علی الهی شامگاه گذشته در نشست پاسداشت حماسه عاشورا در لحظه ایران با عنوان «حسین(ع) روح جهانی بیروح» اظهار کرد: هدف از این گفتوگو بررسی پیوند میان حماسه عاشورا و روانمایه جمعی ایرانیان در تاریخ معاصر است؛ تاریخی که با چالشهای چندلایه و پیچیدهای مواجه بوده است.
وی بیان کرد: پرسش اصلی من این است که چرا عاشورا پس از گذشت بیش از ۱۳ قرن، نهتنها فراموش نشده، بلکه به طرز عمیقی در جان، زبان و کنش ایرانیان زنده مانده است؟ چرا در هر دوره تاریخی که بحران، بیثباتی یا بیمعنایی جامعه را فراگرفته، ناخودآگاه فرهنگ ما بار دیگر به عاشورا رجوع کرده و از آن الگوهایی برای بقا، ایستادگی، معنا و بازسازی اخلاق میسازد؟
این پژوهشگر دینی اضافه کرد: سعی میکنم نگاهی میانرشتهای داشته باشم و عاشورا را نه تنها به عنوان یک رخداد تاریخی یا آیینی، بلکه به عنوان یک صورت مثالی یا کهنالگوی روانشناختی در ناخودآگاه جمعی ایرانیان بررسی کنم.
الهی درخصوص مفهوم بنیادین «ناخودآگاه جمعی» که توسط روانکاو برجستهای چون کارل یونگ مطرح شده است، گفت: میتوان گفت که این لایه نهتنها فردی نیست، بلکه تاریخی، فرهنگی و جهانی است. این ناخودآگاه جمعی شامل الگوهای بنیادین تجربه بشری است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، حتی بدون آنکه آگاهانه آموخته شده باشد.
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی بیان کرد: این مفهوم به ما یادآور میشود که تجارب جمعی، همچون استخوانبندی روان انسان میتواند به درک عمیقتری از حماسه عاشورا و تأثیر آن بر زندگی ما کمک کند. ناخودآگاه جمعی، زیرساختهای احساسی و معنایی انسان را شکل میدهد و به عنوان حافظهای ژرفتر از تاریخ عمل میکند. این ناخودآگاه گنجینهای از تصاویر، نمادها، افسانهها، اسطورهها و روایتهای بنیادین را در خود جای داده است که در شرایط خاص فعال شده و نقش تعیینکنندهای در شکلدادن به کنشها، واکنشها و درک ما از واقعیت دارد.
الهی با بیان اینکه در این بستر مفهوم دیگری به نام «صورت مثالی» یا «کهنالگو» وجود دارد، مطرح کرد: کهنالگوها را میتوان به عنوان الگوهای جهانشمول تجربه بشری در نظر گرفت که تصاویری بنیادین از روابط، موقعیتها و شخصیتها را ارائه میدهند و در تمام فرهنگها تکرار میشوند، بدون اینکه این تکرار به معنای تقلید باشد.
وی ادامه داد: چهرههایی همچون قهرمان، پیر خردمند، مادر زمین، شاهد و قربانی از جمله کهنالگوهایی هستند که در فرهنگ ایرانی بهویژه عجین شدهاند. به ویژه مفهوم «سایه» که به تعبیری از خود پنهانشده است، بخشی از این کهنالگو است. کارل یونگ در آثارش تأکید میکند که این کهنالگوها به عنوان قالبهای خام معنایی، خود را در رویاها، اسطورهها، ادیان و ادبیات و حتی آثار هنری نمایان میسازند.
این پژوهشگر دینی تصریح کرد: مهمتر از همه اینکه، این صورتهای مثالی فقط در تخیل باقی نمانده و در بزنگاههای فرهنگی و تاریخی، در سطوح فردی و جمعی فعال میشوند و مسیر تصمیمگیری، احساس، مقاومت یا حتی شورش را برای انسان تعیین میکنند.
عاشورا؛ بازنمایی قهرمان قربانی در روان جمعی
الهی در بخش دیگری از سخنانش عاشورا را لحظه تجلی کهنالگوی «قهرمان قربانی» دانست و گفت: امام حسین(ع) با آگاهی از شهادت، به استقبال آن رفت تا جان دوبارهای به وجدان دینی جامعه بدهد.
وی افزود: این نوع از قهرمان، مانند دیگر چهرههای اسطورهای، شکست ظاهری را تجربه میکند اما آگاهی و بیداری جمعی را به دنبال دارد؛ از همین رو، مرگ او معنا میسازد نه صرفاً فقدان.
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی تأکید کرد: این همان کهنالگویی است که در ناخودآگاه ایرانیان با چهرههایی مانند سیاوش و بعدها امام حسین(ع) بازنمایی شده است.
الهی با اشاره به مفهوم «سایه» در روانشناسی تحلیلی بیان کرد: عاشورا لحظهای بود که در آن، سایه پنهانشده قدرت دینی-سیاسی سر برآورد؛ دنیاطلبی، فساد و تزویر دینی که تا پیش از آن سرکوب یا پنهان شده بودند، آشکار شدند.
