به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «چکا سال ۱۹۱۷ در چنین روزی تاسیس شد و پلیس سیاسی رژیم نوپای شوروی بود. نامش سرواژه «کمیسیون فوقالعاده کل روسیه برای مبارزه با نهضت ضدانقلابی، احتکار و تخریب عمدی» بود و رژیم جدید حاکم بر روسیه از آن برای سرکوب همه مخالفان و حتی منتقدانش استفاده میکرد. اورلاندو فایجس در «تراژدی مردم» مینویسد: «چکا دولتی درون دولت بود. تقریبا هیچ جنبه از زندگی در شوروی، از مبارزه با ضدانقلاب تا صدور مجوز نگهداری سگ از دیده آنها پنهان نمیماند. چکا از همان آغاز خارج از حیطه قانون کار میکرد.»
کمیساریای دادگستری بیهوده تقلا میکرد تا آن را تابع دادگاهها کند. صدای در در نیمههای شب، بازجویی و زندانیکردن بدون اتهام، شکنجه و اعدام بیمحاکمه، اینها شیوههای چکا بود. به گفته یکی از بنیانگذارانش: «چکا کمیسیون تحقیق، دادگاه یا هیات داوری نیست. سازمان مبارز در جبهه درونی جنگ داخلی است... چکا قضاوت نمیکند، ضربه میزند. عفو نمیکند بلکه همه کسانی را که در آن سوی سنگر به چنگش بیفتد، نابود میکند.»
لئون تروتسکی در تاسیس این سازمان مخوف نقش اصلی را ایفا کرد؛ همان کسی که میگفت: «باید یک بار برای همیشه به این وراجی کاتولیکها درباره قداست جان آدمی خاتمه بدهیم.» و چکا دقیقا همین کار را کرد. به گفته یکی از اعضایش «چکا مانند ارتش سرخ وظیفهاش دفاع از انقلاب است؛ همان طور که در جنگ داخلی ارتش سرخ نمیتواند لحظهای درنگ کند که آیا جنگ ممکن است به افراد خاصی آسیب برساند بلکه باید فقط یک چیز، پیروزی انقلاب را در نظر بگیرد، چکا هم باید از انقلاب دفاع کند و بر دشمن غلبه کند؛ حتی اگر گهگاه شمشیرش بر سر بیگناهی فرود آید.»
با چنین نگاهی، آن هم در شرایط حاکم بر جنگ داخلی، چکا به جان مردم روسیه افتاد. در استانهای دور از پایتخت روسای محلی این سازمان عملا هر کاری دلشان میخواست میکردند و به معنی واقعی کلمه صاحب اختیار جان مردم بودند (گویا این جمله لنین که بهتر است صد نفر آدم بیگناه دستگیر شوند تا این که یک دشمن رژیم از چنگمان دربرود، هر جنایتی را توجیه میکرد). نوشتهاند زندانهای رژیم تزاری در مقایسه با آن چه در بازداشتگاههای چکا میگذشت شبیه «یک مجتمع تفریحی بود.» فایجس در کتابش برخی شکنجههای رایج در زندانهای چکا را فهرست میکند.
مثلا «قربانیان برهنه را در بشکههای میخکوب غلت میدادند» یا آنها را «به تخته میبستند و به آرامی درون کوره یا مخزن آب جوش هل میدادند» یا «قفسی پر از موش را به تن قربانی میچسباندند و قفس را گرم میکردند به نحوی که موشها که به جان آمده بودند دل و روده قربانی را میخوردند تا راهی برای فرار باز کنند.» شکنجههای روانی هم رویهای رایج بود. مثلا «قربانیان را به جایی که گمان میبردند محل اعدام است میبردند و گلوله مشقی به طرفشان شلیک میکردند.» این سازمان - که میگویند هنوز هم هیچکس تعداد دقیق قربانیان آن را نمیداند - بقای قدرت بلشویکها را تضمین کرد و بعد بدون تغییر در وظایفش، نام دیگری به خود گرفت. چکا در زمان لنین و تروتسکی شکل گرفت و زیر نظر این دو گسترش یافت و بعد از آنان برای روسها (و دیگر کشورهای تابع حکومت شوروی) به میراث ماند؛ هر چند استالین نیز از آن بهرهها برد.»
انتهای پیام
نظرات