• شنبه / ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۲:۴۸
  • دسته‌بندی: هویت
  • کد خبر: 1403052013177
  • خبرنگار : 71958

جنون زدگانی که نسخه بشری برای پوچی می‌نویسند

جنون زدگانی که نسخه بشری برای پوچی می‌نویسند

«نهیلیسم دم در ایستاده است» این جمله معروف نیچه فیلسوف آلمانی است که در آخر عمر خود به جنون رسید. او فاجعه دو سده آینده را افول ارزش‌های مسیحیت عنوان کرد که منتهی به فساد و مشکلات اجتماعی خواهد شد.

به گزارش ایسنا، شاید خود بنیان‌گذاران علم نوین مانند گالیله و نیوتن هرگز تصور نمی‌کردند که با برداشتن گامی انقلابی ایده غایت از جهان - به منزله چیزی که طبیعت را ضبط و مهار می‌کند - از طبیعت‌شناسی جدیدشان خارج کردند دو قرن بعد زمینه ساز همه گیری پوچ انگاری در جهان شوند عموما مردم دنیا تحت تاثیر اینکه جهان هیچ غرض و هدفی ندارد به این نتجیه می‌رسند پس زندگی انسان نیز بی‌هدف و بی‌معنا خواهد بود.

مکتب نیهیلیسم یا هیچ‌گرایی طی دو قرن بعد، در قرن ۱۹ در روسیه شکل گرفت. این مکتب که در واقع با نفی هرگونه بنیان معرفتی و معیار اخلاقی شناخته می‌شود، ارتباط نزدیکی با شکاکیت دارد.

جنون زدگانی که نسخه بشری برای پوچی می‌نویسند

«نهیلیسم دم در ایستاده است» این جمله معروف نیچه فیلسوف آلمانی است که در آخر عمر خود به جنون رسید. او فاجعه دو سده آینده را افول ارزش‌های مسیحیت عنوان کرد که منتهی به فساد و مشکلات اجتماعی خواهد شد. فیلسوف مجنون آلمانی را پیامبری نامیدند که ظهور نهیلیسم را در همه عرصه‌های زندگی پیش بینی کرد اما نیچه فقط فیلسوفی هشدار دهنده پوچی نبوده چرا که او معتقد بود تا زمانی که انسان طعم نیهیلیسم را نچشد متوجه ارزش این ارزش‌های اخلاقی نشده و نمی‌تواند به ارزش‌های جدیدی متعهد شود. اینجاست که نیچه با به کارگیری اصطلاح بار ارزش گذاری سعی در ایجاد طرحی نو دارد.

یکی دیگر از کسانی که پوچ انگاری را با همه گوش و پوست خود درک کرد کامو بود. او یکی از چهره‌های مشهور مکتب اگزیستانسیالیسم (Existentialism) یا بحران وجود شناخته شده بود. این مکتب فکری یکی از مروجان اولیه‌ این ایده بود که در زندگی هیچ معنا یا حقیقت نهایی‌ای نهفته نیست. کامو مبدع این ایده بود که رابطه‌ انسان و جهان با یکدیگر به پوچی ختم می‌شود. او در توضیح چگونگی این پوچی می‌گوید تناقض آنجا آغاز می‌شود که انسان به صورت ذاتی تمایل به منطق و نظم دارد. اما جهان فاقد نظم غایی است. انسان در جستجوی معنا زمانی که به گفته کامو به جهانی می‌رسد که نه تنها نسبت به انسان بلکه نسبت به هر چیز دیگری بی‌تفاوت است. انتظارات انسان از جهان برآورده نمی‌شود پوچی رخ می‌دهد انسان درمانده با جهان پوچ یا ابزورد (Absurd) مواجهه می‌شود.

جنون زدگانی که نسخه بشری برای پوچی می‌نویسند

اما کامو فرانسوی در پوچی نمی‌ماند و به زعم خودش سعی می‌کند بر پوچی موفق شود و بر آن غلبه کند. کامو معتقد است انسان به تنهایی احساس پوچی ندارد و جهان نیز از قواعد خاص خود برخوردار است و نه انسان و نه جهان آفرینش لزوماً به‌تنهایی پوچ نیستند؛ بلکه رابطه‌ آن‌ها با یکدیگر به پوچی ختم می‌شود. به‌عنوان انسان، ما میلی ذاتی به معنا، منطق و نظم در وجود خود حس می‌کنیم. ولی ما در جهانی وجود داریم که فاقد همه‌ این چیزهاست. بر اساس این ایده، حقیقتاً ما هیچ معنایی فراتر از وجود خودمان پیدا نخواهیم کرد. ما نمی‌توانیم از دل این جهان یک نظم آرمان‌شهری ایجاد کنیم و به هیچ هدف یا حقیقت نهایی که برای ما حس قطعیت و آرامش ناشی از قطعیت فراهم کند، دسترسی نداریم. با این حال، با این‌که ما نسبت به این بی‌معنا بودن یا حداقل عدم توانایی‌مان برای پیدا کردن معنای حقیقی آگاه شده‌ایم،‌ کامو حاضر نیست ناامیدی پوچ‌گرایانه‌ای را که نتیجه‌ منطقی این آگاهی است بپذیرد. در نظر کامو، برای قدم گذاشتن فراتر از پوچی زندگی، باید به آن آگاه شد و آن را پذیرفت. شاید ما زندگی‌ای عجیب و پوچ در جهانی بی‌تفاوت داشته باشیم، ولی به جای غرق شدن در ناامیدی، درماندگی و از همه بدتر، خودکشی، باید پوچ بودن زندگی را بپذیریم و به آن غلبه کنیم.

جنون زدگانی که نسخه بشری برای پوچی می‌نویسند

مبدع دیگر اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر است. او نیز معتقد است زندگی انسان هیچ معنی و هدف از پیش تعیین‌نشده‌ای ندارد و خود انسان استثنایی در اصل «ماهیت بر وجود مقدم است» به حساب می‌آید که همه‌ ساخته‌های انسان را در بر می‌گیرد. هیچ آقا بالا سر و اولیاء اموری وجود ندارد که ما یا زندگی‌مان را طراحی کند و هیچ ماهیتی نیست که بر وجود ما مقدم باشد. زندگی صرفاً وجود دارد و اگر بخواهیم از آن فراتر برویم، با معناباختگی مواجه می‌شویم. هرگاه که حس منطق و برهان ما با این حقیقت احتمالی مواجه می‌شود که ماهیت زندگی، که شامل مهم‌ترین بخش زندگی‌مان یعنی خودمان می‌شود، از خود زندگی فراتر نمی‌رود، دچار حالتی می‌شویم که با نام بحران وجودی (Existential Crisis) شناخته می‌شود. با این حال، سارتر و متفکران اگزیستانسیالیست دیگر، نه‌تنها از این مسئله ناراحت نیستند، بلکه به‌نوعی آن را هدف نهایی زندگی در نظر می‌گیرند. اگر پیش از به وجود آمدن ما، هدفی برای ما تعیین نشده باشد، معنی‌اش این است که ما هدف وجودی خود را از راه وجود داشتن خود تعیین می‌کنیم. به‌عبارت دیگر، از راه انتخاب‌هایی که انجام می‌دهیم و کارهایی که در زندگی انجام می‌دهیم، می‌توانیم هویت خود و معنای زندگی‌مان را تعیین کنیم.

پایان قسمت اول

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha