در روزگاران نهچندان دور، تا اواخر دوره قاجار، هیچ شهری را نمیتوان یافت که بیدروازه و حصار باشد. دروازهها فراتر از نقش امنیتی و نظامی خود، از عناصر تأثیرگذار در نظم فضایی شهر و تعاملات اجتماعی بهشمار میآمدند.
آنها گرهگاههایی بودند میان درون و بیرون شهر؛ جایی برای کنترل ورود و خروج، اخذ عوارض، صدور اعلانهای حکومتی و محل بروز رویدادهای اجتماعی و حتی اعتراضهای مردمی.
این ساختار کالبدی، نقشی مهم در هویتبخشی به شهر ایفا میکرد و دروازهها با فرم، موقعیت و نام خود، به نشانههای خوانا و ماندگار در ذهن جمعی مردم بدل میشدند.
تاریخ شهر کرمان نیز سرشار از روایتهایی است که رد پای دروازهها در آن مشهود است؛ چه هنگام ورود فاتحانی چون نادرشاه افشار یا آقامحمدخان قاجار، که اثر حضورشان در شهر، از جمله در دروازههایش، باقی ماند؛ و چه زمانی که این ساختارها بهدست مهاجمان یا فرسایش زمان فرو ریختند و گاه حتی نامی از آنها نیز برجا نماند.
با این حال، خاطره دروازهها، هنوز در ذهن و زبان مردم حضور دارد و بخشی از هویت تاریخی شهر را تشکیل میدهد.
در این میان، اثری پژوهشی با عنوان «دروازههای کرمان قدیم» به قلم پیمان سلیمانی روزبهانی و سامان کارگر، گامی مهم در مستندسازی و بازخوانی جایگاه این عناصر کالبدی در تاریخ معماری و شهرسازی کرمان برداشته است.
این کتاب که در ۲۶۲ صفحه و با قطع خشتی، در بهار ۱۴۰۴ توسط مرکز کرمانشناسی منتشر شده، حاصل تلفیق خوانش دقیق منابع تاریخی، بررسیهای میدانی و تحلیلهای معماری و شهرسازی است.
نویسندگان در چهار فصل این اثر، با نگاهی تطبیقی و تحلیلی، ابتدا جایگاه دروازهها در ساختار شهرهای سنتی ایران را بررسی کرده و سپس بهصورت ویژه به نقش و سرنوشت دروازههای کرمان در دورههای مختلف تاریخی پرداختهاند.
به گفته پیمان سلیمانی، دروازهها بخشی از حافظه معماری شهرها هستند؛ آنها نه فقط برای دفاع و امنیت، بلکه برای معنا دادن به مرزهای شهری و نظام اجتماعی شکل گرفتهاند.
این کتاب نه تنها برای پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی، بلکه برای طراحان شهری و سیاستگذاران نیز قابل استفاده است؛ زیرا در دنیای امروز، که شهرها نیازمند بازتعریف ریشههای هویتی خود هستند، بازگشت به چنین منابعی میتواند الهامبخش مسیرهای تازهای در بازآفرینی شهری باشد.
به گزارش ایسنا، «دروازههای کرمان قدیم» تنها بازگویی گذشته نیست؛ تلاشی است برای روشن نگاه داشتن چراغ حافظه تاریخی شهری که در گذر زمان، با وجود خاموشی دروازههایش، هنوز ایستاده است و در انتظار گفتوگوی دوباره با ریشههای خود.
انتهای پیام
نظرات