به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز: برای کسی که محبت حسین را در سینه دارد، سن و سال مهم نیست. مگر میشود حسین در میان لشکر دشمن تنها باشد و تو بمانی و تماشا کنی. عصر عاشورا در آن لحظات سخت و سنگین هنگامی که از بلندای تل زینبیه عبدالله تنهایی عمو را در میان لشکریان یزید مشاهده کرد، دستش را از دست عمه خویش زینب(س) رهانید و برای حمایت از عموی بزرگوارش به سوی میدان جنگ شتافت.
عبدالله به امام رسید در حالیکه امام مجروح به روی زمین افتاده و یکی از لشکریان دشمن قصد داشت شمشیرش را بر ایشان فرود آورد. کودک یازده ساله که هیچ سپری برای دفاع از عموی خود پیدا نکرد، دست کوچک خود را جلو آورد تا مانع از اصابت شمشیر بر پیکر نیمه جان عمو شود. ضربت شمشیر دست او را قطع کرد و «عبدالله» در آغوش امام افتاد و جان شیرین خویش را فدای خامس آل عبا کرد.
وقتی کربلای جبهه های حق، برای حسین زمان ناصر و یاور میطلبید، آنان که عمری خطاب به مولایشان « یا لَیتَنا کُنّا مَکم ... » گفته و بر غربت و تنهایی و مظلومیت حسین (ع) گریسته بودند، به میدانهای رزم شتافتند و جان فدا کردند و نشان دادند که اگر در عاشورا هم بودند، همچون اصحاب شهید آن امام، عاشقانه جان نثار میکردند.
داستان خیلی از این شهدا هم شبیه به شهدای دشت کربلا است. به عنوان نمونه سردارانی همچون شهید حسین خرازی و علیرضا موحددانش هم مانند حضرت «عبدالله بن حسن» با دستان قطع شده آسمانی شدند و به مولای خویش حسین بن علی پیوستند.
ماجرای دستی که در خیبر جاماند
شهید حسین خرازی یکی از فرماندهان بزرگ و شجاع دوران دفاع مقدس بود که با فرهنگ دینی و عشق به اهل بیت(ع) تربیت و پرورش یافت و در دوران انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی رسید. این شهید والامقام در عملیاتهای مختلفی همچون ثامن الائمه و طریق القدس خوش درخشید و سبب پیروزی لشکریان اسلام شد.
در عملیات خیبر، دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود. حسین در اوج درگیری به محلی رسید که دشمن، آتش بسیار زیادی روی آن نقطه میریخت. او به یاری رزمندگان شتافت که ناگهان خمپارهای در کنارش به فریاد نشست و او را از جا کند و با ورود جراحتی عمیق بر پیکر خستهاش، دست راست او قطع شد. اما با وجود جانبازی حاج حسین بازهم جبهه را رها نکرد و تا آخرین لحظات در جبهه ماند.
او با آنکه یک دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق العاده اش هیچ گاه احساس کمبود نمی کرد و برای تأمین و تدارک نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می نمود.
در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی شد به پشت جبهه انتقال یابد.
سر انجام در عملیات کربلای ۵، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره ای در نزدیکی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه ۱۳۶۵ در جوار قرب الهی ماوا گزید.
رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در مورد این شهید بزرگوار می فرمایند: او سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبرد بی امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.
فرمانده تک دست تیپ سیدالشهداء(ع)
یکی دیگر از فرماندهان پر افتخار دفاع مقدس، شهید علیرضا موحد دانش است. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و بر اساس شایستگی های ذاتیاش از فرماندهی گردان تا فرماندهی تیپ پیش رفت.
در عملیات «بازی دراز» جانشین شهید محسن وزوایی بود و در همین عملیات، یک دستش قطع شد. اما با همان شرایط جانبازی مانند بسیاری دیگر از رزمندگان به کار دفاع مشغول بود و همواره در کنار نیروهایش در صف مقدم جهاد حضور پیدا میکرد.
پس از عملیات «مطلع الفجر» مدتی بعد به تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) اعزام شد تا بهعنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهد.
شهید موحد دانش پس از خاتمه عملیات فتحالمبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سهگانه «الی بیتالمقدس» و آزادی خرمشهر ایفا کرد.
شهید موحد دانش پس از پایان عملیات بیتالمقدس، به لبنان اعزام شد و بعد از بازگشت از لبنان، فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت و در عملیات والفجر ۱ با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجدداً مجروح شد.
سرانجام علیرضا موحد دانش، در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران، درحالی که فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت به فیض شهادت نائل شد.
انتهای پیام
نظرات