وی ادامه داد: در چنین لحظهای است که روان جمعی امکان تطهیر پیدا میکند؛ چون تاریکی باید دیده شود تا درمان آغاز شود.
بیعملی دینداران و مشروعیتبخشی به انحراف
الهی با ذکر نمونههایی مانند عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس گفت: این افراد علیرغم دینداری و نیکنامی شخصی، به نوعی با سکوت خود، ساختار منحرف خلافت را مشروعیت بخشیدند.
وی افزود: ناخودآگاه جامعه دینی، در مواجهه با بحران، گاه به چهرههایی رجوع میکند که نماد تقوا هستند اما فاقد کنشگریاند. این موضوع، بخشی از مشکل ساختاریتری به نام تقدیس محافظهکاری دینی است.
تطهیر ناخودآگاه از راه شهادت
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی، شهادت امام حسین(ع) را نه فقط کنش سیاسی، بلکه نوعی تطهیر روانی جامعه دانست و گفت: مرگ او، آینهای در برابر جامعه قرار داد تا خودِ واقعیاش را ببیند؛ با تمام زشتیها، ریاکاریها و تناقضها.
وی خاطرنشان کرد: ناخودآگاه جمعی، با تماشای این فداکاری، احیا میشود و از درون، نیاز به بازسازی اخلاقی را حس میکند.
این پژوهشگر دینی در تحلیل تاریخی خود بیان کرد: با شکلگیری خلافت اموی، آنچه بازگشت اشرافیت قریش بود در لباس دینداری به جامعه تحمیل شد. یعنی همان ارزشهای جاهلی که پیامبر با آنها مبارزه کرده بود، به شکلی پنهان بازتولید شدند. عاشورا افشای همین بازگشت بود؛ لحظهای که ماسک دین از چهره قدرت افتاد.
الهی در ادامه با اشاره به مفهوم «فردیتیابی» یونگی گفت: تحول اجتماعی بدون تحول فردی ممکن نیست. هر کس باید سایههای درونی خود را بشناسد، همانگونه که عاشورا ما را دعوت میکند تا خود را بازنگری کنیم. در سنت اسلامی نیز محاسبه نفس، شبزندهداری و توبه، نشانههایی از همین مسیر فردی برای دگرگونی جمعیاند.
عاشورا، تجربهای زنده در روان تاریخی
الهی تأکید کرد: عاشورا برای ایرانیان فقط یک خاطره تاریخی نیست، بلکه یک تجربه زنده در روان تاریخی آنهاست؛ تجربهای که در بزنگاههای سرنوشتساز، فعال میشود و راهی بهسوی معنا، ایستادگی و بازسازی میگشاید.
من آغازگر جنگ نیستم
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی با بیان اینکه قصه امام حسین(ع) فراتر از یک دعوای سیاسی بر سر حکومت کوفه است، گفت: وقتی حضرت به منزلگاهی نزدیک کوفه رسید و سپاه حر او را متوقف کرد، با پیشنهادهایی مبنی بر صبر برای رسیدن سپاه ابن زیاد مواجه شد. به ایشان گفته شد که با سپاه اندک خود میتوانند بجنگند؛ اما اگر سپاه ابن زیاد برسد، کار دشوارتر میشود. امام حسین(ع) فرمود: «من آغازگر جنگ نیستم.»
وی افزود: حقیقت این است که دغدغههای امام حسین(ع) فراتر از تصاحب حکومت کوفه و نگرانیهای نظامی بود. ایشان با پیامی بزرگتر و عمیقتر به سمت کربلا رفت. فداکاری امام معنای خاصی پیدا میکند؛ او حاضر است خون خود را فدای اصول انسانی و اسلامی کند. امام حسین(ع) با رنج و ایثار، نشان داد که هدف صرفاً تشکیل حکومت سیاسی نیست، بلکه حفظ اصول والای اخلاقی و اسلامی در اولویت است؛ این حرکت در آینده بشر معنای عمیقتری مییابد.
این پژوهشگر دینی خاطرنشان کرد: باید مراقب باشیم که در مناسک عاشورا فقط به ابراز هیجان و حماسه نپردازیم. نباید از دستاوردهای معنوی و تعلیمی این واقعه بزرگ غافل شد. کربلا یک مدرسه تربیتی و آگاهیبخش است، نه صرفاً صحنهای احساسی.
چرا امام حسین(ع) سازش نکرد؟
الهی درباره چرایی عدم سازش امام حسین(ع) تا انتها گفت: حضرت نماد آیین مقابله با ظلم و انحراف است. او با خون خود تاریکی خلافت را روشن کرد. ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا ائمه دیگر همانند امام حسین(ع) در برابر ظلم قیام نکردند؟ پاسخ این است که شرایط امام حسین(ع) خاص بود و او مأموریت الهی برای نمایاندن حقیقت داشت.
