به گزارش ایسنا، روزنامه قدس نوشت: دخترانی که زمانی در صف کنکور ایستاده بودند و آرزوهایشان را در قاب مدارک دانشگاهی میدیدند، حالا پا به دهه چهارم زندگی گذاشتهاند، بیآنکه سایهای از شریک زندگی در کنارشان باشد؛ آنها دختران دهه ۶۰ هستند؛ نسلی که در میانه تغییرات شتابزده جامعه، میان سنت و مدرنیته و در تقاطع تحصیل، شغل، استقلال و موانع فرهنگی، مسیر متفاوتی را تجربه کردهاند.
آمارها نشان میدهد با وجود رشد فزاینده تحصیلات عالی، اشتغال و توانمندسازی فردی، بخش قابل توجهی از زنان متولد دهه۶۰ اکنون با پدیدهای بهنام «تجرد قطعی» روبهرو هستند؛ مفهومی که دیگر تنها یک اصطلاح آماری نیست، بلکه به واقعیت زندگی بسیاری از زنان تحصیلکرده و شاغل این سرزمین تبدیل شده است.
اینکه چرا این نسل کمتر ازدواج کردند، چرا در ازدواج وسواس بیشتری به خرج دادند، چه عواملی آنها را از مسیر سنتی ازدواج دور کرد و چرا بسیاری از فرصتهای ازدواج برایشان از دست رفت، پرسشهایی است که پاسخ آنها، فراتر از تحلیلهای ساده و سطحی است.
موانع فرهنگی، اقتصادی و ساختاری ازدواج
دکتر شهلا کاظمیپور، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه خانواده، به عمق این پدیده اجتماعی میپردازد و آن را پدیدهای نه تنها فردی که بازتابی از تضادهای فرهنگی، اقتصادی و ساختاری در جامعه امروز ایران میداند.
وی در تحلیل دلایل ازدواج نکردن دختران دهه۶۰ و کاهش تمایل آنها به ازدواج، بیان میکند: دو سه اتفاق مهم برای این نسل رخ داده است؛ توسعه دانشگاهها و افزایش گرایش زنان به تحصیلات عالی موجب شد بسیاری از دختران دهه۶۰ مشغول ادامه تحصیل شوند. هر چند بخش عمدهای از این دختران در میانگین سنی ۲۰ تا ۳۰ سالگی ازدواج کردند، ولی گروهی نیز به دلیل تحصیل بالاتر، داشتن شغل بهتر و وسواس بیشتر در انتخاب همسر، ازدواج خود را به تأخیر انداختند و این تأخیر در ازدواج موجب کاهش فرصتهای ازدواج و در نهایت رسیدن به تجرد قطعی در این گروه شد.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه در سنین بالاتر، یعنی پس از ۳۰سالگی، مردانی که واجد شرایط ازدواج با این دختران باشند کم هستند، میافزاید: مردانی که تحصیلکرده باشند، شغل خوب و وضعیت اقتصادی مطلوب در آن میانگین سنی داشته باشند، بسیار اندکاند، زیرا اغلب آنها ازدواج کردهاند؛ حتی اگر مردان مجردی در میانگین سنی ۲۵ تا ۳۵ سال یا بالاتر وجود داشته باشند، معمولاً تمایل دارند با زنان جوانتر ازدواج کنند، به همین دلیل بسیاری از دختران دهه۶۰ در این بازه زمانی به سن تجرد قطعی رسیدهاند.
کاظمیپور درباره اینکه برخی معتقدند مفاهیمی مانند استقلال فردی و موقعیت شغلی، جایگزین هدف ازدواج شده است، توضیح میدهد: مطالعات نشان میدهد در گام نخست، زنان و مردان تلاش میکنند توانمندیهای خود را افزایش دهند؛ اما هدف نهایی بیشتر آنها ازدواج موفق و پایدار است، ضمن اینکه تحقق این هدف معمولاً برای مردان آسانتر است، اما برای زنان به دلیل محدودیتهای زمانی و فرصتهای کمتر، دشوارتر است.
کاهش شانس ازدواج پس از ۳۵ سالگی
وی ادامه میدهد: فرصت طلایی برای ازدواج زنان، سنین ۲۰ تا ۳۰ سال است و هرچه این فرصت به تأخیر بیفتد، شانس ازدواج کاهش مییابد، پس از ۳۵سالگی، عملاً شانس ازدواج برای زنان بسیار پایین است که نگرانی مردان درباره فرزندآوری و سلامت مادر و کودک یکی از دلایل اصلی این موضوع است.
این پژوهشگر با اشاره به موضوع تجرد دختران دهه ۶۰، این پدیده را ناشی از مجموعهای از عوامل ساختاری، جمعیتشناختی، فرهنگی و اقتصادی میداند و میگوید: تجرد قطعی پدیدهای است که در آن دختران و پسران به دلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی و محیطی تا سن ۴۵ یا ۵۰ سالگی هرگز ازدواج نمیکنند.این موضوع بیش از آنکه شخصی باشد، ساختاری است. از دهه ۵۵ تا ۶۵ بالاترین رشد جمعیتی کشور ثبت شده، اما به دلیل آماده نبودن زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی، بخش عمدهای از دختران این دهه فرصت ازدواج را از دست دادند.
کاظمیپور ادامه میدهد: عامل نخست، عدم تعادل جمعیتی و نسبت نامتوازن جنسیتی بود که در آن، شمار مردان آماده ازدواج کمتر از زنان بود؛ این وضعیت بهویژه در مناطق روستایی و کمبرخوردار، مضیقه ازدواج را تشدید کرد.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه جوانهمسری از دیگر عوامل مؤثر در ایجاد این پدیده است، میگوید: سنت فرهنگی ایران که مردان را به ازدواج با زنان کوچکتر از خود ترغیب میکند، موجب شد دختران همسن یا بزرگتر کمتر مورد انتخاب قرار گیرند و این روند در دهههای بعدی نیز با شدت بیشتری ادامه یافت.
