اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد گزيده گفت و گويي است كه بادكتر حسن شکرالله زاده بهبهاني، مديرامور فني شرکت مناطق نفت خيز جنوب و عضو اصلي هيئت مديره اين شركت انجام شده و از سوي روابط عمومي شركت مناطق نفت خيز جنوب انتشار يافته است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران، به دنبال بررسي موضوع سياستهاي مديريت و بهرهبرداري از مخازن نفت و گاز، متن كامل اين گفت و گو را منتشر ميكند
دستاوردها و چالشهاي فراروي شركت مناطق نفت خيز جنوب
هم اکنون 80درصد نفت کشور در مناطق نفت خيز توليد مي شود و بزرگ ترين پروژه ها در رابطه با تزريق گاز در مناطق نفت خيز انجام مي گيرد. روزانه چيزي حدود يکصد ميليون متر مکعب گاز به چاه ها تزريق مي شود و روزانه يکصد و پنجاه هزار بشکه، مايعات گازي در اين شرکت توليد مي شود.
به طور کلي اگر بخواهم اشاره اي داشته باشم، مي توان گفت که نماد يک قرن تجربه ي صنعت نفت در مناطق نفت خيز تجلي يافته. براي ارايه ي يک نماي کلي خدمت شما و خوانندگان بايد بگويم، شرکت ملي مناطق نفت خيز در پهنه ي چهار استان خوزستان، كهگيلويه و بويراحمد، بوشهر و فارس، در وسعتي حدود چهارصد هزار کيلومتر مربع فعاليت مي کند. در حال حاضر، مسئوليت توسعه و توليد شصت ميدان نفتي و گازي را به عهده دارد.
دو هزار چاه نفت فعال را مديريت مي کند. حدود يکصد و پنجاه کارخانه ي بهره برداري و تقويت فشار گاز و نمک زدايي و گاز مايع را اداره مي کند. حدود هفده هزار کيلومتر خطوط انتقال بين چاه ها، واحدهاي توليدي و انتقال به ميادين صادراتي است. حدود 550 تانک و برج در تاسيسات ما وجود دارد. حدود 600 توربين کمپرسور نيز هم اکنون فعال است و اگر بخواهيم مثالي در اين باره بزنيم، بدين مي ماند که سيصد هواپيماي ايرباس همزمان درحال پرواز باشند. همچنين حدود نهصد ايستگاه انتقال برق و حدود يکهزار دستگاه ماشين آلات سنگين دوار درحال کار است.
نکتهي ديگر که بسيار مهم است، ويژگي هاي مربوط به مناطق نفت خيز است. اولاً، بزرگ ترين سازمان هاي تخصصي ما در بخش بالادستي در اين شرکت وجود دارد. يعني بزرگ ترين سازمان مهندسي مخازن، بزرگ ترين سازمان مهندسي حفاري، بزرگ ترين سازمان زمين شناسي گسترش کشور، بزرگ ترين سازمان گاز مايع و سازمان هايي از اين دست در اين شرکت وجود دارد.
بايد توجه داشته باشيد بسياري اوقات، مسايل مربوط به نفت کشور توسط کارشناساني مطرح مي شود که در مناطق نفت خيز به کار اشتغال دارند. بايد از اين افراد بپرسيم که چرا چنين است و پاسخي که دريافت مي کنيم بسيار ساده است، زيرا که اين کارشناسان در مرکز تجربه هاي نفتي کشور قرار دارند؛ در منطقه اي که بالاترين تشکل سازماني براي پاسخ گويي به نيازهاي کشور قرار دارد.
علاوه بر همه اينها در حال حاضر، مناطق نفت خيز، تقريبا خوراك تمام پالايشگاه هاي کشور را تامين کرده، بخش اعظم نفت مرغوب صادراتي را هم تامين مي کند. در حال حاضر، 9 شرکت را تحت پوشش دارد، پنج شرکت بهره برداري و چهار شرکت خدماتي-تخصصي (پشتيباني).
نکته ي مهمي که بايد بدان اشاره داشته باشم اين است که مرکز تمامي اين فعاليت ها در استان هاي کمتر توسعه يافته است که از نظر شرايط اقليمي داراي شرايط مناسبي نيستند و همين امر، به دشواري اجراي کار مي افزايد؛ زيرا بدي آب و هوا مي تواند منجر به تحميل هزينه هاي بسيار شود. براي مثال، فعاليت يک توربين در دماي پنجاه درجه ي سانتي گراد با کارکرد همان دستگاه در دماي طبيعي، تفاوت هاي بسياري خواهد داشت. چه از نظر هزينه هاي جاري، چه از نظر استهلاک، چه از نظر سرمايه گذاري و چه از نظر هزينه ي نيروي انساني.