وی تأکید کرد: امام استثنایی نبود، بلکه با فدا کردن جان خود و خانوادهاش، قصد داشت پلیدیهای خلافت را آشکار سازد. قصه عاشورا فقط درباره شخصیت یزید نیست؛ بلکه توجه به ساختار خلافت اسلامی ضرورت دارد که با توجیهات گوناگون فساد خود را پنهان میکرد.
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی ادامه داد: نباید عاشورا را فقط به تقابل با یزید تقلیل داد. خلافتی که به اصول اخلاقی پایبند نبود و با توجیهات دینی، فساد را پنهان میکرد، مورد نقد امام حسین(ع) قرار گرفت. این واقعه، جنگ شخصی علیه یزید نبود، بلکه نقطهعطفی در تاریخ اسلام برای مقابله با انحراف از اصول انسانی و دینی بود.
این پژوهشگر دینی افزود: امام حسین(ع) تلاش داشت جامعه اسلامی را با حقیقت پنهانشده در روان جمعی روبرو کند. این مواجهه، به ناچار منجر به فاجعه میشود؛ چراکه افراد و جوامع معمولاً نمیخواهند با سایههای خود مواجه شوند. بحران روانی و آگاهی، ایجاد خطی جدید در برابر خلافت را ضروری ساخت.
وی اضافه کرد: آگاهی به معنای پیروزی ظاهری نیست، بلکه ایجاد فضایی برای طرح دیدگاهی انتقادی است. امام حسین(ع) چارهای جز فدای جان خود نداشت تا حقیقت خلافت را نشان دهد. خطبهها و سخنرانیها دیگر کافی نبود؛ چون خلافت دیگر امتداد سنت پیامبر(ص) و تحقق قرآن نبود.
صلح امام حسن(ع)؛ تحقیر خلافت
الهی با اشاره به صلح امام حسن(ع)، آن را نه باج دادن، بلکه تحقیر خلافت دانست و افزود: این صلح زمینهساز ظهور حقیقتی بود که امام حسین(ع) در کربلا به نمایش گذاشت. امام حسین(ع) میدانست که قدرت نظامی برای تغییر خلافت کافی نیست و نباید در دام ظاهر فریبنده آن گرفتار شد.
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی با بررسی وضعیت دوران امام سجاد(ع) اظهار کرد: برخی از شیعیان حتی امام خود را نمیشناختند یا او را نسبت به مسائل سیاسی بیتوجه میدانستند. این واقعیت نشان میدهد که تنها نگارش تاریخ و بیان مفاهیم کلی امامت کافی نیست. باید بررسی کرد که مفاهیم مهدویت و انتظار چگونه در افکار عمومی شکل گرفت.
وی افزود: بخشی از این تفکر، نتیجه باور برخی به محمد بن حنفیه به عنوان مهدی بود. آنها به دلیل ناتوانی در شکست بنیامیه، معتقد بودند او قیام خواهد کرد و جهانی پر از عدل برقرار میسازد. این تفکر بهتدریج به یک عقیده عمیق در میان برخی شیعیان بدل شد و برخی به غلات تبدیل شدند.
خط امامت و نقش حضرت زهرا(س)
این پژوهشگر دینی ادامه داد: امام حسن(ع) با شرایطی پیچیده مواجه بود و در پاسخ به اعتراضات درباره صلح با معاویه، بیان میکرد که هدف، حفظ مصالح جامعه شیعه است. او فرصت شرح مفصل درباره جایگاه حضرت زهرا(س) و تداوم خط امامت را نداشت. با این حال، یکی از ارکان اعتقادات شیعه، تداوم امامت از طریق حضرت زهرا(س) است.
وی تصریح کرد: امام حسن(ع) تلاش میکرد بفهماند تصمیماتش در جهت مصلحت شیعه است. از سوی دیگر، شهادت امام حسین(ع) نه تنها ادامهدهنده صلح امام حسن(ع) بود، بلکه تحقیر خلافت نیز محسوب میشد. امام حسین(ع) نمیخواست فاجعهای رخ دهد، اما گاهی برای ایجاد آگاهی، حقیقت باید به شکلی دردناک ظاهر شود.
عاشورا؛ فعالسازی کهنالگوی قربانی روشنگر
مدیر مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی افزود: آگاهی زمانی پدید میآید که جامعه با حقیقت، حتی اگر تلخ باشد، مواجه شود، این آگاهی نجاتبخش است. کربلا یک نقطه عطف است که کهنالگوی قربانی روشنگر را در برابر سایه سلطه فعال میکند. این سایه انباشتهشده تاریخی، نیازمند یک انفجار برای آشکارسازی و پالایش بود.
وی گفت: اسارتها، خطبههای حضرت زینب(س) و دیگر وقایع عاشورا، آغازگر فرآیند عمیق آگاهی جمعی بودند. آگاهی از سلطه دروغین و شکلگیری خط اصیل امامت، در بطن این واقعه نهفته است.
انتهای پیام
نظرات