• یکشنبه / ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ / ۱۱:۵۴
  • دسته‌بندی: صنفی،فرهنگی‌ودانشجویی
  • کد خبر: 1404012412415
  • خبرنگار : 71974

استاد فلسفه:

هالیوود تاریخ را وارونه روایت می‌کند

هالیوود تاریخ را وارونه روایت می‌کند

عبدالکریمی، استاد فلسفه با اشاره به تصویرسازی‌های سینمای غرب گفت: آنچه غرب به‌عنوان «شرق» ارائه می‌دهد، چیزی جز یک کاریکاتور نیست. درست مانند آنچه در سینمای هالیوود مشاهده می‌کنید؛ جایی که سرخ‌پوست‌ها به‌عنوان موجوداتی وحشی معرفی می‌شوند و انسان غربی، حامل تمدن، راه‌آهن و شهرسازی. در حالی‌ که همه می‌دانند سرخ‌پوست‌ها اقوامی مهربان و باارزش‌های انسانی بودند که از مهاجران اروپایی استقبال کردند، اما در مقابل، بسیاری از قبایل‌شان قتل‌عام شدند. با این حال، هالیوود واقعیت را تحریف و به نفع روایت خود بازسازی می‌کند.

به گزارش ایسنا، بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه در نخستین همایش ملی «هنر انقلاب اسلامی» که در فرهنگسرای هنر برگزار شد، با بیان اینکه بسیاری از نسل‌های جدید هنری نسبت به هویت تاریخی و میراث معنوی خود دچار گسست شده‌اند، گفت: امروز شاهد شکاف‌های عمیقی در نسل‌های جدید هستیم که این شکاف‌ها در نسبت آن‌ها با انقلاب اسلامی، اسلام و هویت تاریخی‌شان نمایان شده است.

وی با اشاره به اینکه این سخنان را متناسب با مخاطبان و فضای هنر انقلاب اسلامی تنظیم کرده است، اظهار داشت: امیدوارم سخنان من، حتی اگر به‌صورت سلبی، بتواند در اصلاح رویکرد نسل جدید هنرمندان تأثیرگذار باشد.

*هنرمندان ما در آپاراتوس غرب تنفس می‌کنند

عبدالکریمی با انتقاد از بخشی از جامعه هنری کشور گفت: بسیاری از هنرمندان ما در عرصه سینما، تئاتر، نقاشی مدرن و دیگر حوزه‌های هنری، در فضای آپاراتوس غربی تنفس می‌کنند. منظور از آپاراتوس، ساختارهای روایی و ایدئولوژیکی است که از طریق رسانه و هنر، فهم و درک انسان از جهان و خود را شکل می‌دهد.

وی ادامه داد: این نظریه نخستین‌بار توسط یک نظریه‌پرداز سینما در سال ۲۰۱۵ مطرح شد. طبق این نظریه، سینما ماهیتی ایدئولوژیک دارد. زمانی که ما به تماشای یک فیلم می‌نشینیم، چنان در آن غرق می‌شویم که فراموش می‌کنیم این فقط یک روایت از میان روایت‌های ممکن است. کارگردان با استفاده از میزانسن، زاویه دوربین، نورپردازی و دیگر ابزارها، تصویری خاص از واقعیت خلق می‌کند.

این استاد فلسفه افزود: تماشاگر متوجه نیست که این تصویر نتیجه طراحی دقیق یک نظام روایی است. در واقع این آپاراتوس است که تعیین می‌کند چه کسی قهرمان باشد و چه کسی ضدقهرمان.

*نظام آپاراتی سرمایه‌داری، واقعیت را به نفع خود بازسازی می‌کند

عبدالکریمی با اشاره به تعمیم این نظریه به جامعه‌شناسی گفت: «نظام سرمایه‌داری نیز یک نظام آپاراتی است که همه چیز را از منظر منافع خود بازتعریف می‌کند. این نظام رسانه‌ای و تبلیغاتی، جهان را آن‌گونه که می‌خواهد، روایت می‌کند.»

وی با ذکر مثالی بیان کرد: در همین نظام، ولودیمیر زلنسکی گاه به‌عنوان قهرمانی در برابر فاشیسم معرفی می‌شود و گاه به‌عنوان دلقک. یا در حالی که در اسرائیل جنایت‌کاران به‌عنوان قهرمان ملی معرفی می‌شوند، شهید سلیمانی که در جبهه مقاومت نقش مهمی ایفا کرده بود، تروریست معرفی می‌شود.

وی تأکید کرد: من قصد ورود به بحث‌های سیاسی ندارم، اما هنرمندان ما باید به این نظام آپارات و روایت‌سازی‌های آن آگاه باشند. بسیاری از روشنفکران، دانشگاهیان و حتی نخبگان ما متوجه نیستند که در این نظام گرفتارند.

