• جمعه / ۷ مهر ۱۴۰۲ / ۰۹:۵۶
  • دسته‌بندی: خراسان جنوبی
  • کد خبر: 1402070704320
  • منبع : نمایندگی خراسان جنوبی

در نشست ایسنا بررسی شد؛

از اسوه‌هایی که نمی‌شناسیم تا کوتاهی در نشر معارف جنگ

از اسوه‌هایی که نمی‌شناسیم تا کوتاهی در نشر معارف جنگ

ایسنا/خراسان جنوبی اگر به روایت‌گری جنگ نگاهی خاص از زاویه تاثیرگذاری موثر و فراگیر آن با فاکتورهای درست نگریسته شود، توجهی درخور را به خود جلب می‌کند.

حماسه بزرگ دلیرمردان شجاع سال‌های دفاع مقدس، خلق افتخارآمیزترین بخش تاریخ اسلامی ایران را در پی داشت. عظمتی که علی رغم تلاش همه‌جانبه اندیشمندان، نویسندگان، شعرا و هنرمندان برای ماندگاری بخشیدن به مقاطع پرفراز و نشیب آن، هنوز جای کار فراوان دارد و همتی آسمانی را در معرفی آن طالب است.

در این راستا، اگر به روایت‌گری نگاهی خاص از زاویه تاثیرگذاری موثر و فراگیر آن نگریسته شود، توجهی درخور را به خود جلب می‌کند، این نگاه برکات فراوانی را نیز به همراه خود دارد، به طوری که می‌توان ادعا کرد که بخش مهمی از یافته‌های نسل جوان نسبت به دفاع مقدس از این زاویه فرهنگی به دست می‌آید.

موضوع روایتگری و انتقال روایات دوران دفاع مقدس به نسل جوان از موضوعات مهمی است که باید متولیان حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس نسبت به آن دغدغه داشته باشند و با استفاده از شیوه‌ها و روش‌های مختلف و اثرگذار به این روایتگری به ویزه در میان نسل جوان بپردازند. در همین راستا ایسنا نشستی با عنوان " روایتگری جنگ؛ الزامات و نیازها" را برگزار کرده تا ویژگی‌های یک روایت درست و دست اول و یا نواقص و پیشنهادات را برشمرد.

از اسوه‌هایی که نمی‌شناسیم تا کوتاهی در نشر معارف جنگ

روایتگری درست با افراد مطلع جنگ 

غلامرضا ضیا، یک آزاده دفاع مقدس در این نشست از خاطرات دوران اسارت گفت و اظهار کرد: در ۲۸ آبان ۶۲ اسیر شدم و در تاریخ یک شهریور ۶۹ به همراه سایر دوستانم که در اردوگاه النبار عراق بودیم آزاد شدیم و پس از یک هفته به بیرجند رسیدیم.

وی افزود: اسارتم در سن ۱۶ سالگی و در دومین حضورم در جبهه بود. در عملیات والفجر ۴،  پس از مجروح شدن از ناحیه دست و صورت به اسارت دشمن درآمدم؛ از آن روزهای اسارت خاطرات تلخ و شیرین زیادی به یادگار مانده است.

این آزاده بیان کرد: زمانی که مجروح شدم ۱۵ ترکش و تیر به صورتم اصابت کرده بود؛ مجرای اشک چشمم بسته شده بود و زمانی که اسیر شدم اشک‌ها جمع می‌شد که با دستمال پاک می‌کردم و دستمال را مرتب شستشو می‌دادم.

ضیا ادامه داد: بعد از حدود دو سال که با همین وضعیت در اسارت گذشت عراقی‌ها مجاب شدند من را برای درمان به بیمارستان پیشرفته‌تری منتقل کنند؛ بنابراین به بیمارستان الرشید عراق منتقل شدم؛ مکانی که ویژه ارتشی و نظامیان عراقی بود.

وی افزود: در مسیر انتقال با آمبولانس دست‌ها، پاها و چشم‌های من و دوستانم را بستند؛ دو سرباز در جلو و دو نفر در پشت سر مراقب ما بودند؛ در بیمارستان پزشکان عراقی با زبان انگلیسی با هم صحبت می‌کردند و از صحبت‌ها متوجه شدم قرار است چشمهایم را از من بگیرند.

