به گزارش ایسنا، اسلام، زیبایی را دوست دارد و نوگرایی را راهی برای خروج از بن بست روحی میداند. پشت پا زدن به ارزشها و رعایت نکردن اخلاق اجتماعی چیزی است که مورد قبول اسلام نیست. در مجموعه تعالیم اسلامی از جمله در آیات قرآنی به مسئله زینت و زیبایی توجه خاصی شده است. بنابراین اسلام، برای تمام مراحل زندگی انسان برنامه و متد زیبای دارد، به طوری که اهمیت این زیبایی در مورد لباس و سبک زندگی ، دوچندان است. برای واکاوی وضعیت ساماندهی مد و لباس و مشکلات آن در کشور با سجاد لطفی دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
بهعنوان نخستین پرسش بفرمایید اصولا فرهنگسازی چگونه صورت میگیرد من خودم قبلا فکر میکردم فرهنگسازی توسط نخبگان علمی و فرهنگی و بدون دخالت دولتها و رسانهها ایجاد میشود، ولی اکنون بهعنوان نمونه رسانههایی مثل اینترنشنال یا بیبیسی را میبینم با زاویه دادن و برجسته کردن یک نوع پوشش یا رفتار خاص و ضریب دادن به آن در حال فرهنگسازی هستند. بعد این ایده برایم پیش آمد که میشود فرهنگ را به صورت عام و پوشش را به صورت خاص هدایت و بازسازی کرد. چه عوامل جزئی لازم است که یک فرهنگ کلان در ارتباط با پوشش ساخته شود؟
حوزه مد و لباس (حوزه فشن) حوزهای است که دقیقاً به یک روایت نیاز دارد و ما اگر صحبت از تمدن ایرانی اسلامی نوینی میکنیم که رهبر معظم انقلاب نیز از آن روایت میکنند، حتماً باید روایت را در عناصر مختلف، خصوصاً سبک زندگی داشته باشیم.
اخیراً در شورای عالی انقلاب فرهنگی، سند ملی سبک پوشش ایرانی اسلامی به تصویب اولیه رسید و انشاءالله متن نهایی آن به زودی مصوب میشود. این تلاش به عنوان یک سند بالادستی دقیقاً برای تدوین و ابلاغ همین روایت در رقابت، دفاع، تقابل و مواجهه با فرهنگ مهاجم است. ما باید روایتی داشته باشیم، باید جهت را بدانیم و نیز نقطه ثقل، نقاط قوت و ضعفهایمان را هم بشناسیم. در این سند بر روی این معناها تأکید شده است.
اینجاست که آن فرهنگ و تمدن دیرینه ما در قالب «تنوع فرهنگی»، به کمکمان میآید. اینکه شما در کشوری زندگی کنید که رودوزیهای پوشاک آن دویست و پنجاه نوع است و زیردوزیهای آن چیزی علاوه بر آن، و همچنین لباس اقوام را هم دارید.
کشور ما به لحاظ قومیت و تنوع قومی سومین کشور دنیا است. بارها شنیدهایم که ما فرهنگ و تمدن چند هزار ساله داریم و از تمدنهایی هستیم که در آن پوشش معنای عمیق و دقیقی دارد. پس یکی از ترجیعبندهای این روایت و وجه مشترک آن، «فرهنگ پوشیدگی» میشود. لذا همچنان که در اثر فرهنگ برهنگی، برهنگی فرهنگی است. بنابراین نام پوشش و لباس در زبان فارسی یا عربی به عنوان زبان دینی ما، برگرفته از همین فرهنگ پوشیدگی است. اما چگونه میخواهیم این پوشیدگی را با فشن که ذاتش نوعآوری است، مواجهه کنیم.
خواسته نوجوان و جوان جلوه، نوشدن و تازه به تازه شدن است. اگر به تجمل و تنوعگرایی افراطی دامن نزند و در آن وادی نیفتد، خواسته برحقی است. بنابراین باید آن را به رسمیت شناخت و به آن پاسخ داد، آن هم پاسخ پیشنهادی، نه پاسخی از جنس الزام و یا امثال آن.
اینجاست که آن فرهنگ و تمدن دیرینه ما در قالب «تنوع فرهنگی»، به کمکمان میآید. اینکه شما در کشوری زندگی کنید که رودوزیهای پوشاک آن دویست و پنجاه نوع است و زیردوزیهای آن چیزی علاوه بر آن، و همچنین لباس اقوام را هم دارید.
