گوهر یسنا انزانی در گفت وگو با ایسنا، درباره چرایی تمایل والدین به همواره برنده شدن کودکان در بازیهای کودکانه و کتمان باخت آنها، اظهار کرد: بعضا والدین به دلیل ناراحتی کودکان پس از باخت ترجیح می دهند به منظور حفظ اعتماد به نفس کودک به دروغ به او بگویند در بازی با هم سالانش برده است. از سوی دیگر بعضا خود والدین ترسهای عجیب و غریبی نظیر ترس از اشتباه کردن، شکست خوردن، مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتن و طرد شدن دارند و از این رو سعی کنند همیشه فرزندانشان برنده باشند تا هیچ وقت بچهها در موضع ضعف قرار نگرفته و شکست را تجربه نکنند. این در حالی است که والدین به هیچ وجه نباید شکست فرزند خود در بازی با هم سالانش را کتمان کنند.
به گفته این روانشناس، کتمان باخت و شکست کودکان در بازیهای کودکانه باعث می شود این کودکان در بزرگسالی با افزایش استرس، اضطراب و افسردگی و کاهش اعتماد به نفس مواجه شوند.
وی افزایش خشم و شکل گیری ترسهایی نظیر طرد شدن، ترس از اشتباه کردن، ترس از مسئولیت، ترس از دوست داشتنی نبودن و افزایش کمالگرایی را از جمله نتایج کتمان باخت و شکست کودکان در بازی دانست و با بیان اینکه والدین باید اجازه دهند تا بچهها بازنده بودن را باتوجه به مراحل رشدی خود تجربه کنند، ادامه داد: پس از شکست در بازی، والدین باید راجع به موضوع باخت با کودک صحبت کرده، به او اجازه دهند هیجانات و احساسات منفی خود را تخلیه کند، به کودک اجازه دهند گریه کند، درباره احساسات خود نقاشی بکشد یا خمیر بازی کند و در نهایت پس از اینکه توانست هیجانات خود را مدیریت و احساسات خود را کاهش دهد، باید از طریق حل مساله به او بیاموزیم چطور از اشتباهاتش درس گرفته و نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کند.
انزانی همچنین تاکید کرد که والدین باید نسبت به جملاتی که هنگام باخت بچهها به کار می برند نیز دقت داشته باشند و از به کار بردن جملاتی مثل "باز هم باختی" یا "تو که همیشه بازنده هستی" خودداری کنند.
این روانشناس با بیان اینکه والدین به هیچ عنوان اجازه ندارند به دروغ به بچه ها بگویند که در بازی بردهاند و یا در بازیها به بچهها تقلب برسانند تا آنها تحت هر شرایطی بازی با هم سالان خود را ببرند، تصریح کرد: با این اقدامات کودکان نیز دروغ گویی و تلقب را می آموزند و در آینده اگر با شکستی مواجه شوند به دروغ آن را کتمان می کنند. والدین باید تمام تلاش خود را بکنند تا کودکان متوجه شوند والدین آنها را بیقید و شرط دوست دارند، ترسهای فرزندان را میفهمند و آنها را درک میکنند. در عین حال نیز والدینی میتوانند این حمایتها را از فرزند خود انجام دهند که ترسهای خود را شناخته و برای آنها با حل مساله چاره ای اندیشیده باشند.
وی در بخش دیگر سخنان خود به اهمیت بازی نیز اشاره کرد و با بیان اینکه پرورش بسیاری از توانمندی ها نظیر قدرت تخیل و خلاقیت کودکان توسط بازی شکل میگیرد، توضیح داد: بازی بر کارکرد ذهنی، جسمی و رشد شخصیت، مهارت حل مساله و مهارت های زبانی و ... کودک اثر میگذارد. بچهها در بازی تجربه کسب کرده و میآموزند که چطور با دیگران روابط اجتماعی برقرار کرده و چطور مشکلات روابط خود را حل کنند. در واقع شخصیت کودک ذیل بازی شکل میگیرد و دگرگونی قابل توجهی در روحیات او ایجاد میشود و در عین حال می آموزد چگونه از طریق بازی و تعامل با دیگران به مراحل دیگر رشدی برسد و با تقلید الگوهای رفتاری دیگران شخصیت و رفتار خود را شکل می دهد.
انزانی درباره نوع بازی کودکان در مراحل مختلف رشدی و سنی افزود: کودکان در بازی ابتدا فقط تماشاگرند، سپس به صورت انفرادی بازی کرده، پس از آن به شکل "موازی" یعنی در نزدیک دیگر کودکان اما بدون تعامل با آنها بازی میکنند و سپس وارد بازیهای جمعی و گروهی بدون قوانین خاص میشوند و در نهایت نیز برای یادگیری تعامل با دیگران به بازیهای تعاملی و جمعی دارای قوانین خاص روی می آورند. در واقع اینگونه کودکان با بازی کردن یاد میگیرند چطور وارد تعامل با دیگران شده و مشکلات تعاملات و ارتباطات را حل کنند و متناسب با مراحل مختلف سنی شان بازیهای متفاوتی انجام می دهند.
این روانشناس با بیان اینکه کودکان از حوالی پنج تا شش سالگی وقتی که به مرحله پیش دبستان و دبستان می رسند با مفهوم رقابت کردن و برد و باخت آشنا می شوند، خطاب به والدین توصیه کرد: از این رو ما همواره در این مرحله سنی به خانوادهها پیشنهاد میدهیم اجازه دهند بچهها بازی های گروهی را تجربه کنند، چراکه در بازی های گروهی، اعضاء گروه با یکدیگر هم سن و هم دل هستند و در صورت باخت می توانند با یکدیگر همدلی کنند. اینگونه اعضاء گروه هنگام شکست در کنار یکدیگر همدلی کرده و با مفهوم شکست و باخت به درستی کنار می آیند. این هم دلی هم سالان خیلی مهم است به طوری که بعضا والدین همدلی با بچهها را به اندازه خود گروه همسالان بلد نیستند. در واقع مهم است اجازه دهیم کودکان در کنار گروه هم سالان احساسات و هیجانات منفی خود از باخت را تخلیه و تجربه مشترکی را سپری کنند تا بتوانند از نظر حسی همدیگر را درک کنند، ویژگی های مثبت و نقاط ضعف و محدودیت های خود را به کمک والدین شناسایی کرده و در صدد رفع آنها برآیند.
وی معتقد است کودکانی که سبک دلبستگی ایمن را با مادر خود در کودکی تجربه کردهاند خیلی راحت تر با مفهوم شکست روبرو می شوند و باخت خود را میپذیرند و حتی اگر ببازند نیز احساس ترس نمیکنند چراکه میدانند همواره والدین آنها تحت هر شرایطی بی قید و شرط دوستش دارند.
انزانی با تاکید بر اینکه والدین باید به بچهها اجازه دهند منطبق با سن خود از اشتباهات و باخت در بازی درس بگیرند، در پایان سخنان خود توصیه کرد: والدین باید با آموختن مهارت های زندگی نظیر مهارت صحبت کردن درباره احساسات خود با والدین و یا مهارت حل مساله به کودکان، به آنها کمک کنند تا به هنگام شکست خود را ایمن کرده و مسائل را حل کنند.
انتهای پیام
نظرات