این آزاده گفت: اسرا در زمان اسارت سعی می‌کردند از زمان به خوبی استفاده کرده و من هم سعی کردم زبان انگلیسی را تا حدودی یاد بگیرم؛ بنابراین به دکتر عراقی گفتم زمانی که مدرک طبابت گرفتی قسم پزشکی خوردی که برای دوست و دشمن یکنواخت طبابت کنی و این انصاف نیست که چشم من را دربیاوری و کف دستم بگذاری.

ضیا ادامه داد: دکتر عراقی از اینکه حرف‌هایشان را متوجه شده بودم متعجب شده بود؛ برای این که جان خودم را نجات بدهم توانستم با اصول پزشکی که یاد گرفته بودم، برای نجات جان خود استفاده کنم؛ بنابراین من را برای درمان، داخل اتاق بردند و شروع به میل زدن داخل چشمم کردند تا مجرای اشک به داخل بینی‌ام باز شود و بیرون جمع نشود؛ مدت ۴۵ دقیقه‌ درگیر بودند اما فایده‌ای نداشت.

وی با بیان اینکه در روایات آمده که کسی که دو زبان می‌داند جای دو آدم است؛ آن زمان، دانستن و آشنایی با زبان انگلیسی، من را از کوری یک چشم نجات داد و من به این روایت بسیار معتقدم، تصریح کرد: هدیه من از اسارت دو امر است؛ صبر و نظم؛ این ویژگی‌هایم برای فرزندانم نیز الگو شده و این تحفه اسارت برای زندگی من بود.

ضیا ادامه داد: عراقی‌ها سعی کردند فضایی را آماده کنند که رزمندگان دعوا کنند، اما با اینکه در دو وجب و نیم می‌خوابیدیم زندگی مسالمت‌آمیز و به دور از هیاهو داشتیم.

وی بیان کرد: اکنون جهاد تبیین باید در راس قرار گیرد و لازم است روایت‌گری را بایسته و شایسته با کمک افرادی که آن روزها را درک کرده‌اند داشته باشیم.

این رزمنده دوران دفاع مقدس خطاب به جوانان گفت: جوانان باید خود را باور داشته باشند زیرا در دوران جنگ، رزمندگان خود را باور کردند و به آنچه که می‌خواستند رسیدند.

وی با اشاره به اینکه آینده از آن جوانان است، گفت: جوانان امکاناتی را در دنیای امروز دارند که آن روزها وجود نداشت و با استفاده از این امکانات می‌توان به عزت و غرور ایران افزود.

از اسوه‌هایی که نمی‌شناسیم تا کوتاهی در نشر معارف جنگ

آموزش راویانی از نسل جوان را از یاد نبریم

کاظم خسروی، راوی دفاع مقدس و مسئول انجمن راویان راهیان نور نیز در این نشست اظهار کرد: من بعد از اینکه در خرداد ۶۱ دیپلم گرفتم و دوران تحصیل خود را به اتمام رساندم وارد سپاه شدم.

وی اظهار کرد: ما به استخدام شدن در سپاه به عنوان یک کار و شغل نگاه نمی‌کردیم چرا که با توجه به آغاز جنگ می‌دانستیم در این مسیر شهادت، جانبازی و اسارت وجود دارد و به طور خلاصه وارد این معرکه شدن سردادن می‌خواهد.

این رزمنده دفاع مقدس بیان کرد: بعد از اینکه وارد سپاه خراسان بزرگ شدم، حدود سه ماه در بیرجند بودم و بعد خداوند توفیق داد برای حفاظت و حراست از بیت امام به تهران رفتم و سعادت با ما بود که هر هفته‌ای یکی ـ دو مرتبه امام را می‌دیدم.

خسروی ادامه داد: آن زمان فعالیت منافقین بیشتر شده بود و از این جهت به ما توصیه می‌کردند که با لباس شخصی در شهر رفت و آمد کنید و با لباس سپاه تردد نداشته باشید که احتمال خطر از سوی منافقین بسیار زیاد است.

وی افزود: امام خمینی (ره) تنها رهبر مردم ایران نبود، بلکه رهبر مستضعفین جهان بودند و از این جهت مسئولیت حفاظت از بیت امام بسیار سنگین و حساس بود و حتی خود ما که می‌خواستیم به دیدار امام برویم باید تفتیش می‌شدیم.