اسکار را به چه کسی می‌دهند؟ به کسی که در نظام آپارات باشد

عبدالکریمی با اشاره به جایزه اسکار گفت: این جوایز نه براساس ارزش‌های هنری، بلکه براساس هماهنگی با نظام آپارات اعطا می‌شوند. هنرمندی که با این نظام همراه باشد، دیده می‌شود؛ اما اگر کسی علیه این نظام قیام کند، آثارش نادیده گرفته می‌شود.

اسارت در اورینتالیسم، نقد دوم به هنرمندان

وی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: نقد دوم من به هنرمندان معاصر، اسارت در اورینتالیسم است؛ نوعی نگاه استعماری که شرق را در نسبت با غرب تعریف می‌کند. بسیاری از هنرمندان نوگرا، بدون آن‌که خود متوجه باشند، در دام این نگاه افتاده‌اند.

عبدالکریمی در پایان اظهار امیدواری کرد که با افزایش آگاهی و خودشناسی، هنرمندان بتوانند از این دام‌ها رهایی یافته و به خلق آثاری بپردازند که از درون فرهنگ و هویت تاریخی و دینی ملت برخاسته باشد.

بیژن عبدالکریمی در ادامه سخنان خود، با تأکید بر اینکه نقدش از شرق‌شناسی ناظر به مفهوم علمی آن نیست، گفت: مرادم از شرق‌شناسی، آن چیزی نیست که در مطالعات علمی رایج است، بلکه آن است که ادوارد سعید، متأثر از نیچه، در نظریه خود مطرح می‌کند؛ او نشان می‌دهد که میان دانش و قدرت رابطه‌ای وجود دارد و نظام‌های معرفتی در واقع نقابی برای پنهان‌سازی مناسبات قدرت‌اند.

وی افزود: آنچه غرب به‌عنوان “شرق” ارائه می‌دهد، چیزی جز یک کاریکاتور نیست. درست مانند آنچه در سینمای هالیوود مشاهده می‌کنید؛ جایی که سرخ‌پوست‌ها به‌عنوان موجوداتی وحشی معرفی می‌شوند و انسان غربی، حامل تمدن، راه‌آهن و شهرسازی. در حالی‌ که همه می‌دانند سرخ‌پوست‌ها اقوامی مهربان و باارزش‌های انسانی بودند که از مهاجران اروپایی استقبال کردند، اما در مقابل، بسیاری از قبایل‌شان قتل‌عام شدند. با این حال، هالیوود واقعیت را تحریف می‌کند و به نفع روایت خود بازسازی می‌نماید.

*سوژه شرقی، مفلوک و احساساتی تصویر می‌شود

عبدالکریمی با اشاره به منطق شرق‌شناسی ادامه داد: در این گفتمان، انسان غربی یک سوژه همه‌توان و مطلق است؛ عقلانیت، تکنیک، آزادی و حقوق بشر را می‌فهمد؛ اما در مقابل، سوژه شرقی انسانی مفلوک، گرفتار استبداد فردی، ناتوان از درک دموکراسی و اسیر احساسات معرفی می‌شود. همه عناصر منفی به شرق نسبت داده می‌شود و همه فضیلت‌ها به غرب.

وی افزود: این رویکرد، درست مانند کارتون تام و جری است؛ همیشه گربه نقش منفی دارد و موش مظلوم و پیروز نهایی است. این تصویر جعلی و تحریف‌شده از شرق، تا اعماق ذهن بسیاری از جهانیان نفوذ کرده؛ از جمله روشنفکران، دانشگاهیان و هنرمندان ما که خود را از زاویه دید غربی می‌فهمند. آن‌ها هنوز به آن سطح از خودآگاهی نرسیده‌اند که خود را با مفاهیم برخاسته از فرهنگ خویش ببینند.

*هنر اصیل با هنر صرفاً تکنیکی تفاوت دارد

استاد فلسفه در ادامه خاطرنشان کرد: شاید بهتر بود ابتدا این پرسش را مطرح می‌کردم که هنر اصیل چیست و چه تفاوتی با هنر صرفاً تکنیکی دارد؟ هر هنری، هنر اصیل نیست. برخی هنرمندان، با خلق جهانی تازه، قوام‌بخش خرد تاریخی یک ملت می‌شوند. شما نمی‌توانید شعر حافظ را با شعر فروغ فرخزاد مقایسه کنید، یا شعر مولوی را با دیگران در یک سطح ببینید. برخی هنرمندان، خالق “عالمیت”اند.

وی افزود: پیش‌تر گفتم که برخی از هنرمندان اسیر نظام آپاراتوس‌اند و برخی دیگر گرفتار شرق‌شناسی. اما یک عنصر سوم نیز وجود دارد که این انتقاد نه فقط متوجه نوگرایان، بلکه حتی متوجه برخی از کسانی‌ست که داعیه‌دار هنر انقلابی‌اند.

*هنر امروز ما از بی‌تاریخی و بی‌خانمانی رنج می‌برد

عبدالکریمی با بیان اینکه «هنر معاصر ما از بی‌تاریخی، بی‌خانمانی و سرگشتگی رنج می‌برد»، اظهار داشت: میان هنرمند و تاریخ یک قوم بزرگ مانند ملت ایران، و نیز میان هنر و زیست‌جهان خاص آن قوم، پیوندی ناگزیر و عمیق وجود دارد؛ نه صرفاً در سطح اطلاعات تاریخی، بلکه در سطحی از خودآگاهی تاریخی.

وی افزود: مراد من از خودآگاهی تاریخی، دانستن چند نکته درباره تاریخ ایران نیست؛ بلکه تجربه‌ای زیسته است، نوعی آگاهی وجودی که انسان، از درون آن، نسبت خود با جهان امروز را می‌فهمد. هنرمند اصیل کسی‌ست که بداند به عنوان یک انسان تاریخی، کیست و چه چیزی او را می‌سازد. او باید بفهمد امر ایرانی چیست.

*لوگوس ایرانی؛ رمز وحدت تاریخی ملت ما

این استاد فلسفه در ادامه گفت: ما نیاز داریم بدانیم که چه چیزی ملت ما را ملت کرده است؟ این لوگوس ایرانی، این خرد تاریخی، در شعر حافظ، در صدای شجریان، در معماری مسجد شیخ لطف‌الله، در عزاداری محرم، در سقاخانه، و در ورزش باستانی تجلی دارد. آن عنصر بنیادین چیست که همه این عناصر فرهنگی را حول خود جمع کرده است؟

وی تأکید کرد: مراد من از “سرآغاز”، یک نقطه تاریخی خاص نیست. بلکه منظورم تجربه‌ای بنیادی از هستی است که قوام‌بخش خرد ایرانی است. این لوگوس، همان است که در آثار مولانا، حافظ، سنایی و عطار دیده می‌شود. همین عنصر، ما را از انسان یونانی، چینی، ژاپنی یا هندی متمایز می‌سازد.

عبدالکریمی خاطرنشان کرد: متأسفانه هنوز دانشگاه‌ها، روشنفکران و حتی دانشکده‌های هنر ما به سطحی نرسیده‌اند که بتوانند درباره این مسائل بیندیشند. هنرمند ما تا زمانی که تجربه‌ای از این عالمیت نداشته باشد، نمی‌تواند به هنری اصیل دست یابد. این سخنان، شعار ایدئولوژیک نیست؛ بلکه دعوت به تأملی عمیق درباره نسبت ما با تاریخ، فرهنگ، و هستی‌مان است.

*عبدالکریمی: اثر هنری اصیل، نتیجه تجربه زیسته و قیام در عالمیت تاریخی است

بیژن عبدالکریمی در ادامه سخنان خود تأکید کرد: ما می‌خواهیم “جان جان” این عالم را تجربه کنیم. بدون این تجربه زیسته، هیچ اثر هنری اصیلی خلق نخواهد شد؛ نه با پول نفت، نه با بودجه سازمان تبلیغات اسلامی، و نه با هزاران نهاد و تشکیلات دیگر. آنچه لازم است، وقوع یک تحول درونی در جان‌هاست.

او با دعوت از هنرمندان کشور افزود: از هنرمندان می‌خواهم که در پی کشف مؤلفه‌های بنیادی‌ای باشند که عالمیت تاریخی ما را برپا می‌کنند؛ و بتوانند در این زیست‌جهان، قیام کنند. بدون این قیام در عالم، بدون تن دادن به این تجربه، خلق هنر اصیل ممکن نیست.

*هنر اصیل، نه تقلید است و نه تکرار گذشته

عبدالکریمی در ادامه تصریح کرد: خلق اثر هنری اصیل که با سنت و میراث تاریخی یک ملت پیوند دارد، به‌هیچ‌وجه به معنای تقلید از گذشتگان نیست. اگر کسی اشعار حافظ را تقلید کند، حافظ روزگار خود نخواهد شد. حتی اگر کسی بکوشد مانند فردوسی شعر بسراید، ولو زیباتر، باز هم فردوسی نخواهد شد.

وی با اشاره به نمونه‌ای تاریخی ادامه داد: در قرن بیستم، هنرمندی آلمانی بود که آثار نقاشان بزرگ گذشته را با دقت و زیبایی بیشتری بازآفرینی می‌کرد، اما هرگز به جایگاه آن‌ها نرسید. کسی که آثار میکل‌آنژ را کپی می‌کند، میکل‌آنژ نمی‌شود. چراکه او، قوام‌بخش یک عالمیت بود؛ و این عالمیت، حاصل نسبت او با حقیقتی بنیادین بود.

*نسبت با حقیقت؛ شرط امکان هنر اصیل

این استاد فلسفه تأکید کرد: اثر هنری اصیل زمانی پدید می‌آید که هنرمند با حقیقتی عمیق نسبت برقرار کرده باشد. بدون این نسبت، بدون گشودگی به حقیقت، بدون فهم اینکه آن حقیقت چگونه در سنت ایرانی-اسلامی ما تجلی یافته، و بدون زیستن و نفس کشیدن در آن عالمیت، خلق هنر اصیل ممکن نیست.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha