به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در گزارشی نوشت: نامش طلاق عاطفی است، یعنی دیگر به همدیگر مهر و عطوفتی ندارند، ولی بسته به شرایطی که دارند زیر یک سقف با هم زندگی میکنند. البته زندگی به ظاهر آرام بود و از خشونت خبری نبود. برای همین درک قتل به دلیل طلاق عاطفی خیلی سخت بود و هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که روزی طلاق عاطفی چنین حادثه تلخی را رقم بزند. تا قبل از ۱۹ آبان ۱۴۰۳، کمتر کسی تصور میکرد که این سبک جدایی، شوهری را در نهایت به قاتلی بیرحم تبدیل کند که بتواند جان زن بیگناهش را به بدترین شکل بگیرد. مرحومه منصوره قدیری خبرنگار ایرنا، صبح یک روز سرد پاییزی، قربانی سردی طلاق عاطفی شد و با ضربات دمبل و چاقوی همسرش جان سپرد. حالا با صدور حکم قصاص، چوبه دار در انتظار شوهر سنگدلی است که هنوز از شعلههای خشم و کینه به خاطر ۱۵ سال جدایی خاموش میسوزد. مردی که در دادگاه فریاد میزد: «اگر ۲۰۰ بار دیگر هم همسرم را میکشتم، راضی بودم و از لحظهای که مرتکب قتل شدم، هیچگاه پشیمانی به سراغم نیامد، چون ادامه این زندگی برایم شرم بیشتری داشت. ما ۱۵ سال از ۱۸ سال زندگی مشترکمان را قهر بودیم؛ حتی یک کلمه با هم حرف نمیزدیم! در ۵ سال آخر زندگیمان بیشتر از هر زمان دیگری احساس تنهایی میکردم، آنقدر که سراغ مواد مخدر رفتم.» اینها حرفهای همسر قاتلی است که روزگاری وکیل بوده است؛ اما ناگهان با قتل هولناک همسرش همه را شوکه کرد. حالا به گفته مجید اسدی؛ وکیل خانواده قدیری، متهم به دلیل ارتکاب قتل عمد به قصاص نفس و به دلیل صدمات غیرمؤثر در قتل به پرداخت دیه محکوم شده و با تأیید حکم دیوانعالی کشور خانواده قدیری باید ۸۰۰ میلیون؛ تفاضل دیه را پرداخت کند تا حکم اجرا شود.
نکته مهم این ماجرای تکان دهنده، پیامدهای ناخوشایند طلاق عاطفی است. شاید هم باید آن را هشداری جدی برای زوجهایی دانست که ترجیح میدهند به بهانههای گوناگون به جای حل اختلافات یا درنهایت جدایی رسمی از هم، زیر یک سقف زندگی کنند؛ ولی بدون هیچ نوع رابطه عاطفی.
این قاتل در دادگاه اعتراف کرد که قصد داشته پس از کشتن همسرش، پسر ۱۵ سالهشان را هم به قتل برساند و در نهایت به زندگی خود پایان دهد. اما در لحظات آخر، از کشتن پسرش منصرف میشود. فرزندی که به احتمال زیاد منصوره، قربانی این فاجعه، به خاطر حس مادرانهاش و فقط به خاطر پسرش، به این زندگی زناشویی بیروح ادامه داده بود.
این جنایت، سؤالات زیادی را در اذهان جامعه ایجاد کرده است. از جمله اینکه؛ آیا بهتر نبود این زوج همان سالهای اول زندگی، مشکل را حل میکردند و ۱۵ سال خود را به یکدیگر تحمیل نمیکردند؟ آیا این هشداری به زوجهایی نیست که درحال حاضر شرایطی مشابه تجربه میکنند؟
مریم رامشت، روانشناس و مشاور خانواده، آمار طلاق عاطفی را بسیار بیشتر از طلاقهای رسمی میداند و میگوید: «در بسیاری از کلانشهرها از هر سه مورد ازدواج، یک زوج طلاق رسمی و یک زوج طلاق عاطفی میگیرند. البته آمار طلاق عاطفی بسیار بیشتر از طلاقهای رسمی است؛ زیرا خانوادهها با وجود همه مشکلات، تمایلی به جدایی رسمی ندارند. برخی هم به خاطر داشتن بچه طلاق نمیگیرند.»
دکتر رامشت، آسیبهای وحشتناکی که طلاق عاطفی به کل اعضای این خانواده رسانده و چند خانواده را عزادار کرده، یادآورمیشود و درباره این قهر ۱۵ ساله میگوید: «قهر بزرگترین خشم پنهان است؛ آنقدر که کارشناسان میگویند اگر به کسی سیلی بزنید خیلی انرژی کمتری نسبت به زمانی مصرف میکنید که بخواهید چند روز با او قهر کنید. قهر مانند مواد منفجره است که هر روز احتمال انفجارش بیشتر میشود. توصیه من به زوجها این است که اگر به مرحله قهر رسیدند حتماً از مشاوره کمک بگیرند. متأسفانه در جامعه ما، مفهوم مشاوره و راهنمایی گرفتن از متخصصان بشدت کمرنگ است و اصلاً جا نیفتاده است.»
این روانشناس به ایجاد حس گناه در فرزندان این خانوادهها اشاره میکند و توضیح میدهد: «این والدین به فرزندان خود القا میکنند که اگر شما نبودید، ما از هم جدا میشدیم؛ بهطوری که کودک از وجود خود احساس گناه میکند، در حالیکه واقعیت این نیست. این زوجها بیشتر به خاطر حفظ آبرو و زیباسازی ویترین خانواده از طلاق خودداری میکنند یا براین باورند که جدایی آنها تأثیرات منفی بر آینده و ازدواج فرزندانشان خواهد گذاشت. برخی هم به خاطر مسائل اقتصادی، قید طلاق را میزنند مانند زنانی که استقلال مالی ندارند یا مردانی که به خاطر پرداخت مهریه از جدایی منصرف میشوند.»
او ادامه میدهد: «به باور اکثر مردم، نگاه مثبتی به زنان و مردان طلاقگرفته در جامعه وجود ندارد. بسیاری از زنان مطلقه بر این باورند که دیگر نمیتوانند با اقوام و دوستان خود رفت وآمد کنند.»
تورج شمشیری، روانشناس هم طلاق عاطفی را وحشتناکترین مرحله جدایی میداند: «این نوع جدایی معمولاً با اعتراضهای مکرر زن و شوهر نسبت به رفتارهای یکدیگر آغاز میشود و اغلب با تندمزاجی و مشاجرات مکرر همراه است؛ سپس به نزاعهای جدی و آزارهای کلامی یا بدنی میانجامد. در نهایت، از مرحله نفرت به مرحله بیتفاوتی کامل نسبت به یکدیگر میرسند.»
کارشناسان بنابر آمار غیررسمی، میزان طلاق عاطفی در کشورمان را دو برابر آمار طلاق رسمی میدانند و به گفته شمشیری نداشتن تعامل و گفتوگو میان زوجها عامل اصلی جدایی عاطفی است. همچنین بررسیها نشان میدهد که میانگین زمان گفتوگو در خانوادههای ایرانی ۱۵ دقیقه است که در سالهای اخیر به دلیل ظهور شبکههای اجتماعی باز هم کاهش یافته است.
پیشنهاد رامشت به دست اندرکاران این است که امکانات مشاوره تخصصی رایگان برای زوجهایی که مشکل دارند، فراهم شود. وی بیمارانی را که برای سرماخوردگی، فوری نزد پزشک میروند مثال میزند: «چرا همه به فکر نجات جان خود هستیم، ولی برای رهایی از مشکلات روحی یا مسائل خانوادگی نزد مشاوره یا روانشناس نمیرویم و این خلأ جدی است. برخی زوجها هم وقتی به مشاوره مراجعه میکنند که به مراحل حادی رسیدهاند، ولی باز هم بد نیست. باتوجه به حوادثی که تاکنون در این زمینه رخ داده، باید یک مرکز فوریتهای اجتماعی برای مبحث خانواده داشته باشیم تا افراد بتوانند سریعاً کمک بگیرند و کار به خشونت نرسد.»
او بحث را به مسیر سخت و گاهی چندین ساله برای صدور حکم طلاق زوجها میکشاند: «ما مراجعینی داشتیم که ۱۲- ۱۰ سال طول کشید تا طلاق بگیرند و این پروسهای واقعاً دشوار است. البته راحت شدن مسیر طلاق هم راهکار مناسبی نیست؛ ولی شاید ابزارهای دیگری برای تصمیمگیری در این زمینه تعریف کنیم. مثلاً یکی از پیشنهادهای ما به زوجها قبل از طلاق این است که مدتی جدا از هم زندگی کنند. زیرا در این شرایط بهتر میتوانند تصمیم بگیرند.»
بحثهای مالی و بویژه مهریههای کلان هم از موانع اصلی طلاق است که این مشاور خانواده درباره آن میگوید: «به خاطر فرار از پرداخت مهریهها ما حتی شاهد جرم و جنایت بودهایم. بنابراین در طلاق، بحث مالی خیلی جدی است. مشکلات اقتصادی جامعه هم به نوعی باعث شده که بعضیها از طلاق بهعنوان یک ابزار استفاده کنند و همه این موارد باعث میشود طلاق دشوارتر شود. حتی درباره طلاق توافقی دادگاهها سختگیری بیشتری دارند؛ هرچند که باز نسبت به قبل بهتر شده؛ زیرا زوجها نزد مشاوره میروند. در واقع در تمام دنیا طلاق سخت نیست چرا که زن و شوهر از لحاظ مایملک و دارایی برابرند یعنی اگر کسی بخواهد طلاق بگیرد بحث مهریه مطرح نیست و هر دو باید اموالی که به دست آوردهاند، تقسیم کنند.»
در اصل ازدواج، مراسم عروسی و ثبت رسمی آن یک پروژه اجتماعی مشترک در جهان است و هدف آن تشکیل خانواده و تقویت ساختار اجتماعی بر پایههایی مستحکم است. با این حال در بسیاری موارد بخت با زوجها یار نیست و شرایط طوری پیش نمیرود که «زن با لباس سفید عروسی به خانه بخت برود و با لباس سفید آخرت از آن خانه بیرون بیاید».
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.
انتهای پیام
نظرات