آزاده دوران دفاع مقدس گفت: شش ماه در تهران انجام وظیفه کردم و بعد دو ماه را در بیرجند گذراندم تا اینکه در اول مهر ۶۲ دوره پزشکیاری در مرکز آموزش بهداری سپاه در مشهد برگزار شد و من در این دوره شرکت نمودم.

خسروی اظهار کرد: دوره تئوری را در مهر، آبان و آذر طی کردم و برای کار عملی وارد بیمارستان امدادی و بیمارستان امام رضا(ع) شدم  تا اینکه زمزمه‌های شروع عملیات خیبر آغاز شد و ۸ بهمن ۶۲ به جبهه اعزام شدیم.

این جانباز دفاع مقدس ادامه داد: در نهایت در تاریخ ۳ اسفندماه ۶۲ عملیات خیبر شروع شد و ما در این عملیات در منطقه هور العظیم اسیر شدیم چرا که هم مهمات ما به اتمام رسیده و ارتباط ما با عقبه قطع شده بود و بسیاری از رزمندگان نیز مجروح و زخمی شده بودند.

خسروی ادامه داد:  بعد از اسارت ما را به بصره بردند و مدتی را در آنجا با بازجویی و شکنجه و تشنگی و غذا ندادن و اجازه ندادن برای دستشویی رفتن گذراندیم و شرایط به گونه‌ای بود که بسیاری از مجروحین ما ۳۶ ساعت بود که به آن‌ها آب نرسیده بود.

‌وی افزود: بسیاری از رزمندگان می‌گفتند برای ما آب بیاورید که شخصی گفت اینقدر نگویید به ما آب بدهید و اجازه بدهید به دستشویی برویم چرا که یک بار گفتند هر که احتیاج به آب و دستشویی دارد همراه ما بیاید که ۲۰ نفر را به این بهانه بردند و به رگبار بستند.

این آزاده دفاع مقدس  ادامه داد: شخص دیگری نقل می‌کند شش نفر را بردند به مکانی که چهار جنازه عراقی آنجا بود که در جنگ کشته شده بودند و جلوی هر جنازه عراقی یک اسیر ایرانی را سر بریدند و به شهادت رساندند.

وی گفت: به راستی اگر معنویت، توسل به ائمه، راز و نیازهای شبانه و زیارت عاشوراها و شب زنده‌داری‌ها روحیه رزمندگان و آزادگان ما را تقویت نکرده بود، چگونه می‌توانستیم به پیروزی دست یافته و به اهدافمان برسیم؟

در نشر معارف دفاع مقدس کوتاهی کرده‌ایم

خسروی افزود: ما در جنگ، آزادگان و جانبازان و شهدای زیادی داشتیم، اما سعادتمند بودیم که نگذاشتیم دشمن به هیچکدام از اهدافش چه در تجزیه خوزستان، چه آسیب رساندن به انقلاب اسلامی برسد و این افتخار زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم در دوران‌های قبل در هر مقطعی تکه‌ای از خاک ایران جدا شد.

وی با بیان اینکه اکنون راویان جوانی را آموزش می‌دهیم تا دوره روایتگری را بگذرانند تا اگر روزی رزمندگان را از دست دادیم خاطرات جنگ از بین نرود، تصریح کرد: صحبت نسل جوان روی نسل حاضر موثرتر است، بنابراین باید اینها آموزش ببینند.

این راوی بیان کرد: واکسن عاشورا، واکسن رمضان و واکسن راهیان نور روی نسل جوان موثر است و ما کوتاهی کردیم که این مطالب را به نسل جوان و نوجوان چندان که لازم است ارائه نمی‌دهیم.

خسروی با بیان اینکه تاثیری که یک رزمنده از یک خاطره می‌گذارد با بیان خاطراتی که دارد بسیار موثرتر از سخنرانی است، تصریح کرد: از همه سازمان‌های فرهنگی نیز تقاضا داریم مطالبی که جمع‌آوری می‌کنند پخش و منتشر کنند.

وی با بیان اینکه این مطالب که خاطرات یلان و مردان خراسان است نباید بایگانی شود، افزود: اکنون خاطرات ۱۸ نفر از سرداران شهید را خلاصه برداری کرده‌ام. مشکل ما این است که خاطرات شهدا به صورت نظام یافته به نشر نرسیده است.