کشور ما به لحاظ قومیت و تنوع قومی سومین کشور دنیا است. به همه اینها میتوان به عنوان ظرفیت، نقطه ثقل و تکیهگاه برای یک پرش و یک گام بلند نگاه و حتی برای کسانی که خواهان این فرهنگ پوشیدگی هستند به اشکال مختلف صادر، هدیه و ارائه کرد، تا آنها هم با این فرهنگ آشنا شوند. لذا به نظرم تنوع فرهنگی با در نظر گرفتن فرهنگ پوشیدگی دو مفهومی است که میتوانند کمک کنند.
اصطلاحاً یک مفهوم ثابت داریم که آن پوشیدگی است، خصوصاً در «لباس اجتماع» که الان هم مسئله و معضلی که داریم ـ که البته همچنان که مقام معظم رهبری فرمودهاند افراد دیگری آن را برای ما معضل و مسئله کردهاند ـ در لباس اجتماع است، وگرنه سایر لباسها از جمله لباسهای مجلسی، ورزشی و خانگی از تنوع برخوردار هستند.
به مبانی پوشش کشورمان اشاره کردید. سئوال اصلی من در ارتباط با همین مبانی است که میشناسیم. ما چگونه میتوانیم جوانانمان را نسبت به این مبانی اقناع کنیم؟ چگونه میتوان با استفاده از روش اقناعی جوانان و نوجوانان را به استفاده از این پوشش ترغیب کرد؟
حوزه آموزش و تبیین یک محمل و بستر بسیار گستردهای است برای تحقق این امر، خصوصاً در سنینی که شخصیت کودک شکل میگیرد، از همان هفت سال اول زندگیاش با تبلیغات پنهان و با چیزهایی که جزو آموزش رسمی نیست، امکانپذیر است. چون کودک در این سنین به مدرسه نمیرود. ما از همین سنین باید به این فکر باشیم تا وقتی که مدرسه و آموزشهای رسمیاش شروع میشود، این هم لازم است، ولی ما تصور میکنیم که آموزش صرفاً به صورت رسمی و مستقیم و به صورت گفتار است، در صورتی که خیلی وقتها با نقاشیهای داخل کتابهای درسی یا داستانی میتوان به صورت غیرمستقیم درباره پوشش صحبت کرد. بنابراین میتوان مفاهیمی که مد نظرمان است، خصوصاً الگوهای مناسب را با استفاده از رسانهها ارائه کرد. نصف راه را با کودکان و نوجوانان رفتهایم، ولی متأسفانه در ارائه الگو ضعیف عمل کردهایم.
کودکان ما چقدر با شخصیت کارتونها و انیمیشنهای خارجی آشنا هستند؟ حتی جالب است که در برخی انیمیشنهای خارجی، لباس شخصیتهای کارتون، پوشیده است. دختر خردسال ما این را میبیند و میخواهد برود عین همان را تهیه کند، برایش هم مهم نیست که چه نوع لباسی است. بلکه میگوید این را آن شخصیت محبوب من پوشیده است. علاوه بر لباس، عروسک و بازی آن را هم در زنجیره بازارپردازی و فرهنگی داریم میبینیم.
ما باید بپذیریم که در این نقاط ضعف داریم و ضمناً باید تدبیر کنیم. دستگاههای فرهنگی ما، که صرفاً وزارت فرهنگ یا سازمان صدا و سیما نیستد، بلکه دستگاههای مختلفی را در بر میگیرد. بنابراین تا دیرتر نشده پای کار بیایند. در این یکی دو سال اخیر در شورای فرهنگ عمومی اقدامات خوبی، خصوصاً در تبیین این مهم انجام شده، است، منتها تا آن را در کف بازار آنچنان که رقبایش در حال انجام هستند، ارائه ندهیم نمیتوانیم اثرگذار باشیم.
بهعنوان نمونه رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در شهر بغداد با موضوع لباس کودک و نوجوان رویدادی را برگزار کرده بود، ما در آنجا لباسی را ارائه دادیم که روی آن نقش شخصیتهای کارتونی «ببعی و ببعو» بود. در یکی دو سال اخیر «ببعی و ببعو» جزو 10 شخصیت برتر کودکان ما شده اند، قبل از آن شخصیتهای کارتونی دیگر کشورها مورد توجه بودهاند. شرکتی دارد روی این شخصیتهای محبوبی که صدا و سیما تولید کرده، کار و لباس و بازی فکریاش را تولید میکند. وقتی این اتفاق را برای سفرای کشورهای مختلفی که در آن رویداد برای بازدید میآمدند تعریف میکردیم، خیلی برایشان جالب بود که یک تفکری شکل گرفته که میخواهد با شخصیتپردازیهای وارداتیای که متأسفانه فراگیر است مواجهه داشته باشد. یک زمان بود که کشور فرانسه در مقابل فیلمسازی هالیوود موضع گرفت. گفت من دارم تمام اجزای فرهنگم را از دست میدهم و تدبیری اندیشید و اقدام متقابل کرد.