مهم ترين مسئله اي که بايد بدان اشاره کرد اين است که مناطق نفت خيز جنوب از زمان توليد صنعت نفت در ايران بزرگ ترين دانشگاه تربيت نيروي انساني کشور بوده است و مي تواند چنين ويژگي سازنده اي را در منطقه نيز گسترش دهد.
با توجه به انواع مخازني که در کشور است و مديريت اين مخازن، چه زيرزميني و چه سطح الارضي و مشکلات و مسايل پيش رو موجب مي شود که از لحاظ تجارب و پرورش نيروي انساني، حاوي شاخصه هاي بسيار ارزشمندي باشد، نکته ي مهم ديگر اين است که امروزه در صنايع نفت شاهد مشکلاتي از نظر نيروي انساني در سطح جهان هستيم.
و وجود نيروهاي انساني ما در مناطق نفت خيز، خود نعمت بزرگي است که بايد ارج گذاشته شود. اين ها کساني هستند که در بدترين شرايط آب و هوايي و بدترين شرايط سياسي – اجتماعي در اين منطقه ي صعب و سخت به کشورشان خدمت مي كنند و ما وظيفه داريم ارزش زحمات آن ها را دانسته و نگذاريم براي پيش پا افتاده ترين نيازها مانند وجود يک کولر گازي، شرايط براي آن ها غير قابل تحمل شود. تمامي تلاش بايستي بر حول اين محور حرکت کند که هر چه بيشتر بتوانيم به جذب نيروهاي توانمند بپردازيم و آنها را حمايت کنيم تا صنايع عظيم نفت و گازمان حمايت شود. و در اين فرصت به عنوان عضوي کوچک از اين مجموعه بزرگ، وظيفه ي خود مي دانم تا قدرداني خود را از تمامي همکاران محترم در منطقه اعلام کنم و اميدوار باشم که هر روز شرايطي بهتر از روز قبل براي انجام فعاليت ها و مناسبات زندگي آن ها را فراهم آيد.
بايد بگويم 70 تا 75 درصد ذخاير ما در هشت ميدان بزرگ قرار دارد که عبارت است از چهار ميدان بزرگ (اهواز، آغاجاري، مارون و گچساران) و ميادين متوسطي همچون بي بي حکيميه، فارسي، رگ سفيد و کرخه و مابقي مخازن ما که حدودي سي مخزن مي شود، نقشي بسيار کمتر در اين ميان دارند. ما وقتي روي اين ميادين کار مي کنيم واقفيم که اين کار، تبعات خاص خود را دارد. تبعاتي که به نحوه ي توليد و توزيع اثر بخش خواهد بود. به عبارت ديگر، اينها باعث مي شود که تاسيسات در يک جا متمرکز باشد و اين تمرکز از لحاظ فني ايجاد ظرفيت هايي خواهد کرد که از اين ظرفيت هاي موجود مي توان براي توسعه ي مخازن جديد بهره گرفت.
در رابطه ي با چگونگي مخازن بايد گفت که سه گروه مخزن وجود دارد. گروه نخست، مخزن آسماري را داريم، در گروه دوم،مخزن بنگستان و در گروه سوم، مجموعه اي از مخازن را که به عنوان گروه خامي شناخته مي شود.
اين مخازن با توجه به عمق خود داراي کيفيت متنوعي، هستند چه از نظر کيفيت نفت و چه از نظر کيفيت سنگ مخزن.
اين گوناگوني ها شرايط فني و اقتصادي خود را دارد. به عنوان مثال، براي حفر يک چاه عميق بايد يک دکل مرتفع را بر سر چاه نصب کرد. وقتي درباره ي مخزن صحبت مي کنيم در واقع داريم درباره ي يک سنگ بزرگ صحبت مي کنيم. بگذاريد با يک مثال، تصويري روشن به شما بدهم. هنگامي که به سراغ مخزن اهواز مي رويد، در واقع به سراغ تکه سنگي رفته ايد با طول هفتاد کيلومتر و عرض چهل کيلومتر و ارتفاع يکهزار متر، حالا مي توانيد تصور کنيد وقتي ما مي گوييم مخزن، با چه پديده اي در عمق سه – چهار کيلومتري زمين رو به رو هستيم.
ديگر اينکه بايد بگويم سنگ مخزن همچون آجري که در آب خيس خورده باشد حاوي سيال است و نفت و گاز در خلل و فرج اين سنگ قرار دارد.
تمامي اين عوامل، نشان دهنده ي آن است که براي دستيابي به اين منابع و توليد و توزيع از مخازن، علوم مختلفي بايد به کار گرفته شود و اشاره به اين نکته نيز قابل توجه است که مخازن هر چه عميق تر باشند از لحاظ خواص سنگ معدني ضعيف تر و از نظر کيفيت نفت نيز داراي مشکلات بيشتري است. چرا که در چنين شرايطي، کيفيت نفت به دليل ترش بودنش، يعني داشتن گوگرد زياد، كاهش خواهد مي يابد و بايد دانست که هر ويژگي و تفاوت و تغييري، نوع مديريت و اداره ي خاص خود را براي آن مخزن طلب مي کند.
خوشبختانه بخش اعظم ذخاير ما در منطقه ي آسماري قرار دارد که اين ذخاير داراي مخازن کم عمق تري است. و حدود 15 الي 17 درصد از ذخاير ما در حوزه ي مناطق نفت خيز از عمق بيشتري برخوردارند که دستيابي به آنها نيز امكان پذيراست، منتها با توجه به اين امر که ما به اعماق پايينتر مي رويم و دستيابي به اين اعماق، مشکلات خاص خود را دارد بايد که با برنامه ريزي بهتر و ساماندهي مناسبتر به سراغ اين لايه ها برويم.
و موضوع ديگري که توجه به آن ضروري مي نمايد اين است که 90 درصد از مخازن شناخته شده ي ما در مناطق نفت خيز و به طور کلي در مخازن کشور، مخازن کربناته است. اگر بخواهيم براي درک بهتر خوانندگان اين سنگ ها را تقسيم بندي کنيم، بايد بگوييم که سنگ هاي کربناته از نظر فني با 10 درصد ديگر سنگ هاي مخازن كشور كه مخازن شني هستند تفاوت دارد، مثل مخازن اهواز، شادگان و چشمه خوش.
حال به چگونگي اين تفاوت مي پردازيم. چنانکه مي دانيد يکي از عواملي که روي ميزان بازيافت اثرگذار است، نوع سنگ مخزن است. از مسايل فني و ميزان سرمايه گذاري در اين امور که بگذريم. بايد توجه خود را معطوف به مخازن کربناته کنيم که تنها يک درصد ذخاير جهان را در خود جاي داده است و دستاورد هاي علم هنوز پاسخگوي ميزان توليد در اين مورد نيست.
پس آنچه که بايد بدان توجه داشت، پيچيد گي ها و دشواري هاي کار کارشناسان در اين حوزه است. به طور کلي از لحاظ کار مبناي توسعه مخازن با توسعه پالايشگاه و پتروشيمي متفاوت است. چرا که شما با بررسي امروزة مخزن بايستي براي يکصد سال آينده به برنامه ريزي بپردازيد، زيرا برنامه ريزي در يک حلقه ي تخمين اجرا و اطلاع انجام مي شود و شما مرتباً بايد حرکت خود را از نظر اطلاعاتي، بهينه کنيد. پس براي اداره ي درست مخزن نيازمند يک مديريت و ساختار خاص خواهيد بود.
ما قبل از پيروزي انقلاب اسلامي شش ميليون بشکه از اين مخازن توليد داشته ايم. اگر چه ما تنها براي دو ماه شش ميليون بشکه توليد داشته و مابقي توليدمان حدود پنج ميليون بشکه بوده است. و اين پنج ميليون بشکه هم از بيست و چهار مخزن استحصال شده و اگر بخواهيم دقيقتر به اين مسئله توجه کنيم بايد بگويم که هفتاد و چهار درصد آن توليد تنها از چهار مخزن بزرگ اهواز، مارون، گچساران و آغاجاري انجام گرفته و به دليل رسوبي بودن اين مخازن هم توليد آساني داشته ايم و هم از نظر اقتصادي هزينه ما مناسب بوده است.