خسروی با بیان اینکه یک دست صدا ندارد، ادامه داد: باید در بیان خاطرات شهدا تلاش خود را کنیم و تدوین تاریخ شفاهی که ممکن است چند سال دیگر با خاموش شدن رزمندگان خاموش شود را پیگیری کنیم.

از اسوه‌هایی که نمی‌شناسیم تا کوتاهی در نشر معارف جنگ

نسل حاضر رزمندگان را به اندازه سلبریتی‌ها نمی‌شناسند

محمدرضا مالکی، جانباز دفاع مقدس نیز گفت: سال ۴۷ در روستای گسگ از توابع شهرستان درمیان به دنیا آمدم، فرزند ارشد خانواده بودم و از همان دوران کودکی در کار کشاورزی به پدر کمک می‌کردم و با مسجد آشنا شدم.

این جانباز دوران دفاع مقدس اظهار کرد: تا سال ۵۸ در روستا بودیم و سپس به بیرجند آمدیم، تا اینکه دوران جنگ آغاز شد و شرایط در کشور ما به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد. یکی از اتفاقاتی که بعد از انقلاب رخ داد اتحاد بیشتر بین مردم و روحانیت بود، این اتحاد و علاقه به گونه‌ای بود که مردم گفته‌های روحانی برجسته‌ای چون امام(ره) را از صمیم قلب می‌پذیرفتند.

وی افزود: من نیز بر اساس علاقه‌ای که به امام داشتم در تابستان سال ۶۱ در حالی که کلاس دوم راهنمایی را به اتمام رسانده بودم، دوران آموزشی را گذراندم و سپس به مناطق عملیاتی کردستان اعزام شدم.

این جانباز دوران دفاع مقدس افزود: در ابتدا می‌خواستم در فروردین‌ماه به جبهه بروم که با مخالفت خانواده مواجه شدم و می‌گفتند درست که تمام شود بعد می‌توانی به جبهه بروی و به همین جهت اعزام من تا تابستان به تعویق افتاد.

مالکی گفت: بعد از مدتی از جبهه برگشتم و مهرماه برای کلاس سوم راهنمایی ثبت نام کردم، اما شوق رفتن به جبهه موجب شد که آبان ماه سال ۶۱ مجدد به جبهه بروم و در نهایت در ۲۰ بهمن ۶۱ در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی مجروح شدم.

وی بیان کرد: حقیقت این است که انتظار جانبازی را نداشتم و خود را برای شهادت آماده کرده بودم، وقتی وارد میدان رزم شدم اصلا به جانبازی و اسارت فکر نمی‌کردم و تصورم بر این بود که یا شهید می‌شوم و یا در عین سلامتی با پیروزی به خانه برمی‌گردم.

مالکی یادآور شد: بین جوانان دهه ۶۰ و جوان امروزی تفاوت‌هایی وجود دارد چرا که ابزارها و نگاه‌ها به مسائل مختلف فرق کرده است اما باور من این است که اگر امروز هم نظام به حضور جوانان در هر عرصه‌ای نیاز داشته باشد باز هم جوانان آماده حضور هستند. امروز علی رغم همه تلاش‌ها نتوانسته‌ایم ارتباط لازم را با نسل امروز برقرار کنیم.

وی با بیان اینکه نسل امروز اگر خاطرات ما را بشنوند به سمت ما گرایش پیدا می‌کنند، بیان کرد: این مطلوب نیست که نسل حاضر رزمندگان را به اندازه سلبریتی‌ها نمی‌شناسند.

مالکی تصریح کرد: قدر امنیت را دانستن با تشریح الگوهای جنگ ممکن خواهد شد. اکنون نیز دولت، مردمی و پای کار است، اما باید بودجه مستقلی را به بیان خاطرات جنگ اختصاص دهند چراکه بسیاری از موسسات، ادارات و پای کار نشر این خاطرات هستند اما بودجه لازم وجود ندارد.

وی بیان کرد: نکته دیگر اینکه ۹۸ درصد شهدا با مسجد ارتباط داشتند، بنابراین باید از همین مکان مقدس برای ارتباط نسل جوان با معارف جنگ بهره برد.

