به گزارش ایسنا، تنهایی از دردهای ازلی و ابدی انسان در این دنیاست که با تولد کودک با او همراه است. اما درک او شاید سالها طول بکشد افراد زمانی به تنهایی پی میبرند که رابطه آنان از دیگران قطع شده است و یا نتوانستند بتواند با خود به عنوان کل واحد هماهنگ شوند و از اجزای خود جدا شدند.
اما فارغ از جدا افتادگیها با خود و یا از دیگران، زمانی احساس تنهایی در انسان ایجاد میشود که پی به این نکته میبرد که باید به تنهایی بار امانت این زندگی را به دوش بکشد. این تنهایی هستی شناختی است، به قول اروین یالوم روانپزشک آمریکایی تنهایی در رضایت بخشترین روابط با دیگران یا و به رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام عیار همچنان میتواند در انسان وجود داشته باشد.
مکتب فلسفی که به موضوع تنهایی پرداخته است اگزیستانسیالسم است و در این مکتب فلسفی تنهایی به معنای مغاکی است که میان انسان و هر موجود دیگری دهان گشوده و پلی هم نمیتوان بر آن زد نیز بر تنهایی ای اشاره دارد که بسیار بنیادیتر و ریشهایتر است.
این تنهایی تنهایی وجودی است در این تنهایی رابطه به گونهای دیگر است. تنهایی وجودی تنهایی است که به ذات در ماست و با ماست هیچگاه ترکمان نمیکند. فقط گاهی با مشغول کردن خودمان، حواسمان را از این ترس عمیق تنهایی وجودیمان پرت میکنیم.
تنهایی وجودی حالتی شبیه حس کردن دلهره آنی است که در خوشترین روابط صمیمانه و با داشتن بهترین خودشناسی ها ظاهر میشود چیزی شبیه هشداری کوتاه گذرا میآید و میرود و در فاصله حس کردنهای کوتاه اما عمیق به زندگی روزمرهمان برمیگردیم.
در تنهایی وجودی فرد احساس غربت میکند در این نوع تنهایی فرد احساس میکند دیگر در جایی آرام و مطمئن و امن نیست در این حالت اشیا از مفهوم خود تهی میشوند و فرد احساس میکند دیگر با این با جهان رابطه خاصی ندارد این تنهایی در بیشتر مواقع زمانی در ما به شدت حس میشود که ناگهان به نوعی از زندگی روزانهمان محروم میشویم و آنگاه آگاهیمان از تنها بودنمان در جهان ترسی ایجاد میکند که فراموش شدنی نیست و تجربه این تنهایی به خودآگاهیهایی منجر میشود که روابط ما را برای همیشه دستخوش تغییر کند.
برخی از متفکران مکتب اگزیستانس توجه فراوانی به نقش دین و باورهای مذهبی در یافتن معنای زندگی دارند در زندگی معنادار و خداجویانه، نگاه انسان به هستی، زندگی انسان یا انسانهای دیگر و خودش تغییر میکند. در دین دیدن انسان هم چون مسافری که در سفر ابدی به سوی خداوند در حال سلوک است یکی از دستاوردهای نگاه معنوی به عالم است که تحمل دردها و رنجهای این سفر را برای انسان آسان و زندگی در این جهان معنادار میکند.
این نگاه که همه امور در این جهان محدود و متناهی است سبب میشود پس از مدتی زندگی تکراری خسته کننده و تهوع آور شوند. سارتر بر آن است که امور این جهانی محدود است و رنج آدمی نیز از آگاهی به همین محدودیت ناشی می شود.
هنگامی که انسان به مرگ خویش آگاهی مییابد و از متناهی بودن و محدودیت خویش و دنیای پیرامونش آگاه میشود، دچار نگرانی و رنج میشود و از تجربه محدودیت و آگاهی از آن مضطرب میشود. دلیل این مسئله در بینهایت طلبی انسان نهفته است. چون در پــی امر مطلق نامتناهی خیر محض، زیبای مطلق و ابدیت است و هیچ یک از این اوصاف در این دنیا وجود ندارد و این دنیا نمی تواند منزلگاه غایی و محل امن و آرامش او باشد.
برخلاف فلسفه اگزیستانسیالیسم مطابق آموزههای دینی و قرآنی همه موجودات هستی در معیت خداوند هستند احساس تنهایی، قطعاً در برخی از اقسام و مراحل در نظر قرآن کریم ناخوشایند است، چنانکه در مکاتب روان شناسی نیز چنین هست. تنهایی احساسی است منفی و بازدارنده که در خلوت و جمع آن را احساس میکنیم آرزو میکنیم که حامی داشته باشیم و بتوانیم به کسی تکیه کنیم. احساس ناامنی خطر و ترس میکنیم و همه اینها به صورت عوامل بازدارنده مانع از داشتن روابط معقول و مطلوب با دیگران میشود.
انتهای پیام
نظرات