بعد از پيروزي انقلاب در حوزه ي مناطق نفت خيز جنوب حداقل از چهل و چهار ميدان نفت و گاز توليد مي کنيم، و اين بدان معنا است که پس از انقلاب، حدود بيست ميدان جديد نفتي را توسعه داده ايم و توجه به اين امر، حايز اهميت است که توسعه انجام شده در مناطق نفت خيز بدون حضور هيچ نيروي متخصص بيگانه و تنها با اتکا به نيروهاي خودي و بر اساس آخرين استانداردهاي مهندسي و توسط شرکت هاي داخلي انجام شده است. يکي از مطالب جالب توجه مربوط مي شود به کتاب هاي مرجع درباره ي مسايل هيدروکربوري. شما به سراغ هر کتاب مرجعي که برويد در آن جا حضور مطالب مربوط به ايران و دانشمندان ايراني را مطالعه خواهيد کرد. به معناي ديگر بايد گفت بيشترين دانشمندان شناخته شده در اين عرصه، ايراني اند.
همان طور که قبلاً اشاره کردم 90 درصد ذخاير ما در مخازني با سنگ هاي کربناته قرار دارد و ايران يکي از کشورهايي است که در اين امر سرمايه گذاري کرده و بر اساس پيشرفته ترين استانداردها به توسعه ي امور پرداخته اند. بگذاريد با اين پرسش ها ادامه دهيم که توسعه ي مخزن يعني چه؟ الگوي توسعه چيست؟ و آيا الگوي توسعه متضمن هزينه ي مالي بسيار است و ما چه کاري مي توانيم انجام دهيم تا توسعه شکل گيرد؟براي دريافت بهتر خوانندگان به ارايه مثالي بسنده مي کنم.
يکي از چاه هاي گچساران که روزگاري به تنهايي يکصدهزاربشکه توليد داشت، اکنون چيزي حدود دو هزار بشکه توليد دارد، با توجه به اينکه اين ميدان هم اکنون تحت تزريق گاز بوده و داراي فشاري تثبيت شده است حالا اگر بخواهيد معادل آن يک حلقه چاه توليد داشته باشيد چاره اي نداريد جز اينکه پنجاه حلقه چاه حفر کنيد و پنجاه حلقه چاه، يعني ايجاد پنجاه خط لوله و يک واحد بزرگ تر. البته بحث توليد صيانتي تنها به تزريق گاز در مخازن خلاصه نمي شود. در مخازن لايه اي شما بايد شيوه هاي مختلفي را به کار ببريد و لايه ها را متناسب توليد کنيد. در غير اينصورت، توليد بعضي از لايه ها دچار مشکل خواهد شد. قبل از انقلاب تنها به اهداف اقتصادي پرداخته مي شد و اهداف صيانتي در برنامه ي آن ها قرار نداشت. هدف از توليد صيانتي اين است که ذخيره را افزايش دهد، يعني اينکه حداکثر ميزان هيدروکربوري قابل استحصال را افزايش دهد، ضمن اينکه در لايه نو گچساران حتي يک چاه توليدي هم زده نشده است به دليل اينکه کيفيت سنگ مخزن اجازه نمي دهد و چون هدف، اقتصادي است شما در محلي به حفر چاه اقدام مي کنيد که روزانه هفت هزار بشکه توليدتان باشد و هرگز به حفر چاهي اقدام نمي کنيد که روزي تنها دويست بشکه نفت عايد شما کند. شما زماني اقدام به سرمايه گذاري خواهيد کرد که بخواهيد کل مخزن را توسعه دهيد.
به عبارتي، حتي توليد از ميادين قديمي هم از لحاظ عملياتي و هم از نظر درون مخزني پيچيده تر شده است. ضمن اينکه با توليد نفت و استخراج نفت قابل استحصال، سر و کله سيالات مزاحم پيدا مي شود؛ از سوي ديگر با توجه به مباحث رايج زيست محيطي ما بحث شيرين سازي نفت مطرح شده است که تا قبل از انقلاب چيزي به اين نام وجود نداشت.
به دو نکته ي ديگر اشاره مي کنم. نخست اينکه بر اساس مطالعات موجود چنانچه اين ميادين از ابتدا با يک ديدگاه صيانتي توليد مي شد، ما اکنون از لحاظ توليد در وضعيت مناسب تري بوديم. يعني اينکه توليدمان بيشتر بود و ذخايرمان هم بيشتر. نکته ي دوم اينکه بر اساس برنامه ريزي که قبل از انقلاب وجود داشت، توليد نفت از مياديني که در اختيار مناطق نفت خيز است در حدود سال هاي هفتاد به حدود دو ميليون بشکه در روز مي رسيده است. در حالي که هم اکنون ما از همين ميادين، چيزي روزانه حدود سه ميليون بشکه توليد مي کنيم.
انتهاي پيام
نظرات