از اسوه‌هایی که نمی‌شناسیم تا کوتاهی در نشر معارف جنگ

تمرین روایتگری درست با الگوسازی از اسطوره‌های دفاع مقدس

فاطمه بصیری پور، مسئول بسیج جامعه زنان سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی نیز با اشاره به نقش مهم تبیین‌گری و جایگاه زنان در این عرصه اظهار کرد: لازم است تبیبن و روایتگری صحیح از جنگ داشته و آن را تمرین کنیم.

وی با بیان اینکه دفاع مقدس نماد شهادت، مجاهدت و غیرت ملت ماست، تصریح کرد: اگر روایت‌های تاریخ را نگاه کنیم رزمندگان نمادهای اصلی حفظ کرامت این آب و خاکند.

بصیری پور با بیان اینکه شهدای ما نه تنها کسانی هستند که جان خود را دادند بلکه نماد یک مکتب هستند و آن مکتب برگرفته ار سیره سیدالشهداست، افزود: در مورد روایت درست از جنگ باید گفت مقام معظم رهبری تاکید دارد که به نسل جوان این روایت‌ها را بگویید چراکه اگر روایت نکنید دشمن با ۱۸۰ درجه اختلاف برایشان روایت خواهد کرد.

وی با بیان اینکه جنگ شناختی ترکیبی از جنگ نرم و سخت بوده و اکنون دچار این جنگ هستیم که متاسفانه باعث فریب خوردن برخی از نوجوانان شد، اظهار کرد: بهترین بستر برای روایتگری مدرسه بوده و حتی از مهدکودک‌ باید برنامه داشت.

مسئول بسیج جامعه زنان سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی با بیان اینکه اکنون در شبیخون فرهنگی دشمن گرفتار شده‌ایم، ادامه داد: رسانه امروز نقش بسیار مهمی در این عرصه دارد. همچنین خواص جامعه و تریبون داران که فرصت بیان و تحلیل دارند لازم است وظیفه خود را ایفا کنند. 

بصیری پور با اشاره به نقش زنان از زمان جنگ تاکنون، افزود: زنان در جنگ تحمیلی تفنگ به دوش گرفتند و از طرفی زنانی داشتیم که با حداقل‌ها در پشت جبهه کمک رسان بودند چراکه اتحاد جمعی و وحدت ملی وجود داشت و این باعث شد نظام ما حفظ شود.

وی با بیان اینکه در جنگ تحمیلی همه دنیا در برابر یک ملت ایستاد، بیان کرد: این امور واقعیت‌های تاریخ انقلاب ماست و باید اسطوره‌ها و اسوه‌ها معرفی شوند تا دشمن نتواند هویت را نسل جوان ما بگیرد.

بصیری پور با بیان اینکه حجاب بهانه دشمن برای دورشدن از هویت اصلی ماست، افزود: باید با تصویرسازی کوتاه، موثر و به موقع این مفاهیم و اسوه‌ها را تشریح کنیم، اما سوال اینجاست که در انتقال مفاهیم با این مولفه‌ها چقدر توانسته‌ایم موفق باشیم ؟

وی با بیان اینکه باید روایت‌ها را بیان کرده و زنان که نقش پشتیبانی در جنگ داشتند را نیز معرفی کنیم، تصریح کرد: اهمیت روایتگری جبهه و جنگ بر کسی پوشیده نیست و اگر مجاهدت ها را فراموش کنیم نشانه فاصله گرفتن از تفکر هیهات من الذله است.

بصیری پور با تاکید بر شناخت زمانه و همراه بودن با امام زمان(عج)، بیان کرد: با شناخت کامل، به موقع و بصیرت افزایی برای نسل جوان خواهیم توانست نسلی باهوش، مدیر و  مدبر تربیت کنیم و بدانیم اگر به خوبی معارف جنگ را منتقل کنیم آرمان علی وردی‌ها از این نسل نیز شکوفا خواهد شد.

وی با بیان اینکه مخاطب شناسی در روایت گری مهم است، یادآور شد: لازم است فاکتورهای ارتباط با مخاطب، مخاطب گیری و تحلیل از جنس نیاز مخاطب را از یاد نبریم تا نسل جوان از ما فاصله نگیرند.

این روایتگری با این ویژگی‌ها اصل وظیفه صاحبان تریبون است که نباید فراموش شود و اگر از یاد بردیم باید منتظر فراموشی اسوه‌ها هم باشیم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha