به گزارش ایسنا، به نقل از تابناک، سریال «پنگوئن»، اسپینآف مستقلی از فیلم سینمایی «بتمن» به کارگردانی مت ریوز میباشد. این مینی سریال هشت قسمتی، یکی از معدود آثار تلویزیونی است که قهرمان خود را نه یک ناجی، بلکه یک ضدقهرمان تمام عیار قرار میدهد. آزوالد کابلپات(پنگوئن)، شخصیت اصلی این سریال، مرزهای اخلاقی را وحشیانه میشکند و با فریب و خشونت، در مسیری پیش میرود که به هر قیمتی از یک زیردست جنایتکار به فرماندهای با نفوذ تبدیل شود.
آزوالد کابلپات(پنگوئن)، یک جنایتکار ساده نیست؛ او نمادی از تکامل و بقا در یک جهان پر از آشوب است؛ جهانی که برای مخاطب امروز کمابیش آشناست. شخصیت پنگوئن را میتوان فردی معرفی کرد که قربانی محیط پیرامون خود شده و برای ابراز وجود و اثبات خود به جهان به راههای غیرمتعارف و غیر اخلاقی متوسل میشود.
مخاطب، برخلاف قهرمانان عادی، گاه با او همدردی میکند و گاه از او متنفر میشود. نکته قابل توجه این است که در رفتارهای این کاراکتر، سایهای از واقعیت زندگی در جوامع مدرن دیده میشود: مبارزه برای بقا در محیطی بیرحم!
سوالی که مطرح میشود این است که چرا طی سالهای اخیر، محبوبیت چنین شخصیتهایی افزایش پیدا کرده است؟
قهرمان کلاسیک میمیرد
در دهههای اخیر، شاهد تغییرات بسیاری در روایتها و شخصیتپردازی در فیلمها و سریالها بودهایم. آثار بسیاری، از جمله سریال «پنگوئن»، به جای تمرکز بر قهرمانهای سنتی، ضدقهرمانها را در مرکزیت داستان قرار دادهاند.
چه عواملی چنین تغییراتی را سبب میشود؟ ریشه این تغییر الگو از کجا ناشی شدهاست؟ آیا میتوان نسبتی را میان این موضوع و تحولات اجتماعی و فرهنگی قائل شد؟ میتوان گفت بله.
جهان مدرن؛ تشنه قهرمان معمولی!
در زمانه کنونی، مخاطبان بیشتر به دنبال شخصیتهایی هستند که بازتابی از واقعیتهای پیچیده و اصطلاحا خاکستری اطرافشان باشند. قهرمانان سنتی که همیشه دارای خصایص نیک و شایسته هستند، ممکن است دیگر برای مخاطبان مدرن باورپذیر نباشند. ضدقهرمانها، مانند پنگوئن، با ضعفها و شکستهایشان، به نوعی واقعیتر و انسانیتر به نظر میرسند. در عین حال، واقعیت این است که دیگر مرز میان خوب و بد در بسیاری از جوامع محو شده و همه چیز هالهای خاکستری به خود گرفته است. در چنین موقعیتی درک اینکه مسئلهای مطلقا درست است یا غلط، دشوار است و همین نکته ضدقهرمانی را که در چنین بستر متناقض و مبهمی برای بقا تلاش میکند، برای مخاطب قابل درک میکند.
برای مثال در همین سریال، گاتهام نماد جامعهای است که در آن چه قهرمانان و چه ضدقهرمانان، کاملاً درستکار یا شرور نیستند. در چنین دنیایی، ضدقهرمانها همچون پنگوئن، محصول طبیعی محیطی هستند که در آن زندگی میکنند.
لزوم مواجهه انسان با ابعاد تاریک درونش
شخصیتهای به اصطلاح منفی، مخاطب را وا میدارند تا با ابعاد تاریک وجودش و یا به تعبیر یونگ، با سایه خودش روبهرو شود. پنگوئن به ما نشان میدهد که هر انسانی میتواند در شرایط خاص، اخلاق را کنار بگذارد و برای انگیزههای شخصیاش به روشهای غیراخلاقی متوسل شود. این جنبه روانشناختی کاراکترهای مدرن است که آنها را بیشتر به مخاطب امروزی نزدیک میسازد.
تغییر انتظارات مخاطب امروزی
مخاطبان امروزی بیشتر به دنبال شخصیتهایی هستند که بتوانند غافلگیرشان کنند. قهرمانان سنتی، به دلیل پیشبینیپذیریشان، ممکن است برای بسیاری کسلکننده باشند. برای مثال پنگوئن، برخلاف قهرمانان کلیشهای، هرگز برای نجات دیگران اقدام نمیکند. او تنها به اهداف خود فکر میکند، و این واقعگرایی جذابیت داستان را دوچندان میکند.
هر چه پیچیدهتر، پذیرفتنیتر؟!
در مجموع میتوان گفت که در جهان امروز، تحت تأثیر تحولات سریع فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، جوامع به سمت پذیرش پیچیدگیهای انسانی حرکت کردهاند. در این فضا، ضدقهرمانها و یا شخصیتهای به اصطلاح منفی، نمایندگان واقعیتر و طبیعیتری هستند چرا که ضعفها و کم و کاستیهای ما را به نمایش میگذارند. علاوه بر این، با افزایش آگاهی عمومی درباره فساد سیستماتیک و سایر بیعدالتیها و نابسامانیها در جهان مدرن امروزی، مردم بیشتر به شخصیتهایی جذب میشوند که بازتاب چنین واقعیاتی باشند.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام
نظرات