سئوالم در ارتباط با همین الگوسازی بود که نسل جدید را چگونه اقناع میکنید؟
یکی از روشهای اقناعی ارائه الگو است. خیلی وقتها تبیین و آموزش لازم است، ولی از همه اینها مهمتر ارائه اثر عینی است. چون خصوصاً با گسترش شبکههای اجتماعی، ارتباطی و افزایش دایره و گستره انتخاب، کودک، نوجوان و جوان دیگر راضی به چند تا مدل و ایده محدود نیست. الان مدلهای بیشتری میخواهد. بنابراین منِ حاکمیت باید نوعی بسترسازی کنم که بازیگران، از جمله بخش خصوصی، طراح و تولیدکننده بیایند آن قدر طرح زیبا ارائه دهند که نسل جدید ما بتواند یکی از آنها را انتخاب کنند، همچنان که در حال حاضر در کف بازار در حال اتفاق افتادن است. طرحهایی که مغایر با فرهنگ ماست نباید با دستورالعمل و باید و نباید از تن کودک و نوجوان ما برود، بلکه باید با ارائه، تبلیغ، زیبا جلوهگر شدن برود. ما غالباً تصور میکنیم که صرفاً با آموزش و چند دستورالعمل میتوانیم چیزی که مد نظر ماست را بر تن آنها کنیم.
این وظیفه شماست یا وظیفه شورای انقلاب فرهنگی یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؟
وظیفه حاکمیت بسترسازی و هدایت است و تصدیگری نیست. لذا نظارت لازم، وظیفه اصلی حاکمیت و دولت است. اجرا و تصدیگری در بخش پوشاک و مد باید توسط بخش خصوصی و با مشارکت مردمی انجام شود و دولت باید جاهایی که روی زمین مانده است را هل بدهد.
فرمودید که الگو خیلی مهم است و در ضمن باید عینی باشد. آیا به الگوهای خاصی رسیدهاید؟
اگر منظورتان الگوی شخصیتها است، بله.
الان چند تا الگو داریم که میتوانیم معرفیشان کنیم؟ چون به قول شما ندانستن الگو خودش یک معضل است. باید الگوهایی داشته باشیم که آن را تبدیل به یک زنجیره فرهنگی کنیم و در ادامه آن را عینیسازی کنیم و کودک و جوان ما باید آن را ببیند. الان شما از یک شخصیت کارتونی به نام ببعی و ببعو نام بردید که من اطلاعی نداشتم و میروم برای کودکم تهیه میکنم. غرض اینکه الان الگویی داریم که بتوانیم معرفی کنیم و این اتفاق بیفتد یا خیر؟
ما برای خلق شخصیت به شخصیتپردازی و ایدهپردازی نیاز داریم. این جریان چند سالی است شروع شده، منتها باید سرعت بیشتری بگیرد و حمایت بیشتری از جانب حاکمیت شود. حاکمیت باید این را درک کند که به این مهم نیاز دارد و به قول عزیزی شخصیتپردازی تنگه اُحُد کار فرهنگی ماست.
چگونه اتفاق میافتد؟ یعنی این ظرفیت وجود دارد ؟
حتماً وجود دارد. ما هم شخصیتهای دینی، فرهنگی و تاریخی بزرگی داریم. شما کافی است شاهنامه فردوسی را باز کنید. در آنجا مردان و بانوان زیادی را میبینید. شخصیتهایی مثل گردآفرید، تهمینه و افراد مختلفی هستند که میتوانند وارد بازیهای و داستانپردازیهای ما شوند. ما در خلق شخصیت جزو غنیترین فرهنگها هستیم. جالب است که همین کارتون سندبادی که میبینیم، سندبادنامه مال ماست و ما از این شخصیتها غفلت کردهایم. لذا مایهاش را داریم و فقط کافی است که بازارپردازی شود. این زنجیره صرفاً کار وزارت فرهنگ و ارشاد هم نیست. اگر صدا و سیما ساخت کارتون ببعی و ببعو را شروع نمیکرد، الان به تولید لباسش و همچنین حلقههای دیگری که بخش خصوصی وارد میشود و دنبال میکند نمیرسید. ضمناً اینها زیرساختهایی هم لازم دارد، از جمله حقوق مالکیت معنوی که البته الان وضعیت خیلی بهتر شده، منتها هنوز هم جای کار دارد.
ادامه دارد..
انتهای پیام
نظرات