وی با تأکید براینکه بیعدالتی اجتماعی در مناطق حاشیهنشین و روستایی در بروز تجرد دختران نقش مهمی داشته است به آماری از سرشماری سال ۱۳۹۵ اشاره میکند و میافزاید: در آن سال بیش از ۱.۵میلیون دختر در سنین ۳۰ تا ۵۰ سالگی ازدواج نکرده بودند که از این تعداد ۵۰۰هزار نفر بالای ۴۰سال سن داشتند.
سهم جمعیت روستایی در تجرد قطعی بیش از جمعیت شهری بوده؛ نگاه شهرمحور و توسعه نامتوازن سبب شده دختران در مناطق کمبرخوردار از فرصتهای ازدواج محروم بمانند.
کاظمیپور در بحث نقش خانوادهها و اصرار به سنتها به عنوان یکی از موانع ازدواج اظهار میکند: تحقیقات متعدد نشان داده بیش از ۷۰ تا ۸۰ درصد جوانان مایلاند ازدواجشان را به صورت مدرن انجام دهند، یعنی ابتدا با هم آشنا شوند و سپس ازدواج کنند، اما به محض ورود به مرحله خانوادهها، وضعیت به کلی تغییر میکند.وی با شرح این موضوع که وقتی خانوادهها وارد بازی سنتی مهریه، جهیزیه و چانهزنیهای مادی میشوند، این موضوع بهشدت روند ازدواج را پیچیده و زمانبر میکند، تصریح میکند: این مسائل هم موجب تأخیر در ازدواج میشود و هم سبب افزایش نرخ طلاق، زیرا وقتی ازدواج تحت فشارهای اقتصادی و مادی انجام شود، احتمال شکست آن بیشتر است.
این استاد دانشگاه به چالش افزایش روابط آزاد و جایگزینی آن به جای ازدواج اشاره میکند و میگوید: افزایش روابط آزاد بخشی از تغییرات فرهنگی و به نوعی بازتاب تمایل جوانان به سبک زندگی مدرن است؛ جوانان ما دوست دارند سبک زندگی و روابطشان را به صورت مدرن تجربه کنند، با این حال، این موضوع به معنای کنار گذاشتن ازدواج نیست و اگر این موانع نبود، قطعاً بسیاری از ازدواجها بهموقع انجام میشد.
وی درباره راهکارهای کاهش نرخ تجرد با توصیه به دختران دهه۶۰ بیان میکند: باید کمی وسواس خود را کاهش دهند، زیرا دایره انتخاب همسر محدود شده است و اگر وسواس بیش از حد داشته باشند، به تجرد قطعی خواهند رسید؛ حتی ازدواج با مردانی که قبلاً ازدواج کردهاند یا همسرشان فوت شده میتواند گزینه مناسبی باشد.
کاظمیپور با بیان اینکه مشکل اصلی ازدواج جوانان در حال حاضر اختلاف سبکهای زندگی مدرن و سنتی است، میافزاید: جوانان ما بسیار مدرناند و حتی از غربیها هم جلوتر هستند، ولی خانوادهها بسیار سنتی فکر میکنند و همین دوگانگی مشکلساز است. این تضاد علاوه بر تأخیر در ازدواج، سبب اختلال در زندگیهای خانوادگی نیز میشود.
وی همچنین به تفاوت شیوه زندگی در کشورهای غربی اشاره کرده و میگوید: در آنجا یک زوج جوان با هم ازدواج میکنند و حتی اگر امکانات محدود باشد، با یک آپارتمان کوچک زندگی مشترک را آغاز میکنند، اما در ایران، هزینههای بالای مهریه، جهیزیه و تشریفات ازدواج همه موجب ایجاد تنگنا و مانع میشود.
این پژوهشگر اجتماعی تأکید میکند: ما خودمان با دست خودمان موانع و مشکلات را ایجاد میکنیم و جوانانی که نمیدانند، تحت تأثیر این فشارها قرار میگیرند.
افزایش بیاعتمادی؛ کاهش ازدواج
وی با اشاره به نقش آسیبهای اجتماعی در تجرد قطعی دختران، میگوید: افزایش بیاعتمادی، طلاق، فساد اخلاقی و روابط عاطفی و جنسی خارج از چارچوب رسمی، فضای فرهنگی را برای ازدواج نامساعد کرده و در بسیاری از پژوهشها دیده میشود مردان با چنین زمینههایی تمایل بیشتری به تجرد پیدا کردهاند.
این جامعهشناس با بیان اینکه سیاستگذاری فرهنگی نیز در این مسیر، ناکارآمد بوده، میافزاید: نبود هماهنگی میان متولیان فرهنگی کشور و نبود برنامهریزی برای تنظیم زیست جنسی جامعه سبب شده هیچ چارچوب مؤثری برای پاسخگویی به نیازهای جوانان در این حوزه طراحی نشود.
کاظمیپور همچنین با تأکید بر نقش عامل اقتصادی، اظهار میکند: براساس نتایج تحقیقات انجامشده، ۴۰ درصد پسران نداشتن شغل را اصلیترین مانع ازدواج خود دانستهاند؛ وقتی پسران به دلایل اقتصادی قادر به ازدواج نیستند، طبیعتاً دختران نیز از ازدواج بازمیمانند.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها و شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن از سوی ایسنا نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان منتشر میشود.
انتهای پیام
نظرات