بلوغ، موج عظیمی از تنش و اضطراب و نگرانی را در نوجوان ایجاد میکنند. نوجوان در این موج و گرداب سهمگین دست و پا میزند تا خود را نجات دهد. بسیاری از نوجوانان پس از تقلاهای طاقتفرسا و رنجآور بالاخره موفق میشوند خود را به ساحل این آرامش جوانی برسانند اما تعدادی درون این گرداب، توان خود را از دست میدهند و قربانی موجهای خرد کننده و غیر قابل تحمل میشوند.
بسیاری از والدین با دیدن چنین تغییراتی در نوجوانان خود دچار وحشت و دلهره میشوند. آنها تصور میکنند فرزندشان دچار بیماری یا مشکل حادی است. برخوردهای والدین با نوجوانان شکلهای متفاوتی به خود میگیرد. در ابتدا اکثر آنها کوششهایی بر مبنای تجربیات قبلی خود به عمل میآوردند از تنبیه، تشویق، مقابله و سایر روشها گرفته تا اخراج از خانه، طرد و درگیریهای شدید که هیچ کدام نتیجه مثبتی به بار نمیآورد. والدین زیادی مأیوس و درمانده در نهایت نوجوان را به حال خود رها میکنند و سرخورده از رنجی که برای وی کشیدهاند پیروزی او را نظاره میکنند.
در همین خصوص محمدرضا ابراهیمی، رواندرمانگر و روانکاو در خصوص بحران نوجوانی به ایسنا گفت: نوجوان آن کودک سابق نیست که با اندک محبتی رام شود و فرمان پذیرد، بلکه با کوچکترین بیمحبتی از سوی اطرافیان جنجال به پا میکند و برخی مواقع در برابر محبتهای سرشار آنها، همانند مجسمهای سرد و بیروح باقی میماند و عکسالعملی از خود نشان نمیدهد.
وی با اظهار تأسف از اینکه تاکنون پژوهشی که مشخصه ویژگیهای نوجوانان مناطق مختلف خراسان رضوی باشد انجام نشده است، افزود: علی رغم اینکه عوامل جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی تعیین کننده خصوصیات شخصیتی مردم یک منطقه است و باید ویژگیهای رفتار و روانی آنها را با توجه به عوامل فوق مورد مطالعه قرار داد اما به ناچار نوجوانان هر منطقه جدای از خصوصیات بومی و اقلیمی خاص خود در نظر گرفته شدهاند و در نتیجه درک و شناخت مشکلات آنها در هالهای از ابهام باقی مانده است و با توجه به این ابهام و پراکندگی، هرگونه برنامهریزی مناسب آتی نیز با شکست رو به رو خواهد شد.
ابراهیمی در خصوص ویژگیها و خصوصیات نوجوانان گفت: آشکارترین رفتارهای دوره نوجوانی، رفتارهای مربوط به پدیده بلوغ است. تغییرات بدنی در آغاز بلوغ، بیشترین تأثیر را بر روابط نوجوان با اطرافیان وارد میآورد. اکثر نوجوانان علائم بلوغ را با ترکیبی از خجالت و اضطراب همراه میسازند، که اگر آگاهی نوجوان از علائم بلوغ اندک باشد و یا آمادگی کافی برای تجربه این علائم نداشته باشد درگیر کشمکش و جنجالهای درونی شدیدی میشوند که با دلهره و اضطراب و نگرانیهای شدید همراه است.
وی گفت: نتایج تحقیقاتی که بر روی تعدادی از جوانان داشتهام نشان داده است که هرچه آگاهی نوجوان از علائم بلوغ بیشتر باشد و اطلاعات صحیح و مناسب در اختیار داشته باشد در آن صورت ورود به این دوره با آرامش بیشتری طی خواهد شد و مشکلات بعدی دامنگیر وی نخواهد گردید.
این روان درمانگر افزود: همچنین با توجه به پژوهشهایی که در این خصوص انجام شده، میزان آگاهی و اطلاعات نوجوان از پدیده بلوغ جنسی و علائم آن با توجه به سطح خانواده و شرایط گذشته آنها تفاوت میکند. در خانوادههای تحصیل کرده فرزندان با مشکلات کمتری روبه رو میشوند و نوعی آمادگی اولیه از طریق والدین و اطرافیان ایجاد میشود و ورود به دنیای بلوغ از نوسان و تنش کمتری برخوردار است، اما در خانوادههای پایین از لحاظ سطح تحصیلات، فرزندان آگاهی اندکی از بلوغ و علائم و عوارض آن دارند و در نتیجه دشواری بیشتری برای ورود به دنیای نوجوانی وجود دارد.
وی بیان کرد: متأسفانه آموزشهای جنسی در بسیاری از مناطق برای نوجوانان وجود ندارد. نوجوانان فقط از طریق هم سن و سالان و یا منابع نامعتبر دیگر، اطلاعات کلی و بسیار مهمی از مسائل جنسی میآموزند که میتواند بسیار خطرناک و آسیب زننده باشد.
ابراهیمی گفت: به دلیل شرایط خاص فرهنگی هر منطقه، والدین ترجیح میدهند تا جایی که امکان دارد فرزندان خود را از آگاهیهای جنسی و توالد و تناسل به دور نگه دارند. از سویی در مدارس نیز برنامه مدون و خاصی در خصوص آموزش مسائل جنسی وجود ندارد و معلمین با توجه به میزان آگاهی خود و در خارج از برنامه رسمی تدریس، گاهی اطلاعاتی را به صورت مبهم و کلی به دانش آموزان منتقل میکنند که البته به شدت ناکافی است.
وی اظهار کرد: عدم اطلاع نوجوان از مسائل جنسی، وی را به سمت منابع نامناسب و مبتذل سوق میدهد. با توجه به وفور انواع فیلم، مجلات و ... در جامعه، متأسفانه ذهن بسیاری از نوجوانان انباشته از بدآموزیهایی است که میتواند نگرش نوجوانان را دستخوش آسیب و مشکل کند. در بررسی انحرافات جنسی در نوجوانان به این نتیجه میتوان دست یافت که یکی از عوامل مهم در گرایش نوجوانان به انحرافات جنسی، خلاء اطلاعات و آموزشهای علمی مناسب است.
این روانشناس ادامه داد: با ظهور بلوغ دو علائم آن، تغییرات روانی گستردهای در نوجوان ایجاد میشود. یکی از این تغییرات مسئله هویتیابی است. در دوران کودکی تابعیت از والدین و همراهی با مراجع قدرت از مشخصههای اصلی سازمان ذهنی و روانی کودک است؛ به عبارت دیگر یک کودک جزئی از سازمان ادراکی و روانی والدین و اطرافیان به حساب میآید اما آغاز دوره نوجوانی پایان این جریان محسوب میشود.
نوجوان نمیخواهد تابع دیگری باشد، او میخواهد موجودی باشد مستقل که دارای هویت خاص خود است. هویت او جدا از هویت والدین و اطرافیان رشد میکند، نوجوان در فرآیند هویت یابی، به نوعی جراحی در روابط خود با دیگران میپردازد او سعی میکند خود را از دیگران جدا سازد و سرنوشت خاص خود را دنبال کند.
ابراهیمی با بیان اینکه هر چه دوران کودکی با آرامش و غنای بیشتری طی شده باشد، جریان هویتیابی نیز از مسیر مناسب و درستی برخوردار خواهد شد، افزود: تحقیقات نشان میدهد در خانوادههای متشنج و پرتنش معمولاً کودکان تجربیات ناخوشایندی را کسب میکنند که در دوره نوجوانی به هویتیابی نامناسب و یا عدم شکلگیری هویت ثابت و مستقل در آنها منجر میشود. هرگونه افراط و تفریط در جریان عواطف از طرف والدین به سوی فرزندان میتواند روند هویتیابی آنان را دستخوش آسیب و اختلال سازد.
وی خاطرنشان کرد: در کودکان نازپرورده، ته تغاری، تک فرزندان، با توجه به میزان محبت و توجه، معمولاً در دوره نوجوانی مشکلات جدی در روند هویتیابی دیده میشود. آگاهی والدین از این پدیدهها میتواند از بروز بسیاری از مشکلات در آینده فرزندانشان جلوگیری به عمل آورد.
این رواندرمانگر و روانکاو در ادامه از پدید همانندسازی سخن گفت و افزود: همانندسازی پدیدهای است که از اوایل دوران کودکی آغاز شده و برای تمام عمر فرد را همراهی میکند. کودکان در جریان رشد خود، سعی میکنند خصوصیات رفتاری فرد خاصی را گرفته و خود را شبیه او سازند.
وی افزود: این جریان در خانواده معمولاً به صورت گرایش کودک به سوی والد قدرتمند و مسلط دیده میشود، به این ترتیب کودک به تکرار حالات و رفتارهای وی میپردازد. در دوره نوجوانی همانندسازی از چهارچوب روابط خانوادگی خارج میشود و به افراد دیگر نظیر ستارههای سینما، ورزشکاران و چهرههای معروف جامعه منتقل میشود.
ابراهیمی با بیان اینکه همانندسازی نوجوانان با توجه به گذشته آنان و علائق خانواده و جامعه تعیین میشود، تصریح کرد: در خانوادههای آسیب دیده معمولاً الگوهای همانندسازی افراد و گروهها منفی و نامناسب هستند. در فرآیند گرایش نوجوانان به سمت بزهکاری معمولاً همانندسازی با افراد تبهکار و بزهکار صورت میگیرد.
وی با اشاره به اینکه بزهکاران معمولاً الگوهایی را به عنوان همانندسازی در نظر میگیرند که از نظر آنان قدرتمند، ثروتمند، بیرحم و فریب کارتر باشند، گفت: چنین جریانی از دوران کودکی آغاز شده و نهایتاً در پایان دوره نوجوانی به اوج خود میرسند.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به تأثیرات رسانههای گوناگون و نبود الگوهای همانندسازی مناسب در مناطق مختلف گرایش به الگوهای ملی و خارجی بیشتر شده است، چنین جریانی در صورت عدم کنترل و عدم ایجاد الگوهای منطقهای مناسب میتواند روند مخربی به خود گرفته و آسیبهای جدی به لایههای فرهنگی و ارزشی منطقه وارد کند.
تغییر در روابط با خانواده و اجتماع
با آغاز نوجوانی و بلوغ، تغییرات گستردهای در روابط نوجوانان با دیگر اعضاء خانواده و جامعه ایجاد میشود که دامنه آن از رفتارهای ساده گرفته تا رفتارهای پیچیده و اساسی را دربر میگیرد. رفتارهای نوجوانان معمولاً به گونهای متضاد از طرف والدین و اطرافیان احساس میشود. در بسیاری از موارد چنین تضادی منجر به ابهام در رفتارهای نوجوانان میشود.
عباس عابدی یک جامعه شناس در همین خصوص به ایسنا گفت: معمولاً والدین به دلیل اینکه قادر به درک خصوصیات روانی و رفتاری نوجوان خود نیستند از این مسئله شکایت دارند، گفت: آنها با توجه به عدم درک رفتار نوجوانان اقدام به انجام رفتارهایی میکنند که میتواند به ابهام و تنش موجود بیفزاید.
وی افزود: گاهی اوقات مجموعهای از واکنشهای والدین نسبت به نوجوان به پیچیده شدن اوضاع میانجامد و کلاف سردرگمی در روابط والدین با نوجوان ایجاد میکنند که جز از طریق مشاوره و خانواده درمانی امکان دیگری برای حل آن وجود ندارد.
این جامعه شناس گفت: دو گانگی در رفتارهای نوجوان به اشکال گوناگون مشاهده میشود. به عنوان مثال یک نوجوان به مدت چند هفته به سر و وضع خود به شدت حساس میشود، ساعتها از وقت خود را جلوی آینه میگذراند، لباسهای عجیب و غریب میپوشد، موهای خود را به شکل خاصی آرایش میکند و حساسیت زیادی در خصوص آخرین مد لباس، کفش، مو یا آرایش پیدا میکنند اما بعد از مدتی نسبت به همه این مسائل بیتفاوت میشود به طوری که هفتهها به حمام نمیرود، توجهی به سر و وضع خود نمیکند، لباسهای کهنه میپوشد و بیتفاوتی نسبت به دیگران در وی افزایش پیدا میکند.
وی با بیان اینکه این افراد در روابط اجتماعی دچار پسرفت و انزوا میشوند و روزها خود را در خانه حبس میکند، اظهار کرد: چنین رفتارهایی معمولاً برای والدین غیر قابل هضم و درک است. آنها ابتدا با نصیحت و توصیه سعی میکنند در رفتار نوجوان خود تغییر ایجاد کنند اما با مواجهه با عکس العمل نامناسب وی، به روشهای مقتدرانهتر و سخت گیرانهتر روی میآورند و با سرخوردگی از رفتارهای خود، با احساس تقصیر و گناه، نظارهگر رفتار نوجوان خود میشوند.
عابدی بیان کرد: چنین رویدادهایی در محیط خانواده میتواند سالها ادامه یابد و انرژی و توان اعضاء خانواده را هدر داده و افسردگی و یاس و ناامیدی را جایگزین آن سازد. در بسیاری از مناطق خراسان رضوی با توجه به دید سنتی در روابط با فرزندان، خانوادهها با مشکلات بیشتری روبرو میشوند.
وی گفت: این خانوادهها از نوجوانان خود توقع دارند که همچون کودکان از والدین اطاعت کرده و دستورات آنها را بیچون و چرا انجام دهند و در صورت هرگونه استنکاف و سرپیچی از طرف نوجوان، واکنش هیجانی و پرخاشگرانه والدین معطوف به وی میشود.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه انتظارات والدین با انتظارات نوجوان از زندگی همخوانی ندارد، افزود: این دو گانگی و شکاف میان والدین با نوجوانان، در اصل یک پدیده اجتماعی است که به فاصله بین نسلها اطلاق میشود. نسل جدید با تمام قوا در مقابل ایدهآلها و آرزوها و خواستهای نسل قدیم میایستد و با آن مبارزه میکند.
