خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - یادداشت
فرزاد گمار - خبرنگار
بیش از یک سال از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید میگذرد؛ دولتی که با شعار اعتدالگرایی و پس از دو دوره سیاستگذاری مدیران احمدینژاد که در بسیاری از مسائل کشور را به بنبست رسانده بود، روی کار آمد.
این دولت در همان ابتدا مبنای شعارهای خود را بر اصلاح امور گذشته استوار کرد که بخشی از آنها به حوزه فرهنگ و مشخصا حوزه انتشار کتاب و ادبیات مربوط بود. اما طبق شواهد و اتفاقات یکساله اخیر، بخش فرهنگی این دولت، دستکم در حوزه نشر کتاب و البته مانند بسیاری از حوزههای دیگر فرهنگ و هنر، هنوز نتوانسته استراتژی محکم و مشخصی در قبال رفع مهمترین چالشهای حوزه فرهنگی از جمله حوزه انتشار کتاب و ادبیات اتخاذ و به آن عمل کند.
پس از انتخابات دوره یازدهم ریاستجمهوری، دولت یازدهم به تبع شعارهای اصلاحی که در دیگر حوزهها مثل سیاست خارجی و اقتصاد داشت، در حوزه فرهنگی هم مواضعی اتخاذ کرد که به افزایش امید در بین اهل فرهنگ، قلم، کتاب و ادبیات انجامید. رویکرد اصلاحی وزیر و مدیران جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه کتاب و ادبیات از بحث برداشتن نگاه امنیتی به حوزه فرهنگ و برداشتن ممیزی پیش از چاپ و سپردن آن به ناشران آغاز شد و به مسائلی مانند لزوم حمایت از جایزههای خصوصی که در چند سال گذشته به دلیل فشارهای گوناگون تعطیل شده بودند، رسید.
حالا پس از گذشت ربع عمر دولت یازدهم و در یکسالگی آن، با توجه به شعارهای مطرحشده، چند پرسش در این زمینه میتوان مطرح کرد. نخست اینکه شعارهای مطرحشده در قبل و بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاستجمهوری در حوزه فرهنگی چقدر عملی شده است و دوم اینکه اساسا این شعارها حداقل در شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما چقدر امکان عملی شدن داشته یا دارند؟
در واکاوی برخی از این شعارها و به طور مشخص برای روشن کردن استراتژی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در عملی کردن این شعارها در حوزه کتاب و نشر، کافی است به چند موضوع و بحث مهم بپردازیم که از پیش و پس از انتخابات ریاستجمهوری مطرح شد؛ تا نسبت عملی شدن این شعارها به دست آید.
بیشک یکی از مهمترین موضوعات مطرحشده در دوره جدید مدیریت فرهنگی وزارت فرهنگ یا وزارت ارشاد، بحث امنیتی بودن فضای فرهنگی و تأثیر نهادهای سایه در حوزه فرهنگ است؛ موضوعی که سالهاست دغدغه اهالی فرهنگ، بویژه نویسندگان و مؤلفان، بوده و هنوز هم هست. موضوعی که اگر نگوییم جلوتر، آن را حداقل موازی و همعرض ممیزی و سانسور، از چالشهای جدی و بنیادی اهل فرهنگ میتوان تلقی کرد. آنچنانکه که خود سیدعباس صالحی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در همان آغاز مسؤولیتش در معاونت فرهنگی، بر وجود و تأثیر ساختارهای در سایه و نهادهای امنیتی بر فضای فرهنگ، بخصوص ادبیات و کتاب، صحه گذاشت. البته او در این زمینه اعتماد و گفتوگو را ابزاری برای تغییر تدریجی ساختارهای رسمی و ساختارهای سایه برای برچیده شدن نگاه امنیتی در حوزه فرهنگ دانست و اینگونه اعلام موضع کرد: «نهاد حافظ امنیت در کشور باید تعریف مشخص خودش را پیدا کند تا مجموعههای مختلف نتوانند با عنوان حفظ امنیت، به حیطه فرهنگ وارد شوند». به تعبیر او، داشتن تعریف از نهاد حافظ امنیت به این معناست که مسؤولیت حیطه امنیت یک مسؤولیت تعریفشده در نهادهای سیاسی و اجتماعی ما باشد تا با اعتماد و گفتوگو و مشخص شدن تعریف مشکلات حوزه فرهنگ از سر راه برداشته شوند.
با این حال و پس از گذشت حدود یک سال از روی کار آمدن دولت یازدهم هنوز خیلی مشخص نیست مدیران فرهنگی دولت تدبیر و امید چه گامهایی برای لغو یا تعدیل نگاه امنیتی حاکم بر حوزه فرهنگ برداشتهاند، یا سوای نتیجه، اگر هم در این حوزه تا به حال تلاشهایی صورت گرفته، هنوز اطلاعرسانی روشنی در این زمینه نشده است تا برآیندی از این عملکرد به دست تعقیبکنندگان این وضعیت برسد. همچنین هنوز اتفاقات مشخصی که در این حوزه روشنکننده میزان تغییرات نسبت به دوره گذشته باشد، رخ نداده است تا دولت جدید بتواند آن را نتیجه گفتوگو و درنهایت، حرکت به سمت برداشتن نگاه امنیتی از حوزه فرهنگ تلقی کند؛ تا با تحلیل و بررسی آنها بتوان نموداری از عملکرد و حرکت دولت در این حوزه ترسیم کرد.
برای اثبات این مدعا، تنها چند مثال کافی است تا نشان دهد در طول یک سال گذشته حوزه فرهنگ مثل گذشته در راستای خواست همان جریان بولتنساز و دلواپس و در ادامه همان نگاه امنیتی گذشته عمل کرده و مهمترین موضوعات مطرحشده در یک سال اخیر را همان جریانها مدیریت کردهاند. نمونه تأثیرگذاری و تداوم این نگاه را در ماجرای تغییر دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی سراسر کشور، اظهار نظر معاون فرهنگی و اجتماعی یک نهاد نظامی نسبت به خبر انتشار رمان «کلنل» محمود دولتآبادی و منتشر نشدن این کتاب که گویی به پاشنه آشیل وضعیت اداره کتاب بدل شده است، مشخص نبودن دلیل مجوز نگرفتن برخی کتابها و در تعلیق بودن تعدادی از ناشران میتوان دید.
در این زمینه اگر بخواهیم به نمونههای دیگری اشاره کنیم، به اعلام موضع گروههای فشار یا همان جریان بولتنساز با همراهی برخی رسانهها و شبهرسانهها ازجمله یک برنامه خبری خاص در صدا و سیما، در جریان جشنواره شعر فجر میتوان اشاره کرد که درنهایت، به پس گرفتن دعوت از یدالله رؤیایی برای حضور در جشنواره شعر فجر انجامید که نشاندهنده سطح و میزان تأثیرگذاری این گروهها و اعمال نظر و خواست آنها در مهمترین موضوعات فرهنگی در حوزه کتاب و ادبیات است. هرچند در مورد اخیر و با تجلیل از یک عمر فعالیت شعری یدالله رؤیایی در هشتمین دوره جایزه کتاب سال شعر «خبرنگاران» بار دیگر ثابت شد نهادهای دولتی در زمینه فرهنگ نسبت به بخش غیررسمی جامعه کمتوانترند. بررسی این رویدادها نشان میدهد با گذشت یک سال از فعالیت دولت جدید، این گفتمان هنوز نتوانسته استراتژی تعریفشدهای برای کاهش نگاه امنیتی و تأثیر جریان بولتنساز در حوزه فرهنگ طرحریزی کند.
در همین راستا و برای روشنتر شدن موضوع، بد نیست به اشارههای سیدعباس صالحی به وجود جریان بولتنساز و تأثیرگذاری آنها در طول چند دهه اخیر بر روی فضای فرهنگی نگاهی بیاندازیم تا با این چند اتفاق در حوزه فرهنگی به این نقطه نظر برسیم که این جریانها همعرض و در راستای نگاه امنیتی و سانسوری هستند که در حال مدیریت جریانهای مهم و ریشهدار فرهنگی کشورند. وگرنه معاونت فرهنگی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید بتوانند در زمینه کاهش نگاه امنیتی و تاثیر ساختارهای در سایه و جریانهای بولتنساز در مواقع لازم به روشنی اعلام موضع و بر موضع خود پافشاری کنند، نه اینکه تحت تأثیر این فشارها، از مواضع خود کوتاه بیایند یا اینکه به کلی آنها را انکار کنند.
انتهای پیام
نظرات