز گاهي براي اختلالهاي اضطرابي تجويز ميشوند. آنها گاهي باعث سرگيجه ، خواب آلودگي، خشكي دهان و افزايش وزن ميشوند كه لازم است دوز دارو تنظيم و يا داروي ديگري جايگزين شود.
نمونهاي از سه حلقهايها عبارتند از "ايمي پرامين" كه براي اختلال هراس و GAD"" تجويز ميشود و "كلومي پرامين" كه براي درمان "OCD" موثر است.
3 ـ MAOI ها
باز دارندههاي مونوآمين اكسيداز كه MAOIها ناميده ميشوند، قديميترين طبقهي داروهاي ضد افسردگي هستند. MAOI هايي كه براي اختلالهاي اضطرابي تجويز ميشوند عبارتند از: "فنلزين" و "ايزوكربوكسايد" كه براي درمان اختلال هراس و اختلال اضطراب اجتماعي موثرند. افرادي كه داروهاي MAOI را مصرف ميكنند نبايد برخي از غذا يا نوشيدنيهايي را كه حاوين "تيرامين" هستند، مصرف كنند.
همچنين مصرف همزمان برخي داروها مثل داروهاي ضد سرماخوردگي يا ضد آلرژي با MAOI ها واكنش كرده و باعث افزايش فشار خون ميشوند. MAOI ها با SSRI ها نيز واكنش كرده و باعث "سندرم سروتونين" ميشوند. علائم اين سندرم آشفتگي، توهم، تعريق زياد، سفتي عضلاني، تغيير فشار خون و برخي شرايط تهديد كنندهي زندگي است.
ب ـ داروهاي ضد اضطراب
بنزوديازپينها براي اختلالهاي اضطرابي موثرند و عوارض جانبي كمتري ،البته به جز خواب آلودگي دارند. مشكلي كه در رابطه با مصرف بنزوديازپينها وجود دارد اين است كه افرادي كه از بنزوديازپينها استفاده ميكنند، به طور مداوم به دوزهاي بيشتري احتياج پيدا ميكنند. اين داروها عمدتا براي مدت كوتاهي تجويز ميشوند. اين مساله بهويژه در افرادي كه دارو يا الكل را مورد سوء مصرف قرار ميدهند، جدي است.
افرادي که از بنزوديازپين ها استفاده طولاني مدت مي کنند، در صورت قطع يكبارهي آنها، علائم ترك را تجربه ميكنند . در اين صورت علائم اضطراب بعد از قطع دارو برميگردد. اين مشكل بالقوه باعث ميشود تا پزشكان از تجويز زياد و دوزهاي بالاي اين داروها خودداري كنند.
علاوه بر موارد فوق، باسپيرون نيز يك داروي ضد اضطراب جديد است كه براي درمان GAD استفاده ميشود. عوارض جانبي احتمالي آن عبارت است از سرگيجه، سردرد و تهوع . برخلاف بنزوديازپينها بايد به طور مداوم و حداقل 2 هفته مصرف شود تا اثر ضد اضطرابي آن ظاهر شود.
ج ـ بتابلوكرها
بتابلوكرهايي مثل پروپرانولول كه براي بيماران قلبي استفاده ميشوند، علائم جسماني همراه اختلالهاي اضطرابي ( به ويژه در اختلال اضطراب اجتماعي ) را كاهش ميدهند. زماني كه موقعيت اجتماعي قابل پيش بيني باشد ( مثل سخنراني ) بتابلوكرها براي كنترل علائم جسماني اضطراب تجويز ميشوند.
رواندرماني
رواندرماني توسط متخصصين آموزشديده مثل روانشناسان، روانپزشكها، مددكاران اجتماعي و مشاوران ارائه ميشود. رواندرماني به كشف عوامل به وجود آوردندهي اضطراب و غلبه بر آنها كمك ميكند.
الف ـ رفتاردرماني شناختي ( CBT)
CBT درمان موثري براي اختلالهاي اضطرابي است. قسمت شناختي به افراد كمك ميكند تا الگوهاي تفكر منفي خود را كه منجر به اضطراب ميشوند، تغيير دهند و بخش رفتاري شيوههاي واكنش به موقعيتهاي اضطراب آور را تغيير ميدهد.
براي مثال CBT به افراد مبتلا به اختلال هراس كمك ميكند تا بدانند كه حملات وحشتزدگي آنها حملههاي قلبي واقعي نيستند. CBT به افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي ميآموزد كه چگونه بر باورهاي خود در مورد قضاوت و ارزيابي ديگران غلبه كنند. زمانيكه افراد آماده ميشوند تا با ترسهاي خود روبهرو شوند، به آنها نشان داده ميشود كه چگونه از تكنيكهاي مواجهه براي حساسيتزدايي نسبت به موقعيتهايي كه باعث اضطراب آنها ميشود، استفاده كنند.
افراد مبتلا به "OCD" كه نسبت به آلودگي و نجاست وسواس دارند، تشويق ميشوند تا دستهاي خود را آلوده كنند و بدون شستن دستها مدتي را صبر كنند. درمانگر كمك ميكند تا شخص بتواند با اضطراب ايجاد شده، مقابله كند. پس از تمرينهاي متوالي اضطراب به مرور كاهش مييابد.
افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي به ماندن در موقعيتهاي اضطرابزا تشويق ميشوند.
آنها با موقعيتها روبهرو ميشوند و به تدريج اضطراب كاهش مييابد.
افراد مبتلا به "PTSD" براي مرور و بازگويي خاطرات آسيبزا در شرايط مناسب مورد حمايت قرار ميگيرند تا اضطرابشان كاهش يابد.
CBT، تنفس عميق و ساير مهارتهايي را كه باعث كاهش اضطراب و ايجاد آرامش ميشود را آموزش ميدهد.
ب ـ رفتار درماني مبتني بر مواجهه
رفتاردرماني براي سالها براي فوبي خاص استفاده شده است. شخص به تدريج با موقعيتها و موارد ترس آور روبهرو ميشود. گاهي مواجهه در دفعات نخست به صورت تجسمي يا با تصاوير و سپس به صورت مستقيم صورت ميگيرد. درمانگر در شروع درمان آنها را همراهي كرده و حمايت و راهنمايي ميكند. " CBT" و رفتاردرماني، هيچگونه عوارض جانبي به جز تجربههاي موقتي اضطراب در هنگام مواجهه ندارد. "CBT" به طور معمول 12 هفته طول ميكشد و به صورت فردي يا گروهي اجرا ميشود. گروه درماني به ويژه براي اختلال اضطراب اجتماعي موثر است.
"CBT" و رفتار درماني نيازمند انجام تمرين و تكميل تكاليفي است كه به صورت منظم و مشخص در بين جلسات اجرا ميگردد. پژوهشها نتايج اميدواركنندهاي را در خصوص تاثير" CBT" در انواع اختلالهاي اضطرابي نشان دادهاند.
"CBT" به تنهايي و يا در تركيب با دارودرماني، درمان خط اول براي اختلالهاي اضطرابي شناخته ميشود.
تدوين: ابوالفضل محمدي
دانشجوي دكتراي روانشناسي باليني انستيتو روانپزشكي تهران (وابسته به دانشگاه علوم پزشكي ايران)
خبرنگار سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران
ادامه دارد...
نظرات