وی با بیان اینکه اوج این مبارزه و درگیری در دوره نوجوانی روی میدهد، اظهار کرد: نوجوان در جریان روند هویتیابی، مبارزه میکند تا هویت واقعی خویش را پیدا نماید و در این میان والدین به عنوان رقبا و موانع اصلی، مهمترین هدف محسوب میشوند.
عابدی با اشاره به اینکه نوجوانان با هر کس و هر چیزی که در مقابل آنان قرار گیرد در میافتند و به عنوان یک مانع در صدد رفع و حذف آن بر میآیند، تصریح کرد: درگیری دو نسل در حقیقت درگیری دو جریان عمده فرهنگی و اجتماعی است. نسل قدیم نمیخواهد موقعیت خود را از دست بدهد و از اریکه قدرت فرود آید و نسل جدید نمیتواند خود را در قید و بند نسل قدیم ببیند بنابراین با تمام مظاهر نسل قدیم به مبارزه بر میخیزد، چنین جریانی یک فرآیند طبیعی است که در تمام جوامع مشاهده میشود.
وی گفت: هر چه ثبات و توانمندی یک جامعه بیشتر باشد، گذار از یک نسل به نسل دیگر با آرامش و آرامش بیشتری طی خواهد شد؛ اما در یک جامعه بیثبات و نا آرام این فرایند هزینه سنگینی را به دوش هر دو طرف وارد میسازد.
این جامعه شناس ادامه داد: نوجوانان به عنوان سرمایههای گرانبهای ملی، از ذخایر اصلی جامعه محسوب میشوند. شناخت خواستها، آرزوها، نیازها و ایدهآلهای آنان و تلاش در راستای برآورده سازی توقعاتشان حداقل وظیفه بزرگسالان محسوب میشود.
وی گفت: والدین آگاه از همان ابتدا کودکان خود را به گونهای پرورش میدهند که در ذات آنها استقلال، کمال خواهی، تلاش، اندیشه ورزی و محبت ریشه یابد.
آنها از رفتارهای متضاد در حضور فرزندان خود میپرهیزند، یکرنگی و یکدلی و تفاهم را در خون آنان وارد میسازند و از ریاکاری، تزویر، دروغگویی، فریب و خیانت تبری میجویند و بدین وسیله سلامت آینده فرزندان خود را بیمه میکنند.
عابدی افزود: نوجوانان هرگونه ناهماهنگی و عدم تعادل در روابط والدین و جامعه را به سرعت و با تیزهوشی ادراک میکنند، آنها را موجوداتی نپنداریم که باید مطیع و منقاد ما گردند و در صورت عدم اطاعت به ضرب خشونت و تهدید و ارعاب آنها را پیرو خود گردانیم؛ چراکه در این صورت نتیجه عکس خواهیم گرفت.
طبع نوجوان مخالف هرگونه سلطهجویی، خشونت و ارعاب است. چیزی ندارد که از دست بدهد، طغیان میکند و با جرأت در مقابل خواست دیگران میایستد. نیاز نوجوانان به استقلال را درک کنیم و آنان را تشویق کنیم که بر روی پاهای خود بایستند و به دیگران متکی نشوند به نوجوانان آگاهی بدهیم و در مقابل، آنها را به حال خود رها کنیم. آگاهی به دنبال خود آرامش میآورد و آرامش نیز نوید دهنده سلامت است. نگذاریم نوجوانان ما کینه و عناد و خشم نهفته انباشته شدهای را به عنوان سوغات به دوران جوانی ببرند، در آن صورت دیگر برای همیشه جوانانمان را از دست خواهیم داد. نوجوانی امتداد کودکی است و به دوران جوانی و بزرگسالی ختم میشود.
نوجوانان باید وادار به اندیشیدن شوند و مسیر مناسبی را در اختیار آنها قرار دهیم تا بپیمایند. اوقات فراغت بحث مهمی است که کوچکترین اهمیتی به آن نمیدهیم. آموزش جنسی کودکان و نوجوانان مبحثی است که در زیر لایههای برخی افکار و اندیشهها گم شده است. مرید پروری و اطاعت محض را جایگزین استقلال و اندیشه ورزی کردهایم. نوجوانان ما به عنوان جوانان آینده محرومیتها و ناکامیها و توقعات برآورده نشده خود را فردا طلب خواهند کرد، آن موقع چه پاسخی به آنها خواهیم داد؟
انتهای پیام
نظرات